پاورپوینت کامل آیت اللّه شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیت اللّه شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیت اللّه شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل آیت اللّه شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

تولد: ۱۲۸۵ قمری

محل تولد: خوئین زنجان

وفات: ۱۳۷۲ قمری

مزار: قم، قبرستان نو

عمر: ۸۷ سال

اساتید: حضرات آیات: آخوند خراسانی، سیدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا محمدتقی شیرازی و….

شاگردان: بزرگانی چون حضرات آیات: آقاموسی شبیری زنجانی، جوادی آملی، حاج شیخ مسلم ملکوتی، ابراهیم امینی، سیدقوام زنجانی و….

آثار: شرح کفایه، الفوائد فی اصول الفقه، حاشیه علی العروت الوثقی و….

ولادت: پاورپوینت کامل آیت اللّه شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی ۲۳ اسلاید در PowerPoint از عالمان پارسا و متخلق به اخلاقی الهی، به سال ۱۲۸۵ قمری در شهر «خوئین» از توابع زنجان دیده به جهان گشود. پدرش، ملاابراهیم خوئینی، از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب شیخ مرتضی انصاری بود و در منطقه خوئین زعامت دینی مردم را به عهده داشت.

تحصیل: شیخ عبدالکریم دوران کودکی را در محیط مذهبی و معنوی خانواده سپری کرد و پس از آن که تحصیلات اولیه را آن گونه که در مکتب خانه ها رایج بود به پایان برد، به تحصیل علوم دینی روی آورد. ایشان تحصیلات مقدماتی و سطح را در حوزه علمیه قزوین سپری نمود و از اساتید معروف آن شهر استفاده کرد.

خاطره ای از دوران تحصیل: شیخ عبدالکریم خوئینی از دوران تحصیل خود در قزوین خاطره ای دارد که برای یکی از فرزندانش چنین نقل کرده است: «شبی در حجره خوابیده بودیم که با سرو صدای طلبه ای از خواب پریدیم و همگی ریختیم به حیاط، دیدیم شیخ حسین یکی از طلاب قدیمی مدرسه، بلند بلند گریه می کند و به سر و سینه خودش می زند و می گوید: مش باقر رفت مش باقر رفت(! خادم مدرسه… ) طلبه ها او را گرفتند و نگذاشتند به سروصورتش بزند و او را آوردند به حجره خودش. همه فکر کردیم مریض شده است. به وی آب دادیم و دلداریش دادیم و رفتیم حجره های خودمان. چند روز بعد که حال او خوب شده بود. چند نفر رفتیم پیشش و جریان را پرسیدیم. گفت: یک شب، اتفاقی از خواب بیدار شدم و به حیاط رفتم دیدم حجره مش باقر خادم، فوق العاده نورانی است. مثل این که چراغ زنبوری در حجره اش روشن بود. تعجب کردم و با عجله، خودم را به جلوی حجره رساندم. دیدم مش باقر، دو زانو مقابل آقایی نورانی نشسته و دنبال هم می گوید: بله آقا، بله آقا! چشم آقا…! نتوانستم تحمل کنم. در حالی که دست و پایم به شدت می لرزید، خودم را از حجره مش باقر، دور کردم و به حجره خودم رفتم. بی قراری شدیدی به سراغم آمده بود، هی بلند می شدم و از پنجره حجره به حجره مش باقر نگاه می کردم و می دیدم باز روشن است. تا این که یک بار دیگر که نگاه کردم دیدم دیگر روشن نیست. زود خودم را به حجره مش باقر رساندم و در حجره را زدم. دیدم جواب نمی دهد. گفتم: مش باقر در را باز کن، من دیدم چه کسی این جا آمده بود، خودت را به خواب نزن! مش باقر با شنیدن این حرف بلند شد و آمد در را باز کرد و گفت: تو از کجا فهمیدی؟ گفتم: من بیدار بودم و از بیرون داشتم توی حجره را می پاییدم! مش باقر گفت: پس تو را به خدا سوگند، این ماجرا را به کسی نقل نکن، تا من از این جا بروم. من قول دادم که تا تو این جا هستی برای کسی نقل نخواهم کرد و او دوباره شروع به شرح ماجرا کرد: «… آقا امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف گاه گاهی به ما سر می زند و می آید کارهایی به ما می سپارد و الآن ایشان تشریف آورده بودند… ». بعد از مدت ها، امشب مش باقر آمد پیش من و گفت: فلانی، من دارم می روم، آقا فرموده اند: دیگر این جا نمانم. و رفتند. به این خاطر بود که من ناراحت شدم و گریستم.»

هجرت به نجف: آیت اللّه خوئینی پس از اتمام سطح، برای ادامه تحصیل و کسب فیض از محضر اساتید برجسته نجف ر