پاورپوینت کامل راه نمای عبور از دوزخ ۲۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راه نمای عبور از دوزخ ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راه نمای عبور از دوزخ ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل راه نمای عبور از دوزخ ۲۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

safaee@habil-mag.com

ترافیک بی داد می کند. کلافه ام. کنار خیابان منتظر ایستاده ام و تصمیم گرفته ام بی خیال تاکسی شوم و با موتور به مقصد برسم. حالا موتورها هم ناز می کنند! بالاخره یک موتوری نگه می دارد. پسر جوانی که کم تر از ۲۵ سال سن دارد. تی شرت سفیدی پوشیده با شلوار لی. از هیکل اش معلوم است که باش گاه پروش اندام می رود و به خودش می رسد. سرِ قیمت به توافق نمی رسیم. لب خندی اما تمام صورت اش را پر کرده است. می گوید: «حالا که خوش حال ام بیا بالا! با هم راه می آیم!» سوار می شوم. می گویم: «الکی خوشی یا خبری شده؟ نکنه طرف به ات بله گفته؟!» می خندد و می گوید: «چه جورم! هم این چند دقیقه ی پیش، دختره به ام شماره تلفن داد!» زکی! ما را باش فکر کرده ایم چه خبر شده؟! ادامه می دهد: «با مامان اش سوار زانتیا بود. اصلاً فکر نمی کردم نگام کنه! از فردا تریپ جردن و بالا! معلوم بود بالاشهریه! بالاخره ما هم یه رفیق بالاشهری پیدا کردیم!» با خودم فکر می کردم شماره ی تلفن سرکاری است یا وقتی جوان موتوری زنگ بزند، یک نفر با صدای نازک اش آن طرف خط می گوید: «الو! بفرمایید!» میدان امام حسین(ع) را رد کرده بودیم که دوباره صحبت را کشاند به موضوع موردعلاقه اش! گفت: «می دونی چیِ دختربازی بیش تر از همه حال می ده؟! افه ای که برای رفقات می ذاری! اگه بفهمن دوست دختر من تو لواسون ویلا داره، همه شون کف می کنن!» می خواستم بگویم هنوز معلوم نیست. شاید شماره سرکاری باشد! شاید طرف خانه اش شمال تهران نباشد. اصلاً تو از کجا می دانی که توی لواسان ویلا دارد؟ اما منصرف شدم. گفتم بگذار خوش باشد. لااقل امشب کابوس نمی بیند!

*

چه بلایی بر سر ما آمده است؟ چه کسی مسبب شرایط کنونی است؟ ما چه مرگ مان است؟ ما چه هستیم؟ چه می خواهیم باشیم؟ این نسل نسل جوان یا نسل سوم یا هر اسمی که می خواهند بگذارند! چه ویژه گی هایی دارد که موضوع شماره یک مسایل اجتماعی جامعه ی ایرانی شده است؟ بعضی می نویسند معضل، بعضی می گویند فاجعه، بعضی می گویند وحشی! آن ها که دل رحم ترند می گویند متفاوت. این نسل چه تفاوت هایی با نسل های گذشته اش دارد؟

*

مشهور است که این نسل چندان آرمان گرا نیست و بیش تر واقع گر است. آرمان از آنِ نسل اول بود که انقلاب کردند و سودای حکومتی اسلامی مردمی در سر داشتند، و از آنِ نسل دوم که هشت سال جنگیدند و در راه آرمان شان خون دادند. ولی این نسل چه می کند؟ دختربازی؟ چت؟ علافی؟ تلاش برای عبور از کنکور؟ جست وجو برای کار؟ درگیری با مسأله ی ازدواج؟ یا نهایتاً تأسیس NGO و حمایت از گیاهان حاشیه ی کویر؟ یا فریاد اعتراض نسبت به غذای افتضاح سلف دانش گاه؟

می گویند این نسل بی آرمان است. نه در سر، سودای انقلاب دارد و نه برای چیزی جان اش را می دهد. دنبال خودش است. خوشیِ خودش. این هم که آرمان نمی خواهد. می گویند این نسل واقع گراتر از نسل های قبل است و بیش تر به نیازهای عینی اش توجه می کند. اما وقتی به خودم، به دوستان ام، به جوانان اطراف ام نگاه می کنم، می بینم که آن ها هم در سر سودایی دارند. سودایی که واقعی نیست، اما می تواند روزی تحقق پیدا کند. جوانانی که من می شناسم، همه در خیال شان «من» دیگری دارند. من ای خیالی! من ای که انعکاس آرزوها و امیدها و عشق هایی است که به دست نیاورده اند یا نخواهند آورد. بله، بزرگ ترهای عزیز! شما با نسلی طرف هستید که «خیال و ذهنیت» خودش را جای گزین «آرمان» کرده است. این نسل چندان هم واقع گرا نیست. این را از اتلاف وقت هایش و علافی هایش، تا ساعت ها ورفتن اش با اینترنت و بازی های طولانی اش با کامپیوتر می توان فهمید. از پُزدادن هایش، از افه گذاشتن هایش. این خیال