پاورپوینت کامل شهادت آیت اللّه دستغیب توسط منافقین ۲۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت آیت اللّه دستغیب توسط منافقین ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت آیت اللّه دستغیب توسط منافقین ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت آیت اللّه دستغیب توسط منافقین ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۱۳

جمعه

۲۱ آذر ۱۳۸۲

۱۷ شوال ۱۴۲۴

۲۰۰۳ .Dec. 12

سرو آزاده شیراز

سید علی اصغر موسوی

پایان برگ ریزان، آغاز حکایت سرما بود؛ سرمایی که همیشه با بهار و سرسبزی نوای مخالف
زده است! سرمایی که زاده کولاک است و همیشه سعی در خشکاندنِ سروهای آزادی و آزادگی دارد!

ظهر جمعه بود و مثل همیشه؛ سرشار از صلابت ایمان، برای اقامه نماز جمعه، قامت «علوی»
می آراست و عطر حضورش، مشام نمازگذاران را با «صلوات» پیوند زده بود. مثل نوری که در طلایه
طلوع بدرخشد؛ وجود آسمانی اش پیش روی نمازگزاران می درخشید. از دولت عشق، منزلتش
خارج از وصف، و مقامش برتر از تصور بود! او یک عمر شهادت را، تا واپسین منزل وصال؛ همراه
خویش، منزل به منزل همراهی کرده بود، هیچ طاغوتی قدرتِ مخالفت با او را نداشت! هیچ زندانی
قادر به محدود کردن حضورِ حضرتتش در محافل دینی نبود!

آزاده سروی بود، که تمام سروهای آزاد مبهوت ارتفاعِ جوانمردی اش بودند و سر به ستایشِ
ایمانش، فرود می آوردند!

پیش از آن که او به شهادت ببالد؛ شهادت به او می بالید و عظمتش را می ستود! وجودش،
عبادتش، زندگی و شهادتش، «شگفت انگیز»تر از آن بود که در «داستان های شگفت»اش،
جمع آوری کرده بود!

بریده باد، دست های زمستان پروری که سعی در خاموش کردن چراغ بهار می کنند! بریده باد
دستی که شال سبزش را، آغشته از داغ شقایق ها کرد!

بریده باد، دستی که دست های پر برکت قنوتش را، با حنای خون، خضاب کرد!

… آن روز، ظهر جمعه بود و شیراز عطرآگین از واپسین اذان او می شد؛ اذانی که ملکوتی الهی را
به تماشا خوانده بود و خیل ملایک، خویشتن را برای همراهیِ نماز مؤمنین، آماده می کردند.

عشق از هر طرف باریدن گرفته بود؛ عشقی، که شِمّه ای از آن را حافظِ خلوت نشین، سروده بود:

شِمّه ای از داستانِ عشق شورانگیز ماست!

این حکایت ها که از فرهاد و شیرین کرده اند

نِکهتِ جان بخش دارد، خاک کوی دلبران

عارفان، آن جا مشامِ عقل، مُشکین کرده اند!

عشق می بارید و پای احساس در سبزه زار نیایش فرو می رفت، گویی غوغایی شگفت در دل ها
افکنده اند و منادیان ملکوت، صلای «وصل» می دهند!

و این شور، در دلِ حضرت عاشق؛ «سید عبدالحسین دستغیب رحمهم الله »، حال و هوایی دیگر داشت! او
شهادت را حس می کرد! شهادتی که عرفانِ دیرینه شیراز را، به اوج، به نهایت بالندگی؛ به نقطه پایانی
معنا، می رسانید!

شهادتی که مفهوم بهترین اشعار عرفانی حافظ و آخرین برداشت الهی از عاشقانه های سعدی
بود!

شهادت! شهادتی هم چون تبار مظلوم خویش، به دست کسانی که، اوج نفاق و سِفله زادگی بودند و
«الخناس» به وجود چنان فرزندان منافق، افتخار می کرد!

در آن ظهر زیبای جمعه که یادها از نام حجت(عج) لبریز بود؛ شهید حضرت آیت اللّه
دستغیب رحمهم الله ، به اقتدا از مولای خویش، با عمامه و محاسن خونین، به ملاقاتِ حضرت صدیقه کبری،
فاطمه زهرا علیهاالسلام رفت؛ تا سندی دیگر باشد بر مظلومیّت آل اللّه .

گویی هنوز بعد از سال ها، نوای خواندنِ دعای کمیلش، ما را به زیارت آسمان می بَرد! روح و
روان آسمانی اش شاد و راه خونینش، آکنده از عطر شقایق ها باد.

«دست غیبی که به شیراز، عَلَم شد به شهادت

خود شهیدان سزدش شاهد طناز بخوانند»

«محراب عروج»

طیّبه نداف

آن شب آسمان شود دیگری داشت. ستاره ها سرخ شده بودند. ماه از شرمش در پس ابرها پنهان
شده بود، انگار قرار بود میزبان درخشانیِ دیگری شود.

آن شب حال عجیبی داشتی. وقتی آستین هایت را بالا زدی تا وضوی عشق بگیری، حس کردی
سبکبال تر از یک مرغ عشق شده ای. تسبیح گویان سجاده ات را پهن کردی تا سجده شکر به جای
آوری. می دانستی فردا آخرین تسبیح خود را در خاشعانه ترین حالت روحت به جای می آوری.
پروانه وار در التهاب رسیدن به سرچشمه نور پر می زدی و خود رابه آتش می کشیدی. ذکر لبت هر
لحظه شوق درونت را بیش تر می کرد و روح متلاطمت را از توفانی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.