پاورپوینت کامل رابطه جبرئیل و پیامبر(ص) ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رابطه جبرئیل و پیامبر(ص) ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رابطه جبرئیل و پیامبر(ص) ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رابطه جبرئیل و پیامبر(ص) ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

۱

حجهالاسلام والمسلمین غلامرضا مغیثه

پیرامون قرآن، وحی، جبرئیل، مطالبی در سایت های خبری به نقل از آقای دکتر سروش منتشر شد که به نظر می رسد نیاز به نقد و بررسی دارد. ما هم، جهت انجام وظیفه بر آن شدیم ضمن نقل قسمت هایی ازسخنان ایشان نکات لازم را متذکر شویم: ۱. آقای دکتر در توجیه وحی و جبرئیل، پس از نقل اشعاری از مثنوی، می گوید … می بینید که روح القدس را از مراتب وجود صد توی آدمی می شناسد و آدمی را چون دریابی عمیق می بیند که لایه ها دارد و لایه ای در گوش لایه ای دیگر راز می گوید و این را عین رازگویی روح القدس می شمارد … گویی در تلقی وحی تلاطمی و جوششی در شخصیت پیامبر صلی اللّه علیه وآله رخ می دهد و خود برتر پیامبر با خود فروتر او سخن می گوید و در تفسیر خدایی بودن قرآن می گوید: … کسی که با ولایت کلیه الهیه آشناست و قرب اولیای خدا با خدا را می داند و از تجربه اتحادی آنان با خبر است، چنین منکرانه سخن نمی گوید. اولیای خدا چنان به خدا نزدیک و دراو فانی اند که کلام شان عین کلام خدا و امر و نهی و حبّ و بغض شان عین امر و نهی و حبّ و بغض الهی است… نمی دانم چرا قرب حق با عبد و اندکاک ممکن در واجب فراموش شده در تحلیل این گفتار باید گفت: اولا اساس این برداشت از وحی، برمی گردد به مسئله وحدت وجود و موجود، که صاحبان این نظریه عقیده دارند: وجود و موجود واحد در ذات و حقیقت خود متکثر به مراتب و درجات متفاوته شدت و ضعف و کمال و نقص … می باشد و این کثرت هیچ گونه منافاتی با وحدت حقیقت وجود ندارد و کثرت ماهیتی در وجود، که نتیجه اضافه وجود به هر یک از ماهیات است، مثل وجود آسمان، زمین، شجر … کثرت و مجاز و اعتباری و غیر واقعی است و در واقع ماهیات اعتباریه متکثر است نه وجود اشیاء.

آنان جهان را از روحیات و جسمانیت مظاهر و مجالی وجود حق تعالی دانسته بدون انحصار در این مظاهر و بر همین اساس می گویند: فناء را، سه مرتبه است: فناء افعالی محو، فناء صفاتی طمس، فناء ذاتی که آن را بالاترین مقام فناء دانسته، به این صورت که سالک، ذات و هستی خود و سایر اشیاء، همه را محو و منطمس در ذات و هستی حق یابد که آن را محق گویند. و این مرتبه را وصول حق دانسته و بعضی می گویند: در این حال دعوی اناالحق جایز است، لذا در تذکرهالاولیا از بایزید بسطامی نقل است که گفت: از خدای به خدای رفتم تا ندا کردند از من در من که، ای تو من یعنی به مقام الفناء فی اللّه رسیدیم.

البته ما توجیه وحی قرآنی و وجود جبرئیل را به این صورت، به همه بزرگوارانی که قائل به نظریه وحدت وجود و موجود هستند نسبت نمی دهیم، ولی می گوییم چنین تحلیلی از وحی و جبرئیل بر این نظریه استوار می باشد و در پاسخ این تحلیل عرض می کنیم اولا: مسئله وحدت وجود یک اصل مسلم مورد اتفاق همه نیست. اگرچه جماعتی از حکمای قدیم چون فهلوییون و جمعی از متاخرین به تبع آن ها، طرفدار نظریه وحدت وجود و قائل به تشکیک بودن آن می باشند، ولی در مقابل، حکمای مشاء گفته اند وجودات حقایق متباین به تمام ذوات بسیط شان می باشند؛ و جماعت دیگری هم که مشرب خود را ذوق التاله نامیده اند، در ممکنات به اصالت ماهیت قائل شده و نسبت به حق متعال وجود را اصیل دانسته اند و شیخ اشراق و محقق دوانی و میرداماد در حقایق خارجیه ای که دارای ماهیت هستند، ماهیت را اصیل و وجود را امری اعتباری و انتزاعی دانسته اند.

ثانیا: نظریه وحدت وجود و ادله آن، به تفصیل در کلمات بزرگانی هم چون عالم ربانی مرحوم میرزاجوادآقا تهرانی، مورد نقد عالمانه قرار گرفته و تا به حال رد متقنی بر آن انتقادات نیافتیم.

ثالثا: وقتی حکما و فلاسفه سابق در طبیعیات و هیئت این همه مرتکب خطا شده اند، با این که این امور از محسوسات اند، چگونه می شود در الهیات، که دورتر از ادراکات بشر است، خطا و اشتباه نداشته باشند؟ با توجه به این که در مسایل الهیات بین خود حکما و فلاسفه اختلاف می باشد.

رابعا: اظهارنظر در مورد حقیقت اشیاء، متوقف است بر علم به حقایق اشیاء؛ و بسیاری از بزرگان علم و فلسفه و عرفان از مسلمین و غیر مسلمین، شرقی و غربی، تصریح نموده اند که علم به حقایق اشیاء اساسا برای بشر میسور نیست و علم و عقل و ادراکات بشر قاصر از آن است که بتواند به درستی به حقیقت اشیاء واقف شود. آن چه ممکن است، تنها علم به ظواهر اشیاء و خواص و اعراض آنهاست. حتی بزرگان عرفانی، که مدعی درک حقیقت شده اند، تصریح نموده اند که تنها به ریاضت از طریق مکاشفه، به حقایق رسیده اند نه از طریق علم و عقل و برهان مکاشفات هم اولا اعتبار آن برای شخصی است که مکاشفه نموده نه برای دیگران، ثانیا بعضی از مکاشفات صرف توهم و خیال است و ای بسا القائات شیطانی می باشد لذا از باب نمونه مختصری از کلمات چند نفر نقل می شود:

۱. شیخ الرئیس بوعلی سینا در تعلیقات می گوید: ان الوقوف علی حقایق الاشیاء لیس فی قدرهالبشر و نحن لا نعرف من الاشیاء الا الخواص و اللوازم و الاعراض و لانعرف الفصول المقومه لکل واحد منها … الدخله علی حقیقته بل نعرف انها اشیاء لها خواص و اعراض … الخ ۱ یعنی علم به حقایق اشیاء در توان بشر نیست. چون فصل مقوّم اشیاء را که در معرفی حقیقت اشیاء نقش اساسی دارد نمی شناسیم. آن چه که از اشیاء می دانیم همان خواص و لوازم و اعراض آن می باشد… بعد، از باب نمونه می فرماید: ما حقیقت عقل و نفس و فلک وآتش و هوا و… را نمی دانیم.

۲. کانت فیلسوف شهیر آلمانی نیز می گوید: فهم و عقل ما از موجودات به وسیله حس و تجربه، فقط ظهورات و عوارض و حادث را درک می کند و دست فهم و عقل ما از شناختن ذوات و حقایق آن ها کوتاه است…، می گوید: من نه سوفسطائیم، نه اصالت تصوری و نه نفی موجودات می کنم، نه منکر حقایقم؛ من در عقل انسان صرافی می کنم، میزانش را می سنجم و حدودش را تعیین می کنم تا معلوم شود که دست عقل به کجا می رسد و به کجا نمی رسد.

اشتباهی را که فیلسوفان جزمی درباره تحقیق ذوات به قوه عقل دارند می توان نظیر اشتباهی دانست که کودکان درباره کرانه افق دارند که آن را پایان سطح زمین می انگارند و چنین می پندارند که آنجا آسمان به زمین پیوسته است، اما هر چه بکوشند که به آن برسند، دورتر می رود و این اشتباهی است که عقل هیچ کس ازآن مصون نیست، مگر این که نقادی پیش بیاید و رفع اشتباه نماید.

انسان که ذهن او اموری را که برتر از حس و والاتر از مورد تجربه باشد وجدان نمی کند و فهم و عقل او جز این که از وجدانیات حسی و تجربی انتزاع کلیات کند، کاری نمی تواند و ادراک بیشتری به خارج ندارد، فلسفه ساختن او با این مقدار معلومات در باب حقایق ذوات و مجردات، نظیر ادعای همان کبوتری است که بخواهد بیرون از هوا پرواز کند، و مانند این است که بخواهد کاخی بسازد که سر به آسمان آورد، اما بیش از کفاف یک خانه متعارف مصالح ساختمانی ندارد و نیز مانند آن است که کسی بخواهد با نردبان به آسمان برود یا از سایه خود فراتر بجهد.

کسانی که این ادعا را دارند، اشتباهشان این است که قوانین و مقتضیات عقل خود را قوانین حقیقت می انگارند ۲. البته از کلمات این بزرگواران به اشتباه نفی حجیت عقل و انکار واقعیت اشیاء استفاده نشود؛ بلکه در عین قبول حجیت عقل و اعتراف به واقعیت اشیاء، شعاع اندیشه بشری را در فهم حقایق اشیاء قاصر می دانند. در نتیجه با نظر به ناتوانی عقل و اندیشه بشر، چگونه می توان به نحو جزم، حکم نمود که ما حقیقت اشیاء را در یافته ایم؛ تا بگوییم حقیقت وجود همه اشیاء یک وجود تشکیکی دارای مراتب است نه وجودات متباینه؛ تا آن که نتیجه بگیریم حقیقت وحی هم رازگویی لایه ای از وجود انسان در گوش لایه ای دیگر است

البته بشر از طریق علم حضوری و شهود حقیقی، راهی به کشف حقایق دارد اما آن هم محدود می باشد و غالب علوم بشری حصولی است که از طریق مفاهیم و صور ذهنی با اشیاء خارج خود مربوط می گردد. و در گستره عظیم عالم، آن چه از حقیقت اشیاء می شناسد، این است که آنها اموری هستند دارای این آثار و خواص، ولی راهی به درون آنها نداریم. شاید بتوان گفت که پیام قرآنی ایه و مااوتیتم من العلم الا قلیلا ۳ نمایان گر همین واقعیت باشد. تنها، آفریننده جهان است که از درون و حقایق اشیاء با خبر است.

وحی که نتیجه ارتباط با خدایی که ذات او علم است نقش اساسی در آگاهی بشر از حقایق اشیاء دارد. یکی از مطمئن ترین راه ها جهت درک عقلانی اشیاء، تعلم از رسولان الهی می باشد. رسولانی که از طریق وحی و ارتباط با مبد آفرینش و دریافت از خالقی که عین علم است، حقایق عالم را برای بشر به ارمغان آورده اند. هر چند قسمت اعظم آن را نزد آخرین وصی خود به ودیعت گذارده تا جامعه بشری، هم چون طفل کودکستانی رشد لازم را پیدا کرده و به دوره دانشگاه برسد و ظرفیت لازم را کسب نماید، آنگاه از وجود رهبری برخوردار شود که قرآن او را ماء معین۴ آب روان خوانده است. همان وجود مبارکی که طبق روایتی عجیب و پر اسرار از امام صادق علیه السلام همه علوم ۲۷ حرف می باشد و آن چه تا به حال در دسترس بشر قرار گرفته تنها دو حرف آن می باشد و ۲۵ حرف آن را حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف می آورد.۵ یعنی ۵/۱۲ برابر علوم موجود، نزد آن خاتم اوصیا می باشد.

لذا با نظر به وظیفه خطیر رسول و وصی، از شرایط مهم در این راه عصمت می باشد. عصمت یعنی پاکی و طهارت از همه آلودگی ها، حتی خطا و سهو، تا آن که شخص معصوم بتواند حقیقت دریافت شده از مبدء را همان گونه که دریافت کرده ابلاغ نماید؛ و چنان چه کسی به هر صورت طریق رسولان و اوصیا را غبارآلود و آمیخته به خطا جلوه دهد، نه تنها خدمتی به اندیشه و پیشرفت بشر در راه رسیدن به حقایق عالم نکرده، بلکه مانع وصول مردم به شناخت درست حقایق شده است.

جناب آقای دکتر گفته اند: …. اما امروز مفسران بیشتر و بیشتری فکر می کنند وحی در مسایل صرفا دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست … . آنها می پذیرند که وحی می تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه انسانی مربوط می شوند اشتباه کند. آن چه قرآن درباره وقایع تاریخی سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می گوید لزوما نمی تواند درست باشد.

ایا این گونه کلمات، نا امن جلوه دادن مطمئن ترین راه شناخت حقایق عالم نیست؟ مگر نه این است که قرآن خود را بیانگر همه حقایق دانسته و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء۶ و از طرفی پیامبر را رمزگشا و مبین قرآن معرفی کرده و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ۷ با توجه به عموم و استغراق لفظ تبیانا لکل شیء هرآن چه که اسم شیء بر آن صدق کند بیانش در کتاب می باشد، ولی راه دسترسی به آن طبق ایه دوم، پیامبر صلی اللّه علیه وآله است و اهل بیت علیهم السلام که هم در کلام مبین قرآن و هم در حدیث متواتر ثقلین، معادل و کنار قرآن قرارگرفته اند، مفسّر ظاهر و باطن آن و مبین مجهولات بشر می باشند. از این رو امام محمدباقر علیه السلام می فرمایند: به خدا سوگند، عالم جاهل نمی باشد. خداوند اجل و اعز و اکرم از آن است که طاعت بنده ای را بر دیگران واجب و از طرفی حقایق آسمان و زمین را از او پنهان کند.۸ و حضرتش به سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه می فرماید: شرقا و غربا لن تجدا علما صحیحا الا شیئا یخرج من عندنا اهل البیت ۹ اگر شما به شرق و غرب عالم بروید علم متقن و درستی بجز نزد اهل بیت علیهم السلام نمی یابید. و در تفسیر عیاشی از حماد اللحام نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند ما آن چه را که در آسمان ها و زمین و بهشت و جهنم و مابین آن هاست می دانیم. حماد شگفت زده به امام نگاه کرد. امام سه بار فرمودند: این مطلب در کتاب خدا آمده، سپس امام ایه کریمه … و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء، را تلاوت فرمودند.

در روایت دیگر امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند: موکدا خبر آسمان ها و زمین و اخبار گذشته و حال و اینده را آن چنان می دانم که گویا در کف دستم می باشد و این را از کتاب خدا می دانم. زیرا خداوند فرمود: فیه تبیان کل شیء در این کتاب است بیان همه چیز۱۰. و امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: سلونی قبل ان تفقدونی سلونی عن طرق السموات فانی اعرف بها من طرق الارض۱۱ از من بپرسید قبل از آن که از بین شما بروم. زیرا من راه های آسمان ها را بهتر از راه های زمین می دانم. و حضرتش سیل عظیم سوالات علمی اندیشمندان اهل کتاب را پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه وآله جواب می دهد، تا جایی که خلیفه وقت ادعا می کند: خداوند برای من معضله ای نیاورد که ابوالحسن را علی علیه السلام نداشته باشم.۱۲ و باز قرآن سخن از احضار تخت بلقیس از فرسنگ ها راه، در یک لحظه خبر می دهد. امری که هنوز بشر با همه پیشرفت علمی خود، توان فهمیدن حقیقت آن را ندارد، آن هم توسط کسی که بخشی از علم الکتاب را دارا بود؛ قال الذی عنده علم من الکتاب ۱۳ و از طرفی در آخر سوره رعد– سخن از شخصی به میان آمده که همه علم الکتاب را دارد؛ … و من عنده الکتاب ۱۴ نقل های متعدد آورد که مراد از من عنده علم الکتاب علی بن ابی طالب علیه السلام است. امام جعفر صادق علیه السلام خطاب به سدیر می فرماید: افمن کان عنده علم الکتاب کله افهم ام من عنده علم الکتاب بعضه یعنی کسی که علم الکتاب دارد داناتر است و یا کسی که بخشی از علم الکتاب را دارد؟ سدیر پاسخ می دهد کسی که همه علم الکتاب را دارد، آن گاه امام به سینه خود اشاره می کند و دو بار می فرماید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.