پاورپوینت کامل ناگفته هایی از زندگی شارح بزرگ نهج البلاغه و فیلسوف شرق، علامه محمدتقی جعفری(ره) ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ناگفته هایی از زندگی شارح بزرگ نهج البلاغه و فیلسوف شرق، علامه محمدتقی جعفری(ره) ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناگفته هایی از زندگی شارح بزرگ نهج البلاغه و فیلسوف شرق، علامه محمدتقی جعفری(ره) ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ناگفته هایی از زندگی شارح بزرگ نهج البلاغه و فیلسوف شرق، علامه محمدتقی جعفری(ره) ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

بخش نخست مصاحبه سرویس علمی و فرهنگی مرکز خبر حوزه با فرزند علامه محمدتقی جعفری رضوان اللّه تعالی علیه پیرامون ابعاد شخصیتی آن عالم ربانی، در شماره گذشته افق حوزه منتشر شد. آنچه می خوانید، بخش دوم و پایانی گفت وگو با علی جعفری در کتابخانه ای است که روزگاری شارح بزرگ نهج البلاغه و فیلسوف شهیر شرق، در آن تحقیق و پژوهش می کردند.

بخش پایانی

علامه از میان شخصیت های علمی معاصر با چه کسانی بیشتر ارتباط داشتند و مانوس بودند؟

از جمله شخصیت هایی که علامه جعفری رحمت اللّه علیه با ایشان ارتباط داشتند، شهید مطهری قدس سره بودند که این دو بزرگوار، برای رفع معضلات اجتماعی جامعه، خصوصاً دانشگاه ها ارتباط تنگاتنگی باهم داشتند.

قبل از انقلاب دو تشکل با عنوان «انجمن اسلامی مهندسین» و «انجمن اسلامی پزشکان» در دانشگاه ها فعال بودند که شهید مطهری و علامه جعفری هر کدام یکی از انجمن ها را هدایت فکری می کردند. این انجمن ها، در دانشگاه های سراسر کشور جلسات سخنرانی برگزار می کردند و از وجود شهید مطهری و علامه جعفری در این جلسات بهره می بردند. تبادل افکار شهید مطهری و علامه جعفری قدس سرهما زیاد بود و من خاطرات بسیاری در این خصوص به یاد دارم. شهید مطهری مکرر به خانه ما می آمدند و علامه جعفری هم به منزل ایشان می رفتند و این ارتباط تنگاتنگ با هدف روشن گری جوان ها خصوصاً دانشگاهی ها صورت می گرفت.

استاد جعفری قدس سره از بین اساتید دوران طلبگی شان از مرحوم شیخ مرتضی طالقانی تاثیر بیشتری داشتند در این خصوص صحبت کنید؟

مرحوم علامه جعفری نزد شیخ مرتضی طالقانی رحمت اللّه علیه مقداری درس معارف خوانده بودند و هم چنین بخشی از فلسفه و عرفان را از ایشان آموخته بودند؛ در واقع استاد مسلّم علامه در عرفان عملی، شیخ مرتضی طالقانی بوده است و از گفته های علامه جعفری رحمت اللّه علیه چنین استفاده می شود. تأثیر ایشان از شیخ مرتضی طالقانی قابل وصف نیست و هر وقت علامه از ایشان یاد می کردند، اشک از چشمانشان جاری می شد.

ارتباط اولیه علامه با شیخ مرتضی طالقانی چگونه صورت گرفت؟

علامه هنگام ورود به حوزه علمیه نجف در مدرسه صدر حجره گرفتند که در آن زمان شیخ مرتضی طالقانی هم در آن مدرسه حضور داشتند و ارتباط اولیه شان در این مدرسه صورت گرفت.

ارکان وجودی کار و تلاش مرحوم علامه جعفری قدس سره یک بیت شعر است که در آخر عمر شیخ مرتضی طالقانی از ایشان شنیده بودند. حکایت این دیدار از بیان علامه شنیدنی است. علامه می گفتند: «خدمت شیخ مرتضی طالقانی رسیدم و گفتم: « آقا به ما درس بدهید.» ایشان پاسخ دادند: «درس تمام شده است.» من گمان کردم به خاطر فرارسیدن ماه محرم درس را تمام کرده است، گفتم: «آقا چند روز به محرم مانده است.» جواب دادند: «شیخ محمدتقی! درس تمام شد؛ خر طالقان رفته و پالانش مانده!» متوجه شدم از مرگشان خبر می دهند و در حال عبور از پل دنیا به ابدیت هستند. گفتم: «این دم آخری چیزی بگویید.» گفتند: «پس متوجه شدید!» و بلافاصله این بیت را خواندند:

« تا رسد دستت به خود شو کارگر

چون فُتی از کار خواهی زد به سر»

و بعد، اشک از چشمان شیخ جاری شد و من روی ایشان را بوسیدم و قطرات اشک ایشان به صورتم نشست.» این آخرین ملاقات علامه با شیخ مرتضی طالقانی بود و فردای آن روز خبر رحلت ایشان در مدرسه منتشر شد. از زمانی که من به یاد دارم، این بیتی که علامه از شیخ مرتضی طالقانی شنیده بودند، زینت بخش کتابخانه شان بوده است.

علامه شخصاً دریافتشان از این بیت چه بود که این قدر متأثر می شدند؟

تفسیر این بیت، منش علمی شیخ مرتضی طالقانی بوده است. علامه می گفتند: شیخ مرتضی در عمرشان لحظه ای از پا نایستادند و هرکس، در درس از صرف میر تا عمیق ترین مباحث فلسفی و حِکمی اشکال داشت، به ایشان مراجعه می کرد و جواب می دادند، هیچ کس را رد نمی کردند و هیچ کس او را در حال بیکاری ندید. عمده تأثیر شعر مذکور به این خاطر بود که استاد، آیینه تمام قد این بیت بود و همه طلابی که با شیخ مرتضی ارتباط داشتند، به نوعی از خوان نعمت علمی و عرفانی ایشان متنعم بودند. علامه با وجود احترام کاملی که به اساتید دیگرشان داشتند، شیخ مرتضی را با یک دید دیگری نگاه می کردند.

اگر اجازه دهید به منش سیاسی استاد بپردازیم، از جمله اینکه حضور علامه جعفری در وقایع انقلاب، به چه نحوی بود و از نظر فکری چه تأثیری در مردم انقلابی داشتند؟

مرحوم علامه طبق تعریف معمول عرصه سیاست، فرد سیاسی نبودند و اعتقاد داشتند کارهای سیاسی و اجرایی مستلزم تخصص و صرف وقت بسیاری است؛ لذا ایشان خود را در فعالیت های فرهنگی متخصص می دانستند، ولی به عنوان یک فرد متعهد و عالم دینی، نسبت به وقایع کشور بی اعتنا نبودند و در یک نگاه، ایشان در وقوع انقلاب نقش پررنگی داشتند، چرا که جلسات درسی ایشان انقلابی پرور بود. ایشان از اوایل دهه ۵۰، شب های جمعه درس هایی در خانه داشتند که تا پیروزی انقلاب هم ادامه داشت و دانشجویان انقلابی در آن جلسات شرکت می کردند، البته موضوع درس ها مشخصاً سیاسی نبود و بیشتر رنگ و صبغه علمی، فرهنگی و دینی داشت، ولی روح مباحث به گونه ای بود که جوانان انقلابی را در تداوم مبارزاتشان مصمم تر می ساخت و ترغیب می کرد که سرنوشتشان را خود به دست بگیرند. بعد از رحلت علامه جعفری، کتابی درباره ایشان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «چراغ فروزان» منتشر شد، که شخصیت علامه را بر اساس اسناد ساواک روایت کرده است. در این کتاب اسنادی از ساواک منتشر شده که ما از وجود بسیاری از آنها بی اطلاع بودیم. بعد از چاپ این کتاب مشخص گردید که تمامی جلسات استاد از سوی ساواک تحت نظر بوده و ساواک نسبت به رفت و آمد ایشان به دقت مراقبت می کرده، حتی تمامی نامه های ایشان به دوستانشان در داخل و خارج از کشور تحت کنترل بوده و بازبینی می شده است! مخبر ساواک در یکی از این گزارش ها می نویسد: «در جلسات آقای جعفری هیچ گونه حرف سیاسی گفته نمی شود و بر ضد سلطنت هم حرفی به میان نمی آید، ولی جمعیتی که اینجا می آیند همه انقلابی بوده و از اعضای گروه هایی هستند که بر ضد سلطنت فعال هستند.» جالب اینجاست که مخبران ساواک از درک مطلب عمیق علمی استاد عاجز بودند و در گزارش مطالب استاد مستاصل می ماندند.

شاید ما فکر کنیم شخصیت هایی مثل علامه جعفری رحمت اللّه علیه در کارهای سیاسی دخالت ندارند و مستقیماً در مسایل سیاسی اظهارنظر نمی کنند، اما جلسات آن ها آبشخور فکری بسیاری از گروه های سیاسی است.

استاد در این جلسات از «انسان شناسی» بحث می کردند که در آن، شش سؤال اساسی مطرح است؛ «من کیستم؟»، «از کجا آمده ام؟»، «به کجا آمده ام؟»، «با کیستم؟»، «برای چه آمده ام؟» و «به کجا خواهم رفت؟» مخاطب در انسان شناسی مجبور است به این شش سؤال جواب بدهد و راهی که در این مسیر بر او آشکار می شود، او را به بیداری فرا می خواند. ایشان در جمله ای حکیمانه می گویند: «اگر سیاست مداران، حکم داران و بزرگان اقتصادی دنیا، یک روز وسایل ارتباط جمعی را از مردم بگیرند و بگذارند مردم خودشان تصمیم بگیرند، جوامع بسیار پیشرفت خواهند کرد و بازدهی بیشتری خواهند داشت.»؟

در صورت امکان خاطراتی از ارتباط استاد با خانواده بفرمایید و اینکه استاد رفتارشان با اعضای خانواده به خصوص با مادر ارجمندتان چگونه بود؟

شخصیت مرحوم علامه جعفری رحمت اللّه علیه در داخل خانه با شخصیت علمی ایشان متمایز بود و ایشان علی رغم جایگاه والای علمی و فکری و ارتباطی که با علما، اساتید و دانشجویان داخلی و خارجی داشتند، وقتی از کتاب خانه شان وارد اندرونی خانه می شدند، دقیقاً هم سطح خانواده بودند. مرحوم مادرم سواد چندانی نداشت، ولی زن بسیار با معرفتی بود و پدرم ایشان را بسیار دوست داشتند. علامه معتقد بود که باید شخصیت علمی بیرون را با جایگاهش در داخل خانه تفکیک دهد. بنابراین، ما شخصیت علمی استاد را در داخل خانه ملاحظه نمی کردیم؛ با بچه هایش بگو بخند داشت، با ما گردش می رفت و وقتی کوچک بودیم، با ایشان الک دولک و توپ بازی می کردیم و در داخل خانه به معنای واقعی پدر بودند اما وقتی در کتابخانه شان بودند، مستمر درگیر فعالیت های علمی می شدند.

این خصلت در بسیاری از بزرگان از جمله علامه طباطبایی و امام خمینی رضوان اللّه تعالی علیهما و دیگر بزرگان دینی دیده می شود که نسبت به همسر خود تواضع خاصی نشان داده اند. جناب عالی به عنوان فرزند علامه جعفری رضوان اللّه تعالی علیه، فکر می کنید. این روحیه از کجا نشئت می گیرد؟

علامه معتقد بودند که خانواده، خصوصاً زن، در موفقیت هر شخصی بسیار موثر است. علی رغم اینکه مادرم، سواد چندانی نداشت ولی از معرفت بالایی برخوردار بود و این را فهمیده بود که کارهای فکری و خدمات علمی و اجتماعی علامه برای مردم مفید است و او به عنوان یک زن باید محیط زندگی را چنان تدبیر کند که ایشان دغدغه خاطری نداشته باشند؛ بنابراین، فشار ما بچه ها و رتق و فتق امور خانه بر دوش مادرم بود؛ وقتی علامه این فداکاری ها را می دیدند، مجذوب او می شدند. مادرم اواخر عمر شدیداً مریض و در بیمارستان بستری بود، می خواستم پیش ایشان بروم؛ با شگرد بسیار، استاد را مجاب کردم که در خانه بمانند و من از بیمارستان وضعیت مادر را به ایشان اطلاع دهم. وقتی به بیمارستان رسیدیم، مادرم در حال احتضار بود، به کمک خواهرانم، تختش را رو به قبله کردیم، دقایقی نگذشته بود که دستی را روی شانه ام احساس کردم؛ برگشتم دیدم علامه هستند؛ نتوانسته بودند منتظر تلفن بمانند و حالا حس درونی بود یا…، ایشان را به بیمارستان کشانده بود، خدا می داند. علامه وقتی دیدند مادرم در حال احتضار است، از حفظ شروع به خواندن دعای عدیله کردند؛ یادم هست که دست مادرم را گرفته و در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود، دهانشان را به گوش مادرم نزدیک کردند و به زبان آذری پرسیدند: «جمیله خانم، منی حلال اِئلیسن؟» (جمیله خانم، مرا حلال می کنی؟) مادرم حالش به شدت بد و در حال احتضار بود و قادر به تکلم نبود، فقط با سر اشاره کرد که بلی حلال می کنم.

شما علاقه این مرد بزرگ نسبت به همسرش را ببینید که در لحظات آخر عمر او هم به دنبال رضایت اوست و این یکی از صحنه هایی است که برایم تکان دهنده بوده و هیچ وقت از یادم نمی رود. در مراسم شام غربیان مادرم، از علامه درخواست شد که چند دقیقه ای صحبت کنند، ایشان پذیرفتند و در خلال صحبت هایشان در مورد مادرم گفتند: «این زن در زندگی دغدغه ای برای من ایجاد نکرد و چهل سال با من هم کاروانی کرد. ما روزانه مهمانان بسیاری داشتیم، ولی ایشان لحظه ای از این زندگی شکایت نکرد و من از ایشان در پیشگاه خدا طلب عفو می کنم.»

در جایی خواندم که علامه جعفری رضوان اللّه تعالی علیه در زمان جنگ در اکثر سخنرانی هایشان رزمندگان را دعا می کردند. اگر خاطره ای از نحوه برخورد ایشان با رزمندگان و خانواده های شهدا دارید، بفرمایید.

اجازه دهید اول یک خاطره از خود بگویم، من افتخار داشتم که مدتی در جبهه جنگ بودم و زمانی که به جبهه رفتم اکثر خواهرانم ازدواج کرده بودند و برادر بزرگم برای ادامه تحصیلات پزشکی در خارج از کشور بود، برادر دیگرم هم خیلی کوچک بود و کاری از دستش بر نمی آمد، لذا وجود من برای انجام کارهای خانه لازم بود. یک روز که عازم جبهه بودم، مادرم خیلی بی تابی می کرد و اصرار داشت به جبهه نروم؛ علامه گفتند: «مگر خون او از خون دیگران رنگین تر است؟! این همه جوان از محله ما شهید شده اند و او هم باید برود، اگر سالم برگشت که برگشت و اگر هم شهید شد، در راه خدا شهید شده است.» در یکی از نامه هایشان برای من نوشته بودند: «شما و دوستانی که در آنجا در مرحله بسیار حساس زندگی تان هستید، ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید» مایه تعجب است که ایشان با آن عظمت علمی و معنوی به ما التماس دعا می گفتند. در طول جنگ هم، برخی از رزمندگانی که عازم جبهه بودند، به صورت دسته های۵۰-۶۰ نفره می آمدند تا علامه برایشان صحبت کنند. در یکی از این ملاقات ها، عده ای از رزمندگان از علامه خواستند که ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.