پاورپوینت کامل حدیث منزلت و امامت حضرت علی علیه السلام ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حدیث منزلت و امامت حضرت علی علیه السلام ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حدیث منزلت و امامت حضرت علی علیه السلام ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حدیث منزلت و امامت حضرت علی علیه السلام ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

۵

یکی از نصوص امامت حضرت علی علیه السلام حدیث منزلت است.

محدثان اسلامی اعم از شیعی و سنی روایت کرده اند که پیامبر گرامی صلی اللّه علیه وآله خطاب به علی علیه السلام فرمود: انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی، نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز این که پس از من پیامبری برانگیخته نخواهد شد.

سند حدیث منزلت

در سند حدیث منزلت(۱) جای کم ترین تردیدی وجود ندارد، تا آنجا که ابن تیمیه که در فضایل امیرالمومنین علیه السلام روش سلبی را برگزیده و تا جایی که توانسته در آنها تردید و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت گفته است: ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهم(۲) این حدیث، بدون شک صحیح است؛ در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) و غیر آن دو، ثبت گردیده است.

ابوعبداللّه گنجی شافعی گفته است: صحت این حدیث مورد اتفاق است، پیشوایان علم حدیث مانند ابی عبداللّه بخاری، مسلم بن حجاج، ابو داود و ابوعیسی ترمذی، ابی عبدالرحمن نسائی و ابن ماجه در صحاح و سنن خود آن را نقل کرده اند و بر صحت آن اتفاق نظر دارند، و حاکم نیشابوری آن را متواتر دانسته است.(۳)

جلال الدین سیوطی آن را در کتابی که درباره احادیث متواتر نگاشته، درج کرده است.(۴)

شیخ علی متقی هندی نیز در کتابی که درباره احادیث متواتر نگاشته، دو حدیث غدیر و منزلت را آورده است.

محمد صدر عالم پس از نقل حدیث منزلت گفته است: این حدیث از نظر سیوطی متواتر است.(۵)

ولی اللّه دهلوی پس از نقل حدیث منزلت گفته است: شواهد این حدیث بسیار است و در حد تواتر است.(۶)

مولوی محمد مبین در باب فضایل امام علی علیه السلام گفته است: اکثر احادیث مذکور در این باب متواترند مانند حدیث انت منی بمنزله هارون من موسی و حدیث انا من علی و علی منی و اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و حدیث لاعطین الرایه رجلا یحب اللّه و رسوله و یحبه اللّه و رسوله و غیره(۷)

ابن عبدالبر، حدیث منزلت را از استوارترین و صحیح ترین روایات دانسته است: هو من اثبت الاخبار و أصحه(۸)

محدثان اهل سنت این حدیث را از بیش از بیست صحابی روایت کرده اند که عده ای از آنان عبارتند از: امیرالمومنین علیه السلام، عمر بن خطاب، ابن عباس، ابوهریره، جابر بن عبداللّه، ابوسعید خدری، براء بن عازب، جابر بن سمره، انس بن مالک، زید بن ابی اوفی، زید بن ارقم، معاویه، مالک بن حویرث، بنیط بن شریط، سعد بن ابی وقاص، اسماء بنت عمیس، فاطمه بنت حمزه، حبیش بن جناده، عبداللّه بن جعفر، ابوالفیل، ام سلمه.(۹)

محدث بحرانی در کتاب غایهالمرام درباره حدیث منزلت از طریق اهل سنت یکصد روایت و از طریق شیعه هفتاد روایت نقل کرده است.(۱۰)

سخنان بی پایه

با توجه به آنچه گفته شد، بی پایگی سخنان برخی از متکلمان اهل سنت که در صحت حدیث منزلت تردید کرده اند، روشن می گردد.

۱. ابوالحسن آمدی آن را غیر صحیح پنداشته است.(۱۱)

۲. عضدالدین ایجی صحت آن را نپذیرفته است.(۱۲)

۳. سعدالدین تفتازانی آن را خبر واحد انگاشته است که در برابر اجماع (برخلافت ابوبکر) اعتبار ندارد.(۱۳)

۴. سید شریف جرجانی نیز سخنان آمدی را تأیید نکرده و گفته است محدثان آن را صحیح دانسته اند، ولی خبر واحد است.(۱۴)

با توجه به مطالبی که درباره صحت و تواتر حدیث منزلت از عالمان برجسته اهل سنت نقل شده، بی پایگی این سخنان روشن است. چگونه آمدی و دیگران حدیثی را که در صحیح بخاری و مسلم ثبت گردیده است غیر صحیح دانسته اند؟ در حالی که عالمان برجسته اهل سنت مانند: ابن الصلاح، ابواسحاق اسفرائنی، ابوحامد اسفرائنی، قاضی ابوالطیب، ابواسحاق شیرازی، ابوعبداللّه حمیدی، سرخسی حنفی، قاضی عبدالوهاب مالکی، ابویعلی حنبلی، ابن فورک، محمد بن طاهر مقدسی، ابن تیمیه، ابن کثیر، ابن حجر عسقلانی، سیوطی، عبدالحق دهلوی، ولی اللّه دهلوی و دیگران، احادیث صحیحین را قطعی الصدور دانسته اند.(۱۵)

و چگونه افراد یاد شده، در تواتر حدیثی که از بیش از بیست نفر از صحابه نقل شده است تردید کرده اند در حالی که برخی از عالمان اهل سنت حدیث صلاه ابی بکر را که از هشت نفر از صحابه نقل کرده اند، متواتر دانسته اند.(۱۶)

و بر فرض که حدیث منزلت، متواتر نباشد، اهل سنت امامت را از اصول دین نمی دانند که خبر واحد در آن معتبر نباشد، چنان که در جریان سقیفه به حدیث الائمه من قریش که تنها ابوبکر آن را روایت کرده است، بر ابطال مدعای انصار در باب امامت استدلال کرده اند.

موارد صدور حدیث منزلت

در این که یکی از موارد صدور حدیث منزلت، جریان سفر پیامبر صلی اللّه علیه وآله به غزوه تبوک است، تردیدی نیست، ولی صدور حدیث به این مورد اختصاص ندارد، و در موارد بسیار دیگری نیز وارد شده است. بنابراین موارد صدور یا ورود حدیث منزلت عبارت است از: ۱. غزوه تبوک که معروف ترین مورد آن است؛

۲. در جریان عقد اخوت میان مسلمانان که پیامبر صلی اللّه علیه وآله میان خود و علی علیه السلام عقد اخوت برقرار کرد؛

۳. هنگام تولد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام؛

۴. در جریان جنگ خیبر؛

۵. هنگام سدالابواب (بسته شدن درب منازل افراد به مسجد النبی)؛

۶. در غدیر خم؛

۷. هنگام بیان فضل عقیل، جعفر و علی علیه السلام فرزندان ابوطالب؛

و موارد دیگر. (۱۷)

با توجه به ورود حدیث منزلت در موارد یاد شده، بی پایگی سخن ابن تیمیه که گفته است: حدیث منزلت تنها در جریان غزوه تبوک وارد شده است، (۱۸) روشن گردید. برای روشن تر شدن بی پایگی ادعای ابن تیمه نام عده ای از محدثانی که ورود حدیث منزلت را در غیر تبوک نقل کرده اند یادآور می شویم.

۱. احمد بن حنبل؛ ۲. ابوحاتم محمد بن حبان؛ ۳. سلیمان بن احمد طبرانی؛ ۴. ابوعبداللّه حاکم نیشابوری؛ ۵. ابوبکر جعفر بن محمد مطیری؛ ۶. عبدالملک بن محمد بن ابراهیم خرگوشی؛ ۷. احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی؛ ۸. ابونعیم اصفهانی؛ ۹. ابن سمان؛ ۱۰. خطیب بغدادی؛ ۱۱. ابن مغازلی؛ ۱۲. ابن عساکر؛ ۱۳. ابن خلکان؛ ۱۴. محب الدین طبری؛ ۱۵. ابن صباغ مالکی؛ ۱۶. جلال الدین سیوطی؛ ۱۷. خطیب خوارزمی؛ ۱۸. سبط ابن جوزی؛ ۱۹. شهاب الدین همدانی؛ ۲۰. شمس الدین دولت آبادی و افراد بسیار دیگر. (۱۹)

تقریرهای چهارگانه

متکلمان شیعه، استدلال به حدیث منزلت بر امامت حضرت علی علیه السلام را به گونه های مختلفی تقریر کرده اند که در این نوشتار چهار تقریر را از نظر می گذرانیم:

تقریر اول: جانشینی هارون علیه السلام پس از موسی علیه السلام

۱. یکی از منزلت های هارون علیه السلام این بود که اگر پس از موسی علیه السلام زنده می بود، جانشین او می شد، زیرا او در زمان موسی علیه السلام جانشین وی شد. و اگر با وجود او فرد دیگری جانشین موسی علیه السلام می شد، بیانگر منفعت در مقام هارون علیه السلام بود که با مقام نبوت او سازگاری نداشت.

۲. پیامبر صلی اللّه علیه وآله در حدیث منزلت همه منزلت های هارون را بجز پیامبری برای علی علیه السلام اثبات کرده است.

۳. پس منزلت جانشینی پیامبر صلی اللّه علیه وآله برای علی علیه السلام ثابت می باشد.

اشکال: منزلت خلافت برای هارون علیه السلام بدان جهت برای او پس از موسی علیه السلام ثابت شده است که او پیامبر بود، پس نبوت هارون سبب خلافت او بود، و چون علی علیه السلام پیامبر نیست، پس مقام خلافت برای او ثابت نیست.

پاسخ: مقام نبوت با امامت ملازمه ندارد، و می توان فرض کرد که فردی پیامبر باشد ولی امام نباشد. بنابراین، نمی توان خلافت و امامت هارون را لازمه لاینفک نبوت او دانست و به دلیل این که علی علیه السلام پیامبر نیست، خلافت و امامت را از او نفی کرد. بنابراین، نقش نبوت هارون در خلافت و امامت او، در بقاء آن است نه در حدوث آن، حدوث خلافت و امامت او ناشی از جعل و نصب حضرت موسی علیه السلام است که به او فرمود: اخلفنی فی قومی.

بنابراین، موسی علیه السلام، هارون علیه السلام را خلیفه خود قرار داد، و اگر هارون تا پس از موسی علیه السلام باقی می ماند، مقام خلافت و امامت را دارا می بود، و چون پیامبر این منزلت هارون را برای علی علیه السلام اثبات کرده است، و علی علیه السلام پس از پیامبر علیه السلام باقی بود، مقام خلافت و امامت برایش ثابت می باشد. و در باب تشبیه، همانندی مشبه و مشبه به در همه خصوصیات لازم نیست، بلکه مهم وجه شبه است. و وجه شبه در مورد بحث ما، منزلت خلافت و امامت است که به جعل و نصب حضرت موسی علیه السلام برای هارون علیه السلام اثبات شده است، و مقتضای تشبیه منزلت علی علیه السلام نسبت به پیامبر صلی اللّه علیه وآله به منزلت هارون نسبت به موسی علیه السلام، این است که وجه شبه (خلافت و امامت) در مشبه (علی علیه السلام) نیز ثابت باشد.

اشکال: هارون علیه السلام پیامبر بود نه جانشین موسی علیه السلام استدلال شیعه به حدیث منزلت بر امامت علی علیه السلام به این بیان که هارون علیه السلام در زمان حضرت موسی علیه السلام، آنگاه که وی به میقات رفت، جانشین او گردید، و اگر زنده می ماند، پس از موسی علیه السلام نیز جانشین او بود، درست نیست، زیرا هارون علیه السلام به نص قرآن کریم، شریک حضرت موسی علیه السلام در امر نبوت بود (و اشرکه فی امری)، بنابراین، در غیبت حضرت موسی علیه السلام به دلیل این که دارای مقام نبوت بود، بر قوم موسی علیه السلام ولایت و امامت داشت، و به این که موسی علیه السلام او را جانشین خود سازد نیازی نداشت. و جمله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین نیز با مطاب یاد شده منافات ندارد، زیرا اولا: جمله اخلفنی فی قومی عین سخن موسی علیه السلام نیست، بلکه مفاد آن نقل شده است، و ثانیا: می توان آن را دستوری ارشادی و نصیحت آمیز دانست، چنان که جمله و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین همین گونه است، زیرا اگر موسی علیه السلام نیز او را به اصلاح گری و دوری گزیدن از روش مفسدان دستور نمی داد، این کار بر هارون علیه السلام لازم بود. (۲۰)

پاسخ: ۱. درستی فرضیه یاد شده در گرو این است که امامت و رهبری سیاسی از لوازم لاینفک نبوت باشد، در حالی که چنین نیست، زیرا می توان پیامبری را فرض کرد که تنها به ابلاغ پیام های خداوند به افراد بشر و بشارت و انذار آنان مأموریت داشته باشد، و مأموریت رهبری سیاسی جامعه را بر عهده نداشته باشد. این فرض، در جایی که دو پیامبر در یک زمان و در یک مکان باشند، و یکی از آن دو پیامبر اولو العزم و صاحب شریعت باشد، قوی تر و پذیرفتنی تر است. بر این اساس، هارون علیه السلام اگر چه پیامبر بود و مأموریت امر ابلاغ پیام های خداوند به بنی اسرائیل و ارشاد و هدایت آنان را بر عهده داشت، ولی وظیفه رهبری سیاسی جامعه بر عهده موسی علیه السلام قرار داشت.

۲. بر این که قرآن کریم در نقل سخن پیامبران و دیگران باید عین الفاظ یا ساختار زبانی سخن آنان را نقل کند، دلیلی در دست نیست، بلکه مقتضای اعجاز بیانی قرآن کریم این است که آن را تغییر دهد، ولی این تغییر لفظی و زبانی، به گونه ای نخواهد بود که مفاد و مدلول کلام را تغییر دهد، زیرا در آن صورت نقل قول لغو، و نسبت سخن به دیگری دروغ خواهد بود، و در نادرستی چنین نسبتی به ساحت خداوند متعال تردیدی نیست. بنابراین، ظاهر آیات قرآن در نقل قول ها همانند موارد دیگر حجت است و بدون دلیل معتبر نمی توان آن را نادیده گرفت.

۳. با توجه به نکته اول، مقایسه جمله اخلفنی فی قومی با جمله و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین نادرست است، زیرا صالح و مصلح بودن و از راه و روش مفسدان دوری گزیدن، به رهبران جامعه اختصاص ندارد، بلکه وظیفه هر انسان دیندار و خداپرستی است. بر این اساس، فرمان موسی علیه السلام به اصلاح و دوری گزیدن از روش تبهکاران، ارشادی و تأکیدی است، ولی فرمان او به جانشینی وی در امر رهبری سیاسی بنی اسرائیل تأسیسی و تکلیفی است.

تقریر دوم: شایستگی هارون علیه السلام برای جانشینی موسی علیه السلام

به جای آنکه خلافت هارون علیه السلام پس از موسی علیه السلام به عنوان منزلت تقدیری و فرضی هارون علیه السلام مبنای مقایسه و تشبیه در حدیث منزلت قرار گیرد، می توان شایستگی خلافت پس از موسی علیه السلام را مبنا قرار داد که تقدیری و فرضی نیست، زیرا شایستگی خلافت غیر از فعلیت آن است. آنچه تقدیری و فرضی است، فعلیت خلافت هارون علیه السلام پس از موسی علیه السلام است، نه شایستگی خلافت پس از وی. چنان که اگر فردی، شخص دیگری را وصی خود قرار دهد، شایستگی وصی در تصرف در اموال وصیت کننده، در همان زمان حاصل می شود، اگر چه فعلیت تصرف در اموال موصی مشروط به درگذشت او است. همین گونه است کسی که ریاست مؤسسه ای را برعهده دارد، اگر فردی را به عنوان جانشین خود در مواقعی که به سفر می رود یا به دلیل دیگری از انجام ریاست معذور است، استحقاق و شایستگی ریاست نیابی آن فرد از همان زمان حاصل می شود، اگر چه فعلیت ریاست نیابی او مشروط به سفر رفتن رئیس یا تحقق عذرهای دیگر است.

در این صورت، با توجه به دو مثال یاد شده اگر زید به عمرو بگوید منزلت تو نسبت به من مانند منزلت وصی نسبت به وصیت کننده، یا جانشین رئیس نسبت به رئیس است، شایستگی عمرو برای آنکه به عنوان وصی یا جانشین در امور زید تصرف کند، اثبات می شود، و تحقق آن در گرو درگذشت وی یا به سفر رفتن او است. و در این جهت، میان این که وصی یا جانشین تا پس از درگذشت وصیت کننده، یا به سفر رفتن رئیس زنده باشد، یا قبل از آن از دنیا برود، تفاوتی وجود نخواهد داشت.

بر این اساس، می گوییم، پیامبر صلی اللّه علیه وآله در حدیث منزلت، منزلت های هارون غیر از نبوت را برای علی علیه السلام اثبات کرده است. پس علی علیه السلام در زمان پیامبر صلی اللّه علیه وآله استحقاق و شایستگی این که پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه وآله جانشین او شود و رهبری امت اسلامی را عهده دار گردد، را دارا بود، و با رحلت پیامبر صلی اللّه علیه وآله استحقاق او به فعلیت رسید.

تقریر سوم: وجوب اطاعت هارون علیه السلام بر قوم موسی علیه السلام

۱. یکی از منزلت های هارون علیه السلام این بود که اطاعت او بر امت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.