پاورپوینت کامل رقیه بنت الحسین در منابع ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رقیه بنت الحسین در منابع ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رقیه بنت الحسین در منابع ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رقیه بنت الحسین در منابع ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
یکی از مشکلات موجود در تاریخ، بدست آوردن خبر در مورد رقیه بنت الحسین علیهاالسلام است که ماجرایی بس حزنانگیز دارد. قدیمیترین منبعی که در این زمینه در دست است، کتاب کامل بهایی، اثر شیخ عمادالدین حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی است. او که از معاصران خواجه نصیر طوسی است، کتاب را به دستور وزیر بهاءالدین محمد، فرزند وزیر شمسالدین جوینی صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان نگاشته و از این رو، به کامل بهایی شهرت یافته است.
نام دیگر این کتاب، کامل السقیفه است. این کتاب در دو جلد و در مدت ۱۲ سال نگارش یافته است. تاریخ پایان تألیف کتاب، سال ۶۷۵ ق است. مؤلف این کتاب، آثار دیگری چون: مناقب الطاهرین، معارف الحقائق و اربعین البهائی از خود به یادگار گذاشته است.[۱] از مجموعه این آثار به خوبی میتوان فهمید که وی دانشمند شیعی و تاریخ نگاری متعهد است. عماد الدّین طبری نیز ماجرا را به نقل از کتاب الحاویه نقل میکند، که متأسفانه اثری از این کتاب در دست نیست!
وی مینویسد: «در حاویه آمد که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعدهها میدادند: که پدر تو به فلان سفر رفته است، بازمیآید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند، دخترکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: «پدرم حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان». زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد. خبر بردند که: حال چنین است. آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. مَلاعین سر بیاورده و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: این چیست؟ ملاعین گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم کرد».[۲]
بر اساس نقل طبری، استفاده میگردد که امام حسین علیه السلام دختری چهار ساله داشت که در فراق پدر، در شام پرپر گردید؛ ولی از نام او سخنی به میان نیامده است و تاریخنگاران پس از او نیز این جریانِ جانگداز را با اختلافی اندک و برخی اضافات که به «زبان حال» مینماید، در کتابهای خود آوردهاند؛ از جمله:
۱. ملا حسین کاشفی سبزواری (متوفی ۹۱۰ ق) در کتاب روضهالشهداء[۳] به نقل از کتاب کنزالغرائب.
۲. شیخ فخرالدین طریحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵ ق) در کتاب المنتخب.[۴]
۳. سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی (متوفی ۱۳۳۴ ق) در کتاب الایقاد.[۵]
۴. شیخ محمدهاشم بن محمدعلی خراسانی (متوفی ۱۳۵۲ ق) در کتاب منتخب التواریخ.[۶]
۵. شیخ عباس قمی (متوفی ۱۳۵۹ ق) در کتاب نفس المهموم[۷] و منتهی الآمال.[۸]
۶. شیخ محمدمهدی حائری مازندرانی در کتاب معالی السبطین.[۹]
البته برخی از ایشان، به نام «رقیه» نیز اشاره نمودهاند:
الف) شیخ محمدهاشم خراسانی در ضمن شمارش بانوان اسیر، میگوید: «التاسعه: آن دختری است که در خرابه شام از دنیا رحلت فرموده، و شاید اسم شریفش «رقیه» بوده و از صبایای خودِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده، چون مزاری که در خرابه شام است، منسوب است به این مخدره و معروف است به مزار «ست رقیه».[۱۰]
ب) سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی نیز آورده است: «امام حسین علیه السلام را دختری بود کودک، که مورد علاقه وی بود و او نیز به پدر عشق میورزید. گفته شده است که نام وی «رقیه» و عمر وی سه سال بود. او که با اسیران در شام بسر میبرد، در فراق پدر شبانهروز گریه میکرد و به او میگفتند که: «پدرت در سفر است».[۱۱] تا آنگاه که شبی او را در خواب دید، وقتی که بیدار شد، به گریه شدیدی افتاد و میگفت: «پدرم را و نور چشمانم را بیاورید!» اهل بیت علیهم السلام هر چه کردند که او را آرام کنند، اثری نبخشید و بر گریه و زاری او اضافه گردید و در اثر گریه او، غم و اندوه اهل بیت شعلهور گردید و آنان نیز به گریه افتادند؛ بر صورت خود زده و خاک بر سر خود ریخته و موها را پریشان ساختند. صدای ناله و گریه از هر سو برخاست، یزید ناله و گریه ایشان را شنید و گفت: چه خبر شده است؟! به او گفتند که: دختر کوچک حسین، پدر را در خواب دیده است، از خواب برخاسته و او را طلب میکند و گریه و فریاد برآورده است. یزید گفت: سر پدر را برایش ببرید و در برابرش قرار دهید تا آرام گیرد! چنان کردند و سر بریده را در حالی که در میان طبقی سر پوشیده نهاده بودند، در برابر وی قرار دادند. او که طبق را دید (فکر کرد برایش غذایی آوردهاند)، گفت: من پدرم را میخواهم، نه غذا! گفتند: پدرت در آنجاست! پارچه را از روی آن برداشت، سری را دید. گفت: این سر از آنِ کیست؟ گفتند: سر پدر تو است. سر را برداشت و به سینهاش چسباند و گفت: پدرم! چه کسی تو را با خون سرت خضاب کرد؟ بابا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 