پاورپوینت کامل آیا فمنیسم لیبرال غربی برای زنان خوب است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیا فمنیسم لیبرال غربی برای زنان خوب است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا فمنیسم لیبرال غربی برای زنان خوب است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا فمنیسم لیبرال غربی برای زنان خوب است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

مری کیت جی اسمیت دانش آموخته رشته فلسفه از دانشگاه کلرادو و دانشگاه جورج واشنگتن
است. وی در این مقاله به نقد دیدگاه های فمنیسم لیبرال با توجه به نظرات سوزان مولر
اوکین می پردازد.

مقدمه

مرز های جهانی، در سراسر تاریخ پیوسته مورد چالش قرار داشته و دوباره شکل گرفته
اند. اما به نظر می رسد اخیرا، به ویژه از سوی نیروهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی
بیشتر در معرض فشار باشند. فرایندهای موسوم به جهانی سازی، ابعاد جدیدی از رشد
فزاینده ی آخرین فناوری ها، ارتباطات سریع تر ونیاز فزاینده برای توسعه اقتصادی را
به خود گرفته اند (نگاه کنید فوتوپلوس ، به ویژه صص۳۳-۵۵). ولی همه ی گروه های
موجود، از منافع سیستم کنونی جهانی سازی بهره مند نمی شوند. روش های کامل زندگی
برای برخی، بدون موافقت اعضای جامعه از بین رفته اند، برخی متحمل فقر شدیدتر و
فقدان نمایندگی شده اند، و بعضی جوامع آسیب پذیر، مجبور به وابستگی به دیگر دولت
های قدرت مند گردیده اند. درون این فرایند جهانی سازی وپسااستعمارگری، برخی از نهاد
ها و دولت های به طور عمده متمرکز در غرب و/یا شمال، به حفظ سلطه ی خود در اطراف
جهان ادامه می دهند. می توان گفت که غرب بیشترین نفوذ و قدرت را در تعریف فرایند
های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مؤثر بر جهانی سازی داشته است. و آشکارا به نظر می
رسد که زنان و بچه ها، بی رحمانه تحت تاثیر این فرایند ها و فقدان قدرت مذاکره ای
برابر شده اند. در چنین موازنه ی نابرابری از روابط قدرت و ساختارهای اقتدار، ایجاد
سیستمی جهانی از استاندارد ها و ارزش های عادلانه ،بیشترین ضرورت را دارد تا شیوه
ای سیستماتیک برای کنترل و قضاوت فرایند های سیاسی واخلاقی پدید آید که در سطح
فراملیتی رخ می دهند.

اما آیا امکان وجود یک نظریه جهانی هست که بتواند برای همه ی مو جودات بشری و در هر
جای ممکنی به کار رود؟ یا آیا چنین نظریه ی جهانی، به شکلی ستمگرانه نخواهد بود،
زیرا ذاتا بعضی ها را ندیده می گیرد؟ چه کسی اقتدار ایجاد چنین نظریه ای را دارد و
نظریه مزبور چگونه باید توسعه پیدا کند؟ آیا یک چشم انداز فمنیستی می تواند نشان
دهد که چنین نظریه ای، تفاوت های قدرت و سلطه را متعادل می کند؟ به نظر من، این
روند حداقل در عرصه ی سیاسی برای نگاه به ارزش های دموکراتیک و حقوق بشری به مثابه
روشی(حداقل از نظرصوری)برای تامین یک استاندارد جهانی یا فرا ملیتی عدالت بوده است.
اما، آیا ارزش های دموکراتیک، ارزش هایی آرمانی هستند، که لزوم امکان پذیرش آن ها
توسط همگان وجود داشته باشد؟ آیا ارزش های مدافع لیبرال دموکراسی در جهان، می
توانند در نهایت صدای زنان و نمایندگی سیاسی شان را کاهش دهند؟ آیا باید ارزش های
دموکراتیک را برای اینکه شامل اخلاق دیالوگیک بر مبنای گفتگوی باز و آزاد شوند،
اصلاح کنیم و اگر این طور هست چگونه؟

اگر چه توسعه استانداردهای برابری سیاسی و اخلاقی که بتوانند قضاوت های فرا ملیتی
را هدایت کنند، مسئله ای ضروری است، ولی ما به یک تنگنای اخلاقی و/یا سیاسی در تلاش
برای تدوین و ایجاد چنین ارزش هایی نزدیک می شویم. بدین سبب، از یک سو به نظر می
رسد نیازی فوری به استاندارد های جهانی برای قضاوت های سیاسی و اخلاقی وجود داشته
باشد که بر زندگی بسیاری از افراد تاثیر دارند. ولی هر نظریه ی جهانی، ظاهراً ملزم
به تکیه به ارزش های مشخص/ و یا ظرفیت های انسانی خاصی است که به عنوان جهانی تعبیر
می شود، اما در حقیقت جهانی نیستند. نظریه های جهانی معمولاً با این ایده همراهند
که همه ی افراد بشر اساساً شبیه هم هستند. و بنابراین، نظریه های جهانی در لحاظ
تکثر و اختلافی که آشکارا در سراسر جهان وجود دارد، ناتوان هستند. اما از طرف دیگر،
به نظر می رسد توجه به فضای اختلاف، نیاز به در نظر گرفتن میلیارد ها دیدگاه عینی و
محیطی داشته باشد. و در چنین کاری، شکل دهی استانداردها، باعث قضاوت ها و انتقاد
نمودن از اعمالی می شود که خدشه دار به نظر می رسند، چون هیچ شاخص عملی برای قضاوت
وجود ندارد. و توجه به خاص بودن و به افراد وفرهنگ ها از نظر اجتماعی و تاریخی، خطر
سقوط در ورطه ی نسبی گرایی هولناکی را در بر دارد؛ از این جهت که یک سیستم
ناعادلانه از استانداردها، چه بسا بتواند به اندازه ی یک سیستم عادلانه حمایت شود.
آیا ما بایدکاملا از تلاش های مان برای ایجاد استانداردهای جهانی دست برداریم یا
ممکن است روشی نسبتا بی غرضانه را دنبال کنیم که این خاص بودن را همراه با جهانی
بودن دنبال کند؟ این پرسش ها طرح می شوند و لازم است مورد توجه کافی قرار گیرند. و
بنابراین نمی توان در این مقاله به شکل مناسب به آن ها پاسخ یا آن ها را مورد بحث
قرار داد. اما زمینه ای را که ادامه ی مقاله بر آن تمرکز دارد، نشان می دهند(نگاه
کنید به کراکر ).

این پرسش ها رابطه عمیقی با دغدغه ی فمنیست های لیبرال غربی با آزاد سازی زنان
ستمدیده ی فقیردر کشور ها و فرهنگ های غیر غربی وموسوم بهجهان سومبرای
ایجاد عدالت در زندگی شان دارند. ‍‍‍ بنا به گفته ی تعدادی از فمنیست های
لیبرال، اکثر زنان در سنت های موسوم به غیر غربی، مورد ستم واقع می شوند چون آزادی،
عدالت و یا برابری به خاطر جنسیت یا به واسطه زن بودن شان از آن ها دریغ می شود. و
به همین خاطر، آن ها معتقدند که امکان انتقاد از فرهنگ های «دیگر »با این فرض وجود
دارد که فرهنگ های مزبور زنان را قربانی کرده و با مضایقه حقوق انسانی یا توانایی
تصمیم گیری شان برای چگونگی هدایت زندگی های شان به آنان آسیب می رسانند.

آن ها بر این باورند که این فرهنگ ها بایستی اصول دموکراتیک و لیبرال فمنیستی را
القا و تقویت کنند. چون این اصول برای همه ی زنان و اشخاص، به طور جهانی عملی و
سودمند هستند.

من موافقم که این کار ممکن است مفید باشد. اما، بحث در مورد ارزش های دموکراتیک و
لیبرال و صحبت به جای این زنان، مشکلات زیادی را به همراه دارد. از این جهت، آیا
فمنیست های غربی یا فمنسیت لیبرال های غربی، واقعاً به آن زنانی که قصد کمک یا
نجاتشان را دارند آسیب نمی رسانند؟ برای مثال، فمنیست لیبرال هایی که در این
موقعیت قرار می گیرند، فرض می کنند که اصول شان توسعه یافته تر از دیگران است و
عجولانه می پندارند که اصول شان با این زنان و شیوه های زندگی شان تناسب دارد.
بنابرین حتی با نیات خیر خواهانه هم، تلاش برای کمک به این دیگری موسوم به زنان غیر
غربی و جهان سومی مشکل آفرین می شود؛ حتی اگر به اسم آرمان های ظاهرا خنثای
لیبرال دموکراسی در مورد آزادی و برابری باشد. لیندا آلکف ، این نکته را در مقاله
اش با عنواناشکال صحبت به جای دیگران تبیین می کند و می نویسد که … از لحاظ
منطقی،موقعیت های ممتاز و ویژه خطرناک هستند. به خصوص، صحبت اشخاص ممتاز به جای یا
از طرف اشخاص کمتر برگزیده، واقعا ً (در موارد زیادی) منجر به افزایش یا تقویت ستم
گروهی می گردد که از طرف آن ها صحبت می شود.

در این مقاله ، من بر دو تا از نوشته های سوزان مولر اوکین ،به عنوان چشم انداز یک
فمنیست لیبرال تاکید خواهم داشت. ادعا نمی کنم که آثار او کاملاً بیانگر تفکر
فمنیسم لیبرالی است و نه اینکه همه ی فمنیست های لیبرال با او و روش هایش موافق
هستند. در عوض، من از اثر او به عنوان یک نقطه مرکزی استفاده می کنم، چون اثر او
تحریک آمیز بوده و مشکلات چند جانبه ی صحبت از سوی دیگران برای پایان دادن به
اصطلاحاً استیلای جهانی زنان و نیز برای توسعه ی جهانی عدالت را نشان می دهند.

من با بحثی مختصر درباره این که ارزش های لیبرال چه هستند و فمنیست های لیبرال اغلب
از چه چیزی دفاع می کنند، شروع خواهم کرد. هدف، آن نیست که همه ی جزییات مربوط به
بحث لیبرالیسم و فمنیسم لیبرال مطرح شود، اما در عوض قرار است که پیش زمینه ی
اطلاعاتی برای راهنمایی افکار ما در مورد این اصطلاحات در مباحث بعدی فراهم شود.

لیبرالیسم، فمنیسم لیبرال و دموکراسی

لیبرالیسم، باوری است که از نظرات چندین اندیشمند و چند موقعیت اجتماعی به وجودآمده
است، اما اغلب به عنوان بخشی از سنت غرب تعریف می شود. لیبرالیسم را می توان به
عنوان واکنش و تلاش برای بطلان ستم محدود کننده ی آزادی های افراد در نظر گرفت.

طبق این باور، موجودات بشری، افرادی متفکر، معقول و آزادهستند. خرد، یک قابلیت ویژه
ی انسانی است که انسان ها را از حیوانات و موجودات دیگر متمایز می کند.

از نظر لیبرالیسم ، انسان ها اساساً خودشان را با توانایی اندیشیدن منطقی و داشتن
انتخاب هایی درباره ی باور های خودشان درباره ی زندگی خوب رها می کنند . در این
مکتب، خود بیشتر به عنوان جوهره ای ذاتاً فردی و درونی در نظر گرفته می شود تا آن
که وجودی کاملاً گرفتار پیوندهای خاص و اجتماعی و خانوادگی باشد. و بنابراین، رضایت
در زندگی با تفکر خود شخص و توسعه توانایی های عقلی خویشتن فرد حاصل می شود. بر طبق
لیبرالیسم، همه ی انسان ها، بها و ارزش ذاتی برابر بر مبنای توانایی اساساً مساوی
در تفکر منطقی دارند. و این برابری بر پایه قابلیت های عقلانی است که ادعای حقوق
مساوی را توجیه می کند(نگاه کنید به جگار ۱۹۸۳).

آزادی نیز ارزشی سنتی است که با لیبرالیسم در ارتباط است. آزادی در چارچوب لیبرال،
تضمین می کند که افراد برای جستجو یا نیل به اهداف شان، بدون تعارض با دولت یا
دیگران مختار باشند. بنابراین، دولت های لیبرالی از لحاظ نظری مداخله در زندگی
خصوصی افراد را محدود کرده و برای بی طرفی درباره ی برنامه های زندگی خوب تلاش می
کنند. البته تمایز بین حوزه عمومی و خصوصی آن قدرها واضح نیست و اغلب با یکدیگر هم
پوشانی پیدا می کند. دولت، فقط آن چیزی را که اصطلاحاً قلمرو عموم یا حوزه ی سیاسی
است کنترل می کند، چون دفاع از اهداف یا افکار های مشخص جمعی خوبی ممکن است
ستمی در حق کسانی باشد که با آن موافق نیستند. از این رو، دفاع از یک شکل خوبی،
اعتبار شکل های دیگر خوبی را رد می کند، که در نهایت افراد را از حق انتخاب های
خودشان محروم می سازد(ببینید جگار ۱۹۸۳).

حقوق سیاسی و مدنی به افراد اعطا می شود تا آن ها را از مداخله ی حکومت بیداد حفاظت
کند و به آن ها برابری رسمی دهد. حقوق انسانی یا سیاسی از نظر آرمانی، جهانی هستند
و بی طرفانه استفاده می شوند ، تا دولت هم بی طرف باقی بماند و بنابراین هر کس
اساساً از حقوق مساوی بهره مند گردد. حقوقی که لیبرالیسم عموماً از آن ها حمایت می
کند، آزادی گفتار، اطلاعات، عقیده، ارتباط، بیان و حفظ حوزه ی خصوصی است. فرض می
شود که این حقوق سیاسی برای همه ی افراد و بدون توجه به تعلق به گروه خاصی در دسترس
باشند. تعریف کلود آکه از حقوق بشر بسیار مفید است؛ او می نویسد، موجودات بشری به
سادگی به خاطر فضیلت انسان بودن، حقوق مشخصی دارند. این حقوق، شروط ضروری برای
زندگی خوب هستند. به علت اهمیت منحصر به فردشان، افراد شایستگی این حقوق را پیدا می
کنند، در حقیقت، نیاز به مطالبه ی آن ها دارند و جامعه ملزم می شود که اجازه بهره
مندی از این حقوق را به آن ها بدهد. در غیر این صورت، کیفیت زندگی به نحوی جدی خدشه
دار می شود(آکه ۱۰۳).

دموکراسی می تواند به عنوان شکلی از حکومت تعریف شود که حداقل از نظر آرمانی، توسط
مردم کنترل می گردد، هر کس دستیابی مساوی به امتیازات دولت دارد و به طور مساوی در
وظایف و مسوولیت ها سهیم می شود. برای مشارکت در فرایند حکومت و تصمیم گیری، هر
فرد، چه به طور مستقیم، چه از طریق نماینده مورد توجه قرار می گیرد. ارزش های
دموکراتیک بر برابری سیاسی، قانونی و اجتماعی تاکید دارند و به افراد احترام می
گذارند. چنین ارزش هایی بایستی با علایق مردم مرتبط بوده و / یا باعث پیشبرد این
علایق شوند.

دموکراسی آرمانی هنوز درک نشده است و به احتمال زیاد، هدفی غیر ممکن است. بنابراین
افراد در یک دنیای غیر آرمانی، برابری رسمی را از طریق دموکراسی انتخابی به دست می
آورند. که خط مشی ها، ابزار خصوصی سازی اهداف هستند. امید آن می رود که نمایندگان
در راستای هدف افراد تلاش خواهند کرد و نماینده ی علایق آنها خواهند بود؛ بدون
اینکه هر فرد مجبور باشد زمانی را صرف قانون گذاری یا تصمیمات سیاست گذاری کند. و
یک دموکراسی منصفانه ی انتخابی، باید توزیع عادلانه کالا ها و خدمات جامعه را نیز
برای تامین فرصت های برابر پیگیری کند. دولت لیبرال، ایجاد تساهل، برابری و آزادی
را از طریق مراحل دموکراتیک و عادلانه تضمین می نماید(برای جزییات بحث، نگاه کنید
به جگار ۱۹۸۳).

فمنیست های لیبرال در اصل با این مفاهیم موافق هستند، اما بر این باورند که همه ی
جوامع، حتی آن هایی که به شکل سنتی بر پایه ارزش های لیبرال هستند، زنان را اغلب از
مشارکت در جامعه و ادای حقوق شان محروم کرده اند. و بنابراین جوامع مزبور، به وسیله
محدودسازی آزادی و حقوق سیاسی زنان، به آنان ستم می کنند. فمنیست های لیبرال، اصول
لیبرالی را پذیرفته اند، اما می گویند که زنان باید حقوق و وضعیت سیاسی برابری با
مردان داشته باشند. حرف آن ها این است که زنان توانایی خردورزی برابر با مردان را
دارند و بنابراین دارای ارزش اخلاقی برابر به عنوان افراد هستند. چون آنها اساساً
با مردان مساوی هستند، به درستی شایستگی چنین حقوقی را پیدا می کنند. بنا به نظر آن
ها، زنان به عنوان یک گروه، مورد ظلم واقع شده و به خاطر جنسیت شان محدود و مقید
شده اند. از نظر سنتی، زنان در همه ی حوزه های زندگی به ویژه عرصه های سیاسی و
اقتصادی مورد تبعیض قرار گرفته اند و بنابراین ،فمنیست های لیبرال، مدافع مسایلی
چون پرداخت دستمزد برابر به زنان و مردان و استقلال اقتصادی زنان هستند، چون بدون
این ها زنان قادر به استفاده و بهره مندی از حقوق کامل سیاسی و کسب قدرت مذاکره ی
برابر با مردان نیستند (جگار ۱۹۸۳، ۱۷۳-۱۸۰)

آلیسون جگار، دیدگاه فمنیست های لیبرال را در کتاب سیاست های فمنیست و طبیعت
بشر توصیف کرده و می نویسد که آن ها ،… می خواهند تبعیض بر پایه جنسیت را در
همه ی حوزه های زندگی حذف کرده و فرصت های برابر زنان با مردان را برای تعریف و
پیگیری علایق شان تضمین کنند.(جگار ۱۸۱).

برای پایان بخشی به تبعیض بر مبنای جنسیت و برای آن که زنان به تساوی حقیقی برسند،
بسیاری از فمنیست های لیبرال می گویند پیش شرط هایی برای این برابری وجود دارد که
باید توسط دولت فراهم شود. نمونه ی برخی از این پیش شرط های برابری، حذف فقر(زنان
به نسبت زیادی فقیر هستند )، قوانین جدی علیه خشونت خانگی، ایجاد پناهگاهای دولتی
برای قربانیان خشونت خانگی، مراقبت از کودک، ساخت مراکز مراقبت از کودکان توسط
دولت، و تعلیم و آموزش بیشتر زنان هستند. این نوع برنامه های حمایتی دولتی، کمکی
برای یک نقطه شروع برابر با مردان یا کمک به ایجاد و تامین فرصت های برابراست (جگار
۱۹۸۳ ،۱۸۳) .

دفاع از حقوق برابر برای زنان، فرصت های مساوی برای زنان ، و ارزش های لیبرال به
طور کلی، ممکن است آغاز سودمندی برای ساخت جامعه و دنیایی عادلانه تر باشد. اما،
دفاع از لیبرالیسم به عنوان یک استاندارد جهان شمول برای هدایت روابط بین المللی
مسئله ساز است و بسته به نوع روش به کار رفته، می تواند با هدف اولیه ی پروژه ی
عدالت، مغایرت داشته باشد یا تضعیف شود.

سوزان مولر اوکین: انتقاد فمنیسم لیبرال از کشور های جهان سوم و بحثی برای حقوق بشر
زنان

چون سوزان مولر اوکین معتقد است ارزش های لیبرال قابل تعمیم برای همه ی زنان و
افراد بدون توجه به فرهنگ، موقعیت های تاریخی، و وضعیت های مربوطه هستند، او علیه
ستم جهانی زنان از سوی مردان بحث می کند. او می گوید تجربه زنان از یک استیلای
مشابه، برای همه ی زنان بدون توجه به نژاد، فرهنگ، یا وضعیت اقتصادی و اجتماعی قابل
تعمیم است. و بنابرین معتقد است که زنان درجهان اول می توانند قانونا به جای
همه زنان و به ویژه به جای زنان جهان سوم، علیه این ستم صحبت کنند. اگر چه ما ممکن
است وظیفه ای برای اظهارنظر علیه سرکوب داشته باشیم، اما سوال من درباره ی روش صحبت
اوکین به جای زنان در جهان سوم و تعمیم های گسترده به کلجهان سوم است، که
با فرض من، حداقل شامل سه قاره، یعنی آفریقا، آسیا، آمریکای جنوبی می شود. روش او
ممکن است در واقع برای ساکت کردن زنانی به کار رود که او به جای شان سخن می گوید و
در عوض احتمال ایجاد دموکراسی حقیقی و ارزش های لیبرال را در سراسر جهان کاهش دهد.
در نهایت، پروژه ی اوکین ممکن است به نقض خودش منتهی شود.

سوزان مولر اوکین، در مقاله اش با عنوان، جنسیت، نابرابری و اختلاف فرهنگی به
برخی از ادعاهای فمنیست ها بد بین است که می گویند هر نظریه ی جهانی، حتی نظریه های
جهانی فمنیستی، ناگزیر برخی افراد را نادیده می گیرد. او تردید دارد که گوش سپردن
به هر صدای عینی، راه حلی قابل اجرا برای ایجاد استاندارد های اخلاقی و سیاسی یا یک
نظریه ی منسجم عدالت باشد. او می گوید که تجربه ی ستم زنان قابل تعمیم است و شرایطی
که زنان در کشورهای فقیرتر تجربه می کنند، مشابه، اما بدتر از تجربه های زنان غربی
در کشورهای ثروتمند است؛ او ادعا می کند که مشکلات آن ها،شبیه به مال ما، اما
بیشترازم است(اوکین۸،۱۹۹۴). اوکین معتقد است که می تواند شواهدی تطبیقی برای این
هدف بوجود آورد و ثابت کند که گزارش های غربی از نابرابری جنسی زنان، در سراسرجهان
و حتی با توجه به تفاوت های عظیم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی عمومیت
دارند(اوکین۹،۱۹۹۴). با چنین باوری، او چهار موضوعی را که شواهد مفهومی بحثش را به
وجود می آورند، طرح می کند. موضوعاتی که او راجع به آن ها صحبت می کند، جنسیت به
عنوان یک مسئله ی جدید از لحاظ تطبیقی، ضرورت توجه به نابرابری جنسی، عدالت در
خانواده (یا فقدان آن)، و الزامات سیاسی یافته هایش است.

اوکین می گوید مسایل مرتبط با نابرابری جنسی مورد غفلت واقع شده اند، زیرا واحد
تحلیلی مطالعات توسعه و موضوعات شبیه به آن، سرپرست خانوار را نوعاً مرد در نظر
گرفته است. تمایز بین حوزه عمومی و خصوصی صحیح فرض می شود، به طوری که نظریه ها و
مطالعات توسعه برای عدالت، تنها به حوزه ی عمومی اشاره می کنند و گرایش به چشم پوشی
از حوزه ی خصوصی دارند. و نظریه پردازان عدالت و توسعه، عبارات به اصطلاح خنثای
جنسی را به کار گرفته اند، با این فرض که آن ها برای همه ی افراد عملی هستند. مشکل
آن جاست که این نظریه پردازان عدالت و توسعه، اصطلاحات مزبور را حتی برای موضوعات
غیر مرتبط با زنان هم استفاده کرده اند و در این شیوه، زنان به طور خاص به حساب
نیامده و نادیده انگاشته می شوند، چون دغدغه های شان با مردان خانواده های شان
همسان در نظر گرفته شده و هرگز به طور خاص به آن ها توجه نشده است(اوکین ۱۰،۱۹۹۴).

به گفته ی اوکین، توجه به جنسیت مهم است و من با حرف او موافقم، چون نابرابری بین
دو جنس وجود دارد و زنان درست به اندازه ی مردان اهمیت دارند. برای برقراری تعادل
بین نابرابری ها، شخص مجبور خواهد بود به موضوعات مرتبط با جنسیت توجه کند، به ویژه
چون نابرابری های جنسیتی، فرصت های مساوی برای زنان و دختران را از بین برده اند و
بنابرین لازم است که مورد توجه قرار گیرند. او می گوید این مسئله ای برای زنان
جهان سوم و نیز زنان جهان اول است، اما این موقعیت فقط برای زنان جهان
سوم نگران کننده به شمار می رود.

به اعتقاد من، متاسفانه اوکین در این جا، ارزش های فرصت برابر و انگاره های برابری
را مورد پرسش قرار نمی دهد. او فرض می کند که این ارزش ها، خوب و ضرورتاً فراگیر
هستند. می توان گفت مواجه ی نامتناسب زنان با تباهی ها غلط است. اما، فرضیات عمومی
تر اوکین درباره ی ارزش فرصت برابر و برابری،ارزش هایی هستند که وی باید به جای فرض
کردن شان، در انتقاداتش استفاده کند. این،خود مسئله ای است، چون این ارزش ها برای
بسیاری ازمردم و احتمالاً بسیاری از زنان جهان سوال بر انگیز هستند. اوکین از
دیدگاه یک فمنیست لیبرال صحبت می کند و بنابراین تا حدی فرض می کند یا حداقل اعتقاد
دارد که این ارزش ها از دیدگاه فمنیسم لیبرال درست هستند. اما بسیاری از نکات موجود
در مقاله ی او برای دفاع از این شیوه با توجه به انتقادات است و بنابرین او نباید
تصور کند که این ارزش ها ضرورتاً برای همه ی زنان و همه ی افراد، خوب هستند، بلکه
بیشتر باید به تحلیل موضوع بپردازد.

اوکین همچنین می گوید که واحد خانواده باید بر توسعه مطالعات و نظریه های عدالت
متمرکز شود، چون اولین و باید گفت تاثیر گذارترین مکتب اخلاقی توسعه است. او معتقد
است که افراد در درون خانواده است که کیفیت ارتباط با دیگران و عدل یا بی انصافی را
می آموزند. بنا به گفته ی او، رفتار بچه ها شاهدی بر تفاوت های قدرت در داخل
خانواده است و بعد بچه ها به تکرار این روش ها ادامه می دهند که معمولاً مبنای
اعمال قدرت مردان بر زنان است. او می نویسد، کودکان بی عدالتی را احتمالاً با
دریافت پیغام ها می آموزند، اگر پسر هستند، آن ها نوعی از استحقاق طبیعی بیشتر
را دارند، و اگر زن هستند، برابر محسوب نمی شوند و بهتر است در صورتی که واقعاً نمی
خواهند مورد سوء استفاده قرار گیرند، به تحت سلطه بودن عادت کنند (اوکین
،۱۲،۱۹۹۴). و اوکین به متهم کردن بسیاری از خانواده های جهان سوم ادامه می
دهد، به دلیل آن که در آموزش ارزش های عادلانه به بچه های شان از همتایان شان در
جهان توسعه یافته بدتر هستند(اوکین، ۱۹۹۴، ۱۳).

من فکر می کنم اوکین با تعمیم تفاوت های گسترده و به کارگیری کلیشه های منفی در
جوامع مختلف بدون وجود مدرک صریحی، تا حدی به این جوامع فخر فروشی می کند. شخص با
شگفتی از خود می پرسد که او واقعاً و دقیقاً درباره چه کسی یا کدام جامعه صحبت می
کند. او بدون هیچ دلیل واقعی تصویری سیاه از کل جهان سوم نشان می دهد. او
موقعیت ممتاز را به عنوان هنجار، و جهان شمولی نژادپرستانه ی فرهنگش و هنجار های
فرهنگی در نظرمی گیرد، در حالی که کل جوامع را با قضاوت های فرا گیر درباره بسیاری
از خانواده های جهان سوم سرزنش می کند، گویی که هیچ تفاوتی در محیط و موجودیت
های تاریخی وجود ندارد(نگاه کنید به موهانتی ). او آشکارا می گوید که جهان غرب در
تربیت اخلاقی بچه هایش بهتر عمل می کند و به نظر می رسد این موضوع متضمن آن است که
غرب، اخلاقیاتی بهتر از کل جهان سوم داشته باشد. اثبات این اظهار نظر ها بی
نهایت مشکل است و بنابرین به مثابه قضاوتی پیشداورانه تلقی می شود که از کلیشه های
منفی جهان سوم حمایت می کند. من نمی گویم که زنان در اغلب کشورهای موسوم به
جهان سوم مورد سوء استفاده قرار نمی گیرند، و نمی گویم که سوء استفاده در
اندازه ای بزرگ در جهان اول رخ نمی دهد. به بیان دقیق تر، من معتقدم که اوکین
باید در بیان چنین اتهامات بدون مدرکی، محتاط تر باشد. به ویژه وقتی این سخنان می
تواند کلیشه هایی را در جوامع بی شماری در سراسر جهان ایجاد کرده و فضای اعتراض پسا
استعماری علیه این جوامع را به عنوان غیر متمدن یا حتی عقب افتاده به وجود آورد. از
این رو اوکین ممکن است متهم به نژاد پرستی شود.

به عنوان نمونه ای از بی عدالتی در خانواده، اوکین به این حقیقت اشاره می کند که
بخش اعظم کاری که زنان انجام می دهند، کار خانه داری و بدون دستمزد است و این زنان
در محیط کار با تبعیض و جداسازی مواجه می شوند(اوکین ۱۳،۱۹۹۴). او می گوید این
مسئله برای زنان غربی و همتایانجهان سومی شان هم وجود دارد. به همین دلیل، کار
زنان اغلب ارزش کمتری داشته و زنان را کم بها می کند، به آن ها قدرت کمتری داده و
آن ها دستمزد کمتری نسبت به مردان دریافت می کنند. بنابرین، اغلب از نظر اقتصادی به
مردان وابسته هستند. فقدان قدرت و وابستگی به مردان، زنان را بی نهایت آسیب پذیر
نموده و تبدیل به موضوعی برای سوءاستفاده ی فیزیکی ،جنسی ، و/ یا روانی توسط
مردانی که با آنها زندگی می کنند می نماید(اوکین،۱۴،۱۹۹۴). بنابه گفته ی او، این
موقعیت در مناطق کمتر توسعه یافته ی جهان بدتر است. باز اوکین فرض می کند که
مردان جهان سوم عموماً و به طور سیستماتیک، زنان جهان سوم را مورد سوء استفاده
قرار می دهند واین به کلیشه ی سوء استفاده بیش تر مردان قهوه ای از زنان قهوه
ای نسبت به مردان سفید، دامن می زند. او این موضوع را که احتمالاً بیشتر اغراق
است، به سراسر مناطق متعدد جهان بدون هیچ توجیهی تعمیم می دهد. من فکر می کنم برای
چنین اظهار نظر مهمی، دلایلی لازم باشد. وی همچنین اثرات احتمالی موقعیتش را در نظر
نمی گیرد که می تواند به مثابه نگاه خیره ی استعماری پنداشته شود که با مردم جهان
سوم به عنوان افرادی بربر نسبت به همتایان غربی شان رفتار می کند، زیرا
مردم جهان سوم غیر متمدن و کمتر توسعه یافته هستند (نگاه کنید به موهانتی ).
مسئله سازی و صحبت علیه سوء استفاده از زنان و موانع نمایندگی زنان، برای ایجاد یک
سیستم جهانی عادلانه تر ضروری است، اما روش ویژه ی اوکین ممکن است لزوماً برای
زنانی که او سعی بر مساعدت شان دارد سودمند نباشد.

اوکین، این نکته را ذکر نمی کند که کار انجام شده توسط بعضی زنان در برخی
جوامعجهان سوم ضرورتاً کم ارزش تر نیست و این تصور در بسیاری از اوقات، واقعاً
القای سیستم غربی اقتصاد پولی و کاپیتالیسم است که نابرابری را به وجود آورده یا
حداقل تشدید کرده است. نهادهای غربی مثل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، در
برخی جوامع خود کفا، اختلال ایجاد نموده و تاثیر بزرگی بر ایجاد سیستم ارزشی داشته
اند که به نان آور مرد به عنوان کارگری که خارج از خانه پول در می آورد بها می دهد
(نگاه کنید به فوتوپولوس). اگر چه درست است که در بعضی مناطق، زنان از جستجوی کار
در بیرون خانه منع می شوند، اما اوکین فراموش می کند که مشارکت اجتماعی غرب در این
پدیده را تحلیل نماید. جین فلکس ، در اخلاق اختلاف می نویسد که، استدلال
اوکین بر این فرض قرار دارد که زنان جهان اول، خارج از روابط اجتماعی هستند که
اشخاص فقیر را به وجود می آورد. این باور غلط، به عنوان دفاعی علیه پذیرش اعمال
اجتماعی عمل می کند که مشاهده گران غربی و روابط بین مشاهده گر و مشاهده شونده را
شکل می دهد. این موضوع، روابط درونی پیچیده میان اقتصاد جهان اول و سوم و تاثیر
عمیق این موضوع بر زندگی زنان همه ی کشورها را پنهان می کند(فلکس ،۹۰۴).

فرهنگ های غیر غربی اغلب ،اتصالی محکم به سیستم های ارزشی معینی به عنوان قسمتی از
سنت شان در تلاش برای توقف نفوذ غربی ها دارند، حتی اگر به معنای تشکیل ارزش های
نسبتا جدید به عنوان موضوعی سنتی یا کم بهایی زنان یا کارشان باشد(نگاه کنید به
نارایان ). بنابراین هر کس می تواند استدلال کند که غرب تا حدی به خاطر استعمار و
امپریالیسم، مسوول کم ارزشی کار زنان در مکان های خاصی است. این چیزی است که باید
در نظر گرفته شود، قبل از آنکه اوکین قضاوت منفی وسیعی را منحصرا در مورد جهان
سوم انجام دهد. این نکته همچنین اشکالات تعمیم اوکین در مورد کلجهان سوم و
عدم توجه او به فرهنگ ها و تاریخ های محیطی یا خاصی را نشان می دهد.

عواقب سیاسی یا راه حل های پیشنهادات اوکین، دو گانگی حوزه ی عمومی و خصوصی و تمرکز
بر افراد به جای خانوارها در نظریه پردازی و سیاستگذاری را به چالش می کشد. اوکین
در تقسیم حوزه های عمومی و خصوصی می گوید که ستم و نابرابری در حوزه ی خصوصی پنهان
شده است. به همین دلیل، فرض می شود که حوزه ها ی عمومی مناطق سیاسی یا اقتصادی
زندگی اجتماعی، موضوعات حقیقی نظریه های عدالت و مداخله ی دولت هستند. اوکین این
مسئله را طرح می کند و می گوید که ما نیاز به نگاه کردن به بخش های خانگی زندگی
خصوصی و درک بی عدالتی عظیمی که اغلب داخل آن روی می دهد داریم. او همچنین اصرار
دارد که ما باید بر فرد و نه خانوار تمرکز کنیم، طوری که زنان با شیوه های رفتاری
مساوی مواجه شده و نابرابری شان درک شود.

اوکین در بررسی، مسئله سازی و جلب توجه به روشی که زنان و دیگر اشخاصی که با قدرت
کمتر در فرهنگ های مختلف رفتار می کنند و نیز چگونگی خدشه دار شدن آزادی افراد در
داخل گروه، درست برخورد می کند. من از او به خاطر جلب توجه ی ما به این حقیقت که بی
عدالتی زیادی علیه زنان اغلب در حوزه ی خصوصی رخ می دهد، به طوری که مداخله ی دولت
ممکن است برای کنترل این حوزه از جامعه نیز لازم شود. با این همه، سوال بر
انگیز است که دولت ها تا چه حد باید در حوزه موسوم به خصوصی وارد شوند. ما نهایتاً
قادر بوده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.