پاورپوینت کامل نشست علمی فلسفه و نوآوری ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نشست علمی فلسفه و نوآوری ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشست علمی فلسفه و نوآوری ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نشست علمی فلسفه و نوآوری ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
۱
پاورپوینت کامل نشست علمی فلسفه و نوآوری ۴۷ اسلاید در PowerPoint از سلسله نشست های مطالعات دینی و حوزوی با حضور کارشناسان در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار گردید.
حجهالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی در این نشست با اشاره به نواقص موجود در مطالعات فلسفی، خلط میان فلسفه و متافیزیک در میان فلاسفه اسلامی را از آسیب های فراروی فلسفه در عرصه های نوآوری دانست و گفت: در آغاز، فلسفه در ادبیات اسلامی معنای عام داشت ولی به تدریج بر متافیزیک اطلاق گردید. مثلا کندی از فلاسفه پیشین اسلامی فلسفه را علم به حقایق اشیا تعریف می کند و همین معنا تا حدودی در تعاریف ابن سینا هم ادامه می یابد؛ اما به تدریج فلسفه بر چیزی اطلاق می شود که ارسطو آن را متافیزیک مابعدالطبیعه می نامید که به مبادی عام هستی می پردازد، در حالی که فلسفه در آغاز پیدایش خود در یونان به معنای دوست داشتن حکمت ترکیبی از فیلسوف و سوفی اطلاق می شد و حکمت در آن زمان معنای عام داشت و به معنای هر کاری بود که انسان عاقل بماهوعاقل از آن جهت که عاقل است انجام می دهد، اما در نگرش سقراطی و افلاطونی، این معنا تغییر یافت؛ به گونه ای که افلاطون در کتاب آپولوژیای خود کاملا نشان می دهد که صرف کار عاقلانه یا اندیشه برآمده از عقل، حکمت نیست، بلکه حکمت آن چیزی است که مبتنی بر یک دستگاه مفهومی و قواعدی بوده که قدرت تبیین اندیشه ها و اعمال انسان ها را داشته باشد. وی به کارکردهای بایسته فلسفه اشاره کرد و ادامه داد: فلسفه باید طوری باشد که وقتی ما از چیزی می پرسیم و آن چیز را مورد آزمون عقلی قرار می دهیم، بتواند با همان مبادی و مفاهیم ساختاری خودش تا پایان به ما پاسخ دهد و لذا می گویند حکیم و فیلسوف کسی است که از پرسش نمی گریزد و همیشه در پاسخ پرسش ها ما را به مبادی اولیه راهنمایی می کند پس شناخت حکیم در مبادی اولیه باید به گونه ای باشد که واقعیت نهایی و مبادی اولیه را به گونه ای در اختیار پرسش گر بگذارد که خود آن مبادی پرسش برانگیز نبوده و خودشان بتوانند خودشان را توجیه کنند. حجهالاسلام والمسلمین سبحانی متذکر گردید: مفهوم سقراطی و افلاطونی حکمت در ارسطو تکمیل گردید؛ یعنی ارسطو حکمت را به عملی و نظری تقسیم کرد و هر کدام از آنها را هم به شاخه هایی تقسیم نمود و گفت: حکمت نظری آن دانشی است که می خواهد واقعیت نهایی را به ما بگوید، ولی در تاریخ اسلام حوادثی پیش آمد که نام فلسفه تنها بر متافیزیک اطلاق شد و عناصر و اجزاء حکمت عملی از پیکره فلسفه حذف گردید و فلسفه فقط بر فلسفه اولی متافیزیک اطلاق شد، هر چند در غرب هم با یک پس زمینه های تاریخی دیگری، همین اتفاق افتاد. سخنران این نشست با بیان این که بنیاد هر فلسفه ای ارائه مجموعه ای از مفاهیم، قواعد و مناسبات نظری است، تصریح کرد: فلسفه باید بتواند در مقابل هر آزمایش نقادانه ای مقاومت کرده و پاسخ بدهد و قدرت تبیین هر نوع داده مقبولی حسی، عقلی و… را داشته باشد. وی در ادامه سخنان خود، خلط میان فلسفه به عنوان روش شناسی و متدولوژی و فلسفه به عنوان محتوا و نظام فکری از دیگر آسیب های فراروی نوآوری در ساحت های فلسفی عنوان کرد و گفت: من معتقدم آن چیزی که وجه مشروع و منطقی برای اطلاق فلسفه در کل تاریخ است، همان وجه روش شناسانه چارچوب تبیینی برای تبیین واقعیت ها است و آنچه فیلسوفان برای تبیین واقعیت ها ارائه می دهند، مصداقی از مصادیق این دستگاه چارچوب تبیینی، وجه روش شناسانه است. پس ما باید مابه ازاء و محکی مدلول فلسفه را از هم تفکیک کنیم. معنای اولی اطلاق کلی فلسفه، مجموعه ای نظام مند از مفاهیم، قواعد و مناسبات است که قدرت تبیین پدیده های عینی را داشته باشد و معنای دوم فلسفه زمانی مطرح است که بر حوزه ها و موضوعات گوناگون تطبیق می شود و دستگاه ها شکل عینی و تحقق یافته پیدا می کنند؛ مانند فلسفه مشاء، اشراق، حکمت متعالیه و … . حجهالاسلام والمسلمین سبحانی به دیگر کارکردهای بایسته فلسفه اشاره کرد و گفت: فلسفه به عنوان یک چارچوب نظری و مفهومی حداقل باید سه کارکرد و انتظار را محقق کند که این انتظارات و کارکردها ریشه در اولی ترین متون فلسفی یونان دارد.
اولا، فلسفه باید بتواند یک دستگاه مفهومی برای تفسیر و تبیین عینیت ارائه کند. عینیت آنست که عقل ما حکم می کند که این پدیده بدون علت نمی تواند باشد و این حکم، یک داده اولیه قطعی عقل است و یا اصل هو هویت که داده اولیه قطعی عقل است و بیان می کند که هیچ چیزی نمی تواند با ضد خودش جمع گردد؛ اینها موضوعاتی هستند که پرسش های فلسفی با اینها شروع می شود ولی خود این موضوعات عینی فلسفه به حساب نمی آیند، بلکه فلسفه دستگاه و نظام فکری باید رابطه علّی میان پدیده های عینی را تبیین کند و بگوید چرا آتش موجب گرما می شود؟.
دوم، فلسفه باید از طریق دستگاه مفهومی خود، هستی و حیات آدمی را معنادار کند، چرا که انسان با نیازها و مشکلات بیکران مواجه است و فلسفه باید انسان را برای حیات معقول در این فضای آشفته دنیا آماده نماید.
سوم، فلسفه باید بتواند رابطه میان نظر و عمل را تبیین و تصحیح نماید؛ یعنی بتواند بگوید، اگر من فلسفه در مقام نظر این گونه درباره عینیت می اندیشم و حیات را این گونه تفسیر می کنم، رفتار معقول مبتنی بر این نگرش نیز این گونه است. وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این که فلسفه اسلامی در تکمیل دستگاه فلسفی یونان سهم بسزایی داشت و قدرت تبیین فلسفه را بالا برد، متذکر شد: این که بعضی ها فلاسفه ای مانند کندی را فقط معادل ساز واژه های فلسفی عنوان می کنند، درست نیست و به نظر می رسد کندی نیز نوآوری داشته است ولی فلاسفه بعد از کندی از خط اندیشه وی عبور کردند و به خط اندیشه ای نوافلاطونی برگشتند. به عنوان مثال در اوج فلسفه یونان ارسطو قرار دارد که ما در این فلسفه چیزی به نام ایجاد که در ارتباط انسان با خدا مطرح است نداریم و اصلا دستگاه فلسفی یونان قدرت چنین تبیینی را ندارد که تحلیل کند که یک موجودی خداوند واجب الوجود چنان قابلیتی دارد که می تواند موجود دیگری تمام موجودات امکانی را ایجاد کند، لذا وقتی از ارسطو سؤال شد، که این صیرورت در عالم ناشی از چه چیزی است؟ در پاسخ گفت: ناشی از حرکت عالم از بالقوه ها به بالفعل ه است؛ یعنی برای رسیدن به فعلیت است و رابطه میان خدا و جهان هم از دیدگاه ارسطو رابطه ایجاد نبود بلکه رابطه حرکت بود، خدای ارسطو خدای فاعل هم نیست بلکه خدای غایت است و چون او عقل عقل و فکر فکر است، دیگران را شائق و عاشق می کند تا به سوی او حرکت کنند. از سوی دیگر تبیین ارسطو از پدیده ها، تبیین جوهر و عرضی است و مقوله ای مانند ماهیت وجود در دستگاه ارسطوئی جا ندارد، در حالی که در فلسفه اسلامی این خلاءهای تبیینی مانند تبیین رابطه ایجاد میان خدا و مخلوقات با حرکت جوهری که مافوق حرکت از قوه به فعل است، تبیین شده است. حجهالاسلام والمسلمین سبحانی با بیان این که اولین بخش نوآوری در فلسفه جایی است که دستگاه فلسفی در تبیین عینییت بیرونی دچار مشکل می شود و برای رهایی از معضل در مفاهیم اولیه خود تجدید نظر می کند تصریح کرد: به عنوان مثال این که ابن سینا گفته: من نتوانستم معاد جسمانی را ثابت کنم ولی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 