پاورپوینت کامل قوم افشار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قوم افشار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قوم افشار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قوم افشار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

افشار

افشار، نام‌ یک‌ گروه‌ بزرگ‌ قومی‌ – عشایری‌ از اقوام‌ ترک‌ زبان‌ ایران‌ است. این اسم بر گرفته از نام یکی از پسران یولدوزخان پسر سوم اغوز به معنای چالاک می‌باشد. مراکز اصلی سکونت آنان در ایران استان‌های آذربایجان غربی، خراسان، کرمان و فارس است؛ اما تیره‌هایی از آنان را در استان‌های لرستان، قزوین، زنجان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، همدان (صالح آباد)، خوزستان، استان مرکزی، البرز (شهرستان ساوجبلاغ) و چهارمحال و بختیاری (شهرکرد و شهرستان بن) می‌توان یافت.
سرزمین‌ اصلی‌ افشارها دشت‌ قپچاق‌ در ترکستان‌ بود.دسته‌ای از آن‌ها در دوره آخر سلجوقیان آن‌جا را ترک کردند و در منطقه خوزستان ساکن گردیدند. دسته دوم هنگام حمله مغول به ترکستان آن‌جا را ترک گفته به آذربایجان ایران مهاجرت کردند.

فهرست مندرجات

۱ – واژه‌شناسی
۲ – خاستگاه‌ قومی‌
۳ – نشان‌ دودمانی‌ و طایفگی‌
۴ – مهاجرت‌ و پراکندگی‌
۴.۱ – مهاجرت به خوزستان
۴.۲ – مهاجرت به آذربایجان
۵ – افشارهای ایران
۵.۱ – اورمیه‌
۵.۲ – فارس‌
۵.۳ – کهگیلویه‌
۵.۴ – خراسان‌
۵.۵ – کرمان‌
۵.۵.۱ – جهانشاهی
۵.۵.۲ – عمویی
۵.۵.۳ – میرحبیبی
۵.۶ – افشارهای‌ خمسه‌
۵.۷ – اسدآباد
۵.۸ – تهران‌
۵.۹ – قزوین‌
۶ – مهاجرت افشار به آناتولی‌ و شام‌
۶.۱ – افشار آناتولی‌
۶.۲ – افشار شام‌
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع

واژه‌شناسی

افشار در متن‌های‌ قدیم‌ به‌ صورت‌های‌ اَوْشار،

[۱] عینی‌، بدرالدین‌، السیف‌ المهند، ج۱، ص۲۰، به‌ کوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، قاهره‌، ۱۹۶۶-۱۹۶۷م‌.

[۲] ابوالغازی‌، بهادرخان‌، شجره ترک‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ دمزن‌، ۱۲۸۷ق‌/۱۸۷۱م‌.

اَوشر،

[۳] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

اَوْشَریّه‌، اوشاریه‌ و افشاریه‌

[۴] ابن‌تغری‌، بردی‌، النجوم‌، ج۱۴، ص۴۸.

[۵] مقریزی‌، احمد، السلوک‌، ج۴، ص۸۶، به‌ کوشش‌ سعید عبدالفتاح‌ عاشور، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.

[۶] مقریزی‌، احمد، السلوک‌، ج۴، ص۱۲۶، به‌ کوشش‌ سعید عبدالفتاح‌ عاشور، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.

[۷] قلقشندی‌، احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۷، ص۲۸۲، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.

نیز آمده‌ است‌.
افشار یکی‌ از نیرومندترین‌ ایلات‌ ترک‌ زبان‌

[۸] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص۴۹، ترجمه عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.

در تاریخ‌ ایران‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌. در زمان‌ سلجوقیان‌ نام‌ افشار چنان‌ وحشت‌انگیز بود که‌ اقوام‌ ترکمان‌، ازبک‌ و تاتار کودکان‌ خود را با گفتن‌ عبارت‌ «اوشار گَلدی‌»

[۹] تاریخ‌ افشار، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

می‌ترساندند.

[۱۰] قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۸، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.

ایل‌ افشار یکی‌ از ایلات‌ تشکیل‌دهنده سپاهیانی‌ است‌ که‌ اقتدار شاه‌ اسماعیل‌ اول‌ صفوی‌ (سل ۹۰۷-۹۳۰ق‌) را در ایران‌ استوار کردند و یکی‌ از ۳۲ قبیله اشرافی‌ دارای‌ امتیازات‌ ویژه‌

[۱۱] اروج‌بیک‌ بن‌ سلطان‌ علی‌ بیک‌، دون‌ ژوان‌ ایرانی‌، ج۱، ص۶۷، به‌ کوشش‌ لسترنج‌، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

و نیز از ایلات‌ عمده‌ و معتبر قزلباش‌

[۱۲] ابوالحسن‌ مستوفی‌، گلشن‌ مراد، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، به‌ کوشش‌ غلامرضا طباطبایی‌ مجد، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.

در دوره صفوی‌ بوده‌ است‌. سران‌ و امیران‌ طایفه‌های‌ افشار در جنگ‌های‌ پادشاهان‌ صفوی‌ با عثمانی‌ها و ازبک‌ها، در سپاه‌ نادرشاه‌ نقش‌ بزرگ‌ و مهمی‌ داشتند. بخش‌ بزرگی‌ از نیروی‌ سپاه‌ قاجار را نیز مردان‌ طایفه‌های‌ ایل‌ افشار تشکیل‌ می‌دادند

[۱۳] EI 2, P240.

امروزه‌ بیشتر طایفه‌های‌ افشار در شهرها و روستاهای‌ ایران‌ اسکان‌ یافته‌اند و فقط گروه‌های‌ کوچکی‌ از آن‌ها شیوه چادرنشینی‌ و کوچندگی‌ را حفظ کرده‌اند و ییلاق‌ و قشلاق‌ می‌کنند.

خاستگاه‌ قومی‌

نخستین‌بار کاشغری‌ در دیوان‌ لغات‌ الترک‌ (تألیف‌: ۴۶۶ق‌) از ایل‌ افشار نام‌ می‌برد و افشارها را از ترکان‌ اُغوز یا ترکمان‌ و یکی‌ از ۲۲ تیره آن‌ قوم‌ به‌ شمار می‌آورد.

[۱۴] کاشغری‌، محمود، دیوان‌ لغات‌ الترک‌، ج۱، ص۵۶، استانبول‌، ۱۳۳۳ق‌.

[۱۵] عینی‌، بدرالدین‌، السیف‌ المهند، ج۱، ص۲۰، به‌ کوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، قاهره‌، ۱۹۶۶-۱۹۶۷م‌.

[۱۶] ابن‌تغری‌، بردی‌، النجوم‌، ج۱۴، ص۴۸.

[۱۷] مقریزی‌، احمد، السلوک‌، ج۴، ص۸۶، به‌ کوشش‌ سعید عبدالفتاح‌ عاشور، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.

[۱۸] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۵-۳۶، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

[۱۹] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۲۶، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۲۰] شیروانی‌، زین‌العابدین‌، بستان‌ السیاحه، ج۱، ص۱۰۶، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌.

اوشر یا اوشار را نام‌ یکی‌ از ۴ فرزند یولدوزخان‌، پسر سوم‌ اغوز، و آن‌ را به‌ معنی‌ «چالاک‌ و به‌ شکار جانوران‌ مهوس‌»

[۲۱] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

و یا کسی‌ که‌ کاری‌ را به‌ چالاکی‌ انجام‌ می‌دهد،

[۲۲] ابوالغازی‌، بهادرخان‌، شجره ترک‌، ج۱، ص۲۸، به‌ کوشش‌ دمزن‌، ۱۲۸۷ق‌/۱۸۷۱م‌.

آورده‌اند. قوم‌ افشار ظاهراً نام‌ خود را از نام‌ سر دودمان‌ قومی‌ خود «اَوْشَر» گرفته‌ است‌

[۲۳] Lockhart, L, Nadir Shah, P17, Lahore, 1976.

مقدسی‌ از دهی‌ بزرگ‌ به‌ نام‌ اوشر در ترکستان‌ یاد می‌کند.

[۲۴] مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، ص‌۲۸۲، لیدن‌، ۱۹۰۶م‌.

شاید به‌ سبب‌ اقامت‌ گروهی‌ از نیاکان‌ افشار در این‌ ده‌، آن‌ را اوشر می‌خواندند.

نشان‌ دودمانی‌ و طایفگی‌

هر یک‌ از ۲۲ یا ۲۴ تیره قوم‌ اغوز

[۲۵] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۵، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

از جمله‌ افشارها، تَمْغا، یا نشان‌ مخصوصی‌ برای‌ خود داشتند که‌ «فرمان‌ها، خزاین‌ و گله‌ و رمه‌»هایشان‌ را بدان‌ نشانه‌گذاری‌ می‌کردند و به‌ این‌گونه‌ از یکدیگر متمایز می‌شدند.

[۲۶] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

نشان‌ دودمانی‌ – طایفگی‌ افشار را کاشغری‌

[۲۷] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

به‌ شکل‌ آورده‌ است‌.

[۲۸] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

[۲۹] عینی‌، بدرالدین‌، السیف‌ المهند، ج۱، ص۲۰، به‌ کوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، قاهره‌، ۱۹۶۶-۱۹۶۷م‌.

ایل‌ افشار یک‌ اونقون‌ یا جانور مقدس‌ نیز داشت‌. این‌ اونقون‌ میان‌ افشارها و ۳ تیره دیگر از فرزندان‌ یولدوزخان‌ مشترک‌ بود. رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ واژه اونقون‌ را برگرفته‌ از کلمه «انیق‌» ترکی‌ و به‌ معنای‌ مبارک‌ نوشته‌ است‌. اونقون‌ ایل‌ افشار «طوشنجیل‌» نامیده‌ می‌شد که‌ احتمالاً یک‌ پرنده شکاری‌ بود. افشارها طوشنجیل‌ را مقدس‌ و مبارک‌ می‌شمردند و شکار و آزار این‌ پرنده‌ را منع‌ کرده‌ بودند و گوشتش‌ را هم‌ نمی‌خوردند.

[۳۰] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

[۳۱] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

هر یک‌ از تیره‌های‌ اغوز مجاز بودند که‌ به‌ هنگام‌ «طوی‌» (جشن‌، به‌ خصوص‌ جشن‌ عروسی‌) و پختن‌ غذا فقط اندام‌ معینی‌ از گوشت‌ حیوان‌ را به‌ کار برند و بخورند.

[۳۲] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۷- ۳۸، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

اندام‌ گوشت‌ تعیین‌ شده‌ برای‌ افشار و ۳ تیره دیگر فرزندان‌ یولدوزخان‌ «صاغ‌ اوباحه‌» بود که‌ کاربرد و خوردن‌ آن‌ برای‌ قبیله‌های‌ دیگر قوم‌ اغوز حرام‌ شمرده‌ می‌شد.

[۳۳] رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.

به‌ نظر یکی‌ از پژوهشگران‌ ایرانی‌، نظام‌ اونقون‌پرستی‌ پیش‌ از انتخاب‌ تمغا و شیوه نشانه‌گذاری‌ بر گله‌ و رمه‌ در میان‌ اقوام‌ اغوز پدید آمده‌ بود. این‌ پژوهشگر اونقون‌ را مختص‌ به‌ دوره «گردآوری‌ خوراک‌» و گذران‌ زندگی‌ از راه‌ شکار و صید، و تمغا را مختص‌ به‌ دوره «تولید خوراک‌» و تلاش‌ در اندوختن‌ و حفظ ذخایر، گله‌ و رمه‌ و متمایز کردن‌ آنها از متعلقات‌ دیگران‌، دانسته‌ است‌.

[۳۴] پورکریم‌ هوشنگ‌، ترکمن‌های‌ ایران‌، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌، شم ۶۱ -۶۲.

مهاجرت‌ و پراکندگی‌

سرزمین‌ اصلی‌ افشارها دشت‌ قپچاق‌ در ترکستان‌ بود. بنابر داده‌های‌ تاریخی‌، در اواخر دوره سلجوقی‌ یک‌ دسته بزرگ‌ از افشارها این‌ سرزمین‌ را ترک‌ کردند و به‌ ایران‌ آمدند.

مهاجرت به خوزستان

دسته‌ای‌ از افشار به‌ سرکردگی‌ یعقوب‌ بن‌ ارسلان‌ افشری‌ ظاهراً پیش‌ از ۵۴۳ق‌ (دهه ۵۴۰ق‌) به‌ خوزستان‌ مهاجرت‌ کردند.

[۳۵] آیتی‌، عبدالمحمد، وصاف‌، تاریخ‌، تحریر، ص۸۶، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌.

[۳۶] کسروی‌ احمد، کاروند، ج۱، ص۴۸، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌، حاشیه ۱.

گریختن‌ یکی‌ از امیران‌ برجسته ایل‌ افشار به‌ نام‌ آیدغدی‌، یا کُشْطغان‌، (برخى‌ مانند بنداری‌ اصفهانى‌ نام‌ او را آیدغدی‌ بن‌ کشطغان‌ نیز آورده‌اند) معروف‌ به‌ شَمْله‌ یا شومله‌، در ۵۴۷ق‌ از همدان‌ به‌ خوزستان‌،

[۳۷] بنداری‌ اصفهانی‌، فتح‌، زبده النصره، ج۱، ص۲۱۰، مختصر تاریخ‌ آل‌ سلجوق‌ عمادالدین‌ کاتب‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.

[۳۸] بنداری‌ اصفهانی‌، فتح‌، زبده النصره، ج۱، ص۲۶۲، مختصر تاریخ‌ آل‌ سلجوق‌ عمادالدین‌ کاتب‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.

[۳۹] راوندی‌، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱، به‌ کوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.

[۴۰] ابن‌اثیر، علی، الکامل‌ فی التاریخ، ج۱۱، ص۱۶۳.

و اشاره ابن‌اثیر

[۴۱] ابن‌اثیر، علی، الکامل‌ فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۱.

به‌ گرد آمدن‌ جمع‌ بسیاری‌ ترکمان‌ در خوزستان‌ در ۵۵۰ق‌، اقامت‌ طایفه‌هایی‌ از ایل‌ افشار را از آغاز دهه ۵۴۰ق‌، یا حتی‌ پیش‌ از آن‌ تاریخ‌، در خوزستان‌ تأیید می‌کنند. احمد کسروی‌ نیز بر آن‌ است‌ که‌ اگر گروهی‌ از افشارها در خوزستان‌ زندگی‌ نمی‌کردند، هیچ‌گاه‌ شومله‌ در آن‌جا پناه‌ نمی‌گرفت‌.

[۴۲] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۴۸، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

بدلیسی‌ نیز در شرف‌نامه‌ از ترکان‌ افشری‌ تابع‌ سلجوقیان‌ به‌ سرکردگی‌ حسام‌الدین‌ شوملی‌ نام‌ می‌برد که‌ حاکم‌ منطقه لر کوچک‌ در خوزستان‌ بود.

[۴۳] بدلیسی‌، شرف‌الدین‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص‌۵۸، به‌ کوشش‌ محمد عباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.

از قرن‌ ۷ تا ۱۰ق‌ از افشارهای‌ ساکن‌ خوزستان‌ آگاهی‌ درست‌ و روشنی‌ در دست‌ نیست‌. در دوره صفوی‌ باز به‌ نام‌ افشارها و شمار انبوه‌ مردم‌ این‌ ایل‌ در سرزمین‌ خوزستان‌ در متون‌ آن‌ دوره‌ برمی‌خوریم‌ که‌ در کهگیلویه‌، رامهرمز، دورق‌، شوشتر و دزفول‌ پراکنده‌ بودند.

[۴۴] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۴۳-۴۴، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

اسکندربیک‌ در وقایع‌ دوره پادشاهی‌ طهماسب‌ صفوی‌ (سل ۹۳۰-۹۸۴ق‌) از حدود ۱۰ هزار خانوار افشار در کهگیلویه‌، به‌ هنگامی‌ که‌ خلیل‌خان‌ افشار حاکم‌ آنجا بود، یاد می‌کند.

[۴۵] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

[۴۶] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۲۲۷، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

در این‌ زمان‌ دو تن‌ از سران‌ طایفه‌های‌ افشار خوزستان‌ به‌ نام‌های‌ مهدیقلی‌ سلطان‌ و حیدرقلی‌ سلطان‌ در شوشتر و دزفول‌ حکومت‌ می‌کردند. در ۹۴۶ق‌، وقتی‌ که‌ مهدی‌قلی‌ سلطان‌ سرکشی‌ کرد و قلعه شوشتر را گرفت‌ و به‌ غارت‌ مردم‌ در شهرها و روستاها پرداخت‌، حیدرقلی‌ سلطان‌ از جانب‌ حکومت‌ مرکزی‌ به‌ دفع‌ او، و پایان‌ بخشیدن‌ به‌ غارتگری‌ مردم‌ طایفه او مأموریت‌ یافت‌.

[۴۷] روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۸۰، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.

اسکندربیک‌ در عالم‌آرای‌ عباسی‌ از چند شورش‌ طایفه‌های‌ افشار خوزستان‌ در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ صفوی‌ (سل ۹۹۶- ۱۰۳۸ق‌) یاد می‌کند. او یک‌بار

[۴۸] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۵۰۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

به‌شورش‌ افشارهای‌ شوشتر در ۱۰۰۳ق‌، و بار دیگر به‌ طغیان‌ و نافرمانی‌ افشارهای‌ کهگیلویه‌ و رامهرمز در ۱۰۰۵ق‌ اشاره‌ دارد و در شرح‌ شورش‌ افشارها در رامهرمز از دو طایفه گُندوزلو و اَرَشلو افشار نام‌ می‌برد.

[۴۹] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۵۲۴-۵۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

کسروی‌ بجز این‌ دو طایفه‌، طایفه الپلو را هم‌ از طایفه‌های‌ بنام‌ و شناخته‌ شده ایل‌ افشار در خوزستان‌ معرفی‌ می‌کند.

[۵۰] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۴۵، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌، حاشیه ۳.

ایل‌ افشار در ناحیه وسیعی‌ از خاور هویزه‌ تا ناحیه دورق‌ در خوزستان‌ می‌زیستند. دورق‌ پایگاه‌ اصلی‌ این‌ ایل‌ بود. اعراب‌ کَعبی‌ که‌ در آغازِ زمامداری‌ِ صفویان‌ پیرامون‌ هویزه‌ و در کنار کرخه‌ بودند، پس‌ از مرگ‌ شاه‌ طهماسب‌ اول‌ به‌ قلمرو افشارها حمله‌ کردند و آن‌ها را بیرون‌ راندند. در دوره شاه‌ عباس‌، امامقلی‌خان‌ والی‌ فارس‌، اعراب‌ قبیله کعب‌ را از سرزمین‌ ایل‌ افشار بیرون‌ کرد و مردم‌ این‌ ایل‌ را به‌ سرزمینشان‌ بازگرداند.
پس‌ از مرگ‌ نادرشاه‌ (۱۱۶۰ق‌) کعبی‌ها با بهره‌گیری‌ از آشفتگی‌ اوضاع‌ و فریب‌ سران‌ طوایف‌ افشار و کشتن‌ شماری‌ از آن‌ها به‌ کمک‌ نیروهای‌ رزمنده والی‌ هویزه‌ به‌ دورق‌ حمله‌ کردند و دوباره‌ ایل‌ افشار و طوایف‌ ترک‌ دیگر را از آن‌جا بیرون‌ راندند. پس‌ از این‌ واقعه‌، گروهی‌ از طایفه‌های‌ افشار به‌ کنگاور و اسدآباد، و گروهی‌ دیگر به‌ اورمیه‌ مهاجرت‌ کردند و شماری‌ از آن‌ها نیز که‌ از طایفه گندوزلو بودند، در همسایگی‌ شوشتر و دزفول‌ سکنی‌ گزیدند.

[۵۱] دوبد، س‌، سفرنامه لرستان‌ و خوزستان‌، ج۱، ص۳۱۸-۳۱۹، ترجمه محمدحسین‌ آریا، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.

گندوزلو تنها طایفه عمده افشارهای‌ خوزستان‌ بودند که‌ رفته‌رفته‌ به‌ صورت‌ یک‌ ایل‌ مستقل‌ درآمدند.

[۵۲] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص۵۱، ترجمه عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.

این‌ ایل‌ از دوره صفوی‌ تاکنون‌ در خوزستان‌ بازمانده‌اند. قلمرو استقرار و کوچ‌ آنها را از بند داوود تا شوشتر و از شوشتر تا نزدیک‌ کوهانک‌ و پیرامون‌ رود دزفول‌ نوشته‌اند.

[۵۳] کیهان‌ مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۹۲، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.

از ده‌ بُلَیتی‌

[۵۴] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۴۶: بُلَیده‌ مصغّر بلده‌، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

در نزدیک‌ شوشتر و کنار آب‌ گرگر به‌ عنوان‌ محل‌ خان‌نشین‌ گندوزلوها نام‌ برده‌، و نوشته‌اند که‌ چراگاه‌ دام‌ این‌ گروه‌ حوالی‌ رودخانه گرگر و بند قیر بوده‌ است‌.

[۵۵] لایارد، هنری‌ و دیگران‌، سیری‌ در قلمرو بختیاری‌ و عشایر بومی‌ خوزستان‌، ج۱، ص۴۲-۴۳، ترجمه مهراب‌ امیری‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.

کسروی‌ براساس‌ آمار کتابچه سرشماری‌ سال‌ ۱۲۸۶ق‌ می‌نویسد: شمار طایفه‌های‌ گندوزلو در ابتدا ۱۲ طایفه‌ بود که‌ ۳ طایفه‌ از آن‌ها در زمان‌ سرشماری‌ از میان‌ رفته‌ بودند. او نام‌های‌ این‌ ۹ طایفه‌ را ساربان‌، چم‌کناری‌، آل‌ شالو، خلج‌، عالی‌ کلو، میرجانی‌، احقانلو، حرحات‌ کهی‌؟ و فیلی‌ آورده‌ است‌.

[۵۶] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۵۲، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

به‌ نوشته او، گندوزلوهای‌ شوشتر و روستاهای‌ پیرامون‌ آن‌ که‌ شمارشان‌ به‌ هزار خانوار می‌رسید، پس‌ از چند نسل‌ زیستن‌ با مردم‌ بومی‌ آن‌ ناحیه‌، زبان‌ ترکی‌ را فراموش‌ کرده‌ بودند و همه‌ به‌ گویش‌ شوشتری‌ سخن‌ می‌گفتند. مردم‌ ایل‌ تا اوایل‌ سده ۱۴ش‌ شکل‌ زندگی‌ ایلی‌ – عشایری‌ را حفظ کرده‌ بودند و از لحاظ شیوه زندگی‌ و آداب‌ و رسوم‌ و جامه‌ با شوشتریان‌ تفاوت‌ داشتند..

[۵۷] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۴۶، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

مهاجرت به آذربایجان

دسته دوم‌ افشارها در زمان‌ استیلای‌ مغولان‌ بر ترکستان‌، آنجا را ترک‌ کردند و به‌ غرب‌ ایران‌ رفتند و در آذربایجان‌ سکنی‌ گزیدند

[۵۸] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۲۶، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۵۹] مینورسکی‌، ولادیمیر، تاریخچه نادرشاه‌، ج۱، ص۸ -۹، ترجمه رشید یاسمی‌، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌.

[۶۰] Lockhart, L, Nadir Shah, P17, Lahore, 1976.

بنابر روایتی‌، امیرتیمور، گرگین‌ بیک‌ اوصالوی‌ افشار را در ۸۰۲ق‌ به‌ حکومت‌ منطقه اورمیه‌ گماشت‌. او با گروهی‌ از افشارهای‌ وابسته‌ به‌ طایفه اوصالو (نک: ه د، اصانلو) به‌ توپراق‌ قلعه‌، حاکم‌نشین‌ اورمیه‌، رفت‌

[۶۱] افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۱۱، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

[۶۲] Nikitine, B, X Les Af l rs d”Urumiyeh n , JA, P71, Paris, 1929, vol CCXIV.

در وقایع‌ سال‌ ۹۰۵ق‌، وقتی‌ که‌ شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌ به‌ آذربایجان‌ و ارزنجان‌ رفت‌، نزدیک‌ به‌ ۷ هزار سپاهی‌ از ایلات‌ مختلف‌ آنجا، از جمله‌ ایل‌ افشار، در بارگاه‌ وی‌ گرد آمدند.

[۶۳] قزوینی‌، یحیی‌، لب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۹۲، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.

شاردن‌ شمار افشارهای‌ ایران‌ را در دوره صفویان‌ با توجه‌ خاص‌ به‌ افشارهای‌ خوزستان‌، ۸۸ هزار تن‌ نوشته‌ است‌.

[۶۴] Chardin, J, Voyages, x, P243, Paris, 1811.

افشارهای‌ مستقر در خوزستان‌ و آذربایجان‌ به‌ تدریج‌ بنابر خواست‌ خود، یا خواست‌ حکومت‌ها، و یا ستیزه‌های‌ ایلی‌ – طایفگی‌ به‌ نواحی‌ دیگر کوچیدند:

افشارهای ایران

در اینجا به بررسی پراکندگی ایل افشار در نقاط مختلف ایران می‌پردازیم:

اورمیه‌

نخستین‌ گروه‌ افشار که‌ در اورمیه‌ استقرار یافتند، افشارهایی‌ بودند که‌ ظاهراً همراه‌ گرگین‌بیک‌ در ۸۰۲ق‌ به‌ آنجا رفتند. پس‌ از مرگ‌ وی‌ پسر ارشدش‌ الامه‌ سلطان‌ و پس‌ از او برادر کهترش‌ یادگار سلطان‌ اوصالو، حکومت‌ اورمیه‌ را به‌ دست‌ گرفتند.

[۶۵] افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۱۲-۱۳، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

نیکیتین‌ بیش‌ از ۴۰ تن‌ از حاکمان‌ اورمیه‌ را نام‌ می‌برد که‌ از سران‌ طایفه‌های‌ افشار قاسملو (۱۶ تن‌)، ایمانلو (۵ تن‌)، افشار (۶ تن‌)، اوصالو (۳ تن‌)، ارشلو (۲ تن‌)، پاپالویی‌ و کوسه‌ احمدلو (از هر طایفه‌ یک‌ تن‌) و چند تن‌ از طایفه‌های‌ دیگر بودند و از ۸۰۲ق‌ تا ۱۲۶۴ق‌ و سال‌ها بعد حکومت‌ اورمیه‌ را در دست‌ داشتند. برخی‌ از آنان‌ به‌ منصب‌ بیگلربیگی‌ هم‌ رسیدند. همو در جای‌ دیگر از طایفه‌های‌ افشار اورمیه‌، ۶ طایفه قاسملو، ایمانلو، ارشلو، گندوزلو، بکشلو و کوه‌ گلو را از طوایف‌ عمده افشار یاد می‌کند.

[۶۶] Nikitine, B, X Les Af l rs d”Urumiyeh n , JA, P105-109, Paris, 1929, vol CCXIV.

اوبرلینگ‌ نام‌ طایفه کوه‌گلو را احتمالاً منتسب‌ به‌ کهگیلویه‌ می‌داند و می‌نویسد که‌ این‌ طایفه افشار پس‌ از قتل‌ نادرشاه‌ از منطقه کهگیلویه‌ به‌ اورمیه‌ مهاجرت‌ کردند.

[۶۷] Iranica, I, P585.

قاسم‌سلطان‌ از طایفه ایمانلوی‌ افشار در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ رهبری‌ دسته‌ای‌ از افشارهای‌ اورمیه‌ را برعهده‌ داشت‌. وظیفه او نگهداشتن‌ سپاهی‌ از ایل‌ افشار در مرز غرب‌ ایران‌ و کرمانشاه‌ و پاسداری‌ از مرز بود.

[۶۸] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۹۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

[۶۹] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۵۰، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

قاسم‌سلطان‌ ایمانلو رئیس‌ و بنیان‌گذار ایل‌ افشار اورمیه‌ بود

[۷۰] Iranica, I, P585.

شاه‌ عباس‌ او را به‌ رتبه بلند «خانی‌» سرافراز گرداند.

[۷۱] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۰۷، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

به‌ سبب‌ دلیری‌ها و جنگاوری‌های‌ او و حرمت‌ و حفظ نامش‌، اولاد و احفاد و طایفه زیر فرمان‌ و سرپرستی‌ او به‌ طایفه قاسملو شهرت‌ یافتند.

[۷۲] Iranica, I, P583.

[۷۳] EI 2, P240.

پس‌ از قاسم‌ سلطان‌ پسرش‌ کلبعلی‌ سلطان‌ سرپرستی‌ طایفه‌ را برعهده‌ گرفت‌ و حکمران‌ اورمیه‌ شد

[۷۴] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۸۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

[۷۵] Nikitine, B, X Les Af l rs d”Urumiyeh n , JA, P105, Paris, 1929, vol CCXIV.

کلبعلی‌خان‌ پس‌ از بازگشت‌ پیروزمندانه‌ از جنگ‌ با عشایر کرد متمرد مرزنشین‌ ایران‌ و عثمانی‌، در توپراق‌قلعه‌ نشیمن‌ گزید. او برای‌ سکنی‌ دادن‌ طایفه‌های‌ افشار، برای‌ هر یک‌ بلوک‌ و ناحیه‌ای‌ مخصوص‌ تعیین‌ کرد و در اختیار آن‌ها گذاشت‌.

[۷۶] افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۴۸-۴۹، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

نادرشاه‌ که‌ خود از طایفه قرقلوی‌ افشار ساکن‌ در ابیورد خراسان‌ بود، گروه‌ بزرگی‌ از افشارهای‌ اورمیه‌ را به‌ نواحی‌ دیگر ایران‌ کوچاند: ۱۲ هزار خانوار را به‌ ابیورد خراسان‌، ۳ هزار خانوار را به‌ صاین‌ قلعه‌ و ۶ هزار تن‌ را برای‌ دفاع‌ از مرزهای‌ غرب‌ ایران‌ به‌ مرز آذربایجان‌ و خاک‌ عثمانی‌ منتقل‌ کرد.

[۷۷] Nikitine, B, X Les Af l rs d”Urumiyeh n , JA, P88, Paris, 1929, vol CCXIV.

صاین‌ قلعه‌ (شاهین‌دژ کنونی‌) در دره رود جغاتو (زرینه‌رود) در جنوب‌ آذربایجان‌ در آغاز قرن‌ ۱۹م‌ (دهه دوم‌ قرن‌ ۱۳ق‌)، بنابر نوشته راولینسون‌ دارای‌ ۳۰۰ پارچه‌ آبادی‌ بود که‌ حدود ۵۰۰، ۳ خانوار افشار همراه‌ طایفه‌های‌ دیگر در آن‌ها می‌زیستند. پس‌ از آمدن‌ گروه‌ بزرگی‌ از طایفه «چهار‌دولی‌» به‌ جغاتو، بسیاری‌ از افشارها ناگزیر از ترک‌ این‌ ناحیه‌ شدند و به‌ اورمیه‌ بازگشتند. در ۱۳۳۹ش‌/۱۹۶۰م‌ افشارهای‌ صاین‌ قلعه‌ که‌ از ۳ طایفه قاسملو، قلیچ‌خانی‌ و قرخلو (= قرقِلو) بودند، در ۱۵۰ آبادی‌ به‌ سر می‌بردند. شمار بزرگی‌ از آن‌ها تابستان‌ها را با گله‌های‌ خود در دامنه کوه‌های‌ منطقه‌ می‌گذراندند.

[۷۸] Iranica, I, P585.

از شمار جمعیت‌ افشارهای‌ اورمیه‌ آمار دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. خانم‌ شیل‌ که‌ در سال‌های‌ ۱۲۶۵-۱۲۶۹ق‌/۱۸۴۹-۱۸۵۳م‌ در ایران‌ بوده‌ است‌، شمار آن‌ها را که‌ مرکب‌ از ترک‌ و تات‌ بودند، ۷ هزار خانوار می‌دهد.

[۷۹] Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P396, New York, 1973.

اوبرلینگ‌ شمار آن‌ها را دست‌ کم‌ ۳۰ هزار تن‌ تخمین‌ زده‌ است‌ که‌ همه‌ اسکان‌ یافته‌اند.

[۸۰] Iranica, I, P585.

فارس‌

مینورسکی‌ استقرار افشارها را در فارس‌ مدت‌ها پیش‌ از دوره صفوی‌ دانسته‌، می‌نویسد: منصوربیک‌ افشار که‌ اقامتگاهش‌ در کهگیلویه‌ بود، به‌ پاداش‌ کمکش‌ در به‌ تخت‌ نشاندن‌ محمد بن‌ یوسف‌ آق‌قویونلو در ۹۰۳ق‌، به‌ حکومت‌ فارس‌ منصوب‌ شد

[۸۱] Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, 1953, vol XVII.

روملو می‌نویسد: منصور بیک‌ در ۹۰۴ق‌ حکومت‌ آنجا را به‌ دست‌ گرفت‌

[۸۲] روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص‌۳۴، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.

[۸۳] EI 2, P240.

افشارها احتمالاً در اوایل‌ دوره صفوی‌ از خراسان‌،

[۸۴] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

[۸۵] بابن‌و هوسه‌، سفرنامه جنوب‌ ایران‌، ج۱، ص۱۶۱، ترجمه محمد حسن‌ اعتمادالسلطنه‌، به‌ کوشش‌ هاشم‌ محدث‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.

یا از نواحی‌ مرکزی‌ ایران‌

[۸۶] Iranica, I, P585.

به‌ کازرون‌ فارس‌ مهاجرت‌ کرده‌ بودند.

[۸۷] مظلوم‌زاده‌، محمدمهدی‌، طایف افشار کازرون‌، ج۱، ص۲۴۳۸، ناموارi دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

سران‌ افشار مدت‌ ۲۵۰ سال‌ در کازرون‌ حکمرانی‌ کردند. نخستین‌ حاکم‌ از خوانین‌ افشار خواجه‌ پیر بداق‌ بود که‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ او را پس‌ از ۱۰۰۰ق‌ به‌ حکومت‌ کازرون‌ برگماشت‌ و آخرین‌ حاکم‌ عباسقلی‌خان‌ بود که‌ تا چند سال‌ پس‌ از ۱۲۶۰ق‌ فرمانروایی‌ داشت‌.

[۸۸] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

[۸۹] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۲، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

فسایی‌ در فهرست‌ اسامی‌ تیره‌های‌ ایل‌ اینالو (ه م‌) و نیز در فهرست‌ تیره‌های‌ ایل‌ قشقایی‌ به‌ تیره «افشار اوشاغی‌»،

[۹۰] تاریخ‌ افشار، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

و در فهرست‌ تیره‌های‌ ایل‌ قشقایی‌ به‌ تیره «افشار کرمانی‌» اشاره‌ می‌کند.

[۹۱] فسایی‌ حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۵۷۶، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

[۹۲] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۵۸۲، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

افشار کرمانی‌ طایفه‌ای‌ از ایل‌ کشکولی‌ کوچک‌ را در اتحادیه ایل‌ قشقایی‌ شکل‌ می‌داد. این‌ طایفه‌ احتمالاً به‌ هنگام‌ کوچ‌ گروه‌هایی‌ از «لک‌» و ترک‌ به‌ سیرجان‌ کرمان‌، در پی‌ منازعه‌ با حکومت‌ فارس‌ در اواخر نیمه قرن‌ ۱۳ق‌/ اوایل‌ دهه ۱۸۳۰م‌ به‌ قشقایی‌ها پیوسته‌اند

[۹۳] Iranica, I, P585.

خانم‌ شیل‌ این‌ گروه‌ را با نام‌ «قاجار افشار» و مرکب‌ از ترک‌ و لک‌ معرفی‌ می‌کند. وی‌ جمعیت‌ آنها را ۳۵۰ خانوار ذکر می‌کند که‌ ۲۵۰ خانوار از آن‌ها ترک‌ بودند.

[۹۴] Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P398, New York, 1973.

شمار آن‌ها در ۱۳۳۷ش‌/۱۹۵۸م‌ حدود ۱۲۹ خانوار بوده‌ است‌.

[۹۵] Iranica, I, P585.

کهگیلویه‌

طایفه‌هایی‌ از ایل‌ افشار در دوره صفوی‌ در منطقه کهگیلویه‌ استقرار یافته‌ بودند. در گروه‌ سوارانی‌ که‌ در ۹۳۶ق‌ به‌ سپاه‌ شاه‌ طهماسب‌ اول‌، برای‌ جنگ‌ با عبیدالله‌خان‌ ازبک‌، پیوسته‌ بودند، ۳ هزار سوار دلاور از ایل‌ افشار کهگیلویه‌ و شولستان‌ فارس‌ به‌ سرکردگی‌ الوند سلطان‌، حاکم‌ آن‌ ناحیه‌ شرکت‌ داشتند

[۹۶] قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.

[۹۷] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۱، ص۳۹۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

در ۹۴۰ق‌ نیز الوند سلطان‌ افشار همراه‌ با هزار سوار از افشارهای‌ کهگیلویه‌ به‌ اردوی‌ شاه‌ طهماسب‌ در دزفول‌ پیوستند و به‌ سوی‌ تبریز رفتند.

[۹۸] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۱، ص۳۹۳، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

اسکندربیک‌ شمار افشارهای‌ کهگیلویه‌ را در زمان‌ شاه‌ طهماسب‌ ۱۰ هزار خانوار، و از خلیل‌ بیک‌ افشار به‌ عنوان‌ حاکم‌ وقت‌ کهگیلویه‌ یاد می‌کند.

[۹۹] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

قاضی‌ احمد قمی‌ در وقایع‌ سال‌ ۹۹۴ق‌ به‌ ارتباط میان‌ سران‌ طایفه‌های‌ افشار کهگیلویه‌ و فارس‌ اشاره‌ می‌کند.

[۱۰۰] قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۲، ص۸۵۷-۸۵۸، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.

افشارهای‌ کهگیلویه‌ عمدتاً از دو طایفه گندوزلو و ارشلو بوده‌اند. سران‌ این‌ دو طایفه‌ در دهمین‌ سال‌ جلوس‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ (۱۰۰۵ق‌) شورش‌ کردند و با گروهی‌ سوار جنگجوی‌ افشار در ناحیه رامهرمز گرد آمدند. شاه‌ عباس‌، الله‌وردیخان‌ حاکم‌ فارس‌ را با سپاهی‌ به‌ رامهرمز فرستاد. وی‌ افشارهای‌ شورشی‌ را سرکوب‌ کرد و بسیاری‌ از آن‌ها را کشت‌.

[۱۰۱] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۵۲۴-۵۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

پس‌ از این‌ شکست‌، دوره حکمرانی‌ ایل‌ افشار در کهگیلویه‌ پایان‌ یافت‌ و طایفه‌های‌ افشار آن‌جا را ترک‌ کردند و به‌ مناطق‌ دیگر، از جمله‌ حدود شوشتر و دره‌ خزینه‌ و منصوریه‌ و حومه بهبهان‌ مهاجرت‌ کردند. شماری‌ از افشارها نیز به‌ ایل‌ آقاجری‌ کهگیلویه‌ پیوستند

[۱۰۲] باور محمود، ج۱، ص۲۴، کوه‌گیلویه‌ و ایلات‌ آن‌، تهران‌، ۱۳۲۴ش‌، حاشیه ۱۱۹.

[۱۰۳] Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, 1953, vol XVII.

گروه‌ کوچکی‌ از افشارها نیز در کهگیلویه‌ بازماندند که‌ تا اوایل‌ قرن‌ ۱۳ق‌/۱۹م‌ در آن‌ سرزمین‌ می‌زیستند.

[۱۰۴] EI 2, P240.

خراسان‌

منابع‌ تاریخی‌ زمان‌ مهاجرت‌ نخستین‌ گروه‌های‌ ایل‌ افشار به‌ خراسان‌ را در آغاز دوره صفوی‌ گزارش‌ می‌دهند. استرابادی‌ در جهانگشای‌ نادری‌ به‌ مهاجرت‌ ایل‌ قرقلو از آذربایجان‌ به‌ خراسان‌ در زمان‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌، و سکنی‌گزیدن‌ آن‌ ایل‌ در شمال‌ خراسان‌ اشاره‌ می‌کند و می‌نویسد: نواحی‌ سرچشمه میاب‌ کوبکان‌ در کوهستان‌های‌ جنوبی‌ محال‌ ابیورد ییلاق‌، و اتک‌، شمالی‌ترین‌ ناحیه کوبکان‌ یا کوپکان‌، و دستجرد و درّه‌ جَز (دره‌گز) قشلاق‌ طایفه‌های‌ ایل‌ افشار بود

[۱۰۵] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۲۶-۲۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۰۶] مینورسکی‌، ولادیمیر، تاریخچه نادرشاه‌، ج۱، ص۹، ترجمه رشید یاسمی‌، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌.

[۱۰۷] قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۵، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.

گزارش‌های‌ تاریخی‌ دیگر نیز استقرار گروه‌های‌ افشار را در این‌ دوره‌ در خراسان‌ تأیید می‌کنند. مثلاً خواندمیر به‌ فرستادن‌ سپاهی‌ به‌ فرماندهی‌ شاهرخ‌ بیک‌افشار در ۹۱۹ق‌ به‌ قندهار برای‌ سرکوب‌ شجاع‌بیک‌ یاغی‌ و فتح‌ آن‌ ولایت‌ اشاره‌ می‌کند.

[۱۰۸] خواندمیر، غیاث‌الدین‌، حبیب‌ السیر، ج۴، ص۵۴۱، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.

در وقایع‌ سال‌ ۹۳۶ق‌، به‌ هنگام‌ گرد آمدن‌ جنگجویان‌ عشایر ترک‌ در سپاه‌ شاه‌ طهماسب‌ از طایفه احمد سلطان‌ِ ایل‌ افشار نام‌ می‌برند که‌ مدت‌ ۲۰ سال‌ در خراسان‌، مرو، سرخس‌، مشهد مقدس‌ و طوس‌ با ازبکان‌ می‌جنگیده‌اند.

[۱۰۹] قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.

اسکندربیک‌ نیز به‌ خسرو سلطان‌ کوراوغلی‌، رهبر افشارها در خراسان‌ اشاره‌ دارد و از مبارزات‌ او پس‌ از مرگ‌ عبیدالله‌خان‌ ازبک‌ (۹۴۶ق‌) یاد می‌کند.

[۱۱۰] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۹۳، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

[۱۱۱] اسکندربیک‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

در دوره شاه‌ عباس‌ اول‌، جمعی‌ دیگر از ایلات‌ و احشامات‌ (=طایفه‌ها) افشار آذربایجان‌ را برای‌ مقابله‌ با حملات‌ و تجاوزات‌ ازبکان‌ به‌ نواحی‌ خراسان‌ کوچاندند. در میان‌ این‌ کوچندگان‌، ۵۰۰، ۴ خانوار نیز از ایل‌ افشار اورمیه‌ بودند. اینان‌ نیز در نواحی‌ ابیورد و دره‌گز اقامت‌ گزیدند.

[۱۱۲] مروی، محمدکاظم‌، عالم‌ آرای‌ نادری‌، به‌ کوشش‌ محمدامین‌ ریاحی‌، ج۱، ص۴- ۵، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.

احتمالاً اشاره کسروی‌ به‌ کوچ‌ طایفه قرقلوی‌ افشار در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ به‌ نواحی‌ ابیورد و نسا، همراه‌ با دسته‌هایی‌ از کردهای‌ چَمِشْکَزَک‌ِ‌خوار و ورامین‌ تهران‌، به‌ این‌ مرحله‌ از کوچ‌ افشارها بوده‌ است‌.

[۱۱۳] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۵۱، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

بنابر قولی‌، در دوره صفوی‌ ناحیه کوپکان‌ را به‌ پاس‌ وطن‌خواهی‌ و مبارزات‌ ایل‌ افشار و جنگ‌ دلیرانه آن‌ها با قوای‌ ازبک‌ و شکست‌ دادن‌ آنان‌، به‌ رسم‌ سیورغال‌ (تیول‌، اقطاع‌) به‌ ایل‌ افشار بخشیده‌ بودند.

[۱۱۴] قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۵، به‌ نقل‌ از ژوستن‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.

نادرشاه‌ در حدود ۵۶ هزار خانوار از ایلات‌ فارس‌، عراق‌ و آذربایجان‌ را در ۱۱۴۳ق‌ به‌ خراسان‌ کوچانید. از این‌ عشایر، ۱۲ هزار خانوار افشار بودند که‌ ۲ هزار تن‌ از آن‌ها به‌ طایفه قرقلو تعلق‌ داشتند. گروهی‌ از قرقلوها را در میاب‌ کوپکان‌، یورت‌ قدیم‌ نادر و جایگاه‌ اولیه طایفه قرقلو، جا دادند و بقیه افشارها را در کلات‌ نشاندند و برای‌ آنها ییلاق‌ و قشلاق‌ تعیین‌ کردند.

[۱۱۵] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

بنابر اطلاعاتی‌ که‌ استرابادی‌ درباره طایفه‌های‌ افشار خراسان‌ و سرکردگان‌ آنان‌ می‌دهد، طایفه‌های‌ پاپالو،

[۱۱۶] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۴۳، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۱۷] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۰۴، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

اَمِرلو یا امیرلو،

[۱۱۸] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۴۳، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۱۹] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

قرقلو،

[۱۲۰] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۲۴۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۲۱] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۳۷۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۲۲] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۳۷۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۲۳] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۴۱۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

کوسه‌ احمدلو،

[۱۲۴] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌ ۳۸، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۲۵] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۲۳۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

کندرلو یا کوندرزلو (ظاهراً همان‌ گندوزلو)

[۱۲۶] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۵۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

[۱۲۷] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.

از جمله‌ طایفه‌های‌ عمده افشار در دوره نادری‌ در نواحی‌ مختلف‌ خراسان‌ بوده‌اند.
برخی‌ طایفه‌های‌ کنونی‌ افشار ساکن‌ در خراسان‌ را (در ۱۳۶۹ ش‌) اِمبِرْلو یا ایمرلو، ارشلو، اوتانلو، اَیَدلو، ایمانلو (معروف‌ به‌ عبدالملکی‌)، پاپالو، تکللو یا تَکه‌لو، زَنگانلو، سَروَرلو، قِرقلو یا قِرخِلو یاد کرده‌اند که‌ در نواحی‌ دره‌گز خراسان‌ پراکنده‌اند.

[۱۲۸] میرنیا، علی‌، ایلها و طایفه‌های‌ عشایری‌ خراسان‌، ج۱، ص۲۵ به‌ بعد، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.

اوبرلینگ‌ به‌ نقل‌ از بروگ‌ به‌ اقامت‌ برخی‌ طایفه‌های‌ افشار در جنوب‌ بجنورد، قوچان‌، و نواحی‌ میان‌ سبزوار و نیشابور اشاره‌ می‌کند.

[۱۲۹] Iranica, I, P585.

کرمان‌

تاریخ‌ دقیق‌ مهاجرت‌ طایفه‌های‌ افشار به‌ کرمان‌ و مبدأ یا مبادی‌ مهاجرت‌ آنها روشن‌ نیست‌. قدیم‌ترین‌ خبر از کوچ‌ افشارها به‌ کرمان‌ از زمان‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌ به‌ بعد بوده‌ است‌. نخستین‌ گروه‌ افشار ظاهراً طایفه قاسملو بود که‌ در حدود سال‌ ۹۱۶ق‌ به‌ سرکردگی‌ بیرام‌بیک‌ به‌ کرمان‌ مهاجرت‌ کردند.

[۱۳۰] باستانی‌ پاریزی‌، محمدابراهیم‌، افشارها در تاریخ‌ و سیاست‌ کرمان‌، ج۱، ص۱۵۰۳- ۱۵۰۵، نامواره دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌، ج‌ ۴.

شاه‌ طهماسب‌ در ۹۳۳ق‌، شاه‌ قلی‌سلطان‌ افشار، پسر مصطفی‌قلی‌سلطان‌ را که‌ با طایفه خود در کرمان‌ می‌زیستند، به‌ حکمرانی‌ آنجا گماشت‌.

[۱۳۱] وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، تاریخ‌ کرمان‌، ج۲، ص۶۰۰، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.

شاه‌قلی‌ سلطان‌ در ۹۴۳ق‌ ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.