پاورپوینت کامل تصوف در آینه دانشمندان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تصوف در آینه دانشمندان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تصوف در آینه دانشمندان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تصوف در آینه دانشمندان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

تنوع موجود در فرق صوفیه مانع می شود بتوان به راحتی درباره همه آنان سخن واحدی گفت و بر آنان کلمه واحدی راند؛ ولی تأمل محققانه در ریشه های صوفیه و شناخت وضعیت فعلی آن، نتایج عالمانه و قابل توجهی به دست می دهد.

شایان ذکر است که تصوّف و عرفان در آغاز راه، یکسان بودند و یک جریان تلقی می شدند، تا این که جریان تصوّف از توده مردم جدا شد و عالمان وارسته با استفاده از روش شهود، قرآن و سنت به تدوین عرفان اسلامی پرداختند؛ بنابراین عارفانی مانند سیدحیدر آملی، سید علی شوشتری، سید احمد کربلایی، ملاحسینقلی همدانی، سید علی قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی و امام خمینی را نباید با فرقه های صوفیه یکی پنداشت.

تصوّف و صوفی گری به اعتراف جامی در نفحات الانس از قرن دوّم هجری میان مسلمین ظاهر شد. بزرگ ترین مظهر روح تصوّف در این دوره، تحقیر دنیا، فرار از تمتعات و تمام شؤون مربوط به زندگی مادی و دنیوی، ریاضت کشی و تحمّل شکنجه ها است؛ به همین سبب صوفیان، برابر ائمه اطهارعلیه السلام ایستادند و بر بینش و سیره زندگی آن ها متعرض شدند؛ برای نمونه سفیان ثوری بر امام صادقعلیه السلام در مدینه وارد شد؛ در حالی که امامعلیه السلام جامه ای سپید و لطیف بر تن داشت. سفیان بر امامعلیه السلام اعتراض کرد که: «چرا زهد نمی ورزی؟» امام فرمود: «خوب گوش فرا ده، تا برای دنیا وآخرت تو مفید باشد؛ مگر این که بخواهی بدعتی در اسلام ایجاد کنی». وضع ساده و فقیرانه پیامبر و صحابه، تکلیفی برای همه مسلمین تا روز قیامت نیست. رسول خداصلی الله علیه و آله زمانی زندگی می کرد که عموم مردم از لوازم اولیه زندگی محروم بودند؛ ولی اگر در عصر و روزگاری، وسایل زندگی فراهم شد، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها، صالحانند، نه فاسقان؛ مسلمانانند، نه کافران. سفیان، برابر پاسخ امامعلیه السلام عاجزانه بیرون رفت و سپس همراه یارانش بر امامعلیه السلام وارد شدند تا دسته جمعی با امامعلیه السلام مباحثه کنند. آن ها به آیه ۹ سوره حشر و آیه ۸ سوره دهر تمسک کردند تا بر دین شناسی امام خرده گیرند و روش او را با آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً» نقد کنند. در این وضعیت، یک نفر بلند شد و به صوفیان اعتراض کرد که: «چرا مردم را فریب می دهید، غذاهای خوب می خورید و مردم را از آن نعمت ها پرهیز می دهید؟» امامعلیه السلام فرمود: «این سخنان را کنار گذارید» و سپس توضیح داد که این آیات بر حرمت استفاده از نعمت های الهی دلالت ندارد؛ بلکه بخشش و ایثار را توصیه می کند و آیه «ولا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً» (اسراء/۲۹) را که بر اعتدال دلالت دارد، به آن ها فهماند.۱

صوفیه بر امام رضاعلیه السلام نیز تاختند که: «چرا لباس درشت بر تن نداری و غذای خشن نمی خوری؟» امامعلیه السلام فرمود: «یوسف، پیامبر خدا، قباهای دیباجی و لباس های زربافت بر تن داشت».۲

پس نخستین منتقدان صوفیه، امامان معصوم بودند که در کتاب های روایی می توان آن ها را یافت. نگارنده در این مقال در صدد است تا با معرفی محتوایی پاره ای از آثار انتقادی، به خوانندگان حقیقت طلب مدد رساند و آن ها که در مقام کشف حقیقت هستند. با مطالعه این آثار، سره از ناسره را تشخیص دهند و عرفان حقیقی را از عرفان های کاذب بازشناسند.

بویژه جوانان عزیزی که با انگیزه درک معنویات به محفل شیاطین زهر آلود و خوش خط و خال رفته و در دامن ضلالت و گمراهی آن ها قرار می گیرند؛ بنابراین مخاطبان این مقاله کسانی نیستند که با قلبی بیمار طالب هوای نفس و منافع دنیوی اند و هیچ استدلالی به گوش آنان فرونمی رود.

بزرگان و عالمان صدر اسلام و معاصر، آثار فراوانی در ردّ صوفیه نوشته اند که از جمله آن ها می توان به رساله الردّ علی الصوفیه و الغالیه (جناب حسین بن سعید اهوازی یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام)، ردّ بر حسن بصری (فضل بن شاذان)، الردّ علی الغلاه (ابواسحاق کاتب از اصحاب امام عسکریعلیه السلام)، الرد علی اصحاب الحلاج (شیخ مفید)، مجامیع فی رد الصوفی و غیره (شهید اول)، حدیقه الشیعه (منسوب به مقدس اردبیلی)، رساله فی ردّ الصوفیه (علی بن محمد بن الشهید الثانی)، کسر اصنام الجاهلیه (ملاصدرا)، الردّ علی الصوفیه ( ابوالفتح محمد بن علی کراجکی)، المطاعن المجرمیه فی ردّ صوفیه (شیخ نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعالی الکرکی)، عین الحیاه (محمد باقر مجلسی)، الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه (شیخ حر عاملی)۳، نفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه (شیخ یوسف بحرانی)، خیراتیه فی ابطال الصوفیه (آقا محمد علی بن وحید بهبهانی)۴، تحفه الاخیار (مولی محمد طاهر قمی)۵، جلوه حق (آیت اللهمکارم شیرازی)۶، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف (آیت اللهعمید زنجانی)۷، سلسله های صوفیه ایران (نورالدین مدرسی چهاردهی)۸ و… اشاره کرد.

حال به سبب محدودیت نوشتار تنها به شناخت برخی از منابع نقد صوفی و تصوف بسنده می شود. معیار انتخاب، جلالت و شأن علمی نویسنده یا ارتباط نزدیک نویسنده با فرقه های صوفیه یا به روز بودن قلم نگارش نویسنده بوده است.

۱. حدیقه الشیعه، منسوب به مقدس اردبیلی، تصحیح صادق حسن زاده با همکاری علی اکبر زمانی نژاد، انتشارات انصاریان، ۱۳۷۷ش، ۱۶۵ ص.

احمد بن محمد، مشهور به مقدس اردبیلی در زمره فقهای بزرگ و نامی مکتب امامیه و معاصر شیخ بهایی به شمار می رود که علاوه بر نبوغ علمی، دارای کرامات و مقامات عرفانی شگفت انگیز بوده است. علامه مجلسی در تجلیل او می گوید:

«محقق اردبیلی در تقوا و زهد و فضل به عالی ترین درجات رسیده بود و من در بین علمای گذشته و حال نظیر و همتایی برایش سراغ ندارم.»۹

کتاب حدیقه الشیعه در توصیف و اثبات امامت در فصول دوازده گانه نگاشته شده است و مباحثی مانند لطف بودن نصب امام، لزوم افضلیت امام، طریق تعیین امام، دلایل تعیین امام اعم از ادله عقلی و نقلی(قرآنی و روایی)، فضایل حضرت علیعلیه السلام ، مطاعن ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه، معجزات و قضاوت های حضرت امام علی علیه السلام، تعداد اوصیای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و زندگانی آن ها در آن بیان شده است. مؤلف بزرگوار در ضمن زندگانی امام صادقعلیه السلامکه از صفحه۷۵۰ تا ۸۱۷ را در بر می گیرد، به ذکر مذاهب صوفیه پرداخته و سخنان شیخ صدوق، شیخ مفید و علامه مجلسی را درباره صوفیه و نیز بحث صوفیه با امام صادق و مطالبی همچون طوایف صوفیه را بیان کرده است. مقدس اردبیلی در فصل نخست این باب، به معرفی مذهب حلولیه و اتحادیه و در فصل دوم به مذهب حبیبیه، ولاییه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه، زراقیه و انحراف های آن ها پرداخته است.

۲. کسر اصنام الجاهلیه، صدرالدین محمد شیرازی، تصحیح: محسن جهانگیری، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، زمستان ۱۳۸۱.

این کتاب را محسن بیدارفر به فارسی برگردانده و انتشارات الزهرا در سال ۱۳۶۶ش به زیور طبع آراسته است. پیش از معرفی کتاب به آگاهی خوانندگان می رسانم که ملاصدرا با این که بیشتر سرگرم مباحث فلسفی و تا حدودی تفسیری و حدیثی بود؛ ولی بسیار از اندیشه های فلسفی او از صفای باطن و ضمیر وارسته اش زایید. گرایش عرفانی وی به حدی گسترده است که با کمال جسارت، عقل آدمی را برای رسیدن به درک حقایق کافی ندانسته و قیاس پاره ای از فلاسفه را عقیم می داند و بر ترجیح معرفت شهودی بر معرفت استدلالی تصریح می کند۱۰ و کسانی که علم غیبی لدنّی و مورد اعتماد عرفا و سالکان را انکار می کنند، منتسبان به علم معرفی کرده و عرفان را از سایر علوم، محکم تر و قوی تر می شمارد؛۱۱ حتی ملاصدرا در بسیاری از نگاشته های خود، نام برخی از اهل ذوق و عرفان مانند بایزید بسطامی، حلاج، ابن فارض، عطار، مولوی، غزالی، ابن عربی را می برد.۱۲

پس ملاصدرا با عارفان راستین و عرفان حقیقی موافقت کرده و با بهره گیری از اساتیدش مانند شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی به سیرو سلوک می پرداخت. با وجود این رویکرد، ملاصدرا به شدّت با تصوّف دروغین و ریاکارن جاه طلب مخالفت کرد و کتاب کسر اصنام الجاهلیه، یعنی شکسن بت های جاهلیت را نگاشت و به انتقاد از صوفیان دروغین اقدام کرد. البته رویکرد نقادانه ملاصدرا به جریان تصوّف، به وی اختصاص ندارد و میان صوفیان گذشته مانند ابوالقاسم قشیری(متوفای۴۶۵ق) در رساله قشیریه و ابو حامد غزالی (متوفای۵۰۵ق) در احیاء علوم الدین و ابن عربی (متوفای ۶۳۸ق) در فتوحات و مولوی(متوافای ۶۷۲ق) در مثنوی و سعدی شیرازی (متوفای۶۹۱) و حافظ شیرازی (۷۹۰ق) در غزلیات، چنین رویکردی به صوفیان دروغین وجود داشته است؛۱۳ برای نمونه حافظ، در دیوانش می سراید:

نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

رساله کسر اصنام الجاهلیه به تعبیر دکتر جهانگیری، کتاب درسی بوده و شایسته است این رساله به صورت کتاب درسی عرفان اسلامی در مدرسه ها و دانشگاه ها تدریس شود؛ زیرا ناهنجاری ها، نابسامانی ها، نقطه ضعف ها و موارد منفی آن، عرفان و تصوّف صحیح را آن چنان که عارفان و صوفیان بزرگ عالم اسلام تصور کرده و با مبانی دین سازگار یافته و پذیرفته اند، تعلیم می دهد و گاه نیز تعلیمات خود را با نقل احادیثی از اهل بیت عصمت و طهارت که در کتب روایی شیعه امامیه آمده، تأیید می کند و این رهیافت به قدر و شرف و وزانت و منزلت رساله می افزاید.۱۴

نگارنده فراموش نمی کند که وقتی نگرانی خود را از وضعیت فرقه های صوفیه معاصر و فعالیت گسترده آن ها به آیت اللهجوادی آملی مطرح می کرد، معظم له همین پیشنهاد را به حقیر دادند و فرمودند: در مناطقی که این فرقه ها فعالیت می کنند، کتاب کسر اصنام الجاهلیه را برای طالبان علم و حقیقت تدریس کنید.

این رساله به تصریح صدرالمتألهین، در اوایل ماه شعبان ۱۰۲۷ ق به پیان رسیده است.

بنابراین نویسنده، این کتاب را در سن چهل و هشت سالگی در کهک (از مناطق اطراف قم)، نگاشته است. این کتاب با یک پیش مقدمه در آغاز رساله، یک مقدمه، چهار مقاله و یک خاتمه تنظیم شده است. ملاصدرا در آغاز رساله، پس از حمد و ثنای الهی و درود به سید اولین و آخرین و خاندان برگزیده اش، از دوران معاصر خود و پراکندگی تاریکی ها، نادانی ها و نابینایی ها در شهرها شکایت می کند؛ همچنین مدعیانی را که خود را ابدال و اوتاد معرفی می کنند و بدون بهره گیری از قرآن و سنت، مطالب بی معنا می بافند، نکوهش می کند. وی می گوید:

«نفوذ این فریبکاران تا آن جا است که بعضی صنعتگران و پیشه وران، پیشه خود را رها کرده و روزگاری به ملازمت این مدعیان دروغین می پردازند و سخنان ساخته و پرداخته ایشان را فرا می گیرند، تا دیگر عوام را چه رسد.»۱۵

وی، بیشترین سبب پیدا شدن اشتباهات و وسوسه های شیطانی در قلب های این گروه را دو چیز می داند: نخست، گروهی به مجاهدت ها و چله نشینی ها اقدام کرده و به لباس صوفیان در آمدند و از مریدان بیعت می گرفتند و مقام ارشاد و هدایت را به خود نسبت می دادند؛ بدون این که دانش خداشناسی، صفات و افعال الهی و نبوت و معاد را در خود مستحکم سازند و دوم، شعبده و نیرنگ هایی که به عنوان کرامت و خوارق عادت برای مردم آشکار می کنند.۱۶ ملاصدرا در پایان پیش مقدمه می نویسد:

«چون مشاهده کردم که نابودی این شرّ، کار مهمی در دین است و رفع و ازاله این شبهه از قلوب متعلمان و مبتدیان، امر عظیمی است، از خداوند طلب خیر نمودم و در نابودی وسوسه ها و شبهات… برای تقرب به خدا و توسل به اولیای شریعت حقه و رؤسای عصمت و هدایت شروع کردم و نام آن را کسر اصنام الجاهلیه گذاشتم».۱۷

صدر المتألهین در مقدمه این کتاب، به مطالبی اشاره می کند که برای خوانندگان ضرورت دارد؛ از جمله این که انسان از دو جوهر نورانی و ظلمانی یعنی نفس و بدن تشکیل شده و حصول کمال انسانی به علم و عمل وابسته است و دانشی که برتری انسان از حیوانات را تضمین می کند، شناخت خدا، صفات و افعال الهی، کتاب های آسمانی، علم به قیامت و نفس انسانی و کیفیت کمال او است و چنین کمال علمی تنها از طریق ریاضت های شرعی و علمی با شرایط خاصی به دست می آید. این مطلب مهم با بیان مثال آینه و حجاب های نفس و موانع معرفت تبیین شده است.۱۸ مقاله ی اول رساله کسر اصنام الجاهلیه، در بیان این مطلب است که هیچ مرتبه ای نزد خداوند بالاتر از معرفت به ذات، صفات و افعال الهی نیست و این که عارف همان عالم ربانی است و هر کس که عالم تر است. عارف تر و نزدیک تر در نزد خداوند است۱۹ و اگر کسی در عبادات شرعیه کوتاهی کند، به عبادات حکیمانه هم نایل نمی شود و در آن صورت اگر به ریاضت های سلوکی و مجاهدت های صوفیانه بپردازد. هم خود را به هلاکت رسانده و هم دیگران را به هلاکت می رساند و گمراه و سرگردان می کند و کسانی که در این زمان برای خود مقام ارشاد و خلافت قائل هستند، جملگی احمق و نادانند و گمان می کنند که صورت های ادراکی را باید منتفی ساخت. پس نادانی، بزرگ نمایی، تکبّر و سایر اعتقادات پست، آتش هایی هستند که در نفوس آن ها شعله می افکند.

ملاصدرا در فصل دوم از مقاله اول به بطلان شطحیات متصوّفه و بیان آسیب های آن ها برای مسلمانان می پردازد و به مخاطبان توصیه می کند که از مجالست با این طایفه نادان بپرهیزند. کیستی صوفی و حکیم، فصل سوم این مقاله است که به پاکیزگی عقول آن ها به واسطه آداب شرعی، فلسفی و اخلاق پاکیزه اشاره می کند و می فرماید: عارف و حکیم حقیقی کسی است که حقایق الهی و معالم ربویی را به صورت برهانی و یقینی بپذیرد؛ به گونه ای که ذره ای گرفتار شک و شبهه نشود و به زهد حقیقی و تهذیب اخلاق و تطهیر ملکات اتصاف یابد.۲۰

مقاله دوم در هشت فصل، به غایت نهایی در عبادات بدنی و ریاضت های نفسانی برای انسان که عبارت از تحصیل معارف و اکتساب علوم است می پردازد؛ همچنین معارف و علوم ربانی که اهمال و جهل در آن ها مستلزم بدعاقبتی و هلاکت سرمدی است و اما غایت حقیقی انسان، عبارت از علم الهی و فن ربوی است که در حقیقت مخدوم سایر علوم است. علوم و احوال و اعمالی که منبع تحقق مقامات و ملکات است و فایده اصلاح اعمالی همچون نماز، روزه و…اصلاح حال قلب از راه زایل کردن مرض های باطنی و زدودن صفات ناپسند است؛ زیرا ملکات نفسانی از رفتار انسان ها پدید می آید.

اما غرض از آفرینش، عالم ربانی شدن است و بدعاقبتی، زایید ه اعتقادات و اعمال است.

علامت دوستداران خداوند و صفات آن ها، فصل پایانی این مقاله است که مرگ و وصول لقای الهی را یکی از نشانه های آن می شمارد.۲۱

مقاله سوم در نه فصل به صفات ابرار و اهل عمل که مرتبه ی پایین تری از مقرّبان دارند، اختصاص یافته است و راه های تصفیه را در انجام دادن عبادت، استمرار بر عدالت، نابود ساختن وسوسه ها و عشق و شوق الهی به عنوان مبدأ اعمال صالح معرفی می کند. و عارف را فقط کسی می داند که خداوند سبحان را عبادت می کند. ملاصدرا در این مقاله به چگونگی تناسب ظاهر و باطن و مواد غذایی و آشامیدنی جسم و بدن و در نهایت به بیان غرض افعال و اعمال انسانی و غایت در عبادات و طاعات شرعیه می پردازد و علّت شقاوت اخروی که از راه اعمال زشت و ناپسند حاصل می شود و سبب متمایز بودن اشرار و اخیار را بیان می کند.۲۲

مقاله چهارم در پنج فصل به موعظه های حکیمانه، نصیحت های عقلی و خطابه های روحانی درباره مذمّت دنیا و اهل آن می پردازد که برای قلب سلیم و عقل مستقیم منفعت دارد و برای آنان که فاقد حیات عقلی هستند، مانند حیوانات و حشرات فایده ای ندارد.۲۳

وسرانجام در خاتمه کتاب به سالکان راه نجات و مخاطبان کتاب خود، غرض از نکوهش های دنیا و دنیادوستی را معرفی و چهار حجب مال، مقام، تقلید و معصیت را بیان می کند.۲۴

۳. فضایح الصوفیه، آقا محمد جعفر بن آقا محمد علی بن وحید بهبهانی، تحقیق مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، انتشارات انصاریان. قم، اول ذیقعده ۱۴۱۳ق، ۳۵۵ صفحه.

آقا محمد جعفر در کربلا و در شب چهارشنبه ۲۶ جمادی الاخر سال ۱۱۷۸ق متولد شد و با والد مرحوم به ایران رفت. مدتی در دارالمؤمنین قم در خدمت صاحب قوانین الاصول و صاحب ریاض و پدر بزرگوارش شاگردی کرد. وی توفیق یافت تا ۳۱ کتاب و رساله منتشر کند. پس از سال ها خدمت به مکتب اهل بیت­علیهم السلام در سن ۸۱ سالگی در سال ۱۲۵۹ق در کرمانشاه وفات یافت و در آرامگاه خانوادگی آل آقا مدفون شد.۲۵ کتاب فضایح الصوفیه، مشتمل بر یک مقدمه، دو فصل و یک خاتمه است. مقدمه به مذمت بدعت در دین، لزوم متابعت ائمهعلیهم السلامدر امر دین، پیدایش تصوف در میان اهل تسنن، مخترع تصوف، نام های گوناگون صوفیه، چهره تصوف در حدیث، اصول فرقه های تصوف پرداخته و فصل اول به بیان اصل مذهب صوفیه و فصل دوم در بیان برخی فروع مذهب صوفیه، معرفی بیست و یک فرقه صوفیه و ذم عقاید آن ها، لزوم امر به معروف و نهی از منکر، اخبار وارده در مذمت صوفیه، عقاید باطل آن ها، گفتار بزرگان و مطالب دیگر اختصاص یافته است. نویسنده در مقدمه می نویسد:

«عقول خلایق عاجز است از احاطه کردن به حسن و قبح خصوصیات شریعت؛ پس در هر شرعی آن چه صاحب آن شرع قرار داد، به جا می باید آورد و به عقل ناقص خود اختراع عبادت ها و بدعت ها نمی باید کرد که آن موجب ضلالت و گمراهی است و گول شیطان نمی باید خورد».۲۶

وی درباره پیدایش تصوف و استناد این جریان به اهل سنت و مخترع تصوف یعنی ابو هاشم کوفی و نام های گوناگون صوفیه (متصوّفه، متصلّفه، مبتدعه، زراقیه، غلات، غالیه و حلاجیه) مطالب فراوانی بیان می کند. روایات و احادیث رسول خدا و ائمه اطهار درباره تصوف نیز در این مقدمه بیان شده است؛ از جمله روایتی از امام رضاعلیه السلام که به سند صحیح از بزنطی فرمود:

«کسی که نزد او صوفیان مذکور شود و ایشان را به زبان یا دل انکار نکند، از ما نیست و کسی که ایشان را انکار کند، گویا با کفار در پیش روی حضرت رسولصلی الله علیه و آلهجهاد کرده است».۲۷

وی در باره اصول فرقه های تصوف می نویسد:

«مذاهب صوفیه بسیار است. بعضی گفته اند از آن جمله چهار مذهب یکی: مذهب حلولیّه است، دویم: مذهب اتحادیّه، سیم: مذهب واصلیه، چهارم: مذهب عشّاقیّه و بعضی اصول را شش گرفته اند به اضافه تلقینیّه و رزّاقیه و بعضی هفت گفته اند: به اضافه وحدتیّه و بعضی گفته اند که اصل دو بود؛ پس جمعی از متأخرین صوفیه، مذهب دیگر اختراع نموده اند و آن قایل بودن به وحدت وجود است.»۲۸

نویسنده، پس از بیان اصل مذهب صوفیه و ذکر بعضی از فروع مذهب آن ها، به بیان عقاید بیست و یک فرقه و نقد آن ها می پردازد. این فرقه ها عبارتند از: وحدتیه، واصلیه، حبیبیه، ولائیه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه و زراقیه.۲۹ مذمت گرایش به عقاید صوفیه، استشهادبه برخی از سخنان صوفیه، اخبار وارده در مذمت حسن بصری، حلاج از دیدگاه حدیث، عشق از دیدگاه صوفیه و فلاسفه، ساختگی بون حدیث «مَن عَشِقَ… »، گفتار دانشمندان درباره صوفیه، حرمت شرب خمر، زنا، لواط، غنا وموسیقی، عقاید باطل صوفیه، نشانه های شیعیان حضرت علی علیه السلام، مبارزه علما با صوفیه، فضیلت دانش و دانشمند، لزوم متابعت علما، ذم مصاحبت اهل بدعت، وظایف علما و فرمانروایان سوء، سپاس از فرمانروایان دادگر، کیستی اولواالامر، نشانه های پایداری نعمت، دل های فرمانروایان، مسؤولیت فرمانروایان از دیگر مباحثی است که نویسنده به آن ها پرداخته است.

۴. تنبیه الغافلین و ایقاظ الراقدین در رد صوفیه، آقا محمود بن آقا محمدعلی بن وحید بهبهانی، تحقیق مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، انتشارات انصاریان قم، اول ذیقعده ۱۴۱۳ق، ۱۳۷ ص

این کتاب با کتاب فضایح الصوفیه در یک جلد به چاپ رسیده است و مؤلف آن، چهارمین پسر از آقا محمدعلی بن وحید بهبهانی است که در سال ۱۲۰۰ق در کرمانشاه متولد شد. وی عالمی فاضل، متقی و صاحب اخلاق پسندیده بود و حدود سی اثر منتشر کرده است. او پس از اتمام مدارج علمی، خطه نهاوند را برای انجام وظیفه هدایت و ارشاد برگزید و در آن شهر، رحل اقامت افکند. اولاد و احفادی نیز از او در آن سامان به یادگار مانده است که در میان آن ها چهره علمی یافت می شود. معصوم علی شاه در جلد سوم کتاب طرایق الحقایق او را به مسلک تصوف منتسب می کند؛ در حالی که از منتقدان صوفیه بوده است.۳۰

این کتاب در یک مقدمه و هفت تنبیه و یک خاتمه تنظیم شده است که به اختصار گزارش می شود. تنبیه اول به احادیث منقول در مذمت صوفیّه به نقل از کتاب حدیقه الشیعه منسوب به آخوند ملا احمد اردبیلی و تنبیه دوم به برخی سخنان کفر بنیان طایفه صوفیه و تنبیه سوم به تطبیق عقاید صوفیه با عقاید کفار هنود (هندوها) اشاره می کند. نویسنده در تنبیه چهارم به یکی از عقاید فاسد صوفیه یعنی اسقاط تکلیف بعد از وصول سالک می پردازد و آن را با استمداد از آیات و روایات نقد می کند. تنبیه پنجم و ششم به ذکر کلمات واهیه و ادعاهای باطله صوفیه و اعمال قبیحه آن ها اشاره دارند و در تنبیه هفتم، به بعضی از کلمات کاملان از عامه و خاصه، مانند زمخشری، شیخ مفید، طبرسی، محمد بن شهر آشوب، محمد بن بابویه قمی، مجلسی و…. بر مخالف حق بودن این جماعت صوفیه استشهاد شده است.

نویسنده در خاتمه می نویسد:

«پس ای عزیز! اولی و أنسب و أصلح و أرغب، همان اکتفا نمودن در عقاید به اجمالیات و مسلمات بدیهیات و امتناع ورزیدن از غور کردن در بحر اجاج کثیر الامواج معرفت ذات و کنه صفات و افعال واجب متعال است؛ چه امثال این اعمال یا موجب کفر و اعانت بر کفر و یا منجر به فسق و اعانت به فسق است…. بلکه آنچه فی الحقیقه موجب ترقیات نفسانی و تحصیل قرب به درگاه ربانی است، اعمال حسنه و افعال مستحسنه و تعلیم و تعلّم علوم شرعیه فرعیه است».۳۱

۵. رازگشا، شیخ عباسعلی کیوان قزوینی، به اهتمام: محمود عباسی، بی تا، بی جا، ۵۶۰ صفحه

محمود عباسی که کتاب راز گشا به اهتمام او منتشر شده است، در پیشگفتار کتاب از کنجکاوی خود درباره ملاعباسعلی خبر می دهد و می نویسد:

«از جناب صوفی املشی که به عزّت علی شهرت داشت سؤال کردم که ملاعباسعلی کیست؟ کوتاه شنیدم [که] از مشایخ دوره نورعلیشاهی و صالح علیشاهی است که از ایام سلطان علیشاه در سلسله بوده، چون از صراط سنت سلسله دور افتاد، از انجام خدمت معاف شد. چون به ادامه مطالب راضی نبود، من هم به همان بسنده کردم؛ ولی در سال های بعد که نزدیکی توام با صداقتم آشکار شده بود، داستان هایی از زندگی ملاعباسعلی را از ایشان می شنیدم و گاهی چنان با دلسوزی توام بود که استنباط می کردم از بی مروتی اتباع فرقه نسبت به او دلی تنگ داشت. از همان روزها موضوعی برایم جالب بود که جناب عزّت علی به من می فهماند رویداد زندگی ملاعباسعلی برای همه مأذونین و مجازین درسی شد که هر کس چون او عمل کند «همان آش است و همان کاسه».

از همان ایام تا به امروز آثارش را جست و جو می کردم. اگر هم داشتند ـ چون می خواسنتد ماجرای ملاعباسعلی در پس پرده بماندـ در اختیارم نمی گذاشتند. امروز که تقریباً دانستم از زمان حاج میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه و دوره های سلطان علیشاهی و نورعلیشاهی و صالح علیشاهی و رضا علیشاهی و محبوب علیشاهی پس پرده دور از چشم اتباع فرقه چه گذشته است و می گذرد، به رازگشا و بهین سخن و استوار و ثمره الحیوه که به تازی نوشته شده، دست یافتم…. احساس مسؤلیت نموده، مصمم شدم مطاع کفر و دین که بی مشتری نیست را به طالبان تصوفی که امروز برای بعضی از خاندان ها سریر پادشاهی شده است، پیشکش کرده تا هر خواننده ای خواست پند گیرد و خواست توجهی به آن ننموده پشت به کعبه حقایق روی ترکستان ریاست های صوفیانه داشته باشد».۳۲

این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و سه رساله از کیوان قزوینی، یعنی رازگشا و بهین سخن و استوار است. در مقدمه به پیشینه تصوف نعمت اللهی، خود مختاری در تصوف نعمت اللهی، انقراض تصوف نعمت اللهی، مدعیان ریاست نعمت اللهی، تصوف نعمت اللهی گنابادی، ورود کیوان قزوینی به تصوف نعمت اللهی، علت گرایش کیوان به تصوف، احتجاج با ملاسلطان، اهمیت بی اعتقادی کیوان و حکم عزل کیوان از منصب، شایعه سازی و سیاست صالح علی شاه و سکوت و فریاد کیوان اشاره شده است.۳۳ عباسعلی کیوان قزوینی در روز چهارشنبه ۲۴ ذیحجه سال ۱۲۷۷ق در محله شیخ آباد قزوین به دنیا آمد. پس از کسب مقدمات علوم در زادگاهش در سال ۱۳۰۰ق برای فراگرفتن فلسفه و علوم ریاضی به تهران عزیمت کرد و برای تکمیل علوم اسلامی به ویژه فقه و اصول به عراق مشرف شد و در سامرا از محضر حاج میرزا حسن شیرازی و در نجف از درس میزا حبیب الله رشتی بهره گرفت. کیوان قزوینی وقتی نزاع فقها و صوفیه را مشاهده کرد، با خود گفت:

«که من تا حال مذاق فقها را کاملاً فهمیده ام و انکار آن ها را نسبت به صوفیه دانستم، حال باید میان صوفیه با دلی صاف و قدمی راسخ و خدمات صمیمی به آن ها بروم و عمل صمیمی و کامل به گفته های آن ها داشته باشم، تا ببینم چه نتیجه می دهد. اولاً پایه و مایه ادعای آن ها را ببینم چیست؟ فقها که دعوی غیر عادی هیچ ندارند. اگر آن ها نیز چنین اند، برمی گردم؛ زیرا من بی نیاز از کسی که دعوی غیرعادی نداشته باشد که او هم مانند من است و کسی به مثل خودش محتاج نیست. احتیاج من منحصر است به کسی که در آن امر مطلوب، فوق من باشد؛ همان گونه که احتیاج مریض به طبیب عالم و سالم نه جاهل یا عالم بیمار بدیهی است».

به همین دلیل بدون ترس از دیگران به سوی سلاسل صوفیه شیعه رفت و به ایران بازگشت و دست ارادت به صفی علیشاه داد؛ اما به علت مشارکتی که در مراحل علمی با ملاسلطان علی داشت، از همه برید و در سال ۱۳۱۴ش در بیدخت به خدمت ملاسلطان مؤسس فرقه گنابادی رسید و از او پرسید: «مرید، چه احتیاجی به شما دارد؟ آیا احتیاج علمی دارد یا وحیانی؟» او گفت: «از همه اینها بالاتر است.» ملاسلطان علی گفت: «قطب، جان جان مرید است هر که قطبی را مرید نیست، او مردار است و جان ندارد و از همه کمالات انسانی محروم است و اگر علم را از ما دریافت نکند، هیچ نفهمیده و نجات آخرتی برای او محال است. اجتهاد و تقلید وفقه و اصول همه سراب است و خانه ساختن بر آب دین، اصلاً و فرعاً منحصر به اطاعت ما است».

کیوان می گوید: من دیدم که مطلب غلیظ شد و کار بالا گرفت، نباید صرف نظر کرد. من اکنون خود را محقّق در اصول دین و مجتهد در فروع دین می دانم. حالا می شنوم که هیچ نفهمیده ام؛ اختلاف خیلی و تفاوت زیاد است. کیوان پرسش های دیگری از او پرسید و ملاسلطان به برخی از آن ها پاسخ داد؛ ولی پاره ای دیگر را حواله می کرد که باید بعد از این بفهمی. اگر مرید شدی و سال ها خدمت کردی، خواهی فهمید. کیوان به تحقیق پرداخت و خدمات هماره با ریاضت های شاقه را انجام داد تا از مرشدش اجازه دستگیری گرفت و شیخ سیّار گشت و مجاز به دستگیری طالبین گردید و لقب درویشی منصور علیشاهدریافت کرد وی در تصوف به چنان شهرتی رسید که اغلب مردم او را قطب سلسله گنابادی می پنداشتند کیوان به توصیه ملاسلطان مبنی بر خدمت مجانی دوازده ساله برای رسیدن به مقامات عرفانی، عمل کرد؛ اما پس از چهارده سال خدمت با وجود اجازه از ملا سلطان علی و نور علی و صالح علیشاه چیزی دستگیرش نشد و از این فرقه جدا شد و کیوان نامه، استوار رازدار، عرفان نامه، بهین سخن، راز گشا، میوه زندگی، حج نامه، معراجیه، ثمره الحیوهالاختلافیه را در دو جلد بعد از ترک نگاشت و به طور واضح، علت های بی اعتقادی او را درباره تصوف نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی آشکار کرد.خوشبختانه کتاب رازگشا، استوار، بهین سخن و اختلافیه در دسترس قرار گرفته است و می تواند در این مسیر کارگشا باشد. البته تاریخ و زمان دقیق مخالفت کیوان قزوینی با فرقه گنابادی مشخص نیست؛ ولی در تاریخ ششم جمادی الاول سنه ۱۳۴۵ق او را از منصب شیخی عزل کردند و به او دشمنی همراه با شایعه رواداشتند. ملاعباسعلی کیوان پس از هشتاد سال در نوزدهم شعبان ۱۳۵۷ق چشم از جهان فروبست و در گورستان داراب، نزدیک شهر رشت به خاک سپرده شد.۳۴

کتاب رازگشا در بردارنده پرسش هایی درباره تصوف به ویژه فرقه گنابادیه و اسرار آن ها و اعمال و اصطلاحات صوفیان و پاره ای پرسش های شخصی درباره عل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.