پاورپوینت کامل علامه طباطبایی احیاگر علوم الهی بود ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علامه طباطبایی احیاگر علوم الهی بود ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علامه طباطبایی احیاگر علوم الهی بود ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علامه طباطبایی احیاگر علوم الهی بود ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
در سالگرد ارتحال مفسر کبیر قرآن برگزار شد
همایش بین المللی «اندیشه های علامه طباطباییره در المیزان»
همایش بین المللی «اندیشه های علامه طباطبایی در المیزان»، پنج شنبه و جمعه، ۲۲ و ۲۳ آبان با پیام تصویری آیه الله العظمی جوادی آملی در افتتاحیه و بیانات آیهالله العظمی سبحانی در اختتامیه و با حضور گسترده کارشناسان و اندیشمندان ایرانی و خارجی در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و دارالقرآن علامه طباطبایی در قم برگزار شد.
پاورپوینت کامل علامه طباطبایی احیاگر علوم الهی بود ۵۳ اسلاید در PowerPoint
حضرت آیه الله جوادی آملی در پیامی به همایش بین المللی اندیشه های علامه طباطبایی، به جامعیت علامه در حوزه های مختلف علمی پرداختند و گفتند: مرحوم علامه جزء احیاگران علوم الهی بود.
به گزارش خبرگزاری حوزه، در پیام معظم له به این همایش آمده است:
قرآن کریم از عالمان دین به عنوان «أولوا بقیهٍ» یاد می کند و می فرماید چرا «اولوا بقیه» جلوی فساد و ضعف فرهنگی جامعه را نگرفتند و نمی گیرند؟ «فلو لا کان من القرون من قبلکم أولوا بقیهٍ» (هود/۱۱۶). مستحضرید که «اولوا بقیه» از «بقیهالله» سنگین تر است؛ والی بقاست، ولی بقاست، متولی بقاست. آن کسی می ماند که کار الهی کرده باشد، آن کسی می ماند که حرف الهی زده باشد. این واژه پر برکت «اولوا بقیه» از «أولی الأبصار»، (آل عمران/۱۳) از «أولی الألباب»، (بقره/۱۷۹) از «أولی النهی» (طه/۵۴) قوی تر و غنی تر است؛ هر عاقلی باقی نیست، هر «لبیب»ی باقی نیست و هر «اولوا النُهی» ای باقی نیست، آن کسی باقی است که خدا او را به عنوان عمل صالح بپذیرد و وجود مبارک امیرمؤمنان صلوات الله و سلامه علیه که فرمود: «العلماء باقون» (نهج البلاغه/حکمت۱۴۷) را از همین کلمه گرفته شده است؛ منتها شرط بقای عالم این است که آن تعهدات الهی را خوب درک کند اولاً، باور کند ثانیاً، عمل کند ثالثاً، منتشر کند رابعاً، انتشار آن هم به صبغه فرهنگی و سخنرانی و تألیف و تصنیف بستگی دارد خامساً؛ و سادساً فرمود «و ما أخذالله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه ظالمٍ و لا سغب مظلومٍ»، (نهج البلاغه/خطبه۳)؛ من «حبل» و طناب حکومت را به گردن این شتر می آویختم. اگر عالمی بر آن جنگ فقر و غنا صحه بگذارد و بگوید فقر و غنا با هم در جنگ هستند نه فقیر و غنی و باید فقر برداشته شود و در جامعه با شغل و اشتغال زندگی کنند، چنین عالمی به عهدش عمل کرده است، اگر به عهد خود عمل کرد برابر خطبه شقشقیه «و ما أخذالله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه ظالمٍ و لا سغب مظلومٍ» مشمول آن بیان نورانی دوم حضرت است که فرمود: «العلماء باقون ما بقی الدهر». وجود مبارک حضرت امیر به فقیر کمک نمی کرد، کمک کردن به فقیر یک کمک عاطفی است؛ اما فقرزدایی، جنگ با فقر و ریشه کن کردن فقر کار عقلانی است، حضرت علی (صلوات الله علیه) عاقلانه کار می کرد. از واشنگتن تا تاشکند و از تاشکند تا واشنگتن کشورهای الحاد و کفر و شرک کم نیستند، همه این ها به فکر فقرا هستند، حمایت از فقیر یک کار عاطفی میانی است، آن کار عقلانی همان است که وجود مبارک حضرت فرمود: «لو تمثل لی الفقر رجلاً لقتلته»؛ (روائع نهج البلاغه، جرج جرداق/۲۳۳) من اگر فقر را ببینم گردنش را می زنم. با فقر جنگیدن، با بیکاری جنگیدن، اشتغال را مقدس دانستن، شغل را تکثیر کردن و جامعه را به فعالیت وادار کردن قداست دارد، این جنگ فقر و غناست؛ علامه طباطبایی به نوبه خود آن چه مقدور و میسور او بود این چنین بود اولاً؛ و ثانیاً جامعیتی را که ذات اقدس الهی به انبیا و اولیا و اهل بیت علیهم الصلاه و علیهم السلام داد، به وارثان آن ها هم مرحمت کرد.
معظم له در ادامه پیام خود تصریح کرده اند: این جمله نورانی «العلماء ورثه الأنبیاء» (الکافی/۱/۳۲) را اگر به یک ادیب دهید، می گوید «العلماء» مبتدا و «ورثه الأنبیاء» خبر؛ و اگر به یک فقیه و حکیم بدهید، می گوید این جمله خبریه نیست که مبتدا و خبر داشته باشد، این جمله خبریه ای است که به داعی انشاء القا شده و جمله انشائیه که مبتدا و خبر ندارد، گزارش ندارد؛ یعنی «أیها العلماء»! بکوشید که ارث ببرید، این قصه و خبر نیست؛ اگر عالم هستی، بکوش که ارث ببری… «علم الوراثه» است که بالاتر از «علم الدراسه» است که آن، هم مسبوق به وجود است «فألهمها فجورها و تقواها» (شمس/۸) و هم ملحوق به بقاست که می ماند. این عالمان دین که در اثر وراثت و پیوند با خاندان عصمت و طهارت علیهم الصلاه و علیهم السلام عالم شدند، این علم می ماند که علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه یکی از نمونه های بارز این جامعیت است.
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه جزو احیاگران علوم الهی بود، علم را با برهان می شود احیا کرد، علم را با استدلال می شود احیا کرد، علم را با عمل صالح می شود احیا کرد. جامعیت مرحوم علامه طباطبایی که از نوشته های ایشان مشخص است؛ این بزرگوار در بخش های گوناگون روش های معرفتی، جامع بودند.
معظم له در ادامه پیام خود با اشاره به تبحر علامه طباطبایی در علوم مختلف، افزودند: در بخش های علم شهودی هم که به لطف الهی اسراری را که ذات اقدس الهی با ایشان در میان گذاشت که کسی نمی دانست؛ ولی روابط خاصی که داشتند چه با قرآن و چه با عترت علیهم الصلاه و علیهم السلام، در مکتوبات ایشان کاملاً مشخص بود. مستحضرید که بالأخره کسی که استاد نداشته باشد و حرف ها را خودش طرح، طراحی و مهندسی کند، مخصوصاً حرف هایی که فاصله اش با حرف های قبلی خیلی باشد، معلوم می شود از جای دیگر جوشیده است. بعضی از مراجع نجف رضوان الله علیهم که به ایران آمده بودند و هم دوره و هم سن مرحوم علامه طباطبایی بودند، چندین بار به من گفتند که این حرف های آقای طباطبایی از خودش است، از اساتیدش نیست، زیرا من اساتید ایشان را در نجف می شناسم؛ هرگز آن ها به این عمق و ژرفا فکر نمی کردند و تعبیر انسان کامل را ما از آن مرجع درباره علامه طباطبایی مکرر شنیدیم، که فرمود ایشان انسان کامل است.
حکیم متأله جوادی آملی در ادامه، ضمن اذعان به تأثیرگذاری حوادث خارجی در اندیشه و عمل علما و نیز ساحت ها و عرصه های اندیشیدن و کار علمی کردن، اضافه کردند: جامعیت مرحوم علامه طباطبایی این بود که بین سرشت عقلی و سرشت تعبد، جمع کردن بسیار سخت است؛ کسی که سرشت او عقلانی است با برهان زندگی می کند، این شخص متعبد باشد خیلی سخت است. کمتر کسی است که سرشت او عقلانی باشد و عبد محض هم باشد؛ سرّش آن است که تعقل او کامل بود و در مقام تعقل فهمید هیچ راهی نیست جز اهل بیت، عقل چراغ و سراج است. به نحو سالبه کلیه باید گفت، از چراغ هیچ کاری ساخته نیست. چراغ، چراغ است و صراط، صراط است؛ شما چراغ دستتان است وقتی راه نباشد کجا می خواهید بروید؟! تنها مشکل را آن صراط حل می کند. سراج برای تشخیص صراط است، عقل برای این است که بفهمیم دین چه می گوید، عقل برای این نیست که راه درست کند، عقل برای آن است که راه را کشف کند، نقل و عقل هم این چنین هستند. مهندسی برای خدای سبحان است و دیگر هیچ؛ «و أن هذا صراطی مستقیماً». راه را راه آفرین و جهان آفرین تنظیم می کند، صراط تنها در اختیار مهندس است، «و أن هذا صراطی مستقیماً»؛ و ذات اقدس الهی از راه وحی، صراط را به انبیا و اهل بیت نشان داد. عقل کارش تشخیص صراط است نه تأسیس صراط، اگر کسی سرشت او عقلانی کامل بود این متعبد محض است. این که می بینید وقتی وارد حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه می شد، در و دیوار را می بوسید، سرّش همین است؛ چون عقل می گوید تنها راه، راه عصمت است.
حضرت آیهالله جوادی آملی در تبیین فیلسوف واقعی و فیلسوف نما، عنوان داشتند: خدا مرحوم بوعلی را غریق رحمت کند! او از اولیای خاص اهل بیت بود، وقتی که امیرالمؤمنین علیه السلامرا معرفی می کند، می گوید علی در بین همه اصحاب پیغمبر مثل عقل بود در بین حس، علی عقل جامعه بود، علی عقل کشور بود، دیگران دست و پا بودند و چشم و گوش؛ «هو بین أصحابه کالمعقول بین المحسوس». (معراج نامه، بوعلی/۱۵؛ «… این چنین خطاب جز ما چون او بزرگی راست نیامدی که او در میان خلق آن چنان بود که معق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 