پاورپوینت کامل عدالت وجایگاه آن در اسلام از دیدگاه شهید مطهری(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدالت وجایگاه آن در اسلام از دیدگاه شهید مطهری(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدالت وجایگاه آن در اسلام از دیدگاه شهید مطهری(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عدالت وجایگاه آن در اسلام از دیدگاه شهید مطهری(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۶

مقدمه

گفته می شود که یکی از بنیادی­ترین مفاهیم در علوم انسانی و به خصوص در علم سیاست
مفهوم عدالت است. این سخن گزاف نیست زیرا که اهمیت عدالت و نقش تعیین کننده آن در
اجتماع غیر قابل انکار می باشد. می توان غرض را با این عبارت بیان کرد که مبحث
عدالت در مرکز منظومه فکری اندیشمندان سیاسی واقع شده است.

عدل صفتی است که هم نزد خالق محبوب است و هم نزد مخلوق و خدا خود را با این صفت
ستوده است.[۱]

در نگاهی به همه ادیان، اعم از آسمانی و غیر آسمانی، ما شاهد هستیم که همگی به عنصر
مهم عدالت توجه کرده اند و از آن یا به عنوان اصلی ترین هدف و یا یکی از اهداف مهم
نام برده اند.

در دین اسلام هم این بحث از نظر دور نمانده و تعداد ۲۹ ایه از ایات قرآن مستقیماً
درباره عدالت نازل شده است و حدود ۲۹۰ ایه دگر هم در مورد ظلم که ضد عدالت می باشد،
نازل شده است. در مجموع می توان ادعا کرد که حدود یک دهم از ایات قرآن یا به طور
مستقیم و یا به طور غیرمستقیم به این بحث اشاره دارند و این امر نشان دهنده اهمیت
آن در دین اسلام می باشد.

البته عدالت امری است که اگر دین اسلام هم به آن اشاره نمی نمود، حقیقت بودن آن
صدمه ای نمی دید.[۲]

این حقیقت همواره به عنوان یکی از عناصر اصلی و تفکیک ناپذیر مباحث سیاسی و قدرت
سیاسی به شمار آمده و می توان آن را به عنوان فصل ممیز زور و مشروعیت قدرت و اطاعت
مردم دانست.

اگر ما به این واژه از جنبه تاریخی هم نظر کنیم خواهیم دید که همواره در طول تاریخ
جدال عدالت طلبان و ظالمان وجود داشته و در هیچ دوره تاریخی مردم از آرزوی جهان پر
از عدالت دور نمانده اند. البته در طول تاریخ همواره مظلومان بوده اند که این گوهر
کمیاب را جستجو کرده اند و هرگاه هم که به آن دست یازیده اند، از آن با تمام وجود
دفاع کرده اند. شهید مطهری(ره) که خود تمام وجود خویش را وقف این هدف کرده بود، در
این رابطه می گوید: «اندیشه، تابع شکم است. محال است که یک برخوردار مرفه, از اصل
عدل دفاع کند همچنان که محال است که یک محروم زجر کشیده منکر اصالت عدل
بشود.»[۳] آدمی هرگاه در مقابل ظلم و جنایت و کفر و فساد قرار گرفت و از آنها رنج
برد، شوق عدالت و حقیقت در او بیدار می شود.[۴]

توجه: در این نوشتار سعی شده از دو منبع اصیل و گرانقدر بهره برداری بیشتری شود،
یکی کتاب وزین نهج البلاغه، که عظمت آن بر هیچ کس پوشیده نیست و دیگری هم آثار معلم
شهیدمرتضی مطهری(ره) که خدمات او به اسلام و انقلاب و بیان واضح و شیوا و ذهن
تیزبین او در تفسیر متون دینی جای هیچ گونه ابهامی ندارد.

فایده بحث از جایگاه عدالت

نتیجه بزرگی که در پرداختن به مبحث جایگاه عدالت وجود دارد این است که اگر بپذیریم
حق و عدالت در اسلام واقعیت داشته و اسلام واقعی بودن آنها را پذیرفته است، قادر
خواهیم بود که یک فلسفه اجتماعی اسلامی و یک رشته مبانی حقوقی اسلامی بنا نهیم که
براساس آن مبنای ذی حق بودن و علت وضع برخی قوانین تشخیص داده شود، تا اگر در جایی
از مسایل جدید حکمی در اسلام پیدا نکردیم، بر اساس همان مبانی، حکم اسلام را
استخراج کنیم.

معنای عدالت

عدالت در اصل لغت به معنای برابری میان دو چیز و یا به موقع انجام دادن کارها به
نحوی که حیف و میلی در آنها نباشد است.

عدالت از کلماتی است که انسان برای درک مفهوم آن احتیاجی به تعریف ندارد و انسان
به صورت فطری مصادیق آن را درک می کند و همین فطری بودن آن باعث شده که تعریف های
آن در جوامع مختلف بسیار به هم نزدیک باشد. با این حال متفکران و اندیشمندان زیادی
برای عدالت تعریف های زیادی را ارائه کرده اند که همگی آنها بسیار به هم نزدیک اند.
نزدیک بودن مفاهیم عدالت در فرهنگ های مختلف، ریشه در نزدیک بودن مصادیق آن از نظر
تمدن های مختلف دارد. اگر ما به اقسام تعاریف عدالت توجه کنیم خواهیم دید که عموماً
آنها از لحاظ مصداق یکی می شوند و تنها علت اختلاف این امر می باشد که در هر تعریف
به جنبه های خاصی از مصادیق آن توجه شده است و اختلاف تعاریف ریشه در اختلاف
مصادیق دارد.

اگر ما بخواهیم که یک وجه جمعی برای همه تعاریف پیدا کنیم باید آن را وضع شیء در
جای خود بدانیم و البته این وضع شیء در جای خود به اعتبار اشیاء، متفاوت است؛ به
عبارت دیگر عدل هم همانند علم، یک مفهوم بیشتر ندارد اما به حسب مصادیق گوناگون،
جلوه های مختلفی از خود نشان می دهد[۵]. برای این که دقیقاً محل بحث روشن شود در
ابتدا به ذکر تعریف های متفکران مختلف می پردازیم. نیاز این به آن جهت است که باید
مراد خود از عدالت و محدوده آن را مشخص کنیم تا این که اشتباه لفظی پیش نیاید، زیرا
که گاهی اسم عدالت آورده می شود ولی فقط یک قسم از آن اراده می شود.

معانی عدالت

برای عدل دو تعریف کلی و اصلی وجود دارد که بسیاری از تعاریف دیگر، درباره این دو
تعریف دور می زنند. این دو تعریف عبارتند از: وضع الشیء فی موضعه و دیگری اعطاء کل
ذی حق حقه.

افلاطون در جایی از آثار خود، عدالت را ـ چه در محدوده اجتماعی و چه محدوه فردی ـ
به هماهنگی انجام وظیفه خود، تعریف می کند[۶]. این تعریف بنابر این که جای هرچیزی
در افراط و تفریط نیست بلکه حدوسط بهترین جا است، به همان دو تعریف قبل برمی گردد.
او در جایی دیگر بیان می دارد که عدالت آن است که کسی آن چه را که حق اوست به دست
آورد و کاری را در پیش گیرد که استعداد و شایستگی آن را دارد.[۷] در جایی دیگر از
آثار افلاطون ما شاهد هستیم که عدالت مساوی با زیبایی قرار داده می شود[۸] و بیان
می شود که اگر در جامعه عدالت حاکم باشد آن جامعه زیبا است در غیر این صورت
نمی توان آن جامعه را زیبا دانست.

ارسطو عدالت را این گونه معنا می کند که «عدالت به معنای خاص کلمه، برابر داشتن
اشخاص و اشیاء است… . مهم این است که میان سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص
تناسب و اعتدال رعایت شود. پس در تعریف عدالت می توان گفت که فضیلتی است که به موجب
آن باید به هرکس آن چه را که حق اوست، داد.»[۹]

معنای عدالت در نهج البلاغه: عدالت به عنوان یک بحث اجتماعی و سیاسی دارای اهمیت
زیادی می باشد و این عنصر در مبحث اداره حکومت اهمیت بسیار دارد. به همین دلیل این
عنصر از چشم رهبران و امامان شیعه به دور نمانده است. در این جا به تعریف عدالت از
دیدگاه امام علی(ع) اشاره می کنیم.

در نهج البلاغه هر دو تعریف قبلی عدالت با عباراتی مشابه آمده است و هر دو معنا
مورد پذیرش واقع شده است. در این اثر گرانقدر در جایی آمده است که عدالت عبارتست
از: «هر چیز در سر جای خود قرار بگیرد» و در جای دیگر، از عدل به «رعایت کردن
استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آن چه امکان وجود
دارد»[۱۰] تعبیر شده است.

معنای عدالت در بین اندیشمندان مسلمان: می توان ادعا کرد که عدالت تقریباً در همه
آثار شیعی جایگاه خود را حفظ کرده است. این امر نشان دهنده اهمیت عدالت در تفکر
شیعی می باشد. در این جا به تعریف عدالت در آثار متفکران شیعی اشاره می شود.

شهیدایت الله صدر که یکی از متفکران دینی و متخصص در رشته اقتصاد اسلامی می باشد
عدالت را این گونه تعریف می کند که «العداله عباره من الاستقامه علی شرع الاسلام و
طریقه»[۱۱] ایشان در جای دیگری عدالت را با عبارتی نظیر «العداله هی الواسطه و
الاعتدال فی السلوک»[۱۲] تعریف می نماید.

شیخ انصاری(ره) در کتاب مکاسب که به عنوان یک کتاب فقهی در اسلام مطرح است، بیان
می دارد عدالت به معنای استواء و یا استقامت و یا هر دو می باشد.

در انسان شناسی محقق نراقی(ره) مفهوم عدالت که تجلی و ظهور تهذیب قوه عامله انسان
است، نقش اساسی در تصویر انسان کامل و الگوی مطلوب نراقی ایفا می کند.[۱۳]

علامه طباطبایی(ره) از دیگر این متفکران است که در این رابطه بیان می دارد: «هی
اعطاء کل ذی حق من القوی حقه و وضعه فی موضعه الذی ینبغی له»[۱۴]

مولوی در تعریف عدل بیان می کند:

عدل چبود؟ وضع اندر موضعش ظلم چبود؟
وضع در ناموضعش

در این جا به همین اندازه بسنده کرده و پرداختن بیشتر به این قسم را مخل فرض
می کنیم.

نکته ای که قابل توجه می باشد این نکته است که لغت عدالت در کلام متفکران دینی،
غالباً ناظر به عدالت فردی بوده و کمتر به بحث عدالت اجتماعی نظر شده و ما باید از
خلط این دو پرهیز کنیم.

باید توجه داشت که گاهی عدالت با تساوی تفاوت دارد و ما نمی توانیم که همیشه این دو
را به عنوان مترادف برای هم بیاوریم، هرچند که گاهی این استعمال درست می باشد.
تساوی در این است که ما بین همه یا دو نفر تساوی برقرار کنیم و هرچه را که به یکی
می دهیم به دیگری هم نیز بدهیم. انسان ها با توجه به استعداد و توانایی با یکدیگر
تفاوت می کنند و همگی با هم مساوی نمی باشند که این هم خواسته طبیعت است. متن خلقت
با یک شایستگی مخصوص به خود به دنیا آمده است[۱۵]. پس اگر کسی بر حسب توانایی ها و
استعداد خویش به فعالیت بیشتری دست بزند اما ما او را با شخص دیگری که توانایی
کمتری دارد مساوی قرار دهیم، نه تنها عادلانه رفتار نکرده ایم بلکه دچار ظلم هم
شده ایم[۱۶]. عدالت؛ یعنی این که به اندازه ای که حق دارد به او داده شود، اگر کم
حق دارد به او کم داده شود و اگر زیاد حق دارد، زیاد داده شود.[۱۷] زمانی عدل به
معنای مساوی است که استحقاق های مساوی هم وجود داشته باشد. براساس عدالت الهی برای
هرکسی حقی ایجاد شده است و این حق گاهی مساوات و برابری بادیگران را می طلبد و گاهی
هم تفاوت را.

باید اضافه کرد که همانطوری که عدل همیشه با تساوی همراه نیست، نمی توان عدل را هم
با تشابه همراه نمود و گاهی هم عدالت بر خلاف تشابه است. مثلاً در مورد حقوق زن و
مرد باید بیان داشت که عدالت در تشابه دانستن حقوق آنها نمی باشد بلکه ادعای ما این
است که عدالت در عدم تشابه حقوق آنها است زیرا که طبیعت آنها با هم تفاوت می کند و
وضع نامشابهی به هم دارند. این عدم تشابه در پاره ای از حقوق، هم با عدالت سازگاری
دارد و هم این که با حقوق فطری بهتر تطبیق می کند.[۱۸]

تقسیمات عدل

با دقت در تعاریفی که از عدالت بیان شد متوجه می شویم که عدل در دو جا واقع می شود
یکی در بخش امور تکوینی و دیگری هم در امور تشریعی؛ یعنی عدل هم زمان خلقت یک موجود
دیده می شود و هم در زمان رابطه این موجود با دیگر موجودات. پس می توان عدل را
این گونه تقسیم نمود:

۱. عدل در تکوین: این قِسم، از تعریف اول ـ وضع الشیء فی موضعه و دیگری ـ
به دست می اید. این بخش به خلقت امور بازگشت می کند و عدل در خلقت می باشد. گاهی در
قرآن از عدل به عنوان ترازوی خدا در آفرینش یاد می کند.[۱۹] ایات دیگری هم که در
قرآن بیان می دارند آسمان ها و زمین براساس عدل استوار شده اند، اشاره به همین نوع
از عدل دارند، مانند ایه هفت از سوره الرحمن«والسماء رفعها و وضع المیزان» و
روایت«بالعدل قامت السموات و الارض»[۲۰]

جهان چون چشم و خال و ابروست که هرچیزی به جای خویش
نیکوست

جهان خلقت بر پایه ای غیر از جمال و عدل بنا نشده است.[۲۱]

عدل نه تنها پایه انسانی دارد بلکه دارای پایه جهانی هم می باشد؛[۲۲] به این معنا
که جهان بر پایه عدل استوار می باشد.

۲. عدل در تشریع: این قسم که از تعریف دوم- اعطاء کل ذی حق حقه ـ عدل فهمیده
می شود و به اعمال خارجی برمی گردد. استاد مطهری بیان می دارد: «عدل تشریعی؛ یعنی
این که در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و می شود»[۲۳]

توجه به این نکته لازم است که زمانی که بیان می شود یکی از اهداف ارسال پیامبران
الهی عدل بوده، مراد همین بخش است. حضرت حق در قرآن می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا
بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛[۲۴] همانا فرستادگان
خویش را به دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس(قانون) فرستادیم تا مردم
به این وسیله عدل را به پا دارند» و در جای دیگری در سوره اعراف ایه ۴ می فرماید:
«قل امر ربی بالقسط».

باید این مسئله را متذکر شد که غایت وجودی عدل تکوینی، عدل تشریعی است.

بهتر آن است که بگوییم اولین بار خود قرآن عدل را در چهره های گوناگون آن ـ تکوینی
و تبلیغی ـ مطرح نمود.[۲۵]

تقابل ظلم و عدل(ضادوا الجور بالعدل)[۲۶]

برای توضیح و درک بهتر واژه عدل می توان از واژه ظلم هم کمک گرفت. لغت عدل و ظلم در
مقابل هم قرار دارند و تقابل آنها هم از نوع تقابل ملکه و عدم ملکه است؛ یعنی هر جا
که ظلم بتواند به وجود اید، امکان دارد که در آن جا عدل هم به وجود اید. ولی این دو
هیچ گاه با هم در یک جا جمع نمی شوند. ملکه آن حالتی است که انسان کاری را بدون
این که در انجام آن دچار اکراهی شود انجام می دهد، ابن سینا بعد از این بیان در
مورد ملکه بیان می دارد که عدالت هم باید به صورت ملکه برای انسان تبدیل شود تا
این که انسان آن را بدون هیچ تکلفی انجام دهد.[۲۷] شهید صدر در آثار خود می گوید:
عدالت آن دسته از صفاتی است که در شخص باید به صورت ملکه ایجاد شود و برای این
ادعای خود هم به ایات هود/۱۲و جن/۱۶استناد می کند[۲۸] و این هم دلیلی بر این مطلب
است.

راغب اصفهانی در کتاب مفردات فی غریب القران در ترجمه لغت ظلم آورده است که ظلم
قرار دادن شیء در غیر جای خود است[۲۹] که این تعریف دقیقاً در مقابل تعریف عدل قرار
می گیرد.

به دلیل همین تقابل است که ما می توانیم تقسیمات هر یک از عدل و ظلم را در یکدیگر
جاری نماییم. این سخن به این معنا است که اگر مثلاً بتوان جایگاه های ظلم را
تقسیم بندی کنیم، همین تقسیم بندی را هم می توانیم در عدل انجام دهیم. بر همین
اساس، در روایتی از امام محمدباقر(ع) داریم که ظلم سه نوع است و انسان ممکن است به
سه نوع ظلم مبتلا گردد[۳۰]:

۱. ظلم انسان به خود

۲. ظلم انسان نسبت به انسان های دیگر

۳. ظلم انسان نسبت به خدا(به طور کلی موجوداتی غیر از انسان های دیگر)

برای انسان سه نوع از ارتباط ـ اعم از ارتباط با خود و یا غیر خودـ می توان تصور
نمود. انسان می تواند روابط خود با انسان های دیگر و یا دیگر موجودات و حتی خدا را،
به گونه ای انجام دهد که از حد اعتدال خارج نباشد و یا این که دچار افراط و تفریط
شود و تحت دایره ظلم داخل شود. انسان علاوه بر این که ممکن است به دیگر انسان ها
ظلم کند، امکان هم دارد که نسبت به خود و خدای خود هم مرتکب ظلم شود و این امر
زمانی اتفاق می افتد که در برقرار کردن رابطه خود با دیگران، از حد اعتدال خارج شود
و امور را در جای خود انجام نداده و هر شیء را در سرجای خود قرار ندهد. مثلاً
انسانی که به حد افراطی شراب می نوشد هم به بدن خود ظلم کرده و آن را از حد اعتدال
خارج کرده است و هم این که آبروی خود را در معرض تباهی قرار داده، از این حیث به
خود ظلم نموده است و از حیث دیگر هم خود را از قید بندگی ارباب خلقت خارج نموده
است. انسانی هم که در رابطه خود با خدا از حد اعتدال خارج شود دچار ظلم گردیده است.

با در نظر گرفتن مطالب گذشته می توان همین تقسیم بندی را در بحث عدالت هم جاری
نمود. به این معنا که اگر انسان در رابطه خود با دیگران، خود و خدای خود، جنبه
افراط و تفریط را طی نکند به مرحله عدل وارد شده است. پس بر این مبنا عدالت را هم
می توان به سه محدوده تقسیم نمود.

۱. عدالت در رابطه انسان با خود

۲. عدالت در رابطه انسان با دیگر انسان ها

۳. عدالت در رابطه انسان با خدا و دیگر موجودات

حضرت علی(ع) در همین رابطه بیان می دارد که: «انصف الله و انصف الناس من نفسک و من
خاصه اهلک»[۳۱]و در جای دیگری از آن حضرت می شنویم که می فرماید: «غایه العدل ان
یعدل المرء فی نفسه»[۳۲]. از نظر دستورات اسلامی انسان، حتی نسبت به حیوانات و دیگر
مخلوقات هم وظایفی دارد که اگر از آنها عدول کند از مرحله عدالت خارج می شود که
بیان آنها در جای دیگر مطلوب است.

براساس این مبادی از این پس مراد ما از عدل، هر سه قسم آن است و سعی در آن است که
هرگاه، بیان احکام این سه قسم تفاوتی احساس شود بیان گردد.

ارزش عدالت در دین اسلام

«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس
بالقسط»[۳۳]

در بحث جایگاه عدالت یکی ا ز بحث های مهم این است که ایا عدالت در اسلام و به خصوص
در مذهب شیعه، به عنوان یک هدف معرفی شده است و یا این که وسیله ای برای رسیدن به
هدفی دیگر؟

پاسخ به این پرسش می تواند جایگاه عدالت را به خوبی معین کند. باید گفت که در
اندیشه سیاسی و حکومتی شیعه، مبنای عدالت، الهی و عقلی است که در بحث اعتقادات از
عبارت حسن و قبح عقلی استفاده می شود. این در صورتی است که اهل سنت برای عنصر عدالت
جایگاهی قائل نیستند و فقط کارویژه نظم و امنیت را، مبنای مشروعیت نظام
می دانند.[۳۴]

عدل در اسلام ریشه در قرآن دارد و قرآن است که بذر عدل را در دل جامعه اسلامی
پراکنده است و این مسئله به حدی برای دینِ حق دارای اهمیت است که گاهی خدا از مقام
فاعلیت و تدبیر الهی به مقام اقامه عدل یاد می کند.[۳۵]

به دلیل اعتقاد به اصل عدل و تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامری و اصل حسن و
قبح عقلی و حجیت عقل، عدل زیربنای فقه شیعی به شمار می رود[۳۶] و در بسیاری از
احکام، عدالت شرط انجام دهنده آن عمل می باشد همانند نماز جماعت و جمعه و قضاوت و
… .

در اسلام ما قادریم که اگر در احکام دینی حکم مسئله ای بیان نشده باشد بر مبنای اصل
عدل، آن را استنباط کنیم و حتی آن را به اسلام نسبت دهیم «زیرا که شرع اسلام طبق
اصلی که خود، آن را تعلیم داده، هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی و عقلی
خارج نمی شود.»[۳۷]

نکته ای که در آغاز بحث اهمیت مطرح شدن را دارد آن است که در عدالت تقسیماتی وجود
دارد و ما باید توجه کنیم که این تقسیمات با هم مخلوط نشوند و حکم یکی به دیگری
داده نشود.

عدالت را می توان به مواردی مثل عدالت اقتصادی، عدالت اخلاقی، عدالت
اجتماعی ـ سیاسی و مانند آن تقسیم کرد.

گاهی بیان می شود که عدالت یک وسیله است ولی مراد گوینده فقط یک قسم از عدالت است.
و گاهی هم بیان می شود که در اسلام عدالت هدف است و مراد شخص گوینده، عدالت به
تعبیری خاص است. برای روشن شدن مسئله در این جا لازم است برخی از انواع عدالت توضیح
داده شود:

عدالت اقتصادی

«خداوند هیچ گونه مالی را رها نکرده بلکه آن را قسمت کرده و حق هر صاحب حقی را به
او داده است. اگر عدالت در میان مردم برقرار شود، خواص و عوام، فقرا و مساکین و همه
قشرهای مردم، بی نیاز خواهند شد.»[۳۸]

یکی از مسایل مهم در مسایل حکومتی و مسایل اجتماعی، بحث توزیع ثروت است. توزیع ثروت
در هرنوع حکومتی، می تواند یکی از عوامل تعیین کننده بقای اجتماع باشد.

شهید صدر در آثار خود به تفصیل به بحث عدالت اقتصادی توجه می کند و آن را اینچنین
معنا می کند که عدالت اقتصادی؛ یعنی الف. تأمین حداقل رفاه و آسایش برای همه افراد
جامعه، ب. تعیین مرز ها و حدود مصرف و جلوگیری از رفاه زیاد، ج. جلوگیری از انحصار
و احتکار اموال و تجمع ثروت در دست بخشی از جامعه و فراهم کردن امکان کار و تولید
برای همه افراد جامعه.

از نظر این اندیشمند دخالت دولت در اقتصاد ضامن اجرای عدالت در جامعه است و بیان
می دارد که در «اصل مداخله دولت در امور اقتصادی، که به موجب آن دولت تولید را
ارشاد نماید، به مثابه وسیله ای است که دولت اسلامی همواره برای ضمانت اجرای قوانین
عمومی توزیع و جلوگیری از کجروی ها و تخلف از عدالت اجتماعی در اختیار دارد.»[۳۹]

عدالت اخلاقی

یکی از مسائلی که در تهذیب اخلاقی بسیار دارای اهمیت است مبحث عدالت است. از نظر
افلاطون انسان هرگاه همه قوایش به حد اعتدال و عدالت رسید، به سعادت خود نایل شده
است. همین مطلب در کلام مرحوم محقق نراقی(ره) هم بیان شده است و نهایت کمال و غایت
انسانی را اتصاف انسان به صفت عدالت و میانه روی در جمیع صفات و افعال ظاهریه و
باطنیه دانسته اند.[۴۰]

از نظر انسان شناسی محقق نراقی مفهوم عدالت که ظهور و تجلی تهذیب قوه عامله انسان
است، نقش اساسی در تصویر انسان کامل و الگوی مطلوب نراقی ایجاد می کند.[۴۱]

عدالت اجتماعی ـ سیاسی

تاثیر عدالت بر اجتماع و بقای آن غیرقابل انکار است و هیچ اجتما

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.