پاورپوینت کامل پیام حضرت آیهاللّه جوادی آملی به همایش «فلسفه و دین» ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیام حضرت آیهاللّه جوادی آملی به همایش «فلسفه و دین» ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیام حضرت آیهاللّه جوادی آملی به همایش «فلسفه و دین» ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیام حضرت آیهاللّه جوادی آملی به همایش «فلسفه و دین» ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

۳

حکیم متأله، حضرت آیه اللّه جوادی آملی در پیامی به همایش «فلسفه و دین»، تصریح کردند: معلوم را با علم می توان شناخت و اندازه علم به قدر عالم است. هر کس جهان را به اندازه خود می شناسد. انسان مادی که هویت خویش را در محور حس خلاصه می داند و تا چیزی را احساس نکند، نمی فهمد، چاره ای جز حس گرایی ندارد. چنین فرد محجوری از فلسفه مطلق کاملا مهجور است.

متن پیام معظم له بدین شرح است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم و إیاه نستعین

حمد ازلی خدای سبحان را سزاست که حکمت را خیر کثیر نامید، تحیت ابدی، پیامبران الهی را رواست که سرای حکمت را با مفتاح حضرت ختمی نبوت هماره گشوده داشتند. درود بیکران، دوده طاها و اسره یاسین مخصوصاً حضرت ختمی امامت، مهدی موجود موعود عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را بجاست که حکمت مداران جامعه بشری بوده و هستند؛ به این ذوات قدسی تولی داریم و از معاندان عنود آنان تبری می نماییم.

مقدم حضار گرامی، اساتید ارجمند و دانشجویان عزیز را محترم شمرده و از برگزارکنندگان گران قدر این همایش وزین سپاسگزاری نموده و از عقل مداری اصحاب مقال وحی به مقالت تقدیر و از ناقدان بصیر که اضلاع سه گانه دین، فلسفه و پیوند ناگسستنی بین آن دو را مجتهدانه بررسی و هماهنگی کامل بین آن ها را مایه بنیان مرصوص شدن بنای عقل و نقل در ظل همای وحی می دانند حق شناسی می کنیم و توفیق همگان را در اعتلای کلمه حق از خدای حکیم مسئلت داریم. تببین ارتباط فلسفه و دین به عهده فیلسوفان الهی و متدینان حکمت محور است لیکن چند نکته ای راجع به آن در این پیام کوتاه به ساحت دانشگاهیان پژوهشگر در جهان بینی تقدیم می شود.

یکم: فلسفه مطلق که عهده دار معرفت و واقعیت مطلق و شناخت حقیقت بدون قید طبیعی، ریاضی، منطقی و اخلاقی است، شناور اقیانوس ناپیداکرانه است که هم خطر غرق را در بردارد و هم خیر غوص را، زیرا یا سمت الحاد می رود و برای جهان هستی مبدأ و منتهایی نمی فهمد و آغاز و انجام را انکار می کند، این همان خطر غرق در تیرگی جهل است که ره آوردی جز پوچی و سرگردانی ندارد و یا به سمت الهی سلوک می کند و برای جهان هستی آفریننده تأمل می شود که مبدأ است و برای آن روز حساب معتقد می شود که همان معاد است و آغاز و انجام آن را حقیقت محض یعنی موجودی که عین هستی نامحدود و متن کمال های نامتناهی است، تأمین می کند و ره توشه آن کمال انسانی و جمال ربوبی و حیات سعادتمندانه ابد است که همان خیر غوص است.

فلسفه مطلق که در تأمین موضوع، مبادی و مسایل مستقل است در طلیعه ورود به هستی شناسی نه با الحاد آشناست و نه با توحید مأنوس می باشد، یعنی در برابر مستثنی منه و مستثنای کلمه طیب لا إله الا اللّه بی تفاوت است، زیرا در آغاز نه از وجود مبدأ هستی بخش خبری است و نه از وحدت و احدی بودن او. چنین علمی با چنان زهره ای می تواند ژرف اندیشانه درباره صدر و ساقه جهان هستی فتوا دهد.

دوم: معلوم را با علم می توان شناخت و اندازه علم به قدر عالم است. هر کس جهان را به اندازه خود می شناسد. انسان مادی که هویت خویش را در محور حس خلاصه می داند و تا چیزی را احساس نکند، نمی فهمد، چاره ای جز حس گرایی ندارد. چنین فرد محجوری از فلسفه مطلق کاملا مهجور است. چنانکه عنکبوت مگس خوار کار عنقا را نخواهد کرد.

عنکبوت در طبع عنقا داشتی

از لعابی خیمه کی افراشتی

(مثنوی مولوی، طبع کلاله، ص۲۰۱، بیت ۱۹ و ۲۱)

چنین فرد جامدی گرچه لفظاً جهان بینی می گوید، ولی زمینی و یا زمانی می اندیشد. تفکر درباره جهان میسور متحجر مادی که هویت خود را نشناخت، نیست و انسان عاقل که دارای سعه وجودی و شرح صدر است، هرگز حقیقت ناپیداکرانه خویش را در محور حس یا محدوده خیال و وهم محصور نمی کند بلکه هر کدام را در مدار خاص خود به امامت عقل نظر در اندیشه و به رهبری عقل عمل در انگیزه، اداره می کند و توان ادراک کلی را که نه متزمن است و نه متمکن دارد و گذشته و آینده را چونان حال می فهمد و با روش تجربی مطالب طبیعی را و با روش نیمه تجربی و نیمه تجریدی مسایل ریاضی را و با روش تجریدی محض، معارف فلسفی را تحلیل می کند. چنین عالمی مجاز است که در دریای جهان بینی یعنی فلسفه مطلق، به مقدار غوص خود وارد شود.

البته چون با ابزار مفاهیم عقلی شنا می کند، به همان نسبت می تواند از موجودات بحر هستی خبر دهد و از عمق اقیانوس و باطن آن آگاهی ندارد. لیکن با همین سرمایه سرفراز او را سزد که نفحه دلپذیر، امروز همه علم جهان زیر پر ماست را سر دهد، زیرا اثبات موضوعات علوم و مبادی تصدیقی آن ها به عهده فلسفه مطلق است و مهم تر از همه اثبات اسلامی بودن همه علوم و تثبیت دینی بودن همه دانش ها به برکت فلسفه مطلق الهی است که یک فیلسوف صاحب معرفت نفس، با براهین تجریدی ناب خود، به آن ها راه خواهد یافت.

البته برتر از جهان بینی فلسفه مطلق، جهان یابی عرفان ناب است که بهره شاهدان واصل است، زیرا اینان از علم الیقین به عین الیقین بار یافتند که طرح آن خارج از این پیام موجز است.

سوم: انسان حس گرا هرگز فیلسوف نخواهد بود، زیرا توان ادراک موجود نامحسوس را ندارد و آغاز و انجام جهان، امری است غیرمحسوس؛ کسی که بخواهد درباره چنین معلوم ناپیداکرانه ژرف اندیشی کند، کمتری سرمایه علمی او، عقل تجریدی تام و برهان کلی منطقی است که قضایای ضرورت ازلی را به همراه داشته باشد. حداکثر بهره علمی یک انسان حس گرا، آشنایی با برخی از مسایل تجربی است. چنین متفکری، بین نیافتن چیزی و نبودن آن، فرق نمی گذارد و چون صدر و ساقه نظام کیهانی به تجربه حسی در نمی آید، هرگز توان داوری درباره آن را ندارد و عدم وجدان را دلیل عدم وجود می پندارد و با ابزارپنداری خود، مبدأ و معاد، وحی و نبوت، دین و شریعت را انکار می نماید

تا که گفتارت ز حال تو بود

سیر تو با پر و بال تو بود

بی تحری و اجتهادات هدی

هر که بدعت پیشه گیرد از هوی

همچو عادش بر برد باد و کشد

آنی سلیمان است تا تختش کشد

(مثنوی مولوی، طبع کلاله، ص۴۲۱، بیت ۱۹ و ۲۴)

یک متفکر حس گرای محض، اگر بخواهد فیلسوفانه فکر کند، چونان قوم عاد، به دام الحاد می افتد و تندباد جهان بینی خام، او را در هوا معلق می کند تا به چنگ شاهین رباینده گرفتار گردد یا به مکان دور پرت شود. من یشرک باللّه فکأنما خر من السماء فتخطفه الطیر أو تهوی به الریح فی مکان سحیق، حج/۳۱؛ انسان عقل گرا که حرمت حس را در تجربه مادی و درج خیال و وهم را در نیمه تجربی و تجریدی و ارزش عقل ناب را در تجریدی محض نگه می دارد، می تواند از رهبری سلیمانانه جهان آفرین بر باد مسلط گردد و بامداد مطلب فاخری را فتح کند و شامگاه مطلب شامخی را بگشاید که چنین بشارتی را قرآن کریم به رهپویان حق مدار داده است. غدوها شهر ورواحها شهر، سبأ/۱۲؛ چنین عقل محوری اگر بخواهد فیلسوفانه فکر کند، امید آن می رود که به هستی خدای یگانه و یکتا پی برد و جهان ملک و ملکوت را مخلوق او بداند و بار تخت و بخت و رخت وی را باد سلیمانی به دوش بکشد و صحنه هستی را آیات الهی بداند.

چهارم: معرفت شناسی که تنها راه شناخت وی حس و تجربه احساسی است، اگربخواهد از قلمرو مجاز خود تجاوز کند و وارد حوزه فلسفه مطلق و جهان بینی گردد، تمام امور ماوراء طبیعت را افسانه و افیون می پندارد و همه احکام و حکم انبیاء را اسطوره می شمارد. إن هذا إلا أساطیر الاولین، انعام/آیه ۲۵؛ و دین و دین آفرین و دین آور و دین باور، همگی را نادیده می انگارد و تمام فلسفه های مضاف را اولاً و همه علوم بهره مند از آن فلسفه های مضاف را ثانیاً، الحادی تنظیم می کند، زیرا مهم ترین عنصر علم، همانا هستی موضوع آن و نیز مبادی تصدیقی اثبات محمول ها برای آن موضوع است و همگی رهن نظام علّی و معلولی اند. اگر معرفت شناس مادی نظام علیت را در ماده خلاصه کند، هیچ گاه در مکتب الحادی او مبدأ فاعلی به نام خداوند که منزه از ماده و لوازم آن است مطرح نخواهد بود و هرگز نمی توان ایجاد موضوع علم و ترتیب عوارض ذاتی آن را به خداوند نسبت داد. بنابراین صدر و ساقه چنین فلسفه مطلق و فلسفه های مضاف و علوم وابسته به آن، الحادی خواهد بود. آن گاه دین، چنین دانش های مطلق و مضاف را با غوایت و ضلالت همراه می داند و تطارد بین فلسفه مزبور و دین الهی صلح ناپذیر است. آن چه را فریدالدین عطار نیشابوری سروده است می تواند بر این فلسفه منطبق شود

کاف کفر اینجا بحق المعرفه

دوست تر دارم ز فای فلسفه

(منطق الطیر، تصحیح دکتر محمدجواد مشکور، ص۲۹۱)

و دین که معرفت شناسی تجربی، تجریدی، شهودی و وحیانی را در درون خود دارد و چنین فلسفه ای را جهل و سفه می داند، زیرا از منظر دین در جهان هستی، حقایق والایی وجود دارد که جز با عقل تجریدی و قلب شهودی شناخته نمی شود و حس گرایان محروم از تعقل و شهود کورهایی هستند که می خواهند با لامسه آفتاب را بفهمند و با ذائقه حقیقت روح ملکوتی انسان را ادراک کنند. وقتی قلم به دست حس گرا افتاد، هر چه رقم می زند، ضد دین است.

حکم چون در دست گمراهی فتاد

جاه پندارید و در چاهی فتاد

(مثنوی معنوی، طبع کلاله، ص۲۳۹)

چون قلم در دست غداری فتاد

لاجرم منصور بر داری فتاد

چون سفیهان راست این کار و کیا

لازم آمد یقتلون الانبیاء

(مثنوی معنوی، طبع کلاله، ص ۱۰۰(

غرض آن که با بینش حس گرایانه، هیچ پیوندی بین دین و فلسفه مطلق، مضاف و علم نیست، زیرا تنگنای حس، توان یافتن فراخنای جهان را ندارد.

آسمان ها و زمین یک سیب دان

کز درخت قدرت حق شد عیان

تو چو کرمی در میان سیب در

وز درخت و باغبانی بی خبر

(مثنوی مولوی، طبع کلاله، ص۲۴۵، بیت ۳۳)

پنجم: معرفت شناسی که هویت اصیل خود را بازیافت و مراحل سه گانه علم حصولی را در قلمرو احساس تجربی و تخیل و توهم نیمه تجربی و تجریدی و تعقل تجریدی تام پیمود و گاهی هم در حوزه علم حضوری نهاد و حقیقت خویش را که روح مجرد است مشاهده کرد، تمام موجودات را مخلوق مبدئی می داند که هستی محض است و همه اوصاف کمالی را به نحو نامحدود داراست و همگی را مصداقاً عین یکدیگر و متن ذات خالق نظام آفرینش می یابد و نظام علی و معلولی را بر پایه استناد حادث به قدیم، نظم به ناظم، متحرک به محرک، ممکن به امکان، ماهوی به واجب و سرانجام ممکن به امکان فقری به غنی محض مشاهده می کند.

محصول چنین فلسفه مطلق الهی نمودن تمام معلومات و علوم است زیرا در این قلمرو هیچ سخنی جز خلقت نیست یعنی عرش عالم تا فرش او همگی مخلوق خدایند و شناخت آن یعنی خلقت شناسی و خلقت شناسی فقط الهی است زیرا موضوع علوم مخلوق خداست، عوارض ذاتی آن که محمولات مسایل محسوب می شوند همگی مجعول خدایند (نه به جعل بسیط جداگانه و نه به جعل تألیفی بلکه به جعل تبعی موضوع) و علم نیز موجود امکانی و مخلوق خداست، عالم نیز نیازم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.