پاورپوینت کامل قیام امام حسین (دیدگاه اهلسنت) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قیام امام حسین (دیدگاه اهلسنت) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قیام امام حسین (دیدگاه اهلسنت) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قیام امام حسین (دیدگاه اهلسنت) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل قیام امام حسین (دیدگاه اهلسنت) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
قیام امام حسین یکی از وقایع بزرگ و جانسوز جهان اسلام است. غالب اهلسنت جزء موافقان و تأییدکنندگان قیام حسینی هستند و بر این باورند که قیام امام حسین (علیهالسلام) و خاندان و یارانش برحق و صحیح بوده است. در این مقاله به برخی مسائل در زمینه قیام عاشورا از منظر اهلسنت و شیعه پاسخ داده میشود.
فهرست مندرجات
۱ – عاشورا از دیدگاه اهلسنت
۱.۱ – اعتقاد به نوحهسرایی
۱.۱.۱ – نوحهخوانی حضرت زهرا
۱.۱.۲ – نوحهخوانی عائشه
۱.۲ – اعتقاد به سینهزنی
۱.۲.۱ – سینهزنی همسران پیامبر
۱.۲.۲ – سینهزنی اهلبیت در کربلا
۱.۳ – ثواب عزاداری برای امام حسین
۱.۴ – عزاداریی علمای اهلسنت
۱.۴.۱ – ابنجوزی
۱.۴.۲ – سبط بن جوزی
۱.۴.۳ – شافعی
۱.۴.۴ – ابنهباریه
۱.۴.۵ – عزاداری برای عبدالمؤمن
۱.۴.۶ – عزاداری برای جوینی
۱.۴.۷ – عزاداری برای ابنجوزی
۱.۵ – عزاداری صحابه برای صحابه
۱.۵.۱ – عزاداری برای ابوبکر
۱.۵.۲ – عزاداری برای خالد بن ولید
۱.۶ – عزاداریهای پیامبر
۱.۶.۱ – شهادت حضرت حمزه
۱.۶.۲ – استمرار گریه برای حمزه
۱.۷ – مشروعیت قیام امام حسین
۲ – عاشورا از دیدگاه شیعیان
۲.۱ – قاتلین امام حسین
۲.۲ – هدف از قیام
۲.۳ – جواز لعن یزید
۲.۴ – مدارک عزاداری
۲.۵ – بردن اهلبیت به کربلا
۲.۵.۱ – تقدیر الهی
۲.۵.۲ – مظلوم بودن اهلبیت در شهر پیامبر
۲.۵.۳ – جلوگیری از برنامه ایذایی امویان
۲.۵.۴ – ارائه الگو
۲.۵.۵ – ضرورت فداکاری
۲.۵.۶ – نقش آفرینی افراد خانواده
۲.۵.۷ – پیام رسانی
۲.۵.۸ – بیاثر سازی تبلیغات دشمن
۲.۵.۹ – افشای ماهیت ستمگران حاکم
۲.۶ – فلسفه عزاداری برای امام حسین
۲.۶.۱ – حفظ مکتب
۲.۶.۲ – پیوند بین امت و الگوهای راستین
۲.۶.۳ – تزکیه نفس
۲.۶.۴ – وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم
۲.۶.۵ – وحدت میان امت اسلامی
۳ – پانویس
۴ – منبع
عاشورا از دیدگاه اهلسنت
در زمینه واقعه عاشورا برخی شبهات در بین اهلسنت وجود دارد که از منابع خود اهلسنت میتوان به آنها پاسخ داد. در اینجا به برخی از این شبهات و پاسخهای آن اشاره میشود.
اعتقاد به نوحهسرایی
در مورد نوحهسرایی روایات مختلفی در منابع اهلسنت آمده است که در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم.
نوحهخوانی حضرت زهرا
در صحیح بخاری این روایت آمده است که:
حدثنا سُلَیْمَانُ بن حَرْبٍ حدثنا حَمَّادٌ عن ثَابِتٍ عن أَنَسٍ قال لَمَّا ثَقُلَ النبی صلی الله علیه وسلم جَعَلَ یَتَغَشَّاهُ فقالت فَاطِمَهُ (علیهاالسلام) واکرب أَبَاهُ فقال لها لیس علی أَبِیکِ کَرْبٌ بَعْدَ الْیَوْمِ فلما مَاتَ قالت یا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ یا أَبَتَاهْ من جَنَّهُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ یا أَبَتَاهْ إلی جِبْرِیلَ نَنْعَاهْ فلما دُفِنَ قالت فَاطِمَهُ (علیهاالسلام) یا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ تَحْثُوا علی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم التُّرَابَ.
وقتی که بیماری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) سنگین شد، از هوش میرفت؛ فاطمه (سلاماللهعلیها) گفت «وای از مصیبت و اندوه پدرم»؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: پدر بعد از امروز مصیبتی نخواهد داشت. و وقتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفت فاطمه گفت: وای به خاطر پدری که دعوت پروردگاری که او را خواست، اجابت کرد؛ وای به خاطر پدری که بهشت جایگاه او است! وای به خاطر پدری که جبریل را به خاطر رحلت او تسلیت میگوییم! و وقتی که از دفن فارغ شد، فاطمه (علیهاالسلام) گفت: ای انس ! چگونه دلتان آمد که خاک بر روی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بریزید؟
[۱] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۱۵.
نوحهخوانی عائشه
ابنسعد در الطبقات این روایت را نقل میکند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحهخوانی بر پا کرد:
قال أخبرنا عثمان بن عمر قال أخبرنا یونس بن یزید عن الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت علیه عائشه النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح علی أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال لهشام بن الولید أخرج إلی ابنه أبی قحافه فعلاها بالدره ضربات فتفرق النوائح حین سمعن ذلک
وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحهخوانی بر پا کرد! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحهخوانی بر ابوبکر نهی کرد! ولی دست بر نداشتند! عمر به هشام بن ولید گفت: به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن! و زنهای نوحهخوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند!
[۲] بصری زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص۲۰۸.
ابنحجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح میداند:
وصله بن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشه علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلی بیت أبی قحافه یعنی أم فروه فعلاها بالدره ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک
[۳] عسقلانی شافعی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۵، ص۷۴.
شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح میداند:
۱۱۶۱۲ عن سعید بن المسیَّب قَالَ : ( لَمَّا مَاتَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بُکِیَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إنَّ المَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ ، فَأَبَوْا إلاَّ أَنْ یَبْکُوا ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِهِشَامِ ابْنِ الْوَلِیدِ : قُمْ فَأَخْرِجِ النِّسَاءَ فَقَالَتْ عَائِشَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا : أُخْرِجُکَ ، فَقَالَ عُمَرُ : ادْخُلْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ فَقَالَتْ عَائِشَهُ : أَمُخْرِجِیَّ أَنْتَ یَا بُنَیَّ فَقَالَ : أَمَّا لَکِ ، فَقَدْ أَذِنْتُ لَکِ ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ امْرَأَهً امْرَأَهً وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدِّرَّهِ حَتّی خَرَجَتْ أُمُّ فَرْوَهَ وَفَرَّقَ بَیْنَهُنَّ ) . (ابن راهویه وهو صحیح) .
[۴] سیوطی، جلالالدین، جامع الأحادیث، ج۱۸، ص۹۴.
متقی هندی نیز در کنز العمال روایت را صحیح میداند:
عن سعید بن المسیب قال : لما مات أبو بکر بکی علیه فقال عمر : إن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال : إن المیت یعذب ببکاء الحی ، فأبوا إلا أن یبکوا ، فقال عمر لهشام بن الولید : قم فأخرج النساء ! فقالت عائشه : أخرجک ، فقال عمر : ادخل فقد أذنت لک ! فدخل ، فقالت عائشه . أمخرجی أنت یا بنی ! فقال : أما لک ، فقد أذنت لک ، فجعل یخرجهن امرأه امرأه وهو یضربهن بالدره حتی خرجت أم فروه وفرق بینهن ( ابن راهویه وهو صحیح ).
[۵] متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۷۳۲، ش۴۲۹۱۱.
اعتقاد به سینهزنی
در منابع اهلسنت در مورد سینهزنی نیز روایات مختلفی آمده است که در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم.
سینهزنی همسران پیامبر
این روایت در بسیاری از کتب اهلسنت آمده است که:
ان رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قُبِضَ وهو فی حجری ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ علی وِسَادَهٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهی.
رسول خدا از دنیا رفت در حالی سرش در دامن من بود، من سر او را بر بالشی نهادم و سپس برخواستم و بر سر و سینه زدم.
[۶] أحمد بن حنبل، ابوعبدالله، مسند أحمد بن حنبل، ج۶، ص ۲۷۴.
[۷] بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، أنساب الأشراف، ج۱، ص۲۴۳.
[۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری،ج ۲، ص ۴۴۱.
علمای اهلسنت اعتراف به اعتبار سند روایت کردهاند:
حمزه احمد الزین میگوید روایت صحیح است
حسین سلیم اسد در حاشیه مسند ابییعلی میگوید روایت مسند احمد بن حنبل در مورد سینهزنی صحیح است
ارنؤوط میگوید روایت به خاطر وجود ابناسحاق، حسن است
البانی میگوید روایت حسن است
ابنتیمیه اشکال وهابیون را وارد نمیداند و طبق مبنای او سند صحیح است
البته اشکال علمای وهابی به این روایت، که در آن ابناسحاق است پس سند حسن است ، بهانه جویی است! زیرا خود ابنتیمیه گفته است که وقتی ابناسحاق بگوید «حدثنی» روایت او صحیح است!
سهیلی در ذیل روایت میگوید سینهزنی نکردن در عزای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مذموم است!
قال السهیلی وغیره : الالتدام : ضرب الخد بالید ، واللادم : المرأه التی تلدم والجمع : اللدم بتحریک الدال وقد لدمت المرأه تلدم لدما ولم یدخل هذا فی التحریم ، لأن التحریم ، إنما وقع علی الصراخ والنوح ، ولعنت الخارقه والحالقه والصالقه – وهی الرافعه لصوتها – ولم یذکر اللدم لکنه وإن لم یذکر فإنه مکروه فی حال المصیبه ، وترکه أحمد إلا علی أحمد صلی الله علیه وسلم فالصبر یحمد فی المصائب کلها إلا علیک فإنه مذموم
سهیلی و دیگران گفته اند «التدام» به معنی زدن با دست بر صورت است ؛ و لادم زنی است که به صورتش میزند ؛ و جمع آن لدم است …. و این کار حرام نیست ؛ زیرا حرمت تنها بر فریاد کشیدن و نوحهخوانی آمده است!!! و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) زنانی که به صورت خویش میزنند را لعنت نکرده است ! و درست است که مطرح نشده است ولی این کار در زمان مصیبت مکروه است ! و ترک آن شایستهتر است ! اما برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) که صبر در همه مصائب شایسته است ، جز برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) که در مصیبت او صبر ناشایست است!
[۹] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج ۱۲، ص ۲۶۷.
[۱۰] مغربی، محمد بن عبد الرحمن، مواهب الجلیل، ج ۲، ص ۲۳۵.
سینهزنی اهلبیت در کربلا
قالوا … وأقام عمر بن سعد یومه والغد، ثم أمر حمید بن بکیر الأحمری، فنادی فی الناس بالرحیل إلی الکوفه، وحمل معه أخوات الحسین وبناته ومن کان معه من الصبیان، وعلی بن الحسین الصغر مریض، فلطمن النسوه، وصحن حین مررن بالحسین، وجعلت زینب بنت علی تقول:
یا محمداه صلی علیک ملک السما
هذا حسین بالعرا، مزمّلٌ بالدما، مقطع الأعضا
یا محمداه، وبناتک سبایا وذریتک مقتلهٌ تسفی علیها الصّبا
عمر بن سعد، آنروز و آنشب در کربلا ماند؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد که به سمت کوفه به راه بیفتند؛ و به همراه خود خواهران حسین و دختران او و پسربچهها و علی بن الحسین کوچک بیمار را نیز برد؛ زنان وقتی که به کنار پیکر حسین رسیدند به صورت خود زده و فریاد کشیدند. و زینب دختر علی میگفت: ای پیامبر؛ ملائکه آسمان بر تو درود فرستند؛ این حسین است که در بیابان است، با خون رنگین شده است؛ و اعضای او تکه تکه شدهاند!ای محمد، دختران تو به اسارت گرفته شدهاند، و خاندان تو کشته شده است و باد صبا بر پیکر آنان میوزد!
[۱۱] البلاذری، أحمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۴۲۴.
بلاذری این عبارت را به صورت «قالوا» مطرح میکند و این جمله از بلاذری به معنی اجماعی بودن این ماجرا است؛ دکتر نجده خماش در مورد کلمه «قالوا» در کتاب أنساب الأشراف میگوید:
مصادر البلاذری فی «أنساب الأشراف»، تعتمد علی المؤلفات المکتوبه والروایات الشفهیه التی یوردها دوماً مع ذکر الأسانید، ویکتب أحیاناً «قالوا…» ویعنی ذلک أن نوعاً من الإجماع قد تم حول قبول بعض الروایات
مدارک بلاذری در انساب الاشراف؛ وی بر روایات نوشته شده و همچنین روایات شفاهی تکیه میکند و غالبا سند را میآورد؛ ولی بعضی اوقات مینویسد: «قالوا» و مقصود او این است که در مورد قبول این روایت، تقریبا اجماع موجود است!
ثواب عزاداری برای امام حسین
هرکس برای امام حسین (علیهالسلام)، یک قطره اشک بریزد، پاداشش بهشت خواهد بود.
احمد بن حنبل در فضائل الصحابه مینویسد:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَأَیْتُ فِی کِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: ” مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَهً، أَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَهً، أَثْوَاهُ اللَّهُ الْجَنَّهَ.
امام حسین (علیهالسلام) فرمود: هر کس که چشمانش برای ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.
[۱۲] شیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبد الله، فضائل الصحابه، ج۲، ص۸۴۰ ـ ۸۴۱، ح۱۱۵۴.
طبری نیز این روایت را در ذخائر العقبی از ربیع بن منذر نقل میکند.
[۱۳] الطبری، محب الدین أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج ۱، ص ۱۹.
این روایت به صورت قطعی به احمد بن حنبل نسبت داده شده است، یعنی علمای اهلسنت سند روایت را تا احمد بن حنبل صحیح میدانند و احمد بن اسرائیل را ثقه میدانند:
أخرج أحمد فی المناقب عن الربیع بن منذر عن أبیه قال : کان حسن بن علی یقول : من دمعت عیناه فینا دمعه أو قطرت عیناه فینا قطره آتاه الله عز وجل الجنه
احمد این مطلب را در مناقب از ربیع بن منذر از پدرش نقل کرده است که …
[۱۴] قاری، علی بن سلطان محمد، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج ۱۱، ص ۳۱۵.
ابنمنظور افریقی میگوید:
أحمد بن إسرائیل بن الحسین أبو جعفر الکاتب … وکان ضابطاً لأموره جزلاً موصوفاً بالذکاء.
احمد بن اسرائیل بن حسین …. او در کارها بسیار دقیق بود ، بسیار عاقل و معروف به قدرت حافظه!
[۱۵] افریقی مصری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج ۱، ص ۳۱۸.
وی در تاریخ الاسلام مینویسد:
وکان أحمد بن إسرائیل من أذکیاء العالم لا یسمع شیئاً إلا حفظه.
أحمد بن اسرائیل از هوشمندان عالم بود که هیچ چیزی نمیشنید جز اینکه آن را حفظ می کرد!
[۱۶] ذهبی، شمس الدین، تاریخ الإسلام، ج ۱۹، ص ۳۴.
همچنین در سیر أعلام النبلاء میگوید:
ابن الحسین الأنباری الکاتب وزیر المعتز کان ذا مکانه رفیعه عند المعتز … وکان یضرب بذکائه المثل لا یسمع شیئا الا حفظه … وقد أحدث رسوما وقواعد فی الکتابه بقیت بعده وترک ما قبلها.
حافظه او ضرب المثل بود و هیچ چیزی نمیشنید جز اینکه آن را حفظ میکرد … و قواعدی در باب نگارش ایجاد کرد که بعد از او برجای ماند و قواعد قبل از آن را منسوخ کرد!
[۱۷] ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۳۳۲.
ابنطقطقی نیز میگوید:
وزاره أبی جعفر أحمد بن اسرائیل الأنباری: کان أحد الکتاب الحذاق الأذکیاء
او یکی از نویسندگان زبردست و هوشمند بود.
الفخری فی الآداب السلطانیهج ۱ص ۹۱، اسم المؤلف: محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی (المتوفی : ۷۰۹هـ) الوفاه: ۷۰۹، دار النشر:
المعتز بالله خلیفه عباسی. وقال بعض الجلساء سمعت المعتز بالله یقول … وقال من یلومنی علی حب أحمد بن إسرائیل ما سألته عن شیء إلا أجابنی بقصته.
چه کسی من را به خاطر دوست داشتن احمد بن اسرائیل ملامت میکند؟ من از او در هر زمینهای سوال پرسیدم، ماجرای آن را کامل برای من جواب داد!
[۱۸] حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۰۰.
صفدی نیز میگوید؟
ابنإسرائیل الوزیر… وکان أذکی الناس لا یمر بسمعه شیء إلی حفظه…
او زیرکترین مردم بود که هرچیزی میشنید حفظ میشد!…
[۱۹] صفدی، صلاح الدین، الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۵۲.
الصابی نیز میگوید:
وحدث أبو القاسم بن زنجی قال : سمعت أبا الحسن علی بن محمد بن الفرات یقول : کثر القول فی حفظ أبی جعفر أحمد بن إسرائیل الکاتب الأنباری ، فأحب أخی أبو العباس أن یقف علی صحه ذلک من بطلانه ، فمضی إلیه … فعلمنا أن الذی تحدث به عنه حق لا تزید فیه.
شنیدیم که آنچه که در مورد (حافظه) أحمد بن إسرائیل مطرح میشود صحیح است!
[۲۰] صابی، هلال بن محسن، تحفه ا لأمراء فی تاریخ الوزراء، ج ۱، ص ۲۱۲.
بنابراین، او طبق مبانی اهلسنت یا حسن الحدیث و یا مستور و موثق است.
و امام در مورد احمد بن حنبل گفته شده است:
وکان إمام المحدثین صنف کتابه المسند وجمع فیه من الحدیث مالم یتفق لغیره وقیل إنه کان یحفظ ألف ألف حدیث وکان من أصحاب الإمام الشافعی رضی الله تعالی عنهما وخواصه … ولم یکن فی آخر عصره مثله فی العلم والورع.
او امام محدثین بود و در کتاب مسند خویش روایاتی آورده است که دیگران چنین نکردهاند و گفته شده است که او یک میلیون حدیث حفظ بود؛ و از اصحاب شافعی و خواص او بود … و در زمانش کسی مانند او در علم و تقوا نبود!
[۲۱] ابنخلکان، شمس الدین، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج۱، ص۶۴.
در مورد اسود بن عامر گفته شده است:
الأسود بن عامر الشامی نزیل بغداد یکنی أبا عبد الرحمن ویلقب شاذان ثقه من التاسعه مات فی أول سنه ثمان ومائتین ع.
[۲۲] عسقلانی شافعی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۱۱.
در مورد الربِیع بن منذر گفته شده است:
الربیع بن منذر کوفی ثقه
[۲۳] عجلی کوفی، احمد بن عبد الله، معرفه الثقات، ج۱، ص۳۵۶، ش ۴۶۱.
و ابنحجر نیز میگوید ابنحبان او را در ثقات آورده است:
والربیع بن منذر لم یخرجوا عنه لکن ذکره البخاری وبن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا وذکره بن حبان فی الثقات وأبوه متفق علی توثیقه والتخریج عنه
[۲۴] عسقلانی شافعی، احمد بن علی، فتح الباری، ج ۱۱، ص ۳۰۶.
اما منذر، ابنحجر او را کسی میداند که همه اتفاق بر وثاقت او دارند:
والربیع بن منذر لم یخرجوا عنه لکن ذکره البخاری وبن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا وذکره بن حبان فی الثقات وأبوه متفق علی توثیقه والتخریج عنه
[۲۵] عسقلانی شافعی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج ۱۱، ص ۳۰۶.
بنابراین سند این روایت معتبر است.
حاکم نیشابوری در مورد فضائل نقل شده توسط احمد بن حنبل مینویسد:
وقد حدثنا السید الأوحد أبو یعلی حمزه بن محمد الزیدی رضی الله عنه ثنا أبو الحسن علی بن محمد بن مهرویه القزوینی القطان قال سمعت أبا حاتم الرازی یقول کان یعجبهم أن یجدوا الفضائل من روایه أحمد بن حنبل رضی الله عنه
از ابوحاتم رازی شنیدم که میگفت: علما وقتی روایت فضائل را از روایت احمد بن حنبل می یافتند، آن را میپسندیدند!
[۲۶] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۳.
عزاداریی علمای اهلسنت
تعدای علمای اهلسنت نیز برای مارد مختلف، عزاداری کردهاند که در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم.
ابنجوزی
ابنجوزی در کتاب التبصره روضه مفصلی که در روز عاشورا برای حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) نقل کرده است را به صورت کامل آورده است:
المجلس الأول فی ذکر عاشوراء والمحرم … إخوانی : بالله علیکم من قبح علی یوسف بأی وجه یلقی یعقوب لما أسر العباس یوم بدر سمع رسول الله صلی الله علیه وسلم أنینه فما نام ، فکیف لو سمع أنین الحسین ؟ لما أسلم وحشی قال له : غیب وجهک عنی . هذا والله والمسلم لا یؤاخذ بما کان فی الکفر ، فکیف یقدر الرسول صلی الله علیه وسلم أن یبصر من قتل الحسین ؟ … لقد جمعوا فی ظلم الحسین ما لم یجمعه أحد ، ومنعوه أن یرد الماء فیمن ورد … وسبوا أهله وقتلوا الولد ، … هذا سوء معتقد . نبع الماء من بین أصابع جده فما سقوه منه قطره کان الرسول صلی الله علیه وسلم یحب الحسین یُقَبّل شفتیه ویحمله کثیرا علی عاتقیه ، ولما مشی طفلا بین یدی المنبر نزل إلیه ، فلو رآه ملقی علی أحد جانبیه والسیوف تأخذه والأعداء حوالیه والخیل قد وطئت صدره ومشت علی یدیه ودماؤه تجری بعد دموع عینیه لضج الرسول صلی الله علیه وسلم مستغیثا من ذلک ولعز علیه
مجلس اول در ذکر عاشورا و محرم … برادران، شما را به خدا قسم میدهم؛ چه کسی به یوسف اشکال می گیرد که چگونه به دیدار یعقوب برود؟! وقتی که عباس در روز بدر اسیر شد ، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ناله او را شنید و به همین سبب خوابش نبرد! چگونه بود اگر ناله حسین را می شنید؟! وقتی که وحشی (قاتل حمزه) اسلام آورد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به او گفت: صورتت را از من بپوشان! این با آن وجود است که مسلمان را به خاطر کارهایی که در زمان کفر انجام داده است مورد مواخذه قرار نمیدهند! حال اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قاتل حسین (علیهالسلام) را میدید چه میکرد؟! … آنقدر به حسین ظلم کردند که بر هیچکس دیگر چنین نشده بود! و به او اجازه ندادند که با سایر کسانی که آب نوشیدند آب بنوشد!… و خاندان او را به اسارت گرفتند و فرزندانش را کشتند!… این نشان اعتقاد خراب آنها است! آب از میان انگشتان جدش نوشید ولی به او اجازه ندادند یک قطره آب بنوشد! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) لبهای او را میبوسید و او را روی دوش خود میگرفت ! و وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) روی منبر بود و حسین در حال کودکی در کنار او آمد ، از منبر پایین آمد! حال اگر در این حال که بر پهلو روی زمین افتاده و شمشیرها او را تکه تکه میکند و دشمنانش دور او را گرفتهاند و اسبها سینهاش را لگدمال کردهاند و او خود را با دست روی زمین کشید و خونش بر روی زمین مانند اشکش جاری شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) او را میدید حضرت فریاد ناله بر میآورد و از این ماجرا استغاثه میکرد و برای او سنگین بود!
و بعد این اشعار را در مورد کربلا خواند:
کربلاء زلت کرباً وبلا ما لقی عندک أهل المصطفی
کم علی تربک لما صرعوامن دم سال ومن دمع جری
یا رسول الله لو عاینتهموهم ما بین قتل وسبا
من رمیض یمنع الظل ومن عاطش یسقی أنابیب القنا
لرأت عیناک فیهم منظراللحشا شجوا وللعین قذی
لیس هذا لرسول الله یاأمه الطغیان والمین جزا
جزروا جزر الأضاحی نسلهثم ساقوا أهله سوق الإما
هاتقات یا رسول الله فیبهر السعی وعثرات الخطا
قتلوه بعد علم منهم أنه خامس أصحاب الکسا
کربلا همیشه مصیبت داشتی خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از تو چه کشیدند؟
چند نفر روی خاک تو کشته شدند؟ چه خونها و اشکها که بر خاک تو جاری شد؟!
ای پیامبر! اگر آنها را میدیدی که یا کشته شده و یا به اسارت گرفته شده بودند
از گرما دیدهای که نمیگذاشتند زیر سایه برود و تشنهای که با نیزه سیراب شد
منظرهای را میدیدی که قلبت را پاره پاره و چشمت را پر از خار میکرد!
ای امت سرکش ، این پاداش پیامبر نبود!
نسل او را مانند گوسفند قربانی تکه تکه کردند و خاندانش را مانند کنیزان به اسارت بردند
فریاد میکشیدند که ای پیامبر فرزندان لغزشها و حرامزادگان
او را زمانی کشتند که دانستند او پنجمین اصحاب کسا است!
[۲۷] ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، التبصره، ج ۲، ص ۱۷.
و همین ماجرا را علامه شیخ أحمد بن محمد بن أحمد حافی حسینی شافعی در کتاب ” التبر المذابص” نقل کرده است.
سبط بن جوزی
وقد سئل فی یوم عاشوراء زمن الملک الناصر صاحب حلب أن یذکر للناس شیئا من مقتل الحسین فصعد المنبر وجلس طویلا لا یتکلم ثم وضع المندیل علی وجهه وبکی شدیدا ثم أنشا یقول وهو یبکی
ویل لمن شفعاؤه خصماؤهوالصور فی نشر الخلائق ینفخ
لا بد أن تردا لقیامه فاطموقمیصها بدم الحسین ملطخ
ثم نزل عن المنبر وهو یبکی وصعد إلی الصالحیه وهو کذلک رحمه الله
در روز عاشورا زمان ملک ناصر حاکم حلب از سبط بن جوزی خواستند که برای مردم مقتل حسین (علیهالسلام) را بخواند، و از منبر بالا رفت و مدتی طولانی روی منبر نشست و پارچه روی صورت خود انداخت، و گریه شدیدی کرد و در حال گریه گفت: وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند در روزی که در صور برای بیرون آمدن مردم از قبر دمیده میشود فاطمه در روز قیامت خواهد آمد در حالی که پیراهنش به خون حسین آغشته است ! سپس از منبر پایین آمده و در حال گریه به صالحیه رفت و در آنجا نیز گریست! خدا او را رحمت کند!
[۲۸] ابنکثیر، إسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج ۱۳، ص ۱۹۵.
شافعی
نقل أبو القاسم الفضل بن محمد المستملی : أن القاضی أبا بکر سهل بن محمد حدثه قال : قال أبو القاسم بکران بن الطیب : بلغنی أن الشافعی (رحمه الله) أنشد
تأوب همی والفؤاد کئیب • وأرق عینی والرقاد غریب
ومما نفی نومی وشیب لمتی • تصاریف أیام لهن خطوب
تزلزلت الدنیا لآل محمد • وکادت لهم صم الجبال تذوب
وغارت نجوم واقشعرت ذوائب • وهتک أسباب وشق جیوب
فمن مبلغ عنی الحسین رساله • وإن کرهتها أنفس وقلوب
قتیل بلا جرم کأن قمیصه • صبیغ بماء الأرجوان خضیب
نصلی علی المختار من آل هاشم • وتعزی بنوه إن ذا لعجیب
لئن کان ذنبی حب آل محمد • فذلک ذنب لست عنه أتوب
نعم ، شفعائی یوم حشری وموقفی • وحبهم للشافعی ذنوب
روایت شده است که شافعی چنین سرود که:
قلبم اندوهگین است و دلم درد مند • و چشمم اشک بار و در تنهایی هستم
و خواب را از من گرفته است و مرا پیر کرد• گذشتن روزهایی که ماجراها داشتند
دنیا برای آلمحمد به لرزه در آمد • و نزدیک بود که کوهها برای آنها از ریشه ذوب شوند!
ستارگان مورد هجوم قرار گرفتند و دنباله دارها لرزیدند • و حرمت خیمههایی دریده شد و گریبانهایی چاک خورد
آیا کسی هست که نامه من را به حسین برساند • حتی اگر گروهی از این کار ناخشنود شوند
کسی که بدون گناه کشته شد و انگار که لباس او • با آب ارغوان رنگین شده بود
بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) که برگزیده از خاندان هاشم است درود میفرستیم • اما فرزندانش را داغدار میکنند! این عجیب است!
اگر گناه من محبت آلمحمد است • این گناهی است که از آن توبه نمیکنم!
آری آنان شفیعان من در محشر و قیامت هستند • اما محبت آنان گناه شافعی به حساب میآید!
[۲۹] زرندی حنفی، محمد، معارج الوصول إلی معرفه فضل آل الرسول( ع )، ص ۱۰۱.
ابنهباریه
ونقل سبط بن الجوزی ( رح ) ان ابن الهباریه الشاعر اجتاز کربلا فجلس یبکی علی الحسین وأهله:
أحسین والمبعوث جدک بالهدی قسما یکون الحق عنه مسایل
لو کنت شاهد کربلا لبذلت فی تنفیس کربک جهد بذل الباذل
وسقیت حد السیف من أعدائکم عللا وحد السمهری الذابل
لکننی أخرت عنک لتشوقی فبلابلی بین الغری وبابل
هبنی حرمت النصر من أعدائکم فأقل من حزن ودمع سایل
ثم نام فی مکانه فرأی رسول الله ( ص ) فی المنام فقال له: یا فلان جزاک الله عنی خیرا ، إبشر فان الله قد کتبک ممن جاهد بین یدی الحسین
سبط بن جوزی نقل کرده است که ابنهباریه شاعر از کربلا میگذشت و نشست و بر حسین و اهل بیتش گریست.
ای حسین ، که جد شما برای هدایت مبعوث شده بود
قسم به خدا که اگر در کربلا بودم جان خود را برای زدودن مصیبتها از چهره تو فدا میکردم
و تیزی شمشیر خود را با خون دشمنان شما سیراب میکردم؛ و همچنین تیزی نیزه خود را
ولی من به زمان شما نرسیدم؛ و بلبل غزلخوان من بین نجف و بابل به خاطر شما در رفت و آمد است
به من ببخش این را که نتوانستم شما را در مقابل دشمنانتان یاری کنم، و از اندوه شما و اشک جاریتان بکاهم
سپس در جای خویش خوابید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را دید که به او فرمود: ای فلانی خدا به تو از من پاداش نیکو دهد؛ بر تو بشارت باید که جزو کسانی نوشته شدی که در مقابل حسین از او دفاع کردند.
[۳۰] زرندی حنفی، محمد، نظم درر السمطین، ص ۲۲۵.
عزاداری برای عبدالمؤمن
عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهری و پیرو مکتب محمد بن داود است. نسفی قضیه تشییع جنازه و عزاداری او را نقل کرده است.
قال جعفر المستغفری أخبرنا أبو جعفر محمد بن علی النسفی قال شهدت جنازه الشیخ أبی یعلی بالمصلی فغشیتنا أصوات طبول مثل ما یکون من العساکر حتی ظن جمعنا أن جیشا قد قدم فکنا نقول لیتنا صلینا علی الشیح قبل أن یغشانا هذا فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاه وأنصتوا هدأ الصوت کأن لم یکن.
در تشییع جنازه ابویعلی درنماز خانه بودم که آنچنان صدای طبل آمد که از لشگر چنین صدایی بر میخواست! حتی گمان کردیم که لشگری میآید! و با خود گفتیم ای کاش بر شیخ نماز میخواندیم قبل از اینکه لشکر برسد! اما وقتی که مردم جمع شدند و نماز خوانده شد صدا آرام شد انگار صدایی نبوده است !
[۳۱] ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۷۱.
عزاداری برای جوینی
ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد میکند:
فدفن بجنب والده، وکسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثی بقصائد، وکان له نحو من أربع مائه تلمیذ، کسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المنادیل عن الرؤوس عاما، بحیث ما اجترأ أحد علی ستر رأسه، وکانت الطلبه یطوفون فی البلد نائحین علیه، مبالغین فی الصیاح والجزع.
او را کنار قبر پدرش به خاک سپردند، و در عزای او منبرش را شکستند، و بازارها را بستند، و در رثای او قصیدهها گفتند، و او که حدود چهار صد شاگرد داشت، آنها همه قلم و دوات ها را شکستند، و یک سال اقامه عزا نمودند، و نیز یک سال تمام منادیل هایشان (پارجههایی شبیه به چفیه) را از سر برداشتند، و در این کار به حدی اسرار داشتند که أحدی جرئت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبههای او در کوچه و بازار شهر میچرخیدند و نوحهسرایی میکردند و در صیحه و جزع افراط میکردند.
[۳۲] ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج ۱۸، ص۴۷۶.
عزاداری برای ابنجوزی
ذهبی درباره بازتاب مرگ او مینویسد:
وحضر غسله شیخنا بن سکینه وقت السحر وغلقت الأسواق وجاء الخلق وصلی علیه ابنه أبو القاسم علی اتفاقا لأن الأعیان لم یقدروا من الوصول إلیه ثم ذهبوا به إلی جامع المنصور فصلوا علیه وضاق بالناس وکان یوما مشهودا … وباتوا عند قبره طول شهر رمضان یختمون الختمات بالشمع والقنادیل… وأصبحنا یوم السبت عملنا العزاء وتکلمت فیه وحضر خلق عظیم وعملت فیه المراثی ومن العجائب أنا کنا بعد انقضاء العزاء یوم السبت عند قبره وإذا بخالی محیی الدین قد صعد من الشط وخلفه تابوت فقلنا نری من مات وإذا بها خاتون أم محیی الدین وعهدی بها لیله وفاه جدی فی عافیه فعد الناس هذا من کرماته لأنه کان مغری بها
برای غسل او شیخ ابنسکینه در وقت سحر آمد! و بازارها تعطیل شد؛ و مردم زیادی برای غسل او در هنگام سحر آمدند! و بازار تعطیل شد و مردم زیادی آمده و فرزندش ابوالقاسم علی بر او نماز خواند؛ چون بزرگان نتوانستند به جنازه او برسند! سپس او را به مسجد منصور بردند و در آنجا نیز بر وی نماز خوانده شد. و جا برای مردم تنگ بود، و همه حاضر بودند…. و در طول ماه رمضان در کنار قبر او ماندند و با شمع قرآن میخواندند !و در روز شنبه برای او مراسم عزا گرفتیم و من برای او سخنرانی کردم! و گروه زیادی حاضر بودند و مرثیههای فراوانی در مورد او گفتند! و عجیب اینکه بعد از مراسم عزا در روز شنبه، دایی من از رود بیرون آمد و همراه او تابوبی بود…
[۳۳] ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج ۲۱، ص ۳۸۰.
عزاداری صحابه برای صحابه
تعدادی از صحابه برای صحابه عزاداری کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
عزاداری برای ابوبکر
ابنسعد در الطبقات این روایت را نقل میکند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحهخوانی بر پا کرد:
قال أخبرنا عثمان بن عمر قال أخبرنا یونس بن یزید عن الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت علیه عائشه النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح علی أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال لهشام بن الولید أخرج إلی ابنه أبی قحافه فعلاها بالدره ضربات فتفرق النوائح حین سمعن ذلک.
وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحهخوانی بر پا کرد! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحهخوانی بر ابوبکر نهی کرد! ولی دست بر نداشتند!
عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن! و زنهای نوحهخوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند!
[۳۴] بصری زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۰۸.
ابنحجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح میداند:
وصله بن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشه علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلی بیت أبی قحافه یعنی أم فروه فعلاها بالدره ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک
[۳۵] عسقلانی شافعی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج ۵، ص ۷۴.
شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح میداند:
۱۱۶۱۲ عن سعید بن المسیَّب قَالَ : ( لَمَّا مَاتَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بُکِیَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إنَّ المَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ ، فَأَبَوْا إلاَّ أَنْ یَبْکُوا ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِهِشَامِ ابْنِ الْوَلِیدِ : قُمْ فَأَخْرِجِ النِّسَاءَ فَقَالَتْ عَائِشَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا : أُخْرِجُکَ ، فَقَالَ عُمَرُ : ادْخُلْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ فَقَالَتْ عَائِشَهُ : أَمُخْرِجِیَّ أَنْتَ یَا بُنَیَّ فَقَالَ : أَمَّا لَکِ ، فَقَدْ أَذِنْتُ لَکِ ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ امْرَأَهً امْرَأَهً وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدِّرَّهِ حَتّی خَرَجَتْ أُمُّ فَرْوَهَ وَفَرَّقَ بَیْنَهُنَّ ) . ( ابن راهویه وهو صحیح ) .
[۳۶] سیوطی، جلال الدین، جامع الأحادیث، ج ۸، ص ۳۶۵.
متقی هندی نیز در کنز العمال روایت را صحیح میداند:
عن سعید بن المسیب قال : لما مات أبو بکر بکی علیه فقال عمر : إن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال : إن المیت یعذب ببکاء الحی ، فأبوا إلا أن یبکوا ، فقال عمر لهشام بن الولید : قم فأخرج النساء ! فقالت عائشه : أخرجک ، فقال عمر : ادخل فقد أذنت لک ! فدخل ، فقالت عائشه . أمخرجی أنت یا بنی ! فقال : أما لک ، فقد أذنت لک ، فجعل یخرجهن امرأه امرأه وهو یضربهن بالدره حتی خرجت أم فروه وفرق بینهن ( ابن راهویه وهو صحیح ).
[۳۷] متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۷۳۲.
عزاداری برای خالد بن ولید
بخاری در تاریخ خویش با سند صحیح در مورد خالد نقل میکند که:
حدثنا عمر بن حفص ثنا أبی ثنا الأعشی عن شقیق قال قیل لعمر إن نسوه بنی المغیره اجتمعن فی دار خالد فقال عمر ما علیهن أن یرقن من أعینهن علی أبی سلیمان.
به عمر خبر رسید که زنان بنیمغیره در خانه خالد بن ولید جمع شدهاند! عمر گفت اشکالی ندارد که آنها از چشمان خویش برای ابوسلیمان (خالد بن ولید) اشک بریزند!
[۳۸] بخاری جعفی، محمد بن إبراهیم، التاریخ الأوسط، ج ۱، ص ۴۶.
و ابنعساکر با چندین سند ماجرا را چنین نقل میکند:
قال وأنا محمد بن سعد نا محمد بن عمر أنا أبو بکر بن عبد الله نا ابن أبی سبره عن عبد الله بن عکرمه قال عجبا لقول الناس إن عمر بن الخطاب نهی عن النوح لقد بکی علی خالد بن الولید بالمدینه ومعه نساء بنی المغیره سبعا یشققن الجیوب ویضربن الوجوه وأطعموا الطعام تلک الأیام حتی مضت ما ینهاهن عمر. أخبرنا أبو الحسن علی بن محمد الخطیب أنا محمد بن الحسن النهاوندی نا أحمد بن الحسین النهاوندی نا عبد الله بن محمد بن الأشقر نا محمد بن إسماعیل البخاری نا عمر بن حفص نا أبی نا الأعمش عن شقیق قال قیل لعمر أن نسوه بنی المغیره اجتمعن فی دار خالد فقال عمر ما علیهن أن یرقن أعینهن علی أبی سلیمان. أخبرنا أبو غالب وأبو عبد الله ابنا الحسن بن البنا قالا أنا أبو جعفر بن المسلمه أنا أبو طاهر المخلص نا أحمد بن سلیمان نا الزبیر بن بکار قال قال محمد بن سلام حدثنی أبان بن عثمان قال لم یبق امرأه من بنی المغیره إلا وضعت لمتها علی قبر خالد یقول حلقت رأسها.
عبدالله بن عکرمه میگفت: تعجب میکنم که چگونه مردم میگویند عمر از نوحهسرایی نهی کرده است! خود عمر در مدینه بر خالد گریست و همراه او زنان بنیمغیره هفت روز عزاداری کردند و گریبان چاک کردند و غزا دادند تا اینکه این هفت روز گذشت و عمر آنان را نهی نکرد! به عمر خبر رسید که زنان در خانه خالد جمع شدهاند! گفت اشکالی ندارد که بر خالد گریه کنند! وقتی که خالد از دنیا رفت، هیچ زنی از بنیالمغیره باقی نماند مگر اینکه موهای سر خود را تراشید و روی قبر خالد ریخت!
[۳۹] ابنعساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۶، ص ۲۷۷.
عزاداریهای پیامبر
پیامبر گرامی اسلام نیز در موارد متعددی به عزاداری پرداختهاند که به چند مورد آن اشاره میکنیم.
شهادت حضرت حمزه
حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهرههای برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد احد به شهادت رسید. رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شهادت عموی خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست. در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) تأثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زیرا یکی از بزرگترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود. بنابراین، عکس العمل فرستاده حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.
حلبی در سیره خود مینویسد:
لما رأی النبی حمزه قتیلا، بکی فلما رای ما مثّل به شهق.
پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد.
[۴۰] حلبی شافعی، أبو الفرج، السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۲۴۷.
این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن قدر شدید بوده است که ابنمسعود میگوید:
ما رأینا رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم باکیاً أشدّ من بکائه علی حمزه، وضعه فی القبله، ثمّ وقف علی جنازته، وانتحب حتّی بلغ به الغشی، یقول: یا عمّ رسول اللّه! یا حمزه! یا أسد اللّه! وأسد رسوله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات! یا حمزه! یا کاشف الکربات! یا حمزه! یا ذابّ عن وجه رسول اللّه!.
ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آن گونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک میریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش میفرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام میدادی، ای حمزه! ای کسی که سختیها و مشکلات را برطرف میکردی، ای حمزه! ای کسی که سختیها را از رسول خدا دور میکردی.
[۴۱] طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص ۱۸۱.
اما اصل جریان گریه رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر حمزه از این جا آغاز شد که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بازگشت از احد صدای گریه را از خانههای مردم مدینه بر شهدا شنید:
ومر رسول الله صلی الله علیه وسلم بدار من دور الأنصار من بنی عبد الأشهل وبنی ظفر فسمع البکاء والنوائح علی قتلاهم فذرفت عینا رسول الله صلی الله علیه وسلم فبکی ثم قال لکن حمزه لا بواکی له فلما رجع سعد بن معاذ وأسید بن حضیر إلی دار بنی عبد الأشهل أمرا نساءهم أن یتحزمن ثم یذهبن فیبکین علی عم رسول الله صلی الله علیه وسلم
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کنار خانههایی از انصار (بنیعبدالأشهل و بنیظفر) عبور میکردند که صدای بکاء و نوحه بر کشتهگان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و اسید بن حضیر به خانههای بنیعبدالأشهل بازگشتند زنانشان را أمر کردند تا غم و اندوه خود را در سینهها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) عزاداری کنند.
[۴۲] طبری، ابنجریر، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۰.
[۴۳] ابنهشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج۳، ص ۶۱۳.
[۴۴] تمیمی، محمد بن حبان، الثقات، ج ۱، ص ۲۳۴.
[۴۵] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۵۴-۵۵.
از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری میکردند:
فلم تبک امرأه من الأنصار علی میّت بعد قول رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم لکنّ حمزه لابواکی له إلی الیوم إلّا بدأت البکاء علی حمزه.
هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا که عمویم حمزه گریه کن ندارد، بر مردهای گریه نمیکرد، مگر این که اوّل برای حمزه عزاداری میکرد.
[۴۶] هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۲۶.
استمرار گریه برای حمزه
ابنکثیر به نقل از احمد بن حنبل میگوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه میگریند.
أحمد بن حنبل عن ابن عمر أن رسول الله صلی الله علیه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الأنصار یبکین علی من قتل من أزواجهن قال فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم ولکن حمزه لا بواکی له قال ثم نام فاستنبه وهن یبکین. قال فهن الیوم إذا یبکین یندبن بحمزه.
ابنعمر روایت نموده رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود که بر کشتههای خود گریه میکنند. رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زنها برای حمزه گریه میکنند.از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشتههای خود عزاداری میکنند.
[۴۷] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۵۵.
ابنکثیر بعد از نقل این خبر این گونه نظر میدهد:
وهذا علی شرط مسلم.
این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.
[۴۸] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۵۵.
واقدی نیز میگوید تا زمان ما این رویه ادامه دارد که ابتدا برای حمزه و سپس برای کشتههای خود عزاداری میکنند:
قال الواقدی فلم یزلن یبدأن بالندب لحمزه حتی الآن.
از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری میکنند.
[۴۹] ابناثیر، عزالدین، أسدالغابه، ج ۲، ص ۴۸.
ابنسعد نیز خود میگوید :
فهن إلی الیوم إذا مات المیت من الأنصار بدأ النساء فبکین علی حمزه ثم بکین علی میتهن.
از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته خود گریه میکنند.
[۵۰] ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۴.
حاکم نیشابوری متوفای ۴۰۵ نیز میگوید:
أخبرنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماک ثنا الحسن بن مکرم ثنا عثمان بن عمر ثنا أسامه بن یزید حدثنی الزهری عن أنس بن مالک قال : لما رجع رسول الله صلی الله علیه و سلم من أحد سمع نساء الأنصار یبکین فقال : لکن حمزه لا بواکی فبلغ ذلک نساء الأنصار فبکین لحمزه فنام رسول الله صلی الله علیه و سلم ثم استیقظ و هن یبکین فقال : یا ویحهن ما زلنا یبکین منذ الیوم فلیسکتن و لا یبکین علی هالک بعد الیوم، هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم و لم یخرجاه و هو أشهر حدیث بالمدینه فإن نساء المدینه لا یندبن موتاهن حتی یندبن حمزه و إلی یومنا هذا
این روایت طبق نظر مسلم صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند؛ و این مشهورترین حدیث مدینه است! و زنان مدینه تا امروز هیچ یک از آنان برای مرده خویش گریه نمیکند مگر اینکه اول برای حمزه گریه کند!
[۵۱] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۳۷.
مشروعیت قیام امام حسین
این مطلب را که در کتب اهلسنت با سند صحیح (طبق مبانی آنان) آمده است که اگر شخصی بر حاکم (حتی ظالم) خروج کند به مرگ جاهلیت مرده است را چگونه توجیه میکنید؟! آیا میگویید امام حسین (علیهالسلام) به مرگ جاهلیت مرده است؟ یا روایات صحیح بخاری و مسلم و قواعد علم رجال اهلسنت را زیر سوال میبرید؟!
در صحیح بخاری آمده است هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی میمیرد:
حدثنا مُسَدَّدٌ عن عبد الْوَارِثِ عن الْجَعْدِ عن أبی رَجَاءٍ عن بن عَبَّاسٍ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: من کَرِهَ من أَمِیرِهِ شیئا فَلْیَصْبِرْ فإنه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً.
هرکس از امیرخویش بدی ببیند باید صبر کند، زیرا هرکس از حکومت سلطان خارج شود به مرگ جاهلیت مرده است
حدثنا أبو النُّعْمَانِ حدثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عن الْجَعْدِ أبی عُثْمَانَ حدثنی أبو رَجَاءٍ الْعُطَارِدِیُّ قال سمعت بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی (صلیاللهعلیهوآله)قال: من رَأَی من أَمِیرِهِ شیئا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ علیه فإنه من فَارَقَ الْجَمَاعَهَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً.
هرکس از امیرخویش چیزی ناخشنود دید باید صبر کند، زیرا هرکس که از جماعت به اندازه یک وجب دور شود به مرگ جاهلیت مرده است!
[۵۲] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۹، ص۴۷.
و شبیه همین روایات در صحیح مسلم نیز آمده است.
حدثنا شَیْبَانُ بن فَرُّوخَ حدثنا جَرِیرٌ یَعْنِی بن حَازِمٍ حدثنا غَیْلَانُ بن جَرِیرٍ عن أبی قَیْسِ بن رِیَاحٍ عن أبی هُرَیْرَهَ عن النبیe أَنَّهُ قال من خَرَجَ من الطَّاعَهِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَهَ فَمَاتَ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً وَمَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رَایَهٍ عِمِّیَّهٍ یَغْضَبُ لِعَصَبَهٍ أو یَدْعُو إلی عَصَبَهٍ أو یَنْصُرُ عَصَبَهً فَقُتِلَ فَقِتْلَهٌ جَاهِلِیَّهٌ وَمَنْ خَرَجَ علی أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا ولا یتحاش من مُؤْمِنِهَا ولا یَفِی لِذِی عَهْدٍ عَهْدَهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَلَسْتُ منه
وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِیٍّ حدثنا مَهْدِیُّ بن مَیْمُونٍ عن غَیْلَانَ بن جَرِیرٍ عن زِیَادِ بن رِیَاحٍ عن أبی هُرَیْرَهَ قال قال رسول اللَّهِ e من خَرَجَ من الطَّاعَهِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَهَ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً وَمَنْ قُتِلَ تَحْتَ رَایَهٍ عِمِّیَّهٍ یَغْضَبُ لِلْعَصَبَهِ وَیُقَاتِلُ لِلْعَصَبَهِ فَلَیْسَ من أُمَّتِی وَمَنْ خَرَجَ من أُمَّتِی علی أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا لَا یَتَحَاشَ من مُؤْمِنِهَا ولا یَفِی بِذِی عَهْدِهَا فَلَیْسَ مِنِّی
[۵۳] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۷۶.
حدثنی أبو بَکْرِ بن نَافِعٍ وَمُحَمَّدُ بن بَشَّارٍ قال بن نَافِعٍ حدثنا غُنْدَرٌ وقال بن بَشَّارٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَهُ عن زِیَادِ بن عِلَاقَهَ قال سمعت عَرْفَجَهَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ e یقول إنه سَتَکُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُفَرِّقَ أَمْرَ هذه الْأُمَّهِ وَهِیَ جَمِیعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّیْفِ کَائِنًا من کان.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: بعد از من فتنههایی خواهد بود و اگر کسی خواست که امر امت را در حالی که اجتماع صورت گرفته است، به تفرقه بگرواند او را با شمشیر بزنید، هر کس میخواهد باشد!
وحدثنی عُثْمَانُ بن أبی شَیْبَهَ حدثنا یُونُسُ بن أبی یَعْفُورٍ عن أبیه عن عَرْفَجَهَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول من أَتَاکُمْ وَأَمْرُکُمْ جَمِیعٌ علی رَجُلٍ وَاحِدٍ یُرِیدُ أَنْ یَشُقَّ عَصَاکُمْ أ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 