پاورپوینت کامل آیـا تـاکـنـون درخـصـوص این مسلمانان افغانی (شترسواران) کتابی نوشته شده است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آیـا تـاکـنـون درخـصـوص این مسلمانان افغانی (شترسواران) کتابی نوشته شده است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیـا تـاکـنـون درخـصـوص این مسلمانان افغانی (شترسواران) کتابی نوشته شده است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آیـا تـاکـنـون درخـصـوص این مسلمانان افغانی (شترسواران) کتابی نوشته شده است؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
اخیراً کتابی از طرف دفتر دادستان کل استرالیا تألیف شده که هم به صورت سی دی و هم به صورت کتاب منتشر شده است. روی سایت خودشان هم اطلاعات آن هـست. این کتاب به تاریخچه مسلمانان در استرالیا مــربــوط مــی شــود و یک فصل آن به افـغانی های شترسوار اختصاص دارد. علت حضور افغانی ها هم این است که بیش از صد سال پیش که اروپایی ها به استرالیا آمدند، برای حمل محصولات خودشان از شترسواران افغانی استفاده کردند. همان طور که می دانید استرالیا در عین حال که مناطق فعلی مسکونی آن ساحلی است، ولی بزرگ ترین صحراها را هم در بین قاره های مختلف دارد، اروپایی ها آن موقع دیدند که ظاهراً افغان ها کسانی هستند که با توجه به وضعیت اقلیمی خودشان شترسوار هستند و با صحرا آشنایی بیشتری دارند. به هر حال اینها را وارد استرالیا کردند و این شروع ورود آنها به استرالیا است. البته متأسفانه آن زمان بسیاری از افغان ها از دین اسلام و تشیع برگشتند و فرقه مسیحی را برگزیدند که هنوز هم در استرالیا هستند، به نام شهود یهوه، گروهی از مـسیحیان که از لحاظ تبلیغی بسیار فعال هستند. اینها افغانی ها را تبشیر و جذب به مسیحیت کردند. آنها در ایـران بـه نـام شاهدان یهودا معروف هستند. در فعالیتشان اصلاً معتقد به کلیسا نیستند و به درب خانه ها می روند و به تبلیغ می پردازند که هنوز هم فعال هستند. در حـال حاضر بیشترین جمعیتی که از نظر تاریخی قدمتشان به بیش از صد سال پیش برمی گردد، ـ ثقل سنگین جامعه شیعیان استرالیا از دهه هفتاد میلادی شروع می شود ـ لبنانی هایی هستند که در آن زمان به علت جنگ داخلی لـبـنان به استرالیا مهاجرت کردند یا پناهنده شدند. همان طور که می دانید استرالیا مثل کانادا یک کشور مهاجرپذیر است، چون فضای زیاد و جمعیت کم داشتند و دنبال نیروی انسانی بودند. من از بعضی لبنانی هایی که حدود ۳۰ یا ۴۰ سال پیش در استرالیا بودند، بارها شنیدم که آن زمان سفارت استرالیا در لبنان علاوه بر اینکه ویزا می دادند، پول توجیبی هم می دادند و پـس از ورود بـه اسـترالیا تسهیلات زیادی به آنها می دادند. ولی الان وضـعـیـت خـیلـی تفاوت کرده. پس از جـمـعیت لبنانی ها، عراقی ها بیشترین جمعیت را دارند. حدود ۱۵ سال پیش، آن زمانی که صدام لعین با همکاری آمریکا در جنوب عراق جنگ به راه انداخت، بسیاری از شیعیان بـه اردوگـاه هـای عربستان به نام اردوگـاه هـای رفـحه پناهنده شدند. اینها را از طریق سازمان ملل منتقل کردند و بسیاری از آنها در استرالیا ساکن شدند. قبل از آن عراقی هایی که در استرالیا بودند انگشت شمار بودند. بعد از ۱۵ سال گذشته، با توجه به مشکلاتی که در عراق بود، یک دفعه تعداد جمعیت عراقی در استرالیا بسیار زیاد شد و الان جمعیت بسیار بزرگی از جامعه عراقی مهاجر در استرالیا هستند. از ایران هم همین طور. از همان اوایل انقلاب و بلکه قبل از انقلاب ایرانی هایی در استرالیا هستند که حدود ۴۰ یا ۴۵ سال ساکن استرالیا هستند. ایرانی هایی که بعد از انقلاب و به تعبیر خودشان در زمان جنگ یا قبل از قطعنامه، به استرالیا آمدند، اکثراً یا سیاسی آمدند و یا ایـنکه خودشان و یا خانواده شان خیلی تقید مذهبی نداشتند و دنبال این بودند که از ایران، به عنوان یک کشور اسلامی بیرون بروند. من نقل قول می کنم از یکی از این آقایان که می گفت: چون خانم من قبل از انقلاب عادت داشت که بی حجاب باشد بعد از انقلاب دیگر نمی توانست در ایران زندگی کند و به همین دلیل به استرالیا آمدیم. یک تعدادی هم در این ۱۰ـ۱۵ سال اخیر آمدند که تقریباً همه آنها مهاجران اقتصادی هستند. همین طور از جامعه شیعیان افغانستان تعداد زیـادی داریم کـه ایـنها در طول ۳۰ـ۴۰ سال گذشته، بخصوص پس از افزایش فشار طالبان، خیل مهاجرت افغان های شـیـعـه بـه اسـترالیا افزایش پیدا کرد. از پاکستان و هــنــدوســتـان نـیـز تا اندازه ای هستند. غیر از این کشورهای اصلی که عرض کردم، بقیه جمعیت شیعیان از بـحـرین و کشورهای خلیج که خیلی کم هستند و از کشورهای آفریقایی هم خیلی کم است؛ به جز تانزانیا که خوجه هایی هستند که به استرالیا مهاجرت کردند که باز هم در مقایسه با انگلیس و کشورهای مشابه تعدادشان در استرالیا کمتر است.
از این جمعیت آماری وجود دارد؟
مشکل آمار دادن این است که متأسفانه در استرالیا علی رغم اینکه در سرشماری هایی که انجام می شود، هم از دین سؤال می شود و هم از مذهب، بسیاری از افراد به دلـیـل ایـنـکـه مـهاجر و یا پناهنده هستند متأسفانه نـمی نویسند؛ البته سرشماری واجب است و هر کس انجام ندهد جریمه می شود، اما بعضی از سؤال ها و جواب دادن به آنها از جمله دین و مذهب اختیاری است و شخص می تواند چیزی ننویسد. طبق آمارهای رسمی تـعدادی از افراد هیچ دینی را ننوشته اند و لذا وقتی آمارگیری می کنند اینها را جزو کسانی که به هیچ دینی اعتقاد ندارند می نویسند. چه بسا که شاید اعتقاد داشته و یا حتی مسلمان و شیعه باشند، اما به دلیل اینکه تقیه مــی کـنـند و یا نگران هستند که مبادا مشکل شغلی برایشان به وجود بیاید یا بعضی از آنها چندان اهمیت نمی دهند، به هر دلیلی نمی نویسند. خود دولت هم می گوید در این مورد آمار دقیقی نداریم و متأسفانه به همین دلیل آمار دقیقی از شیعیان و مسلمان در اختیار نیست. اما ما معتقدیم که آمار واقعی از ۴۰۰ هزار نفری که دولت اعلام می کند، بیشتر است. چون برای امثال ما کـه در آنـجا زندگی می کنیم ملموس است که تعداد مسلمانان بیشتر از این تعداد است. اما در عین حال معتقد هستیم که دولت تقلب هم نکرده، چون پاسخ به این سؤال اختیاری است.
به عبارتی تعدادی که رسماً سرشماری شدند، ۴۰۰ هزار نفر است؟
بلـه. مـثلاً سفارت ایران معتقد است که بر اساس پاسپورت هایی که افراد می گیرند، حدود ۵۰ هزار ایرانی در استرالیا هستند که اکثر آنها در ایالت نیوساوت ولز که مرکز آن همین سیدنی است که بنده در آنجا هستم، زندگی می کنند. ولی آمار رسمی از نصف این هم کمتر نشان می دهد. ما فکر می کنیم هر مطلبی که سفارت می گوید نباید خالی از صحت باشد؛ چون بسیاری از ایرانی های آنجا اِبا دارند که بگویند ما ایرانی هستیم. حالا یا پاس استرالیایی گرفتند و لذا خودشان را ایرانی حساب نمی کنند و یا اینکه اصلاً اصرار دارند که بگویند ایرانی نیستیم. متأسفانه اسمشان را تغییر می دهند که این کار آنجا خیلی رایج است. متأسفانه برای توجیهات شغلی و یا هر دلیل دیگر، محمد، مایکل می شود. آنها می گویند برای اینکه در محیط زندگی مان افراد راحت تر صدایمان بزنند، اسم خودشان را تغییر می دهند. چون کار من در آنجا مشاور خانواده بوده و در واقع دفتری مثل دفترخانه ثبت ازدواج داشتم، بارها می دیدم که افراد ایرانی با اسم و فامیل کاملاً استرالیایی می آمدند که اصلاً مـعلـوم نیست این شخص ایرانی است. در آنجا هم می شود اسم اول را عوض کرد و هم فامیلی را و لذا خیلی از آنها اسم و فامیلشان را عوض می کنند و آن شناسه اسلامی خودشان را از دست می دهند. بنابراین تهیه آمار واقعی بسیار مشکل است و شاید اصلاً امکان نداشته باشد، چون از سوی مردم همکاری نمی شود. طبق آمار رسمی سال ۱۹۹۶، رشد جمعیت مسلمانان در استرالیا در طول ۱۵ سال گذشته ۱۶۱ درصد بوده، در حالی که رشد جمعیت خود استرالیا در مدت مشابه تنها ۷/۲۱ درصد بوده است. اما ما معتقدیم که قطعاً بیش از نیم میلیون جمعیت استرالیا مسلمان هستند؛ کل جمعیت استرالیا حدوداً ۲۰ میلیون نفر است. کشور کم جمعیتی است. بر اساس آمار رسمی درصد شیعیان به اهل سنت تـقریباً ۲۰ به ۸۰ است؛ این بدون احتساب علوی ها می باشد یعنی اینکه آنها شیعیان دوازده امامی هستند. در آنجا شیعه دوازده امامی، اسماعیلیه، زیدیه و دیگر فرق شیعیان حضور دارند. در استرالیا از هر دین، ملیت، فرقه و مذهبی که بخواهید پیدا می شود و واقعاً یک کشور چند ملیتی است. من خیلی از مذاهبی که فکر می کردم منقرض شدند، آنجا پیروانی دارند و برنامه دارند.
لطفاً در خصوص پراکندگی آنها توضیحاتی بفرمایید؟
پراکندگی جمعیت مسلمانان و شیعیان بیشتر در شهر سیدنی است. یعنی بیشتر از نیمی از جمعیت مسلمانان در سـیـدنـی هستند و کمتر از نیمی دیگر در ایالات مختلف. که اگر بخواهم از لحاظ جمعیت و پراکندگی آن بگویم، اول ایالت نیوساوت ولز که بیشترین جمعیت مسلمانان را دارد، بعد از آن ایالت ویکتوریا که مرکز آن شهر ملبورن است. شهر سوم در ایالت غربی استرالیا که مرکز پِرث است. بعد از آن ایالت جنوبی استرالیا و کویزلند کـه تـعداد کمتری دارند و از همه کمتر داروین و آن قسمت های شمال استرالیا و مرکز استرالیا که تعداد کمتر است، چون مرکز اسلامی آنجا کم است و مراکز شیعه قـطعاً نداریم؛ مگر دانشجویانی باشند که به صورت پراکنده در آنجا مشغول تحصیل هستند. رشد جمعیت شیعیان به خاطر مشکلات طالبان و عراق و مهاجرت آنها به استرالیا در ۱۵ سال گذشته بسیار فوق العاده بوده و ایـنـهـایـی کـه مـهـاجـرت کردند با بومی های آنجا و استرالیایی های اروپایی تبار ازدواج کردند و همین باعث رشد جمعیت شیعیان شده است. علاوه بر آن، پدیده مسلمان شدن غیرمسلمان ها که تقریباً همه جای دنیا اتفاق می افتد، هم در این ۱۰ـ۲۰ سال گذشته بسیار زیاد بوده است. مطابق آمار رسمی که خود IA هم منتشر کـرده، اسـترالیا هم به طبع آمریکا همین طور است. می دانید که در کشورهای غربی اسلام بیشترین رشد در بین همه ادیان را دارد و اصلاً با مسیحیت قابل مقایسه نیست و حتی مسیحیت رشد منفی دارد. پس از اسلام بیشترین رشد را بودایی داشته است. متأسفانه ما تعداد و امـکـانـات اهل سنت را نداریم که اگر داشتیم، رشد جمعیت و گرایش به اسلام برای تشیع نیز به دو دلیل عقلانیت و معنویت تشیع بسیار افزایش پیدا می کرد. بـنده هر ماه و احیاناً هر هفته در کلیساهای مختلف سخنرانی داشتم. بارها از زبان خود آنها شنیده بودم که قبل از بنده یکی از اهل سنت سخنرانی کرده و بعد من رفته بودم. رویکرد من هم معمولاً رویکرد معنویت بود؛ سوره مریم را خواندن و از مشترکات صحبت کردن و اینکه به اینها نشان بدهم که ما اصلاً به حضرت مـسـیح معتقد هستیم و بارها این را در صحبت هایم می گفتم که در دنیای امروزی به جز مسیحیت، اسلام تنها دینی است که معتقد به حضرت مسیح است و شما دنبال دینی باشید که به حضرت معتقد باشد. یهود که حضرت مسیح را فرزند نامشروعی می دانستند و ادیان دیگر هم که اصلاً خبری ندارند و این یک نقطه شروع خوبی برای صحبت بود. یکی از چیزهای دیگری که من روی آن تأکید می کردم بحث معنویت و عرفان اسلامی بـود کـه بـرای مسیحی ها خیلی جذابیت دارد، چون مسیحیت هم یک دین معنویت و اخلاق است. به هر منظور برای اینکه بخواهیم خودمان را معرفی کنیم، امکانات کم بوده و هست. به قول امام(ره) عُرضه عَرضه کـردن نـداریم وگـرنـه مکتب اهل بیت(ع) به قدری شیرینی دارد که افراد جذب شوند. من بارها گریه حضار را در برنامه هایی که شرکت کردم، دیده ام. کشورهایی مثل استرالیا تعصب مذهبی و دینی ندارند و بسیاری از آنها هم مسیحی زاده هستند. کسی که حرف درستی بزند و آنها بشنوند دنبال آن می روند.
آیا الان در استرالیا جمعیت بومی شیعی قابل توجهی داریم؟کم هستند. البته از بومی دو تعریف ارائه می شود: یک تـعـریـفی که در ذهن شماست و یکی تعریفی که در استرالیا مرسوم است. در استرالیا بومیان منظور همان ساکنان اولیه به جز اروپایی ها و آسیایی ها هستند، اما در بین ما منظور اروپایی ها هستند.
آنهایی که اقامت دائم و شهروند درجه یک استرالیا محسوب می شوند؟
بله. اگر یک ایرانی هم استرالیا برود، اگر مثل بنده مشکلی نداشته باشند، به صورت طبیعی حداکثر بعد از ۴ سال شهروند می شود و از نظر قانونی مثل نخست وزیر آنجا حکم مساوی دارد و حتی می تواند کاندید مجلس و رئیس جمهور شود؛ حتی ممکن است زبان انگلیسی هم هنوز بلد نباشد. چندین نماینده مجلس آنجا که اصالتاً لبنانی یا یونانی و امثال اینها هستند، زبان انگلیسی آنها بسیار ضعیف می باشد و خیلی هم با لهجه حرف می زنند و نماینده مجلس هم هستند. چون جامعه یونانی های که آنجا تقریباً جامعه بزرگی هستند، به او رأی دادند و به همین سادگی وارد مجلس شده است. خیلی وقت ها وقتی می گویند استرالیایی، فکر می کنند که استرالیایی باید انگلیسی تبار باشد، چون به ظاهر در کشور فعلی استرالیا، بعد از بومیان، انگلیسی تبارها جمعیت قابل مـلاحـظه ای دارند. در حالی که بومیان استرالیا تنها خودشان را بومی می دانند. اتفاقاً چون همه فعالیت ها و بـرنـامه های مرکز ما به انگلیسی بود، در بین جامعه شـیـعیان معروف بود که مرکز امام حسین(ع)، مرکز افرادی است که شیعه شدند. حالا یا از اهل سنت بودند که شیعه شدند و یا اینکه اصلاً مسیحی و یا بی دین بودند که شیعه شدند. تعدادی اینها که می آیند و مسجدی هستند و مرتب به صورت دایمی می آیند، حداقل ۴۰ـ۵۰ نفر هستند، ولی تعداد کسانی که با پیشینه مسیحی یا اروپایی تبار شیعه شدند و شیعه هم ماندند بالای هزار نفر است. البته مراکز دیگری هم هستند و چون آن مراکز معمولاً عرب زبان هستند، خود آنها هم تازه مسلمانان را به مرکز ما ارجاع می دهند.لـطـفـاً مـرکـز را معرفی کنید و عرصه های مختلف فعالیت های آنجا را تشریح بفرمایید.
مرکز اسلامی امام حسین(ع)، در واقع نام قبلی آن »انجمن محبان الحسین« بود که یک انجمن ساده و خیلی ابتدایی بود. بعد از خریدن ساختمان فعلی اسم آن را تغییر دادیم و مرکز اسلامی امام حسین(ع) شد. هیأت امنای آن از همان ابتدا از شیعیان کشورهای مختلف بودند و در حال حاضر از ۱۰ـ۱۲ کشور مختلف اعضای فعال داریم. قرار ما این بود که از همان اول مرکز شیعی باشد نه یک مرکز ایرانی؛ ولو اینکه بنده خودم ایرانی بودم. لذا از ملیت های مختلف افراد واجد شرایط را به عنوان هیأت امنا انتخاب کردیم و ساختار قانونی آن به ایـن صـورت بود که یک سازمان کاملاً مردمی باشد. ساختمانی هم که خریدیم ۱۵ سال پیش حدود ۶۰۰ هزار دلار استرالیایی خریدیم. ۳۰ درصد آن از محل کمک های مردمی جمع شد و بقیه آن را از بانک ملی استرالیا وام گرفتیم و در مدت ۶ سال این وام پرداخت شد و در حال حاضر که بنده خدمت شما هستم، مرکز هیچ بدهی مالی ندارد. نه تنها بدهی مالی ندارد بلکه به لطف خداوند دو منزل هم کنار آن ساختمان به منظور توسعه خریداری شده که در یکی از آنها روحانی مرکز ساکن است و دیگری هم بـه عـنوان خوابگاه دانشجویان شیعه ای که وارد سیدنی می شوند استفاده می شود و با یک قیمت خیلی کمی در اختیار دانشجویان قرار داده می شود. اخیراً یک ورزشگاه در کنار این مرکز تأسیس کردیم که برای خانم ها قسمت شنا دارد. از جمله فعالیت های مذهبی این مرکز، برگزاری نماز جماعت در سه وقت صبح و ظهر و شب، مــراسم هـای مـذهـبـی مانند برگزاری دعا می باشد. مرکز اسلامی امام حسین(ع) اولین مرکزی بود که نماز جمعه اقامه کرد و تا آن زمان شیعیان نماز جمعه نداشتند و این به عنوان یک کمبود برای شیعیان در مقابل اهل سنت بود. زمانی که نماز جمعه را شروع کردیم به زحمت ۵ـ۶ نفر جمع می شدند که به حد احتیاط ۷ نفر برسد؛ چون آنجا جمعه روز کاری است و برای افراد شرکت در نماز مشکل بود، اما این فرهنگ سازی شد و امروزه الحمدالله بـعـد از حـدود ۱۲ سـال که از قدمت نماز جمعه آنجا می گذرد، جمعیت نماز جمعه ما خیلی راحت بالای ۲۰۰ نفر است. اگر روزهای تعطیل باشد که خیلی بیشتر از ایـن مــی آیـنـد. همچنین کلاس های درس مختلفی مـانـند آموزش قرآن و دین در سطوح مختلف برگزار می کنیم. ما از ۵ سالگی بچه ها را چه دختر و چه پسر پذیرش و تا ۱۵ سالگی ۵ دوره» مختلف آموزش قرآن و دین داریم. یک دانشکده معارف اسلامی نیز داریم که حدود ۸ سال پیش، بنده آن را با نام Ehozeh یا حوزه مجازی، زیرمجموعه مرکز امام حسین(ع) راه اندازی کـردم. در حـال حاضر در دانشکده الاهیات تا دوره کارشناسی به صورت حضوری و مجازی دانشجو داریم. دانشجویان مجازی ما بیش از ۲۰۰ نفر هستند که نه تنها از سیدنی بلکه از ایالت های دیگر استرالیا و ۱۰ کشور مختلف از جمله: کانادا، آمریکا، انگلیس، زلاندنو و بـعـضـی از کـشـورهای آفریقایی هستند و الحمدالله روزبه روز، رو به افزایش می یابد. در مجموع محورهایی که ما در مرکز امام حسین(ع) دنبال می کنیم، عبارتند از: ۱. محور خـدمـات اجـتماعی، اعم از: خدمات ازدواج، طلاق، مـشـاوره خانوادگی، کفن و دفن میت و امور شرعی شیعیان، پاسخ به استفتائات و مسائل شرعی؛ ۲. محور آموزشی که در طول هفته کلاس های مختلفی برای سطوح مختلف برگزار می شود؛ ۳. یک فعالیت دیگر ما امـداد اسـت. تـقـریباً ۶ـ۷ سال پیش با کمیته امداد هماهنگی کردیم و بعد از تحقیقات زیاد در حال حاضر ۱۱۰ یتیم که زیر پوشش کمیته امداد بودند زیر پوشش مرکز امام حسین(ع) گرفتیم. برای هر کدام از اینها سرپرست و مددکار پیدا کردیم و مخارج زندگی شان را تأمین می کنند. در بین اینها دختران و پسرانی که به سن دانشگاه رسیدند، هزینه تحصیل و زندگی شان را مرکز می دهد. همچنین علاوه بر استرالیا، در برمه و پاکستان و لبنان به ایتام کمک می کنیم. مناسبت های خاصی هم که پیش می آید مثل همین وضعیتی که در پاکستان به وجود آمده، مرکز کمک می کند. الان که بنده دارم با شما صحبت می کنم برنامه ای در مرکز ترتیب داده شده و از قبل بلیط های اعانه توزیع شد و مردم، تجار و امثال اینها جمع شدند و الحمدالله کمک های مالی خوبی برای کمک به مردم مسلمان پاکستان جمع آوری شد.
آیا کارهای آموزشی که مرکز انجام می دهد، از نظر آموزش عالی، وزارت علوم مدرک آن را معتبر می داند؟
بلـه. الـبـتـه از ثـبـت دانـشکده بیش از یک سال نمی گذرد. حتی ما برای ثبت دادگاه رفتیم و حدود ۵۵ هزار دلار خرج کردیم، ولی وکلای خوبی داشتیم به لطف خداوند این ثبت شد. مدرک معتبر رسمی هم داریم. من با مسئولان جامعهالمصطفی صحبت هایی داشتم. آنها عـلاقـه مند هستند، چون قسمت انگلیسی آنها خیلی محدود است و تنها یک سری کلاس های پودمانی و کـوتـاه مدت دارند. من وقتی گفتم دروس تمهیدیه، بـدایـه، عرفان عملی، اخلاق و عرفان اسلامی را به انـگلـیـسـی داریم، خـیلی تعجب کردند که همه این کلاس ها را به زبان انگلیسی برگزار کردیم.
آیا این امکان وجود دارد غیرشیعه ها و غیرمسلمانان هم از این کلاس ها استفاده کنند؟
الـبـتـه گـزینش می کنیم و خیلی هم سخت گیری نمی کنیم. کسانی را که نمی شناسیم همان دوره های پودمان را در ا ختیارشان قرار می دهیم، چون فعلاً هدف ما از این دوره ها این است که روحانیان بومی تربیت کنیم. برای نمونه، من به دوستان در جامعهالمصطفی عرض کردم، بعضی از طلبه هایی که اینجا ۸ سال، ۱۰ سال، و یا ۱۵ سال درس خواندند و بعد آنجا آمدند واقعاً مفید نیستند، یعنی سخنرانی بلد نیست و این سخنرانی هم که می کند به درد آنها نمی خورد. البته چیزهای خوبی هم یاد گرفتند، ولی آنجا کارآمد نیست. مثل خود بنده که جزوه ۵ـ۶ درس اصول را آن موقع که رفته بودم همراه خودم بردم، ولی هیچ وقت به درد من نخورد. من به دوستان اینجا پیشنهاد کردم که چند تا رشته را ما آنجا جـزو بـرنامه درسی گذاشته بودیم، در حالی که جزو برنامه های درسی اینجا نیست و این ضرورت دارد. یکی از اقدامات مهم این است که طلبه هایی که قرار است در کشورهای خارجی تدریس کنند، روش تبلیغی بیاموزند. به تعبیر بازاری ها خدمات پس از فروش داشته باشند. مثلاً این آقای روحانی که رفته آنجا، آیا با ایشان در تماس هستید ببینید که ایشان چه نیازهایی دارد؟ من سراغ دارم طلبه ای که ۸ سال درس خوانده و آنجا آمده، یک صیغه عقد یا یک غسل میت بلد نبود. به علت اینکه کـاربردی کار انجام نشده است. باید نیازهای محیط ارزیابی شود تا طلابی که اینجا می آیند مشکل نداشته باشند. ما سعی کردیم این نقیصه را آنجا برطرف کنیم؛ چـون خـودمـان در مـحـیط بودیم و می دانیم که چه نیازهایی هست، درس ها را کاربردی و بر اساس نیازهای میدانی آنجا در برنامه های درسی خودمان وارد کردیم. اخیراً درسی با عنوان »نیازهای منطقه ای« باب شده است که اگر فعال شود و نیازهای هر منطقه به صورت جداگانه مشخص شود، کسانی را پرورش می دهیم که با واقعیت های زندگی آن منطقه آشنا باشند یا اگر کسی از آن منطقه آمده، لااقل با واقعیت های زندگی خودش تحصیل خواهد کرد.
آیا مرکز امام حسین(ع) با جامعه علمی و آکادمیک آنجا ارتباط دارد؟
به صورت رسمی هنوز نه. عرض کردم این دانشکده تازه ثبت شده است. یک سری همایش برگزار کردیم و یکی از دلایلی هم که توانستیم این دانشکده را ثبت کـنیم این بود که یک سری مقالات که در بعضی از سمینارهایشان ارائه دادیم و خودمان را به آنها معرفی کردیم، ولی متأسفانه در مرحله اولیه است. یکی از مــشــکــلات مـا ایـن است که در ارتباط با دولت و دانشگاه های آنجا خیلی دست به عصا حرکت می کنیم و دلیل خوبی هم داریم. بعضی ها می گویند شما وسواس دارید، مگر نمی بینید که بر علیه ما توطئه می شود. ولی این بر اساس یک واقعیت است؛ چون مؤسساتی که آنجا قدیمی تر از ما بودند، بخصوص در بین اهل سنت، در این خصوص فعال تر هستند و حساسیت های ما را کمتر دارند، پس از مدتی که با مؤسسات دولتی آنجا آمیخته می شوند و کمک های مالی می گیرند و رابطه متقابل پیدا می کنند و متأسفانه به مرور زمان حل می شوند و این یکی از نگرانی ها و دغدغه هاست. از حدود ۶ سال پیش رئیس فدراسیون تقریب بین ادیان استرالیا بودم و هنوز هم این سمت را دارم. تقریب بین ادیان مزایا و معایبی دارد. خوبی آن این است که ما به عنوان یک اقلیت دینی مذهبی، فرصتی پیدا کردیم که خودمان را معرفی کنیم. مـن خـدا را شکر می کنم در این ۲ـ۳ انتخابات اخیر همیشه بنده رأی آوردم، البته از باب اینکه قحط الرجال است و اکثر علمای اهل سنت آنجا انگلیسی بلد نیستند و لذا عملاً بنده رأی آوردم. اینکه می گویم خوشحالم از باب اینکه اسلام را با سبقه تشیع به اهل بیت معرفی می کنیم؛ البته بدون اینکه حساسیتی هم نسبت به اهل سـنـت بـه وجـود بـیـاوریم. چـون بـالاخره ولایت و دوست داشتن اهل بیت(ع) دیگر شیعه و سنی ندارد. به هر حال وقتی من از حضرت علی(ع) صحبت می کنم و از ایشان حدیث نقل می کنم و یا اینکه از امام صادق(ع) حدیث ذکر می کنم، می گویم امام صادق(ع) از اجداد طـاهـریـن از پـیـامـبـر(ص) می گوید. به این سبک سنی هایی هم که در جلسه هستند به هر حال می فهمند که امام صادق(ع) چه کسی است. تقریب ادیان به معنای وارد جامعه علمی آنجا شدن، کار خیلی خوبی است، ولی باید مواظب باشیم که در ارزش هایمان خللی وارد نشود. متأسفانه گاهی ناخداگاه فرد به خاطر عشق زیادی که برای نشان دادن شیرینی اسلام به آنها دارد، یک سری اصول و ارزش های خودش را نادیده گرفته یا خدای نکرده تحریف می کند. به عنوان یک سخنران جایی سخنرانی می کند و یک سری مسائل را تحریف می کند و یا منکر می شود که یک وقتی اینها ناراحت نشوند که این خطر بزرگی است. من همیشه به دوستانم می گفتم که باید مواظب باشیم که از یک سری مسائل و اعتقاداتی که داریم توجیه عقلانی کنیم. چند وقت قبل یک مصاحبه اینترنتی با یکی از خبرگزاری های استرالیا داشتم. یکی از سؤال هایی که کردند در خصوص حکم سنگسار کردن بود. من سعی کردم تا آنجا که وسع علمی داشتم، توجیه کنم. وقتی که مصاحبه تمام شد یکی از همکاران من که از استرالیا در این جلسه شرکت کرده بود، به بنده زنگ زد و گفت من یک مقدار از دست شما ناراحت شدم. گفتم چرا؟ گفت شما چرا منکر نشدید، می گفتید این اصلاً یک سـنـت قـدیمی بود. گفتم برای اینکه آقای خبرنگار خوشش بیاید، نمی توانم منکر یک حکم دینی بشوم و به ایشان گفتم این حکم را من جعل نکردم که من بخواهم بردارم. بله، در قرآن نداریم. ولی خیلی چیزها را در قرآن نداریم. بنابراین وقتی در محیط غرب در دانشگاه ها و مؤسسات علمی کم می آوریم، بـرای تـوجیه کردن و اینکه نمی خواهیم بگوییم من نمی دانم این اتفاقات پیش می آید. گاهی هم احساس می کنیم راستی این سنگسار کردن چیست؟ نکند یک وقت این آیه قرآن جعلی باشد. به جای اینکه بگوید من نمی دانم و یا من باید بروم تحقیق بیشتری کنم، قضیه را منکر می شویم. من این را در بین اهل سنت زیاد دیدم. سمیناری که چند سال پیش برگزار شد و از سوی دولت پـشـتـیـبانی می شد، سخنگوی دولت در این سمینار صحبت کرد و چند آیه مختلف از آیات قرآن را ذکر کرد و گفت: شما آقایان روحانی موظف هـسـتـید یک تفسیر امروزی مطابق با شرایط امروز استرالیا عرضه کنید و این تـفـسـیری که هزار سال پیش کردند به درد آن موقع می خورد. الان باید یک تفسیر جدیدی کرد که مردم این تصوری که در مورد جهاد دارند عــوض شــود. فــردای آن روز رئـیــس فـدراسـیـون مسلمـان هـای استرالیا مصاحبه کرد و گفت: حالا ما الزامی نداریم که هر آیه ای کـه در قـرآن هـسـت وحـی مُنزل باشد؛ تصوری که مسیحی های لیبرال دارند. چه کسی گفته که هر آیه ای که در قرآن هست خدا نازل کرده. بالاخره پیغمبر هم انسان بوده و یک چیزهایی به آن اضافه کرده است. ببینید درست یک روز بعد از آن حرف آقای سخنگوی دولت در آن سمینار، رئیس فدراسیون مسلمان ها که از اهـل سنت است، تحت تأثیر قرار گرفت. او یک آدم معمولی نیست و این حرف را رئیس فدراسیون دارد مـطـرح مـی کـند. بنابراین ما در تعامل با کلیساها و مؤسسات علمی واقعاً خیلی با آنها دست به عصا کار می کنیم. بنده خودم رئیس انجمن تقریب ادیان هستم. عـمداً خیلی نمی خواهم که با آنها مخلوط شویم، از مخلوط شدن با آنها می ترسم.
آیا غیر از مرکز امام حسین(ع) مراکز شیعی دیگری آنجا وجود دارد؟ مراکز آموزشی یا خدماتی که بالاخره به نحوی به امور شیعیان رسیدگی کنند؟
بله. چون استرالیا یک کشور چند ملیتی است، بافت مـراکـز اسلامـی معمـولاً بـه غیـر از مـرکـز اسلامی امام حسیـن(ع)، واقعـاً بافت پیشینه شیعیان است. مثلاً شیعیان افغانی در سیدنی با توجه به قسمت های مختلف شهر که زندگی می کنند ۲ تا ۳ مرکز دارند. مثلاً در یکی از مناطقشان به نام گرنویل که قدیمی ترین مرکز شیعیان افغانی هم هست، اکثر کسانی که شرکت می کنند پیشینه افغانی دارند و برنامه هایی برای خودشان دارند. برنامه خـدماتی دارند، مسجدی برای نماز جماعت دارند و مناسبت های مذهبی را برگزار می کنند. مـتـأسـفـانـه اکـثـر مراکز اسلامی روحانی دایمی ندارند و یا از یک روحــانــی مـشترک استفاده می کنند و در مناسبت های اصلی سال مثل ایام محرم و ماه مبارک رمضان، از خـارج روحـانـی دعـوت می کنند و در طول سال با آن روحانیان که موجود هستند یا افراد غیرروحانی مناسبت های دینی را بـرگـزار مـی کنند و لذا عمده فعالیت هایی که دارند مـنـحـصـر به ولادت و وفـات ائـمـه مـعصومین(ع) می شود. معمولاً مراکز اسلامی دعای کمیل را هم به عـنوان سمبل شیعی برگزار مـی کـنـنـد. اگـر از نـظـر قــدمـت بـخـواهم عـرض کنم قـدیـمـی تـریـن مرکز اسلامی شیعیان، مرکز اسلامی الـزهـرا(س) اسـت که به جامعه لبنانی های استرالیا مـربـوط می شود و در همین شهر سیدنی است. فکر می کنم این مرکز چند سال بعد از انقلاب ایران تأسیس شده است. یک مسجدی دارد و از حدود ده سال پیش هم یک دبـسـتانی در کنار آن تأسیس کردند که الان آن را به دبـیـرسـتان غیرانتفاعی گسترش داده اند. غیر از آن عراقی ها و پاکستانی ها هم برای خودشان چند مرکز دارند. ایرانی ها مرکز جداگانه ندارند؛ جز همین مرکز امـام حـسـیـن(ع) کـه شـرکـت مـی کنند. مـنـتها چون برنامه های ما به انگلیسی است و حتی خـطبه های نماز جمعه هم به انگلیسی است، دیگر عادت کردند و شرکت می کنند.
آیـا شـیعیان با سازمان های روحانیت شیعه مرتبط هستند؟
بله. البته آنهایی که مراکز خودجوش دارند و نسبتاً زیاد هم هستند، ارتباطشان در حد این می شود که به قول فلاسفه تجانس اینها علت انضمامشان است. مثلاً مقلدین مرحوم آیت الله سیدفضل الله جمع شدند و یـک تــشــکلـی درسـت کـردنـد یـا مقلدین آقای شیرازی همین طور. اگر روحانی داشته باشند به صورت طبیعی روحانی را انتخاب می کنند که در همان مسیر باشد، وگرنه تعدادی از افراد متدین که از نظر تقلیدی معمولاً مرجع مشترکی دارند، انجمن و برنامه ای دارند.
برخی مراکز و گروه ها هستند که وقتی ارتباط شان با مرجعیت رسمی شیعی قطع می شود به مرور منحرف هم می شوند. مثلاً چند نفر یک مؤسسه ای راه انداختند همان طور که فرمودید بدون توجه به دین، نظر شخصی خودشان را اعمال می کنند. آیا چنین خطری از سوی این گروه ها وجود دارد؟
در استرالیا بین مراکز اصلی و معروف، الحمدالله کمتر این موضوع دیده می شود، ولی مراکز و مؤسساتی که صرفاً فقط یک صندوق پستی دارند و تعدادی دور هم جمع شدند یا در خانه هایشان یک برنامه گذاشتند، این نگرانی هست. ولی در سیدنی این را من سراغ ندارم؛ حـداقـل بـه عـنوان یک تشکل شناخته شده معروف نداریم.
آیا مراکز شیعیان با هم ارتباط دارند یا مستقل هستند؟
مراکز شیعه تقریباً مستقل هستند؛ مگر از جهاتی با یکدیگر ارتباط داشته باشند. از همان اوایلی که بنده استرالیا رفتم تا این اواخر، بارها و بارها سعی کردیم و حـتـی ۲ بار هم همت شد که یک فدراسیون شیعیان تأسیس شود. ـ چون اهل سنت فدراسیون دارند ـ ولی متأسفانه دیری نپایید که به مشکل مرجعیت مبتلا شد و هر کسی می خواست حرف خودش را بزند. مثلاً اگر که از فلان مسجد بیایند، چون من معتقد به مرجعیت فلانی نیستم، اینها را قبول ندارم. لذا متأسفانه ادامه پیدا نکرد.
ولی اختلافات جدی هم طبیعتاً نباید داشته باشند؟
نه. اکثرشان اختلافی ندارند، مگر تعداد معدودی از آنها. حساسیت روحانی فرق می کند. یعنی روحـانی که بالای سر آن مرکز است کسی باشد که حساسیت داشـتـه بـاشـد. مـثـلاً دو روحـانـی هر کدام در مرکز جداگانه ای هستند، اینها همدیگر را قبول ندارند. حالا چطور می شود اینها را کنار هم آورد. مـن اتـفاقاً با همه آنها دوست هستم و به اصطلاح یک خاکشیر مزاج هستم. به آنها می گویم من با مسیحی ها دوره می گذاشتم شما که دیگر شیعه هستید و همه ان شاءالله اهل بیت(ع) را دوست داریم. بدون اغراق عرض می کنم، مرکز امام حسین(ع) تنها مرکزی است در استرالیا که همه با هم متحد هستند و یک مرکز جوانان است. ثقل کار ما روی جوانان است. شاید شما فکر کنید جوان در دعای کمیل شرکت نمی کند، ولی برعکس. حتی در دعای کمیل بارها بعد از دعا برگشتم تا ببینم چند پیرمرد می بینم، می دیدم که من از همه آنها پـیـرتـر هـسـتم. در بـرنامه های مرکز، چه دعا و چه سخنرانی، حتی نماز جمعه که روز کاری است بیشتر توقع می رود که پیرمرد، پیرزن ها شرکت کنند، چون بیکار هـستند، ولی حتی در نماز جمعه ۹۵ درصد افراد از جوان ها هستند. این مرکز کلاً معروف به مرکز جوانان است. این یک نکته بسیار مهم است. من فکر می کنم عمده دلیل آن این است که برنامه های ما به انگلیسی است. اگر ما هم مثل مراکز دیگر عربی و فارسی و اردو داشتیم، برنامه صرفاً مورد توجه سنین بالا و بزرگ سال قرار می گرفت. چون جوان ولو اینکه اصالتاً ایرانی است، ولـی فارسی متوجه نمی شود؛ بخصوص فـارسـی یـا عربی سخنرانی را متوجه نمی شود. زبان سـخنرانی با حرف هایی که در خانه با پدر و مادرش صحبت می کند فرق می کند. بنابراین ترجیح می دهد که سخنرانی را انگلیسی گوش کند. چون زبانی است که درس آن را خوانده است. دوم اینکه این مرکز چندملیتی است. واقعاً اگر کسی به مرکز امام حسین(ع) وارد شود، اگر بنده را به عـنوان روحانی ایرانی نبیند، نمی فهمد که این مرکز لبنانی است یا ایرانی یا افغانی و یا پاکستانی. بر خلاف مراکز دیگر از همه ملیتی هستند، سومین مسئله اینکه منحصر به یک مرجع خاص نیست. ما در مرکز هر پنج سال یک بار آمار می گیریم و در آن پرسشنامه ای که می دهیم می گوییم بنویسید مقلد چه کسی هستید، اسم کسی را هم نمی خواهیم بگیریم که کسی نگران نباشد. ما فقط دنبال اطلاعات هستیم. هیچ حساسیتی هم نـداریم. بـا اینکه در ایام فاطمیه من خیلی هم داغ صحبت می کنم، ولی همیشه می گویم این یک بحث آکادمیک و علمی است. اگر کسی منکر شد ما حق نداریم که بگوییم او را تکفیر کنید. مگر مرحوم صدوق که منکر به سهو پیغمبر شد، علمای ما ایشان را تکفیر کردند؟ به طور کلی، این مرکز منحصر به یک مرجع خاص نیست و سعی کردیم تا حدی که امکان داشته باشد، زیر پرچم اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) افراد بیایند سینه بزنند.
آیا در دنیای آکادمیک استرالیا تشیع و آموزه های شیعی یا گروه ها و موضوعات شیعی اصلاً حضور دارند یا نه؟
بله. در دانشگاه های آنجا بیشتر دانشجوهای شیعه از کشورهای مختلف آمدند که ایرانی ها حضور پررنگ تری دارند. دانشجویان ایران معمولاً دانشجویان بورسیه ای هستند که عمدتاً مذهبی و فعال هستند و یا از کشورهای دیـگـر مـثل عراق و لبنان که معمولاً در انجمن های اسـلامـی دانشگاه ها شرکت می کنند، ولی به صورت طبیعی در اقلیت هستند. منتها این اقلیت و اکثریت از دانـشـگـاهی به دانشگاه دیگر و شهر به شهر تفاوت مـی کـند. چند وقت قبل ایمیلی یکی از دانشجویان فـرسـتـاده بـود کـه در یـکـی از شـهـرک های اطراف نیوساوت ولز در دانشگاه نیوکاسل، یکی از مهم ترین دانشگاه ها در رشته پزشکی، مشغول تحصیل می باشد. به من گفت که خوشبختانه دانشجویان شیعه به علاوه دانشجویان سنی که حالت رادیکال و تندرو نسبت به شیعه ندارند، ـ بیشتر اهل سنت آسیای جنوب شرقی این حـالـت را دارنـد ـ یـک تشکلی با هم ایجاد کردیم و الحمدالله الان انجمن اسلامی دانشگاه تشکیل شده است. در این دانشگاه شیعیان خیلی فعال شدند. در حال حاضر نماز جمعه آنجا را شیعیان اقامه می کنند و در یک سری مراسم اسلامی که دارند سخنران شیعه هم دعوت می کنند. این را به عنوان یکی از نمونه های خوب معرفی کردم. جاهای دیگری هم که دانشجویان ایرانی قابل تـوجـه باشند، حضورشان تأثیرگذار است. اما در بین اساتید و در حد تدریس و تدوین و کارهای تحقیقی، حضور شیعه در دانشگاه خیلی کم رنگ است که ۲ دلیل دارد: یـکـی ایـنـکـه مـعـمولاً درصد شیعیان در همه کشورهای غربی از اهل سنت کمتر است و دیگر اینکه در این چند سال اخیر، به برکت وجود طالبان شیعه در دنیای غرب بیشتر معرفی شده است. اینکه می گویم از برکت طالبان، واقعاً از باب الطاف خفیه خداوند است؛ چون طالبان از فرقه های اهل سنت هستند و ما وقتی که صـحـبت می کنیم می گوییم به خیلی از اصول اینها اعتقاد نداریم. من بارها این را در جلسات و سمینارهایی که داشتم گفتم؛ اگر یک نفر مسیحی اینجا ایستاده باشد و بنده و یکی از طالبان که اسلحه داشته باشد، اول من شیعه را می کشد بعد می رود دنبال مسیحی. این را خودشان صریحاً می گویند؛ چون مسیحی را اهل کتاب می دانند و ما را مُرتَد و اهل کتاب را بهتر از مُرتد می دانند. با این نگرش در این چند سال اخیر کم کم شیعه، آموزه ها و اعتقادات شیعه مطرح شده است. وگرنه تا حدود ۵ـ۶ سال پیش، حتی می خواهم بگویم تحقیقات اسلامی که آنها می خواستند، عمدتاً از طریق فرهیختگان اهل سنت انجام می گرفت. حتی مستشرقین خودشان هم منابعی که در اختیارشان بود، منابعی بود که از طرف اهل سنت بود. ولی این رویکرد کم کم در حال عوض شدن است.
آیا در جامعه علمی استرالیا مثلاً اساتید، دانشکده ای یا گروهی که شیعه شناسی داشته باشد یا مطالعه کند یا علاقه مند به موضوعات شیعی باشد، حضور دارند؟ فرض کنید در دانشکده حقوق موضوعاتی همچون: حقوق بشر از دیدگاه اسلام یا بحث آموزه هایی مثل شهادت، جهاد، ارتداد و یا حقوق زن از دیدگاه اسلام و شیعیان مطرح شود. آیا کسانی هستند که این بحث ها را به نحوی پی گیری کنند که بتوان به آنها شیعه شناس گفت؟
من هنوز اطلاعی ندارم که در سطح آکادمیک افرادی بـه عـنـوان شـیـعـه شـنـاس معروف شده باشند. ولی شـیعه شناسی خصوصاً و اسلام شناسی در یک سری موضوعاتی که شما فرمودید عموماً، از حدود چهار سال پیش به دلیل حمایت های دولت و بودجه سنگینی که به این منظور اختصاص یافته، خیلی رواج پیدا کرده است. اوایـل سـال جـاری مـیـلادی، یک سمینار جهانی در ملبورن، با موضوع ادیان برگزار شد. تا آنجا که من اطلاع دارم از ایران هم تعدادی شرکت کرده بودند؛ آقای دکتر اعرافی و چند نفر دیگر که مقالاتی هم داده بودند. یکی از موضوعاتی که خواسته بودند در خصوص آن صحبت کنند »دمکراسی از دیدگاه تشیع« و »همجنس بازی« بود. یا یکی از موضوعات جنجال برانگیز که آنها نظر دارند صحبت شود مسئله رَجم است. خیلی اصرار دارند که بدانند نظر شیعه در این خصوص چیست؟ آیا مثل نظر اهل سنت است یا حرف جدیدی دارد؟
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 