پاورپوینت کامل فصل دوم; خداشناسی و خداباوری از دیدگاه آموزه های اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل دوم; خداشناسی و خداباوری از دیدگاه آموزه های اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوم; خداشناسی و خداباوری از دیدگاه آموزه های اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوم; خداشناسی و خداباوری از دیدگاه آموزه های اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹

۱. خداشناسی و خداباوری در قرآن

الف) نقش خداباوری در زندگی انسان­ها[۱]

در بسیاری از آیه های قرآن، درباره نتایج و آثار ذکر خداوند، مطالبی بیان شده است که به چندین مورد اشاره می­کنیم.

یک ـ آرامش و اطمینان قلب

الّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ. (رعد: ۲۸)

همانا کسانی که ایمان آورده­اند و دل­هایشان به یاد خدا آرام می­گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل­ها آرامش می­یابد.

رسیدن به اطمینان، خواست همه انسان­هاست. انسانی که مطمئن است، هیچ­نگرانی ای ندارد، به نوع بینش انسان از خدا بستگی دارد. هر چه میزان بینش و آگاهی انسان به خدا بیشتر و دامنه­دارتر باشد، درجه های اطمینان بالاتر خواهد بود.

از دیدگاه وحی الهی و آموزه­های پیامبران بزرگ انسان نباید خود را اسیر خدایان، قدرتمندان و بت­های دروغین کند؛ چرا که هر قدر این بت­های ضعیف بیشتر باشد. نگرانی در وجود آدمی بیشتر شکل خواهد گرفت. خدایان ذهنی و دروغین، هیچ­کدام نتوانستند انسان را به آرامش درونی برسانند، بلکه نگرانی و پریشانی خاطر را برای انسان به ارمغان آورده­اند. بنابراین، انسان برای رسیدن به اطمینان خاطر، باید از کفر و شرک و نفاق دوری کند و به خدای یکتا و توانا ایمان آورد و به او متکی باشد، وگرنه گرایش به قدرت­های ناپایدار، نه تنها رهایی­بخش نیست، بلکه پدید آورنده ترس و نگرانی است.

دو ـ ترس در دل

الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرینَ عَلی ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصّلاهِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. (حج: ۳۵)

همانان که چون [نام] خدا یاد شود، دل­هایشان خشیت یابد و [آنان که] بر هر چه بر سرشان آید، صبر پیشه­گانند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزی شان داده­ایم، انفاق می­کنند.

إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکّلُونَ. (انفال: ۲)

مؤمنان، همان کسانی­اند که چون خدا یاد شود، دل­هایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می­کنند.

هنگامی که انسان به دیدن شخص شایسته­ای می­رود، شخص دیدارکننده گاهی چنان تحت­تأثیر مقام دیدارشونده قرار می­گیرد که ترس بر او چیره می­شود، به گونه­ای که ممکن است هنگام سخن گفتن دچار لکنت زبان شود یا حرفش را از یاد ببرد. هر چند آن شخص شایسته، نهایت محبت و علاقه را به او و همه داشته باشد، این ترس و نگرانی درونی، بازتاب درک عظمت است. بر این مبنا، نوعی پیوند میان ترس و آگاهی است و هر چه میزان این درک و آگاهی بیشتر باشد، ترس هم بیشتر خواهد بود.

سه ـ خشوع قلب

أَ لَمْ یَأْنِ لِلّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقّ ِ وَ لا یَکُونُوا کَالّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. (حدید: ۱۶)

آیا برای کسانی که ایمان آورده­اند هنگام آن نرسیده که دل­هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدان ها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دل­هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند.

خشوع قلب هنگام ذکر و یاد حضرت حق، نشانه شناخت خداست و سنگ دلی، نشانه نشناختن پروردگار یکتا و تواناست و چون انسان سنگ دل به آگاهی و معرفت دست نیافته است، در برابر پروردگار نیز سر تعظیم فرود نمی­آورد. بر این اساس، هر چه شناخت کمتر باشد، آدمی سرکش تر است و چون از حد خود فراتر رفت، آدمی خودپرست تر می شود و هر چه از این نردبان خودپرستی بالاتر رود، خطر سرنگونی، او را بیشتر تهدید می­کند.

چهار ـ دوری شیطان از انسان

وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ وَ إِنّهُمْ لَیَصُدّونَهُمْ عَنِ السّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ. (زخرف: ۳۶ ـ ۳۸)

و هر کس از یاد [خدای] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی می­گماریم تا برای وی دمساز می­باشد و مسلماً آنها ایشان را از راه بازمی­دارند و [آنها] می­پندارند که راه یافتگانند. تا آن گاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید، [خطاب به شیطان] گوید: ای کاش میان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، که چه بد دمسازی هستی!

تا زمانی که انسان در قلب خویش به حقیقت ذکر توجه داشته باشد، شیطان نمی­تواند به قلب او راه یابد و چنین فردی از شر خواهش­های نفسانی و وسوسه­های شیطانی در امان خواهد بود، ولی به محض اینکه خدای رحمان را از یاد ببرد، شیطان به قلب او راه می­یابد و هم­نشین وی می­شود. آن­گاه برای گمراهی او می­کوشد و او تصور می­کند که همچنان در راه راست گام برمی دارد، غافل از اینکه این راه پایان روشنی ندارد.

پنج ـ خداوند، یادآور یادآوران است

فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ. (بقره: ۱۵۲)

پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه­ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید… .

کسی که توفیق یاد خدا دارد، خدا نیز به یاد او خواهد بود. کسی که توفیق دعا دارد، توفیق اجابت دعا هم دارد: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.» (غافر: ۶۰) کسی که توفیق شکرگزاری دارد، توفیق زیادی نعمت هم دارد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنّکُمْ ؛ اگر شکرم بگذارید، حتماً نعمت شما را زیاد می کنم.» (نساء: ۱۴۷) و کسی که توفیق استغفار دارد، توفیق آمرزش هم دارد: «اسْتَغْفِرُوا رَبّکُمْ إِنّهُ کانَ غَفّارًا؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزگار است». (نوح: ۱۰)

شش ـ پیدایش بصیرت

إِنّ الّذینَ اتّقَوْا إِذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشّیْطانِ تَذَکّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. (اعراف: ۲۰۱)

در حقیقت کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه­ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند.

انسان به محض اینکه به یاد خداوند می­افتد، این ذکر، برای او مانند چراغی است که ناگهان در ظلمت روشن شود و همه جا را روشن می کند. این ذکر به او فرصت رویارویی و توان پیکار با هوای نفس را می­دهد و می­تواند خودش را کنترل کند و به بینایی و بصیرت دست یابد تا به وسوسه­های شیطانی پی ببرد.

هفت ـ آگاهی بخش و مانع غفلت

وَ اذْکُرْ رَبّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرّعًا وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ . (اعراف: ۲۰۵)

و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بی­صدا یاد کن و از غافلان مباش.

ذکر شایسته، آن است که انسان لحظه به لحظه به یاد پروردگار خویش باشد و از یاد خدا غافل نشود، مراقب خویش باشد و نگذارد شیطان به دلش راه یابد و او را از راه راست دور کند.

هشت ـ رشد و تکامل انسان

وَ لا تَقُولَنّ لِشَیْ ءٍ إِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدًا* إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبّی ِلأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدًا. (کهف: ۲۳ و ۲۴)

و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد.

مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک­تر از این به صواب است، هدایت کند. (کهف: ۲۴)

اینکه خود را فاعل مختار بپنداریم، نوعی نسیان الهی است؛ زیرا این نسیان، نشانه غفلت است و باید همواره یاد خداوند باشیم. در این صورت می­توانیم به آینده­مان امیدوار باشیم. آن که می­گوید فردا این کار را خواهم کرد، آیا یقین دارد که پس از امروز، فردایی باشد و آیا می­تواند امیدوار باشد که فردا زنده خواهد بود و آیا می­تواند توان جسمی و روحی خود را مبنی بر انجام کاری که به فردا موکول می­کند، ضمانت کند؟

نه ـ فلاح و رستگاری

یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ . (انفال: ۴۵)

ای کسانی که ایمان آورده­اید، چون با گروهی برخورد می­کنید، پایداری ورزید و خدا را بسیار یاد کنید. باشد که رستگار شوید.

ایمانی ارزش دارد که ثبات داشته باشد و انسان باید ایستادگی خود را با مداومت بر ذکر، تقویت و تثبیت کند و بدین وسیله، زمینه رستگاری خود را فراهم سازد. در این آیه، خدا برای تحقق رستگاری، خواهان ثبات ایمان است و در آیه­ای دیگر، پروردگار می­فرماید:

یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ . (محمد: ۷)

ای کسانی که ایمان آورده­اید، اگر خدا را یاری کنید، یاری تان می­کند و گام­هایتان را استوار می­دارد.

حضرت علی(ع) نیز در این باره می­فرماید:

آن کس که با یاد دائمی خداوند دل خود را آباد نگاه دارد، همه اعمالش در پنهان و آشکار پسندیده و نیکو خواهد بود.[۲]

خداوند، لحظه به لحظه همراه ماست و ما نباید به این سو و آن سو، برای یافتن خدا نظر کنیم. باید به خدا نظر افکنیم و چشم دل بگشاییم تا خدا را بیابیم.

بی دلی در همه احوال خدا با او بود

او نمی­دیدش و از دور خدایا می­کرد

ده ـ محبت خداوند

معرفت درست و شایسته باری تعالی سبب داشتن او و محبت ورزیدن به وی می شود. خداوند می فرماید:

وَ الّذینَ آمَنُوا أَشَدّ حُبّا. (بقره: ۱۶۵)

اهل ایمان، محبتشان به خداوند بیشتر است.

هم چنین امیرالمؤمنین علی(ع) در مناجات با خداوند می گوید:

یا غایهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا حَبِیبَ قُلُوبِ الصّادِقِینَ.[۳]

ای پایان همه آرزوهای عارفان و ای فریادرس فریادخواهان و ای محبوب دل های راست گویان.

امام مجتبی(ع) نیز می فرماید:

مَنْ عَرَفَ اللهَ أَحَبَّهُ.[۴]

هر کس خدا را بشناسد، دوستدارش خواهد شد.

أَلْعارِفُ وَجْهُهُ مُسْتَبْشِرٌ، وَ قَلْبُهُ وَ جِلٌ مَحْزُونٌ.[۵]

خداشناس، ظاهری شادان و متبسم و قلبی ترسان محزون دارد.

یازده ـ برخورداری از حمایت الهی

خداباور، پیوسته در حمایت الهی است و آنچه بخواهد، خداوند متعال در دنیا و آخرت به او می بخشد. رسول الله(ص) در این زمینه می فرماید: خداوند فرمود:

هر که به دوستی از من اهانت کند، به تحقیق برای جنگ با منه کمین کرده است و هیچ بنده ای به چیزی به من نزدیکی بجوید که نزد من دوست داشتنی تر از آنچه بر او باشد و همانان او به وسیله نماز مستحبی به من نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم، و هنگامی که او را دوست بدارم، گوش او شوم، همان گوشی که با من می شنود و چشم او گردم، همان چشمی که با آن می بیند و زبانش شوم همان زبانی که با آن سخن گوید، و دست او گردم، همان دتس که با آن بگیرد، اگر مرا بخواند اجابتش کنم و اگر از من درخواستی کند به او بدهم.

دوازده ـ نزول برکات الهی

چنانچه روح خداباوری بر جامعه حاکم باشد، خداوند برکات خویش را بر مردم فرو می بارد. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

وَ لَوْ أَنّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ. (اعراف: ۹۶)

اگر اهل آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا می داشتند، برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به اعمالشان بازخواست و گرفتارشان کردیم.

ب) پی آمدهای غفلت از خدا[۶]

اگر کسی از خدا و یاد او غفلت بورزد و او را فراموش کند یا از ذکر او سرباز زند، چه نتایجی به بار خواهد آورد؟

در این باره با در نظر داشتن آیه ها و روایت ها به نکته­هایی اشاره می­کنیم.

یک ـ خودفراموشی و بیگانگی از خود

وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (حشر: ۱۹)

و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد. آنان همان نافرمانانند.

اگر چیزی برای انسان ارزش و بهایی والا داشته باشد، هیچ­گاه فراموش نمی­شود. پس اگر چیزی مهم باشد، ولی در عین حال به دست فراموشی سپرده شود، خود دلالت دارد بر اینکه شخص فراموش کار، به آن امر مهم، هیچ­گونه احساسی نداشته و آن را از روی عمد انجام داده و برای آن ارزش و اهمیتی قائل نبوده است. قرآن کریم از این نوع نسیان که ارادی صورت می­گیرد، به بدی یاد می­کند و پی­آمدهای منفی آن را برمی­شمارد.

دو ـ پیروی از هوای نفس

وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الّذینَ یَدْعُونَ رَبّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیّ ِ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. (کهف: ۲۸)

و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می­خوانند [و] خشنودی او را می­خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده­ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خدا غافل ساخته­ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده­روی است، پیروی مکن. (کهف: ۲۸)

قلب، جایگاه ذکر خداست و اگر ذکر الهی کنار رود، اهریمن بر قلب انسان حاکم می شود و چون غفلت بر قلب چیره شد، آدمی از هوای نفس پیروی می­کند و آشکار است که نفس، آدمی را از انسانیت دور و به مرتبه حیوانیت نزدیک می­کند و او را به پستی و رذالت می­کشاند و حتی به تعبیر زیبای خداوند در قرآن، گاهی آدمی را از چهارپایان و حیوانات نیز پست­تر می­کند:

أُوْلَـئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. (اعراف: ۱۷۹)

سه ـ کوری دل

خداوند در قرآن می­فرماید:

أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنّها لا تَعْمَی اْلأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فِی الصّدُورِ. (حج: ۴۶)

آیا در زمین گردش نکرده­اند، تا دل­هایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوش­هایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشم­ها کور نیست، لیکن دل­هایی که در سینه­هاست، کور است.

حضرت علی(ع) می­فرماید:

مَن نَسِیَ الله سُبْحانَهُ أَنساه الله نَفسَه وَ أَعمی قَلبه.[۷]

کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خودفراموشی می­کند و چشم بصیرتش را نابینا می­سازد.

کسانی که چشمانشان هیچ­گونه عیب و ایرادی ندارد، نمی­توانند نشانه­های پروردگار را ببینند. اینها کسانی هستند که چشم دلشان نابیناست. قرآن، نابینایی قلب را نشانه بی­توجهی به ذکر حق می­داند. گویی ذکر حق، عامل بینایی دل است و تا هنگامی که انسان از حضرت حق یاد می­کند، دلش متجلی از انوار حق است و به وسیله آن، حقایقی را در این جهان می­بیند که دیگران نمی­توانند ببینند.

چهار ـ سنگ دلی

أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ. (زمر: ۲۲)

پس آیا کسی که خدا سینه­اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش است [همانند فرد تاریک دل است]؟ پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمی­کنند. اینان در گمراهی آشکارند.

مرحوم ملا احمد نراقی، در کتاب اخلاقی خود، معراج السعاده، درباره قساوت قلب چنین می­نویسد:

قساوت قلب، آن حالتی است که آدمی به سبب آن از آلامی که به دیگران می رسد و به مصایبی که به ایشان رو می­دهد، متأثر نمی گردد و شکی نیست که منشأ این صفت، غلبه حیوانیت بر نفس است و بسیاری از افعال مذموم چون ظلم و اذیت کردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیری نکردن از فقرا و محتاجان، از این صفت ناشی می­شود.[۸]

قلب انسان سنگ­دل، از سنگ خارا هم سخت­تر می­شود و امکان جوشش را می­ستاند. علت اساسی سنگ­دلی، تکرار و فراوانی گناه است.

هر چه دامنه گناه و آلودگی بیشتر شود، سیر انسان را به سمت پایین فراهم می­سازد تا جایی که از حق و حقیقت دور و به حیوان مبدل می­شود.

پنج ـ عصیان و گناه

امام علی(ع) فرمود:

کسی که از خداوند غافل است، عاصی و گناه­کار است و گناه نشانه گمراهی است و منشأ و اصل آن، غافل شدن از خداست.[۹]

از نظر صاحبان معرفت، گناه عملی ضد اخلاقی است و به نوعی ضد تکامل معنوی به شمار می­آید. کسی که از او گناه سر می­زند، خداوند را از خانه دل خویش بیرون رانده و شیطان و وسوسه­های وی را ترجیح و دل خویش را در اختیار اهریمن قرار داده است. آشکار است که چنین کسی در لحظه گناه، به خدا باور ندارد و در همان دم، غرق در برهوت کفر و شرک شده است.

مبنای اخلاق که در حقیقت نظارت بر خود و مراقبت از عمل خویش است، چیزی جز این نیست که انسان به قدرتی برتر و والاتر ایمان داشته باشد. اگر انسان به این قدرت ایمان آورد و نیز یقین حاصل کند که خدا حاضر و ناظر بر اعمال اوست و نه تنها شاهد است، بلکه کیفر می­کند و پاداش می­دهد، از گناه دوری می­کند. از این رو، هر چه به حضور چنین ناظری آگاه­تر باشد، بیشتر خود را کنترل می کند و هر چه این باور و آگاهی کمتر باشد، کنترل عمل کمتر و گرایش به گناه که در حقیقت نفی اراده انسانی است، بیشتر می شود و نفس اماره که به بدی امر می­کند بر وی چیره می شود.

شش ـ سختی زندگی و کوری در آخرت

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی. قالَ رَبّ ِ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرًا قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَهِ أَشَدّ وَ أَبْقی . (طه: ۱۲۴ ـ ۱۲۷)

و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگی تنگ [و سختی] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می کنیم. می­گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟ می فرماید: همان گونه که نشانه­های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همان گونه فراموش می­شوی و این گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه­های پروردگارش نگرویده است، سزا می­دهیم و قطعاً شکنجه آخرت سخت و پایدارتر است.

اگر انسان خدا را نداشته باشد و بی ذکر و یاد او بخواهد زندگی کند، دنیا با همه گستردگی و بزرگی­اش، برای انسان تنگ خواهد بود، ولی اگر خدا را داشته و همواره به یاد خدا باشد، حتی اگر در تنگ­ترین زندان­ها هم به سر ببرد، احساس بدی نخواهد داشت؛ زیرا خدایی یکتا و بی­همتا دارد و هیچ کس و هیچ چیز بزرگ­تر از او نیست.

امام حسین(ع) در نیایش عارفانه خود می­فرماید:

«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ و ما الَّذی فَقَدْ مَنْ وَجَدَکَ؛ چه یافت آن کس که تو را گم کرد و چه گم کرد، آن که تو را یافت؟»[۱۰]

به راستی کسی که خدا را دارد، همه چیز دارد؛ چرا که خدا حاکم و مالک و خالق کل شیء است. او قدرتی بی­حد و اندازه دارد و او را مرگی نخواهد بود. او صاحب مقام ازلی و ابدی است و مالک اسمای حسنی است. اوست که دارای اسم اعظم است. هر کس به او بپیوندد، قدرت و بزرگی می­یابد و از مرگ و فنا در امان می­ماند و واجد کمالات و صفات مطلوب می­شود و به راستی زندگی کردن با خدا بسیار زیباست.

هفت ـ فراهم آمدن عذاب الهی

لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذابًا صَعَدًا. (جن: ۱۷)

… و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را در قید عذابی [روز] افزون درآورد.

کسی که از ذکر و یاد خدا غفلت ورزد و دوری کند، وارد جهنمی سرشار از گناه می­شود؛ چراکه گناه کردن به خودی خود برای صاحبان خرد و دل، بزرگ­ترین و سخت­ترین عذاب است. هنگامی که خدا از یاد برود، به خودی خود انسان در عذاب خواهد بود و هرچه این فراموشی و دوری بیشتر شود، فاصله معنوی انسان با خدا بیشتر و این سختی و عذاب روحی هم افزون می گردد. پس همین که خدا در قلب انسان جایی نداشته باشد، خود، عذابی بسیار بزرگ است. بنابراین، غافل از یاد خدا، دو عذاب خواهد داشت، یکی عذاب بی­خدا بودن که شاید بزرگ­ترین عذاب برای کسی است که می­فهمد و دیگری، عذابی که خداوند به سبب غفلت بر او نازل می کند.

۲. خداشناسی و خداباوری در نهج البلاغه[۱۱]

امام علی(ع) در خطبه های بسیاری به بیان باور به خدا، آثار آن و پی آمدهای غفلت از خدا پرداخته است و اگر بخواهیم همه آنچه را درباره باور به خدا در نهج البلاغه آمده است، بیان کنیم، نوشتارمان طولانی می شود. ازاین رو، در این بخش فرازهایی از نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام را برگزیده ایم که به بخشی از این موضوع اشاره دارد.

الف) بایسته های خداشناسی

یک ـ اذعان به پایان ناپذیری راه

امام علی(ع) در نخستین خطبه نهج البلاغه درباره بی نهایت بودن اوصاف خداوند چنین می فرماید:

حمد و سپاس خداوندی را سزاست که همه گویندگان از مدح و ثنای او عاجزند و شمارندگان و حساب گران ­از شمارش نعمت­ها و بخشش­های او درمانده و کوشش کنندگان نمی­توانند حق نعمت او را ادا کنند. خداوندی که حقیقت او را صاحبان همت بلند درک نمی­کنند و زیرکی­ها و هوش­ها به او دست نیابند. خداوندی که صفتش را نهایتی نیست. موجود و ثابت است و او را وقت و زمانی نیست.[۱۲]

دو ـ نارسایی ابزار حسی

حضرت علی(ع) درباره ناتوانی بشر از فهم ویژگی­های پروردگار می­فرماید:

سپاس مخصوص خداوندی است که دانای به امور پنهانی است و نشانه­های ظاهر و هویدا بر وجود و هستی او دلالت دارد و دیدن او با چشم محال است. پس چشم کسی او را ندیده و بودنش را انکار نمی­کند و دل کسی که هستی او را دانسته، به کُنه ذاتش پی نمی برد.[۱۳]

وهم ها به هیچ یک از صفات او نمی­رسند. او را به کیفیت و چگونگی تصدیق نمی نمایند و تجزیه و تبعیض برای او روا نیست و چشم­ها و دل­ها به او احاطه ندارد.[۱۴]

سپاس خداوندی را سزاست که بدون دیده شدن به چشم شناخته شده است.[۱۵]

اوست مانعِ اینکه مردمک­های چشم­ها به او برسند.[۱۶]

و به حواس درک نمی شود و به مردم قیاس نمی شود.[۱۷]

سپاس خداوندی را سزاست که حواس و مشاعر او را درنمی یابد و مکان­ها او را فرا نمی گیرد، و دیده­ها او را نمی­بیند و پرده­ها او را نمی­پوشاند.[۱۸]

وهم­ها و اندیشه­ها به او نمی­رسد تا محدود و موجودش گرداند و فهم­ها و زیرکی­ها او را به اندیشه درنمی­آورد تا تصورش کند و حواس او را درک نمی­کند تا به وجود حسی موجودش گرداند و دست­ها او را لمس نمی­کند تا دست رسی به او پیدا کند.[۱۹]

سه ـ خدا در وصف نمی­گنجد

حضرت علی(ع) درباره توصیف­ناپذیری خداوند می­فرماید:

چگونه خدای خود را وصف کند، کسی که توانایی ندارد از اینکه مخلوقی را که مانند خود است، وصف کند؟[۲۰]

اندیشه­ها او را با حدود و حرکات و اعضا و ابزارها نمی­تواند تعیین کند. برای او گفته نمی­شود در چه زمانی بوده و تعیین نمی­شود تا چه زمانی خواهد بود.[۲۱]

تنها آشکاری است که نمی­توان گفت از چیست و تنها چیز مخفی است که گفته نمی­شود در چه چیز پنهان گردیده. جسمی نیست که از دور جلوه­گری کرده، بعد از بین برود و زیر پرده نیست تا چیزی بر او احاطه داشته باشد. نزدیک بودن او به اشیا، به معنای چسبیدن نیست و دوری او از آنها به معنای جدایی نیست.[۲۲]

چگونه زیرکی­های ژرف و عمیق چگونگی آفرینش این موجود را درمی­یابد یا چگونه اندیشه عقل­ها آن را درک می­کند یا سخنان وصف­کنندگان چگونگی آن را به نظر می آورد، حال آنکه آن موجود وهم ها را از درک کردن و زبان ها را از وصفش عاجز و ناتوان گردانیده است.[۲۳]

سپاس خدایی را سزاست که از نشانه­های سلطنت و بزرگی بزرگواری خود شگفتی های قدرت و توانایی­اش را آشکار ساخت و چشم­ها را حیران کرد و اندیشه­هایی که در مردم خطور می­کند، از شناختن حقیقت خویش بازداشت.[۲۴]

چهار ـ لزوم استناد به وحی در باب شناخت خدا

حضرت علی(ع) درباره لزوم بهره­گیری از آموزه­های گهربار وحی، درباره شناخت خدا و پرهیز از مسائلی که نه در قرآن راه دارد و نه در سنت پیامبر خدا(ص)، چنین سفارش می­کند:

ای سؤال کننده! بنگر و از هر صفتی از صفات او که قرآن به تو راهنمایی کرده، پیروی نما و به نور هدایت قرآن روشنایی را به دست آور و آن صفاتی را که شیطان به آموختن آن، تو را واداشته و در کتاب دانستن آن بر تو واجب نیست و در راه پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی اثری از آن نیست، علم و دانستن آن را به خداوند سبحان واگذار.[۲۵]

پنج ـ قیاس­ناپذیری خداوند

حضرت در خطبه دیگری، درباره اینکه خداوند با هیچ چیز قیاس­پذیر نیست، می­فرماید:

خداوند فاعل است و فعل از او صادر می­شود، نه به معنای حرکت و انتقال از حالی به حالی.[۲۶]

و هر شنونده­ای غیر او را آوازهای بسیار بلند کر می گرداند و آوازهای آهسته و دور را نمی شنود و هر بینایی غیر او از رنگ های پنهان و از اجسام لطیف نابیناست و غیر او هر آشکاری پنهان نیست و هر پنهانی آشکار نیست.[۲۷]

ب) عظمت خدا

یک ـ بزرگی فقط از آن خداست

علی(ع) درباره عظمت خداوند چنین می فرماید:

سزاوار نیست کسی که عظمت و بزرگی خدا را شناخت، خود را بزرگ شمارد؛ زیرا بلندی مقام و شایستگی اشخاصی که می دانند بزرگی خداوند متعال را حدی نیست، به این است که در مقابل او فروتن باشند و سلامتی کسانی که می دانند قدرت و توانایی او برتر از هر توانایی است، به این است که فرمان او برند.[۲۸]

به قدرت و توانایی خود موجودات را آفریده است، و به بزرگی و برتری، از گردنکشان اطاعت و بندگی طلبید و با بخشش خویش بر بزرگان سرور و مهتر است.[۲۹]

سپاس سزاوار خداوندی است که توانگری و بزرگواری را به خود اختصاص داده، نه برای آفریدگانش و آنها را بر غیر خود ممنوع و حرام گردانید و آنها را برای خویش برگزید و لعنت را قرار داد برای هر که از بندگانش در این دو صفت با او منازعه نماید. پس به سبب اختصاص این دو صفت به خود فرشتگان را که مقرب درگاه او بودند، آزمایش کرد تا فروتنان ایشان را از گردنکشان ممتاز و جدا سازد.[۳۰]

دو ـ بندگی حق و خاکساری، در ارتباطی تنگاتنگ

حضرت در سخنی دیگر ارتباط میان بندگی حق و خاکساری را چنین تبیین می کند:

اگر خداوند به کسی از بندگانش خودپسندی و سربلندی را رخصت و اذن می داد، به پیغمبران و دوستان خود اجازه می داد، ولیکن آنها را از خودخواهی و سربلندی منع کرده و تواضع و فروتنی شان را پسندیده داشت. پس رخسارهای خود به زمین نهاده، چهره­هاشان را به خاک مالیدند، و بال­های خویش را برای مؤمنان و خداپرستان به زیر افکندند.[۳۱]

سه ـ عظمت خد­اوند، مهر بطلان بر چاپلوسی و تملق

حضرت علی(ع) عظمت و کبریایی حضرت حق را محوکننده چاپلوسی­ها می­داند و می­فرماید:

کسی را که جلالت خدا در نزد او بااهمیت و مرتبه­اش در دل او بلند است، سزاوار است که هر چه غیر از خداست، نزد او کوچک باشد. از پست­ترین حالات حکم­فرمایان نزد مردم نیکوکار آن است که گمان دوستداری فخر و خودستایی به آنها برده شود و کردارشان حمل بر کبر و خودخواهی گردد و من کراهت دارم از اینکه گمان شما راه یابد که ستودن و شنیدن ستایش را دوست دارم و سپاس خدا را که چنین نیستم، و اگر هم دوست داشتم که درباره من مدح و ثنا گفته شود، این میل را از جهت فروتنی برای خداوند سبحان که او به شمول عظمت و بزرگواری سزاوارتر است، رها و از خود دور می کردم و بسا که مردم مدح و ستایش را بعد از کوشش در کاری شیرین می­دانند. پس مرا برای اطاعت کردنم از خدا و خوش رفتاری ام با شما به ستودن نیکو ستایش نکنید و از حقوقی که ­مانده و از ادای آنها فراغ نگشته­ام و واجباتی که ناچار به اجرای آنها هستم. و با من سخنانی که با گردنکشان گفته می­شود نگویید و آنچه را از مردم خشمگین پنهان می کنید، از من پنهان نسازید و به مدارا و چاپلوسی و رشوه دادن با من آمیزش نکنید و درباره من چنین گمان مبرید.[۳۲]

ج) آثار خداباوری

یک ـ مسئولیت­پذیری انسان

حضرت علی(ع) درباره مسئولیت پذیری انسان به عنوان یکی از آثار خداباوری چنین می فرماید:

آنچه را بندگان در شب و روزشان به جا می­آورند، بر خداوند سبحان پوشیده نیست. به کوچک­ترین کارشان آگاه و به کردارشان دانا و محیط است. اعضای شما گواهان و اندامتان، لشکرها و فرمانبران و اندیشه­هاتان، دیده­بانان او هستند و نهان­های شما نزد او آشکار است.[۳۳]

دو ـ پرهیزکاری

امام علی(ع) همچنین درباره تقوا که یکی دیگر از آثار خداباوری است می­فرماید:

تقوا داشته باشید؛ چرا که شما در برابر نظر او هستید و موهای پیشانی و خفت وخیز و نشست و برخاست شما در دست اوست. اگر پنهان کنید و با کس نگویید، می­داند و اگر آشکار سازید، می­نویسد. نگهبانان گرامی را بر شما واداشته که حقی از قلم نمی اندازند و بی­جا و ناکرده را نمی­نویسند.[۳۴]

نزد کسی که (خدا) رازهای شما را می داند، پرده های خود را مدرید.[۳۵]

کارگزاران خود را در اندیشه­ها و کردار به پرهیزکاری و ترس از خدا دستور می­دهم؛ جایی که غیر از خدا حاضر و ناظر نیست و به جز او نگهبان و کسی که کار به او واگذار می­شود نمی­باشد.[۳۶]

سه ـ مقاومت و آرامش

از دیدگاه حضرت علی(ع) انس با نام و یاد خدا، انسان را در برابر سختی­ها و رسیدن به آرامش یاری می­کند.ایشان در این باره می فرماید:

هر موجودی برای خداوند، خاضع و فروتن و هر چیزی به او قائم است. بی­نیازکننده هر درویش و ارجمند گرداننده هر خوار و توانایی دهنده هر ناتوان و گریزگاه هر ستم رسیده است. گفتار هر گوینده را می­شنود و به سرّ و نهان هر خموشی داناست و روزیِ هر زنده­ای را متکفل است و مرجع و بازگشت هر که بمیرد، به سوی اوست.[۳۷]

اگر آسمان­ها و زمین­ها بر بنده­ای بسته شود، پس آن بنده خداترس و پرهیزکار باشد. خداوند برای او راه خلاصی قرار دهد و با او انس نمی­گیرد مگر حق و از او نمی میرد، مگر باطل.[۳۸]

چهار ـ جلب خشنودی خدا

خشنودی از خداوند یکی دیگر از آثار خداباوری است. حضرت خطاب به ابوذر در این باره چنین توصیه می کند:

ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدی، پس امیدوار باش به آنکه برای او خمشگین شدی[۳۹] و خدا را به خشم نیاور با خشنود ساختن یکی از بندگانش؛ زیرا عوض آنچه در غیر خداست، در نزد او هست و عوض آنچه در خداست، در غیر او نیست…[۴۰] پس در کاری که تو را اندوهناک سازد، از خدا یاری بجو.[۴۱]

پنج ـ منع بخل، ترس و آز

از دیدگاه علی(ع) ایمان به حق مانع بخل و ترس و آز می شود. آنجا که می فرماید:

دنیا و آخرت فرمانبر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.