پاورپوینت کامل خاطرات شنیدنی ;گفت و شنودی با حجهالاسلام والمسلمین احمد منتظری موحد، امام جمعه شهر قنوات ۵۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاطرات شنیدنی ;گفت و شنودی با حجهالاسلام والمسلمین احمد منتظری موحد، امام جمعه شهر قنوات ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطرات شنیدنی ;گفت و شنودی با حجهالاسلام والمسلمین احمد منتظری موحد، امام جمعه شهر قنوات ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطرات شنیدنی ;گفت و شنودی با حجهالاسلام والمسلمین احمد منتظری موحد، امام جمعه شهر قنوات ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

۱

زندگی و تحصیل در یک نگاه

سال ۱۳۱۶ هجری شمسی در شهر قم به دنیا آمدم. پدرم از متدینین بازار بود و با مدارس زمان طاغوت موافق نبود، لذا تحصیل را در مکتب خانه شروع کردم. سپس وارد حوزه علمیه شده و از محضر اساتید بزرگوار حضرات ایات آقا میرزا علی حکمی، حاج شیخ غلامحسین شرعی دارابی، اعتمادی، ستوده، مجاهدی و سید محمدباقر طباطبائی سلطانی استفاده کرده و دوره سطح را تمام کردم. خارج فقه و اصول را نزد ایات عظام بروجردی، امام خمینی و گلپایگانی قدسسرّهم تلمذ نمودم.

– مبارزه با طاغوت …

بعد از این که شاه معدوم می خواست بحث انجمن های ایالتی و ولایتی را مطرح کند، مرحوم آیهاللّه العظمی بروجردی قدس سره مخالفت کرده و فرمودند: اگر این کار انجام شود، من از ایران هجرت و نزد جدم امیرالمؤمنین علیه السلام می روم. مردم، در بیت آیهاللّه العظمی بروجردی قدس سره متحصن شدند و از آن جا که ایشان مرجع علی الاطلاق بودند، دستگاه مجبور شد تا زمانی که ایشان در قید حیات هستند، برنامه خود را دنبال نکند، اما به محض این که ایشان رحلت نمودند، فعالیت خود را مجدداً شروع کردند. خیال می کردند چون مرجعیت متعدد شده، قدرتش هم ضعیف است و می توانند برنامه خود را اجرا کنند. به محض به جریان انداختن موضوع، حضرت امام اولین کسی بود که در مخالفت با آن، اعلامیه داد، و آن اعلامیه توسط مرحوم آقای فلسفی در مجلس باشکوهی در تهران قرائت شد. دیگران هم با امام همراهی کردند و آخرالامر، رژیم مجبور شد حرف خود را پس بگیرد، تا آن جا که شاه گفت: ما برنامه را اجرا نمی کنیم. بعضی از علماء اعلام انصراف در همین حد را نپذیرفتند، اما امام فرمودند: همان طور که در روزنامه های کثیر الانتشار این مطلب را نوشتند، باید لغوش را نیز با قلم درشت بنویسند. این جا بود که بر ما ثابت شد کسی که می تواند از اسلام دفاع کند، این شخصیت الهی است، چون یقین به حقانیت و قاطعیت و شجاعت امام پیدا کرده بودیم و عملاً می دیدیم که فقط وظیفه شرعی است که ایشان را به صحنه آورده است؛ لذا اگر ایشان امر می فرمودند که در آتش بروید، می رفتیم. از همین جا مبارزات شروع شد تا این که رژیم شاه تصمیم گرفت حدود سی نفر از فضلائی را که در قم بر خلاف حکومت عمل می کردند، تبعید کند. از جمله آنان حضرات ایات خامنه ای، فاضل لنکرانی، جنتی، ربانی شیرازی، ربانی املشی، مومن، یزدی و هاشمی رفسنجانی بودند، بنده نیز یکی از آن تبعیدی ها بودم. در جلسه ای که در خیابان آیه الله طالقانی قم آذر داشتم، مأمورین ساواک به آن جا آمده و گفتند: به شهربانی بیایید پس از یک ساعت شما را بر می گردانیم. اما پس از بازجویی، شبانه مرا به شهر شاه پسند –آزادشهر کنونی– به مدت سه سال تبعید کردند. روز بعد به شاه پسند رسیدیم. رئیس پاسگاه، فردی مذهبی بود، خادم مهدیه شهر را خواست و گفت: دو نفر روحانی داشتید که هر دو به شاهرود رفتند، حالا خداوند یک روحانی برای شما فرستاده است، ولی تبعیدی بودن ایشان را به کسی نگو، تا از او گریزان نشوند. ایام ماه های مبارک رجب و شعبان بود، مجالس اعیاد را برگزار کردیم تا نزدیک ماه مبارک رمضان شد، از طرف دیگر چون آن شهر در مسیر مشهد مقدس قرار داشت، هیئت هایی که از قم به مشهد می رفتند، به دیدنم می آمدند. مسئولین شهر که اوضاع را به ضررشان می دیدند، گفتند: اشتباه شده و شما قرار است به بندر شاه تبعید شوید. وقتی خبر انتقال من از شاه پسند به بندر شاه، به گوش علمای گرگان بخصوص آیهاللّه سید سجاد علوی پدر آیهاللّه علوی گرگانی؛ و حضرات ایات میبدی و رئیسی رسید، بسیار ناراحت شدند و خیلی تلاش کردند تا ساواک و شهربانی را منصرف کنند، ولی نتواستند، حتی آقای رئیسی فرموده بود: من پشت مدرسه علمیه، خانه ای برای استاد بنا کرده ام، ایشان را در آن جا اسکان می دهم تا از همان جا به مدرسه وارد شده، تدریس کند، به خانه برگردد و با هیچ کس ملاقات نداشته باشد و هر روز با ماشین مدرسه ایشان را برای امضاء دفتر شهربانی، به بندر شاه می برم؛ اما باز هم قبول نکردند. هنگامی که خواستند بنده را به طور اجبار از شاه پسند منتقل کنند، زن ومرد آن منطقه به حال من گریه می کردند. وقتی وارد بندرشاه شدم، رئیس شهربانی به یکی از مامورین گفت: مسجد را نشان آقا دهید. وقتی به مسجد رفتم، گفتند: امام جماعت ما به مسافرت رفته است و کسی هم نمی تواند به جای او به نماز بایستد. از جوان ظاهرالصلاحی که در مسجد بود، سوال کردم: ایا اینجا منزلی برای اجاره پیدا می شود؟ او نگاهی به من کرد و گفت: شما نمی توانید اینجا بمانید، چون آقای مسجد ما نمی گذارد روحانی در این شهر بماند. حتی اگر یک روحانی برای دیدن اقوامش به این شهر بیاید، فوراً به شهربانی اطلاع می دهد که او جاسوس است تا دستگیرش کنند چون من جایی برای سکونت نداشتم، درخواست کردم شب را در مسجد بیتوته کنم، اما اجازه ندادند. در حیاط مسجد نشسته بودم که آن جوان ظاهرالصلاح با فرد دیگری به من گفتند: ما جلساتی داریم به نام حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، اگر مایلید شما هم بیائید. بنده دعوت آنان را اجابت کردم. بعد از جلسه همان شخصی که همراه جوان بود، مرا به منزل خود برد و شب را در آن جا گذراندم. صبح روز بعد آن جوان به دنبال منزل اجاره ای برای من رفت، ولی وقتی اهالی متوجه می شدند که ما روحانی هستیم، چون دخترهایشان سربرهنه به مدرسه می رفتند و ساز و آواز هم آزاد بود، می گفتند: ما به روحانی اجاره نمی دهیم و حوصله دعوا و نزاع را نداریم بعد از زحمت زیاد، موفق شدیم یک خانه مخروبه پشت مغازه آن جوان اجاره کنیم. آنقدر وضع آن منزل بد بود که وقتی آیهاللّه رئیسی از گرگان به دیدن من آمد، با دیدن خانه به حال من گریه کرد. در ایام تبعید به طور مخفیانه فعالیت های سیاسی را دنبال می کردم. پس از رحلت آیهاللّه العظمی سید محمود شاهرودی قدس سره از فرصت استفاده کرده و رساله حضرت امام قدس سره را مخفیانه به مردم می دادم. در مدت سه سال تبعید، موفق شدم دو مسجد به نام های امیرالمؤمنین علیه السلام و صاحب الزمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در آن شهر بنا کنم. هر سه نوبت برای اقامه نماز به مسجد می رفتم و با این که منبر رفتن ممنوع بود، نشسته صحبت می کردم. بیشتر جمعیت آن شهر اهل سنت بودند، ولی کاری به کار من نداشتند، اما یک روحانی نما آن جا بود که خیلی شاه دوست بود، به شخص شاه دعا می کرد و مخالفینش را در هر لباسی که بودند نفرین می کرد او باعث آزار و اذیت ما می شد و در همه کارهای ما دخالت می کرد، ولی الحمدللّه با همه این مخالفت ها، فعالیت ما در آن منطقه موفقیت آمیز بود به گونه ای که دیگر کسی پشت سر او نماز نمی خواند. آن روحانی نما وقتی از ساواک و شهربانی گرگان هم نتیجه ای ندید، آخرالامر در استانداری ساری عمامه اش را بر زمین زده و گفته بود: من ۲۰ سال است از اعلی حضرت همایونی حمایت می کنم، اما این شیخ تبعیدی، مرا بیچاره کرده است درخواست کرده بود مرا از شهر بیرون کنند. پس از اتمام دوره تبعید، به قم برگشتم و علاوه بر تحصیل، به منزل حضرت امام خمینی قدس سره رفت و آمد داشتم لذا چندین بار دیگر دستگیر شدم. تمام تلاش شهربانی و ساواک بر این بود که ما را از امام جدا کنند، که بحمداللّه به جایی نرسید.

امامت جمعه شهر قنوات و بنای مدرسه علمیه

روزی آیهاللّه پسندیده فرمودند: حاجی آباد لک ها برای ماه مبارک رمضان روحانی می خواهد، و آن جا برای شما مناسب است، چون به کارهای حوزه هم می توانید برسید. سال اول به مسجدی که نسبتاً نوساز بود و کنار جاده قرار داشت، رفتم. اما در سال دوم گفتند: به مسجد جامع تشریف بیاورید. مسجد جامع، مسجدی قدیمی و مخروبه بود. گفتم: انشاءاللّه این مسجد را از نو می سازم تا شما صاحب یک مسجد جدید شوید. وقتی مشغول شدیم، برای تکمیل مسجد نیاز به بودجه داشتیم، در همان موقع به فکر افتادم که خوب است در این جا نماز جمعه برگزار کنیم، تا از کمک های مردمی هم در این زمینه بهره مند شویم، ضمن این که این جا صاحب نماز جمعه هم می شود. لذا به حجهالاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالعلی قرهی که قصد داشت به دیدار حضرت امام قدس سره برود، گفتم با امام در مورد اقامه نماز جمعه صحبت کند. امام راه، به واسطه شناختی که از این حقیر داشتند، اجازه فرموده بودند. بعد از گسترش مسجد و از آن جا که این منطقه حقیقتاً نیاز به فرهنگ اسلامی داشت، به فکر ساخت مدرسه علمیه ای در مجاورت مسجد افتادم. هر چند بعضی از علما مرا ناامید می کردند، اما بسیاری از علما نیز تشویقم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.