پاورپوینت کامل تبلیغ مؤثر باید توسط مبلغان بومی صورت گیردو نه مبلغان مهاجر اعزامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تبلیغ مؤثر باید توسط مبلغان بومی صورت گیردو نه مبلغان مهاجر اعزامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تبلیغ مؤثر باید توسط مبلغان بومی صورت گیردو نه مبلغان مهاجر اعزامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تبلیغ مؤثر باید توسط مبلغان بومی صورت گیردو نه مبلغان مهاجر اعزامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

لطفاً در ابتدا یک معرفی اجمالی از خودتان و چگونگی حضورتان در ایران بفرمایید.

مـن احمـد حنیف، اهل کانادا هستم که در دوران دانشجویی مسلمان شدم. قبلاً مسیحی بودم و در زمینه مبارزه بر علیه سیستم حاکم بر آمریکا، حضور نظامیان آمـریکا در ویتنام و همچنین علیه نژادپرستی فعال بـودم. در آن زمان بین سیاه پوستان آمریکا، کانادا و انگلیس هماهنگی خوبی برقرار بود. تقریباً در اواخر سال دوم دانشگاه پس از چندین سال که گرایشات شدید مارکسیستی پیدا کرده بودم، مسلمان و البته سنی شدم. سپـس یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به مکتب اهل بیت(ع) علاقمند و شیعه شدم. در آن زمان رسانه ها سعی می کردند که بین انقلاب اسلامی و دیگر مسلمـانان فاصله ایجاد کنند. مثلاً می گفتند که این انقلاب مربوط به شیعیان است و به نوعی مسئله مذهبی بودن آن را پررنگ می کردند، نه موضوع استعمار ستیزی آن را.

ابتدا در رشته ای تحصیل می کردم که صرفاً به دلیل عقاید مارکسیستی، به آن گرایش پیدا کرده بودم و هدفم نیز این بود که یک مارکسیست شوم و به کارائیب رفته و چریک شوم. عقایدی نیز داشتم؛ مثلاً در راه این ایده کشته شوم. سپس به تحصیل در دانشگاهی دیگر در رشته روان شناسی و مددکاری اجتماعی روی آوردم. پس از آن بود که برای تحصیل علوم حوزوی به ایران آمدم.

در ابتدا اساتید خوبی نداشتیم؛ زیرا روش خوبی برای درس دادن نداشتند. اکثر ما مجبور بودیم که درس خصوصی بخوانیم، ولی امروزه این وضع بهتر شده بعد از مقدمات، خواندن کلام و فلسفه اسلامی را شروع کردم؛ چون کشور ما کشور غیرمسلمان است و ماهیت سئوالات آنان با مسلمانان متفاوت است. مهم ترین سؤال آنها »چـرا« اسـت؟ در حـالی که مهم ترین سؤال مناطق مسلمان نشین و مسلمانان، »چطور« است؟ »چطور«، یک سؤال فقهی است، مثلاً چطور نماز بخوانم؟ چه طور خمس بپردازم؟ اما آنجا می گویند که چرا خدا وجود دارد؟ چرا باید نماز بخوانیم؟ لذا بیشتر افرادی مثل بنده که به ایران و حوزه علمیه آمدند، به دنبال فراگیری فلسفه، کلام و عرفان شیعی هستند.

از بدو مسلمان شدن تاکنون به امر تبلیغ در میان غیرمسلمانان، عمدتاً در مناطق آمریکا، کانادا و کارائیب انگلیسی زبان مشغول بوده ام. امید دارم ان شاءالله در آینده ای نزدیک با استقرار دایم در این مناطق، با فرصت و شرایط بهتری به امر تبلیغ معارف اهل بیت(ع) در میان جوامع غیر مسلمان بپردازم.با توجه به تجربه چندین ساله در امر تبلیغ، به ویژه در میان جوامع غیراسلامی، فکر می کنید چه مواردی از دین مبین اسلام، برای دنیای امروز و غیرمسلمانان، جذابیت بیشتری دارد؟ اصولاً چه مواردی باعث توجه بیشتر افراد به تفکر شیعی و اسلامی می شود و برای افرادی مثل خود شما جذاب بوده که در دیگر تفکرات مثل مسیحی و مارکسیستی و حتی اهل سنت نبوده است؟

پس از چهار سال مارکسیست بودن، آن هم از نوع شدید آن، به یک بحران رسیدم و بعضی از دوستان مـارکـسـیـسـتـی تمام عیار، عمدتاً مشکلات اخلاقی داشتند، مثلاً آلوده به رذایلی همچون دروغ، الکل و. .. بودند که تفکر مارکسیستی قادر به هدایت و زدودن این مشکلات اخلاقی نبود. لذا من چاره را در دین یافتم و به مطالعه و بررسی ادیان بزرگ دنیا مانند: هندو، بودایی، مسیحیت و اسلام پرداختم. اگرچه در میان همه این ادیان، تفکرات زیبا و اخلاقی یافت می شد، اما از همه بهتر اسلام بود که با برنامه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای زندگی و سعادت بشر برنامه کامل و جامعی دارد.

هنگامی که انقلاب ایران رخ داد، ابتدا فکر کردیم که ایـن انـقـلاب نـیـز نـاشـی از افـکـار سـوسیالیستی و ناسیونالیسم است؛ تصور نمی کردیم که دین نیز می تواند عـامـل یـک انقلاب باشد و دین بتواند نیازهای یک انـقـلاب از قـبـیـل بـرنـامـه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و. .. را تأمین کند. اما انقلاب ایران ثابت کرد که یک دین، یعنی اسلام، توانایی اداره جامعه و پاسخ به نیازهای مادی و فکری بشر امروز را دارد.

وقـتـی کـه مـن تبلیغ می کنم با یک سری مسائل اخلاقی روبه رو می شوم که دین اسلام در خصوص آن یک واقعیات علمی دارد؛ مثلاً در زمینه رذایل اخلاقی، ما می توانیم بگوییم که یک رذیله خاص، چگونه وارد نفس انسان شده و اثرات اجتماعی آن چیست؟ چگونه مـی توان آن را برطرف کرد و غیره. به عبارتی اسلام تمامی جوانب را شرح داده است. ما می توانیم به لحاظ علمی، منطقی و فلسفی در خصوص بهشت و جهنم صحبت کنیم و تمامی آحاد و عموم مردم را با آن آشنا کنیم، در صورتی که در بعضی از ادیان، این اطلاعات، یک علم خاص آن هم مخصوص بزرگان دینی محسوب می شود! به طور مثال، مسیحیت امروز، به لحاظ علمی و فلسفی ورشکسته است. پاسخ درست و قانع کننده ای نسبت به بسیاری از سئوالات ندارد و صرفاً به ارائه »باید« و »نباید« می پردازد و در مورد اینکه چگونه از نظر علمی باید از این بایدها و نبایدها دفاع کرد را بیان نمی کند! بنابراین در چنین شرایطی، طبیعی است که دین اسلام با این همه مسائل عمیق علمی و فلسفی، بسیار جذاب خواهد بود.

پس به نظر شما تبیین عقلانی معتقدات در چارچوب یک نظام فکری، بسیار جذاب است.

بله. استراتژی بنده در امر تبلیغ این است که هیچ گاه به دین و تفکرات غیرمسلمانان، توهین نکرده و کتاب مقدس آنان را انکار نمی کنم. به عبارتی در مواجهه با مسیحیان، بنده به حرف و مشکلات آنها گوش می کنم و تلاش می کنم با استفاده از آموزه های اسلام، به آنان راه بهتر زندگی کردن را نشان دهم تا یک مسیحی بهتر شوند. در یک دید کلی، بسیاری از اخلاقیات و اعتقادات مـسیحیان و مسلمانان مشترک است، مثلا در زمینه وجود بهشت و جهنم، وجود شیطان و ملایکه و. … وقتی توصیه های ارائه شده از سوی بنده که برگرفته از آموزه های اسلام است، منجر به آن شود که یک مسیحی از برخی رذایل اخلاقی دوری کند، چنانچه وی باانصاف بـاشـد، بـه طور طبیعی قدردان اسلام و مسلمانان و علاقمند خواهد شد.

در اینجا باید این نکته را تأکید کنم که برخلاف رفتار و آموزه های ارائه شده از سوی سلفی ها، معارف ارائه شده از سـوی اهـل بیت(ع)، برای رفع نیازها و مشکلات امروزی بسیار قابل استفاده است که البته متأسفانه برای ارائه این معارف، تاکنون اقدام اساسی و مناسبی صورت نگرفته است.

آیـا شیوه تبلیغی شما، بر اساس علایق مخاطبین است؟

بله. به دلیل اینکه اولاً این نوع تبلیغ، یک دعوت و تبلیغ غیر مستقیم است، ثانیاً، تبلیغ امری طولانی مدت است، نه دفعی و یکباره. لذا ابتدا باید بر اساس علایق و سلایق مخاطبین، با آنها ارتباط برقرار کرد و با رفتار دوستانه، در رفع مشکلات زندگی و اعتقادی و کاهش رذایل اخلاقی به آنها کمک کرد. در این صورت، این شیوه بسیار مؤثر است.

با این اوصاف، پس باید در مقابل مذاهب اسلامی و ادیان دیگر، تبلیغ تشیع بسیار موفق تر بوده باشد؟ آیا اینطور است؟ آیا حساسیت منفی نیز نسبت به مذهب تشیع وجود دارد اتفاق می افتد که مخاطبین شما از شیعه و تشیع پرهیز کنند؟

در اینکه اسلام به طور کلی و معارف اهل بیت(ع) به طور خاص، بسیار جذاب هستند، تردیدی نیست. اما در مـنـاطقی که بنده آشنا هستم، در باب تبلیغ اسلام، سلفی ها و وهابی ها موفق تر هستند. علت آن نیز این است که اصولاً شیعیان کار چندانی انجام نمی دهند. مثلاً اگر قرار است در یک مسابقه یا گزینش، سه نفر رقابت کنند، چنانچه دو نفر شرکت نکنند، طبیعی است که یک نفر باقیمانده برنده و پیروز است. در خصوص تبلیغ اسلام نیز وضع بدین گونه است؛ اصولاً تبلیغ اسلام به صورت گسترده و مداوم تنها توسط وهابی ها صورت می گیرد و شیعیان اصلاً به چشم نمی آیند و طبیعی است با جاذبه هایی که اسلام دارد، بسیاری نیز به سوی اسلام معرفی شده از سوی سلفی ها گرایش می یابند.

حساسیت نسبت به مذهب تشیع نیز عمدتاً ریشه سیاسی دارد. به عبارتی طی سال های اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و گرایش و توجهی که از سوی مردم در سراسر دنیا نسبت به مذهب تشیع رخ داده، رسانه های غربی و وهابی با تلاش گسترده ای، سعی در ارائه چهره منفی از شیعه و تشیع دارند که مسائل سیاسی مهم ترین تمرکز آنان است. در کنار این مسائل، برخی عـادات نـادرسـت رایج در جامعه شیعی نیز به کمک دشمنان آمده و برای ارائه یک چهره منفی از تشیع به آنان کمک بسیاری کرده که می توان از موضوع قمه زنی، به عنوان بهترین نمونه آن نام برد. به طوری که اگر کلمه شیعه را در اینترنت جست وجو کنید، موضوع قمه زنی در صدر قرار می گیرد.

با این وجود، چنانچه شیعیان بتوانند فارغ از این هـجـمـه هـا مـعارف منطقی و جذاب خود را به مردم بـرسـانند، همیشه با استقبال و پذیرش آنان روبه رو خواهند شد و هیچ نظر منفی وجود ندارد.

پس جنابعالی مهم ترین مشکل را در ارائه تفکر و اندیشه های درست تشیع؛ تبلیغ نادرست و به عبارتی کم کاری در تبلیغ و مسائل سیاسی می دانید؟

بله. خوب است در اینجا به بحث هولوکاست، به عـنـوان یـک مـوضـوع مهم اشاره کنم. امروزه نظام جمهوری اسلامی به عنوان نماد اصلی تشیع و شیعیان در جهان مطرح است و طبیعی است هر اتفاق و رفتار آن به پای شیعیان نوشته می شود. بنده به علت توجه چند سال اخیر ایران به موضوع هولوکاست کاری ندارم، اما عـرض می کنم که چند سال پیش، به هنگام یکی از همایش های پیرامون این موضوع، چند نفر را از نقاط مختلف دنیا دعوت کردند. اینکه همایش علمی در باب هر موضوعی مثبت و قابل قبول است، تردیدی وجود ندارد، اما باید شیعیان و نظام ایران به این نکته مهم و کلیدی کاملاً توجه داشته باشد، که برخی از سردمداران مـخالف هولوکاست در غرب، نژادپرست و فاشیست هستند. این افراد به طور کل ضد یهود هستند و نه فقط ضد صهیونیست. در حالی که ما تنها ضد صهیونیست هستیم. وقتی این افراد نژادپرست و فاشیست و به طور خـاص، دیوید دوک، رئیس نژادپرستان آمریکایی از سوی ایران دعوت شود، طبیعی است موجب بدگمانی و سوءظن می شود. دیگر چگونه می توان افکار عمومی مردم را توجیه کرد، خود من وقتی این موضوع را شنیدم، حیران و متعجب شدم.

آن مـوقـع بـه دوسـتـانم گـفـتم، اگر من به جای رسانه های غربی بودم، با تهیه یک برنامه زنده با عنوان: »دیـویـد دوک در تهران«، از این فرصت علیه ایران استفاده می کردم که از قضا، رسانه های آمریکایی سه روز بعد همین کار را کردند. سی ان ان دیوید دوک را برای مصاحبه دعوت کرد و از آنجا که اخلاق او بسیار تند است، مجری با عصبانی کردن او، سعی کرد که نشان دهد ایران با چه افراد منفی ای همکاری می کند! به نظر من همین یک اقدام نادرست ایران و اقدام حساب شده سی ان ان کافی بود تا هزاران سیاه پوست ظرف یک شب از ایران و تشیع دور شوند. جالب آن است که تاکنون نیز ایران از اقدام خود در خصوص دعوت از دوک اظهار پشیمانی نکرده است!

لذا تأکید می کنم که مشکل ما، اندیشه ها و تفکرات دینی ارائه شده نیست. بلکه اولاً در رساندن آن به جوامع غـربـی و غـیرمسلمان ناتوان بوده ایم و ثانیاً مسایل سیاسی زمینه ساز بوده است.

لطفاً این ناتوانی در امر تبلیغ را توضیح دهید. در این عرصه سازماندهی و برنامه ریزی چگونه است که آن را ناکارآمد می دانید؟

اصولاً برنامه ریزی و شیوه تبلیغ شیعیان در جوامع غیرمسلمان نادرست و ناکارآمد است. برنامه ریزی و شیوه تبلیغی سنی ها و وهابیان را بیشتر می پسندم. به راستی تبلیغ سنی چیست؟ اصولاً معنای تبلیغ توسط وهابیان در درون جوامع غیرمسلمان، دعوت مردم غیر مسلمان و سپس مسلمانان ضعیف الایمان است؛ اما در مقابل معنا و ماهیت تبلیغ از سوی مبلغان شیعه در وهله اول، تبلیغ در میان شیعیان آن جامعه و آن هم شیعیان هم وطن و هم قوم خود.!! در ثانی تبلیغ شیعیان، تنها در ایام خاصی مانند ماه رمضان و محرم صورت می گیرد، اما تبلیغ سنی ها در تمام طول سال و تمام ایام بدون انقطاع صورت می گیرد. به عبارتی زندگی یک مبلغ سنی، یعنی تبلیغ.

بنده پس از شیعه شدن و قبل از حضور در ایران، در تـمـام اوقـات و ایـام مشغـول تبلیـغ و گفـت وگـو بـا غیرمسلمانان بودم، ولی اکنون تنها می توانم در همان ایام خاص، یعنی محرم و رمضان به این امر بپردازم و اصولاً حتی اگر خودم هم بخواهم، فارغ از این چارچوب تبلیغی شیعی اقدام کنم، نمی توانم؛ زیرا اصلاً مکان و شرایط در دیگر ایام فراهم نیست که بنده و امثال من بخواهیم تمام وقت به امر تبلیغ بپردازیم و جامعه شیعی پذیرای این امر نیست. لذا باید منتظر شوم تا ماه محرم و رمضان فرارسد تا از سوی گروهی و یا مرکزی برای تبلیغ دعوت شوم!

مـهم تـر یـن پـایگاه های تبلیغی شیعیان در غرب، مساجد و مراکز اصلی وابسته به گروه ها و قومیت های شیعی به ویژه شیعیان مهاجر است. مثلاً شیعیان ایرانی، لبنانی، پاکستانی، خوجه ها، هریک مساجد و مراکز مخصوص به خود دارند. این مراکز دو مشکل بزرگ و بسیار مهم دارند: اول آنکه، این مراکز برای جذب و حفاظت معنوی از شیعیان همان قوم و نژاد تأسیس شده اند و اصلاً برای جامعه غیرمسلمان آن منطقه و کـشـور برنامه ای ندارند و دوم اینکه، حتی در جذب جوانان و فرزندان شیعیان مهاجر که دیگر به زبان مادری خود نیز تسلط کافی ندارند دچار مشکل هستند؛ زیرا اکثر مبلغانی هم که به این مراکز دعوت می شوند، به زبان مادری آن گروه سخن می گویند و توانایی سخنرانی و تبلیغ به زبان انگلیسی روان را ندارند و لذا یک مشکل بزرگ ایجاد می شود؛ به طوری که هدف اصلی که جذب جـوانـان و فـرزنـدان شـیـعـیـان مهاجر است، محقق نمی شود. اینجاست که این مراکز مجبور هستند به سراغ افرادی همچون بنده بروند تا بتواند با این بچه ها ارتباط بگیرد و آنها را جذب کند!

ما نیاز به یک جامعه شناسی جامعه شیعی در غرب داریم. اکثر شیعیان ساکن غرب، مهاجر هستند که نیت اصلـی آنـهـا در ایـن سفر، قطعاً حفظ دین و مسایل اعتقادی و دینی نبوده، بلکه اگر نگوییم غالباً برای فرار از دین و ضددینی بوده، باید گفت برای مسایل اقتصادی و سیاسی بوده است. در این شرایط خانواده های متدین، برای حفاظت از خانواده خود و مثلاً یافتن غذای حلال و ارتباط با هم وطنان خود، اقدام به تشکیل مراکز اسلامی مخصوص خود می کنند، مثلاً مرکز اسلامی وابسته به شیعیان عراقی، یا شیعیان لبنانی مهاجر و…. نکته مهم در اینجاست که این مراکز به واقع یک مرکز اسلامی نیستند، بلکه باید آن را مرکز مسلمانان ایرانی مهاجر، یا مرکز مسلمانان پاکستانی مهاجر نامید که هدف آن حفظ فرهنگ مهاجران آن کشور به خصوص است. در اغلب موارد این مراکز به قدری بسته و مختص یک قومیت است که حتی شیعیان دیگر اقوام در آنجا احساس غربت کرده و احساس راحتی ندارند؛ چه برسد به غیر شیعیان و حتی غیر مسلمانان!

اما در مقابل، مراکز اسلامی سنی ها این گونه نیست. آنها به دلیل تجربه ای که داشته اند، طوری با هم آمیخته می شوند که اصلاً موضوع قومیت در مراکز اسلامی آنها مطرح نیست. به طور مثال، در تورنتو یک مرکز اسلامی مـهـاجـران کـرواسـی سـنـی هست که رئیس آن یک پاکستانی است و اکثر مسلمانانی که به این مرکز می روند پاکستانی هستند و اندکی هم خود مسلمانان کروات. نه تنها مشکلی ایجاد نشده، بلکه اندک مسلمانان کروات با این اقدام به گروه بزرگ مسلمانان پاکستانی و کروات تبدیل شده اند.

شیعیان نه تنها هنوز نتوانسته اند چنین کاری کنند، بلکه متأسفانه بین مراکز شیعی یک حس رقابت و مقابله نیز وجود دارد و به جای اینکه این مراکز یکدیگر را یاری کنند، در بسیاری از موارد نقش تخریبی علیه یکدیگر نیز داشته اند. این مراکز حتی در همان هدف کوچک خود که حفظ هویت فرهنگی مهاجران خود هستند، نیز ناکام بوده اند.

در حـال حـاضر با این تعداد افرادی همچون خود حضرتعالی که در حوزه علمیه قم آموزش دیده اید، چرا همچنان مشکل وجود دارد؟

اصولاً اغلب مراکز شیعی (مراکز اسلامی وابسته به شیعیان) در غرب، به منظور حفظ هویت یک قومیت خاص تأسیس شده و لذا به همین دلیل، به علت حس ناسیونالیستی شدیدی که وجود دارد، معمولاً از مبلغانی از قوم خود استفاده می کنند. این مبلغان غالباً به زبان انگلیسی تسلط کافی ندارند و مهم تر از آن، با نیازها و اقتضائات آن جامعه نیز آشنایی ندارند. همان طور که می دانید در تبلیغ تنها احکام نماز و روزه بیان نمی شود و باید بسیاری از مشکلات و مسایلی که شیعیان مهاجر و حتی بومی آن منطقه دچار آن هستند، بررسی و راهکار ارائه شود. در حالی که فقط هنگامی که به دلایلی که عرض شد، با مشکل مواجه می شوند، به سراغ بنده و امثال بنده می آیند. مبلغان بومی، در این شرایط با توجه به آنکه در آن منطقه زندگی کرده و رشد یافته اند، به خـوبـی بـا مسایل آشنا و قادر به ارائه راهکار صحیح هستند.

متأسفانه این قومیت گرایی در مراکز شیعی باعث شده بسیاری از مبلغان بومی مغرب زمین که در ایران، سوریه و حتی لبنان علوم دینی را فراگرفته اند، پس از بازگشت به کشور خود مجبور باشند به اشتغالاتی غیر از تبلیغ مثل: کارهای تجاری، رانندگی کامیون و اتوبوس، کارگر یک فروشگاه و. .. روی آورند.

حال که جامعه شیعی به این موضوع توجه نداشته، چرا خـودتـان یـعنی همین مبلغان و طلاب بومی برای سـازمان دهی این امر و مثلاً تأسیس مراکز شیعی فراگیر در غرب فکری نکردید؟

ساماندهی این امر حتی در یک منطقه کوچک نیز به حمایت مادی و معنوی زیادی احتیاج دارد. حتماً به این نکته واقف هستید که بخش عمده این طلبه های شیعه بومی از قشر فقیر بوده و فاقد پشتوانه مالی هستند و پس از بازگشت چنانچه شرایط امر تبلیغ مهیا نشود و مورد حـمایت جامعه شیعی قرار نگیرند (که غالباً اینگونه است) مجبور هستند برای تأمین زندگی خود به کارهای متفرقه بپردازند. در حال حاضر در میان کانادایی ها، من تنها هستم. اگرچه قبل از بنده، افرادی به امر تبلیغ اشتغال داشتند، اما پس از یکی دو سال این کار را رها کرده و به سراغ کارهای دیگر رفته اند.

در چنین شرایطی که جامعه شیعی به دلیل عادت غلط و نادرستی که در امر تبلیغ دارد و عرض کردم، از مبلغان بومی حمایت نمی کند؛ خود مبلغان نیز نه تنها پشتوانه مـادی شـخصی ندارند، بلکه حمایتی نیز از سوی آن جامعه غیرمسلمان، دریافت نمی کنند. بنابراین چگونه می توان انتظار داشت که بتوانند این کار را سازماندهی کنند و یا اقدام به تأسیس مرکز نمایند؟

برای این امر، باید نگاه و عادت تبلیغ در میان شیعیان اصلاح شود و این کار نیازمند برنامه ریزی و حمایت از سوی بزرگان و نهادهای متولی این امر در جامعه شیعی همچون حوزه علمیه قم دارد.

هـنـگـامـی که جوانان غربی برای تحصیل علوم اسلامی و معارف اهل بیت(ع) به مراکزی همچون: ایران و حوزه علمیه قم و امثال آن می آیند، نمی توانند بـرای سال های طولانی مثلاً ۴۰ تا ۵۰ سال در اینجا بمانند. اغلب این افراد همان هنگام که برای آشنایی با علوم اسلامی قصد حضور در ایران را دارند، فرصت ها و گاهی اشتغالاتی در جامعه خود دارند و برای چند سال مرخصی کاری و یا درسی می گیرند. این افراد غالباً در جامعه ایران و یا عراق و سوریه آینده ای ندارند، پس آینده شان، در جامعه خودشان رقم خواهد خورد و باید لـزوماً بازگردند. اکثر قریب به اتفاق آنها هم از قشر ضعیف آن جامعه هستند، مثلاً اکثر برادران آمریکایی که برای درس خواندن به ایران آمدند، سیاه پوست و ضعیف بودند که نه در ایران آینده ای دارند و نه در آمریکا پشتوانه و حامی مادی و معنوی.

تنها آن تعداد از افرادی که مثلاً از جامعه خوجه ها، یا ایرانیان و دیگر ملیت های فلان منطقه برای تحصیل می آیند، پس از بازگشت مورد حمایت جامعه خود قرار می گیرند و با امکاناتی که در اختیارشان قرار می گیرد، می توانند به دانشگاه بروند، یا روحانی یک مرکز شوند و از این قبیل اشتغالات. ولی این موضوع در مورد اکثر مبلغان بومی و سیاه پوست صدق نمی کند.

آیا این مشکلاتی که بیان کردید، از دید سیاست گذاران و متولیان امر تبلیغ در جامعه بزرگ شیعی و نظام جمهوری اسلامی مغفول مانده و یا تصمیمی بر رفع آن گرفته نشده است؟

من اراده و برنامه جدی را در این زمینه، از سوی زعما و نهادهای شیعی ندیده ام و به این نتیجه رسیده ام که ایران نیز همانند شیعیان دیگر ملیت ها، مبلغان تربیت شده ملیت خود، یعنی ایرانی را ترجیح می دهد.

می توان در این زمینه یک مطالعه دقیق کرد که مثلاً آیا اولویت جامعه شیعی و به طور خاص نظام جمهوری اسلامی و حوزه علمیه قم، به عنوان مهم ترین پایگاه شیعیان دنیا، برای اعزام مبلغ و یا اداره مراکز فرهنگی در آفریقا، طلاب آفریقایی هستند یا ایرانی؟ آیا امروزه طلاب آفریقایی مورد حمایت مادی و معنوی شیعیان در ایران، لبنان و. .. قرار می گیرند که یک مدرسه یا مرک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.