پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام حسین علیه السلام ـ روز پاسدار ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام حسین علیه السلام ـ روز پاسدار ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام حسین علیه السلام ـ روز پاسدار ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام حسین علیه السلام ـ روز پاسدار ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۸

جمعه

۲۶ مرداد ۱۳۸۶

۳ شعبان ۱۴۲۸

۱۷.Out.2007

سرود سعادت

مهدی خلیلیان

آنان را که دوست داشتم

«ذَهَبَ الَّذینَ اُحِبُّهُم وَ بَقیتُ فیمَنْ لا اُحِبُّه…»

آه! رفتند آنان که هماره دوست شان می داشتم و نهالِ عشق شان را در دل می کاشتم. دیگر،
دل و جان به دوستیِ چه کس بسپارم و سر بر زانوان کدامین مهربان بگذارم؟

راستی! اینان کیستند، که هرگز دوست داشتنی نیستند؟ اینان عشق را در نگاهم
نمی خوانند و مرا مَحرمِ رازهاشان نمی دانند.

این نامردمان، چه فرومایه و پَستند؛ که پیوسته در جست وجوی زشتی ها هستند. آنان در
وجودم چه می جویند؟ و چرا هنگام نبودنم ناسزا می گویند؟… اما من هرگز لب به دشنام و
کژی ها نمی گشایم و جز عشق و زیبایی نمی سرایم.

آنها از ژرفای دل و جانشان، با تمامتِ تاب و توانشان، اندیشه هایی پلید در سر
می پرورانند و آرزوی نابودی ام را دارند. ولی من آنان را هماره به راه خوشبختی و هدایت
می خوانم و به سوی رستگاری و سعادت می رانم.

میانِ ماندن و رفتن

«یحول عن قریب من قصور

مزخرفه الی بیت التّراب

فیسلم فیه مهجوراً فریداً

احاط به شحوب الاغتراب…»

ستم ها و طغیان های ستم پیشگان و پلیداندیشان، دیری نمی پاید و روزگارِ خدایان خیالیِ
قصرهای سربرافراشته، به زودی به سرمی آید. چه زود خواهد بود که در اعماق خاک های
تیره، پنهان و به سوی سرای حقیقت، رهسپار شوند!

تنها و غریب، در سرایی شگرف و عجیب که ترس از غربت تنهایی و وحشت بر آن فرمان
می دهد و هیچ کس از کیفر وعده داده شده آن روز نمی رهد؛ ترس از روزی دهشت ناک و
وحشت آور؛ روز پاداش و کیفر… و هراس از هنگام که از دنیا، رانده، و برای حسابرسی به
عدالتکده فرا خوانده می شوند.

آن گاه در محکمه می نشینند و زشتی ها و زیبایی های گفتار و رفتارشان را می بینند. خداوند، همه
چیز را در کتابی فراهم آورده و ثمراتِ کردارشان را، به روشنی، در آن، ثبت کرده است.

چه زیباست قبل از آنکه ما را بمیرانند، خود بمیریم و زادی از بهرِ آخرت، برگیریم! اگر چنین
باشد، بسی خرسندیم؛ وگرنه، اسیرانی در بندیم؛ مبتلای هوس و هواها و شیفته دنیا و مافیها.

مرگ، در یک قدمی ست!

«اخی قد طال لیتک فی الفساد

و بئس الزّاد زادک المعاد

صیافیک الفؤاد فلم تزعه

وحدت الی متابعه الفؤاد…»

چه فراوان در تباهی و فساد، درنگ کردی و چه اندکْ زاد، برای بازگشت، گردآوردی! در
برابر خواست های دلت که تو را به دنبال خود کشاندند و به کژی ها خواندند، هیچ نگفتی؛ بر
هوس هایش نیاشفتی، و هر آنچه فرمان داد، شنفتی.

و گناهان، بر تو ـ به دلخواه – تاختند، و پَست و زبونت ساختند.

چون نیک بنگری، راهی دراز، فرارویْ داری، اما هیچ توشه نداری! حال، پیک مرگ بر
آستانِ سرایت رسیده و نجوای کوچ، در گوش جانت پیچیده؛ جامه اقامت از جان و تن، بر کن
و خویشتن به ناشنوایی مزن.

گویی پیکرت نیز پیام مرگ را شنیده، که سیاهی مویت به سپیدی گراییده! می دانی این
چیرگی از بهرِ چیست؟ آیا نشانه مرگ نیست؟ این آوا را بشنو و به سرای جاودان، روانه شو.

مهربان باش و مهربانی کن

«إذا جاءت الدّنیا علیک فجدیها

علی النّاس طراقیل ان تنقلت

فلا الجود یعینها اذا هی اقبلت

ولا البخل یبقیها اذا ما تولت»

هنگام که عزت و دولت جهان، بر تو روی آورد، پیش از آنکه دستت کوتاه شود، به خود
آی و از دارایی ات بر مَردمان ببخشای.

این بذل، به گاهِ اقبال دنیا، ثروتت تباه نمی گرداند و به نیستی ات نمی کشاند؛ چنان که با
بخل، در زمانِ روی گردانیِ جهان از انسان، چیزی برایت نمی ماند.

به مهربانیِ گیسویِ نَرمِ باران باش

«علیک من الامور بما یودی

الی سنن السلامه و الخلاص

و ما ترجوا النّجاه به و شیکا

و فَوزاً یوم یؤخذ بالنّواصی…»

در کارها، چنان باش، که تو را به سلامت بخوانند و از عذاب و کیفر برهانند. کاری کن که
بهرِ ثوابش نجات و رستگاری ات را، همگان – آدمیان و فرشتگان و… تمام آفریدگانِ
آفریدگار مهربان – دست به دعا برآورند؛ آن روز که با سر، به دوزخت می بَرَند.

به نیکی، رویْ آور، و پاکی از گناهان؛ زآن پس: خویش را مهیّای آمرزش و بخشش
پروردگار گردان.

با اهل ایمان، مدارا کن و با آشنایان و بیگانگان، جز نیکی و نصیحت، پیشه نکن.

دست های مؤمنان را از سرِ مهر و محبت بفشار و همچون باران، بَر باغ و بُستان
شوره زاران ببار؛ تا درهای رستگاری را در روز قیامت به رویت بگشایند و فرشتگان به
احترامت، سر بر خاکِ پایت سایند و مقام و منزلتت بستایند.

طلوع آفتاب جمال حسین

رزیتا نعمتی

سلام بر تو که گلویت، بوسه گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در
تیرگی خاک، بی آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که می تواند در تعریف
تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته
خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سال ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می خورد، در
قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.

بیا ای هم بازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان
می کند.

سلام کردم و به من تبسمت جواب داد

فتاد سایه ات سرم، دوباره آفتاب داد

چهار سوی خانه ام سلام می فرستمت

سلام دادم و به من دعای مستجاب داد

دریایی به نام حسین

می گویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاین رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در
خانه فاطمه و دیگربار بر نیزه های شبزدگان.

روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک گویِ پروردگارِ تو بودند، تا
ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».

خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه های شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و
به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند.

در دوستیِ حسین علیه السلام

هیچ سجاده ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!

خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم خانواده
حسین شد.

آن که تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو،
پوسته سخت دانه دل را می شکافد.

یا حسین! از قرن های آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگ هایمان جاری می شود،
چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!

شفیع قیامت

حسین، تنها واژه ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن
را جدا می کنند و سرریز می شود.

تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را
باید آن قدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق نماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار
کنند؛ یا حسین!

«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

به گفت وگوی تو خیزم به جست وجوی تو باشم»

پیام کوتاه

ـ یا حسین! تولدِ تو تبدیل نور به انسان است و تو انسان را با شهادت خود به نور مبدّل
کردی.

ـ امام حسین علیه السلام فرموده اند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید آنچه را
امید دارد زودتر از دست می دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می رسد».

قدم نورسیده آفتاب

سودابه مهیجی

قدوم نورسیده آفتاب را ملائک بی شمار، به تبریک آمده اند و بر بام خانه دختر خورشید،
بال می افشانند. از بهشتِ دامان بتول، بهاری سرزده است و خانه علی و زهرا، امروز، خانه
تمام شادی ها و دست افشانی هاست.

خدا، لبخند می زند این روز شگفت را و مرد تنهای نخلستان ها، به نسل سبز این کودک
می اندیشد. به نور ممتدی که سینه به سینه، تا قیامت خواهد رفت؛ «وَلَو کَرِهَ الْکافِرُون».

عاشورا متولد شد

اتفاق کمی نیست… بگذار تمام کائنات بدانند آغاز تو را! دو دریای آبی، به هم آمیختند و
در پیوند خدایی و زبانزدشان، اقیانوسی پدید آمد که تاریخ را دیگرگونه خواهد کرد.

بگذار از امروز، همه شمشیرها، خود را مهیا کنند! بگذار لب ها برای تشنگی، آبدیده
شوند! بگذار کفر، از هم اکنون، دست به کارِ تیز کردن تیغ کینه باشد و ایمان، کوه صبرش را به
شانه های تو تکیه دهد!

تاریخ، در راه است تا با خون معصوم تو، خود را رقم زند.

حادثه ها در راهند. آب های متلاطم و دست های جفاپیشه ای که سدِّ سیراب شدن اند،
توفان خونخواهی حق و رسوایی باطل، خطبه های بلیغِ روسیاهی کفر، قرآن فصیح بر منبر
نیزه ها و خدایی که دلشدگانِ زخم خورده را خود به پرسش و مرهم می آید؛ همه در راهند. تو،
مولود عشق، امروز، در آغوشِ مادر، مهیّای فردای خونخواهی و «هل من ناصر» باش! لبخند
بزن، تا خون در رگ های طبیعت جاری شود!

لبخند بزن، تا خدا به یمن آمدن تو، اهالی روزگار را امان دهد! لبخند بزن، تا همه بدانند
«عاشورا» متولد شد… .

خشت های آغازین بنای آزادگی

محمدکاظم بدرالدین

طَرَب بچین ای ماه از زمین! شَعَف بردار ای خاک از آسمان! دوران پُر مهر امتزاج عطر و
آینه است.

صحنه درستی از زندگی، اتفاق می افتد. زندگی از این به بعد، کتابی است خواندنی که در
آن، واژه های عزت و سربلندی، به وفور یافت می شود. دورانِ ساخت ارزش ها است؛
بُرهه ای از تاریخ که عملی شدن آرزوهای زلالِ بشریت را به همراه دارد.

خشت های آغازین آزادگی و سرفرازی، امروز نهاده می شود.

پیوند امروز با عشق

امروز، به کربلا پیوند می خورد.

نسیم، به دست بوسیِ لاله ها آمده است.

لاله ها چقدر با عشق، در تناسب اند! چقدر با جان نثاری همگون اند! با شنیدن نام
حسین علیه السلام ، لاله ها به احترام قامت می بندند.

امر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.