پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل العباس ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل العباس ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل العباس ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل العباس ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
۹۹
ـ یک جرعه آفتاب
ـ اشاره
ـ گفتار مجری
ـ چراغ راه
ـ زلال قلم
ـ شعر
ـ کوتاه و گویا
ـ آوردهاند که …
ـ نکتهها
ـ نظر شما چیه؟
ـ کتابستان
یک جرعه آفتاب/عباس در آیینه کلام معصومین(علیهم السلام)
به کوشش: محمدکاظم بدرالدین
” در یکی از رؤیاهای صادقه آمده که پیامبر اکرم(ص) به عباس(ع) فرمود: «خداوند چشمت
را روشن گرداند. تو بابالحوائج هستی. از هر که خواستی شفاعت کن».[۱۰۵]
” در آن هنگام که علی(ع) در بستر شهادت بود، عباس را طلبید و او را به سینهاش
چسبانید و فرمود: «به زودی در روز قیامت چشمم به وجود تو روشن میگردد».[۱۰۶]
” روایت شده: وقتی که روز قیامت برپا میشود، پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین
علی(ع) میفرماید: به حضرت زهرا(س) بگو برای شفاعت و نجات امت چه داری؟ علی(ع) پیام
پیامبر را به حضرت فاطمه(س) ابلاغ میکند. حضرت فاطمه(س) در پاسخ میفرماید: «ای
امیرمؤمنان! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد مقامِ شفاعت کافی است».[۱۰۷]
” نیز نقل شده که سیدالشهدا(ع) پس از گریستن شدید خطاب به قمر بنیهاشم(ع)
فرمود: «برادرم! خداوند پاداش نیک به تو بدهد. تو در راه خدا به طور کامل جهاد
کردی».[۱۰۸]
امام سجاد(ع) میفرماید: «برای عباس در پیشگاه خداوند بزرگ، مقامی است بس
ارجمند که همه شهیدان در روز قیامت به آن مقام حسرت میبرند».[۱۰۹]
امام صادق(ع) میفرماید: «عموی ما عباس(ع) ـ پسر علی(ع)ـ بینشی تیز و دقیق و
ایمانی محکم و استوار داشت. در رکاب برادرش با دشمنان جهاد کرد و به خوبی از عهده
آزمایش الهی برآمد و به مقام شهادت رسید».[۱۱۰]
اشاره/شکفتن «ماه»
محمدکاظم بدرالدین
زمین مدینه، با نیمنگاه خورشید، روشنایی میگرفت و تابش طلایی آفتاب، جمعه،چهارمین
روز شعبان سال ۲۶ هجری را نوری دیگر میبخشید. بلور دلهای شیفتگان امیرالمؤمنین
علی(ع)، لبریز از شور و عشق میشد و کوچههای بنیهاشم، آغوش خود را به روی زائران
خانه حضرت میگشود. چهره علاقه مندانِ اهل بیت را شبنم شادی فراگرفته بود و برای
دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی می گرفتند. «ماه» تازه در مدینه طلوع
کرده بود. شور و هلهله، خانه علی(ع) و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود. امالبنین،
قنداقه عزیز خود را تقدیم علی(ع) کرد. امام، فرزند دلبند خود را به سینه چسبانید.
بُهت و حیرت، نگاه اطرافیان را ربود و همگان از پیوند «مهر» و «ماه»، لب به تبریک
گشودند.
چون نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید طفل فرونشست، امام(ع) با واژهای
مهرآفرین و روحافزا، نام فرزند خود را بیان فرمود: «عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و
قهرمان میدان نبرد.[۱۱۱]
در دامان علی(ع)
عباس، در خانهای ولادت یافت که بر خاک قرار داشت؛ ولی از افلاک برتری یافته بود؛
خانهای که فرشتگان با خضوع و خشوع در آن فرود میآمدند؛ محلّ نزول اسرار هدایت بود
و آغوش مهربان آن، پناهگاه هر پناهنده و امید هر امیدوار به شمار میرفت. عباس در
کودکی، زورقنشین دریای بیکرانه معرفت بود و چون ماه تابان، از خورشید وجود پدر
نور میگرفت. با فِراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشهچین خرمن حقایق ولایت بود و از
بلندای بینش امام، بهرههای بسیار میبرد. علی(ع)، عباس را به کشاورزی، تقویت روح و
جسم، تیراندازی و شمشیرزنی تعلیم و عادت داده بود. این عباس است که گاهی در کنار
پدر مشغول کشاورزی و باغداری در نخلستانهاست و زمانی احادیث و برنامههای اسلامی
در مسجد به دیگران میآموزد و گاهی به تهی دستان و بینوایان کمک میکند.[۱۱۲]
همراه و همراز امام مجتبی(ع)
دوران خلافت امام مجتبی(ع) بسیار کوتاه بود. ایشان مدت شش ماه و چهار روز در کوفه
خلافت کرد. امام مجتبی(ع) با دیدن بیوفایی یاران، برای حفظ جان و ناموس افراد
بیگناه، ازحکومت کناره گرفت و حضرت عباس نیز با پیروی از ایشان سکوت کرد.[۱۱۳]
عباس در طول دوران امامت امام حسن(ع) با همه توان، در رکاب یاوری او بود. دراین
دوران، به جهت مخالفتها و دشمنیهایی که معاویه و کارگزاران پلیدش درباره امام
حسن(ع) به عمل میآوردند و خطر آنان همواره حضرتش را تهدید میکرد، عباس به شدت در
نگهبانی برادرش میکوشید. عباس، در دوران امامت امام مجتبی(ع) «بابالحوائج» شیعیان
بود. مستمندان را از الطاف و عنایت برادر خویش بهرهمند میساخت. گرسنگان را سیر
میکرد و برهنگان را میپوشانید. نیازمندان و پرسشگران، به درِ خانه امام حسن(ع)
میآمدند و نیازهایشان را به عباس میگفتند. در همه موارد، قمر بنیهاشم، مشکلات
آنان را با برادرش امام حسن در میان میگذاشت و فرمان برادر را درباره آنان اجرا
میکرد. نیز آنگاه که تیغ تیز دشمن، وجود امام حسن را گلچین کرد و دشمنان پلید،
پیکر پاک حضرت را تیرباران کردند، غیرت و رشادت علوی، قبضه شمشیر عباس را به حرکت
درآورد؛ اما او سخنانِ امام خود را یاد آورد و پیروی محض از امام که سرلوحه زندگی
درخشانش بود، او را به خویشتنداری فراخواند.[۱۱۴] امام صادق(ع) در آغاز زیارتنامه
ایشان میفرماید: «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبر خدا و پیامبر خدا و مطیع
امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)».[۱۱۵]
گفتار مجری
دریای ادب
یکی از ارزشهای والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی در برابر افرادی است که
در مقایسه با انسان دارای برتری باشند. علی(ع) در ضمن سفارش به فرزندش امام حسن(ع)
در فراگیری ادب فرمود: «یا بُنَیَّ! اَلْاَدَبُ لِقاحُالعَقلِ، وَ ذَکاءُالقَلبِ
و عُنوانُالفَضلِ؛ پسرم! ادب، بارورشدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش
است.»[۱۱۶] و نیز فرمود: «لا میراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب
نیست».[۱۱۷]
حضرت عباس(ع) نیز از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود.
روایت شده که عباس، بیاجازه در کنار امام حسین(ع) نمینشست و اگر پس از اجازه
مینشست، مانند عبد خاضع، دوزانو در برابر مولایش مینشست.[۱۱۸] کانَ کَالعَبدِ
الذلیل بَینَ یدَیِ الوَلیِّ الجَلیلِ؛ عباس همچون بردهای حلقه به گوش در برابر
امام(ع) بود.[۱۱۹]
عباس(ع)، هرگز امام زمان خوبش را برادر نمیگفت؛ بلکه همواره به امام حسین
میفرمود: سیدی و مولای؛ یا اباعبدالله؛ یابن رسولالله؛ جز در مورد آخرین ساعت
عمر، در لحظه شهادت، که صدا زد، «برادر، برادرت را دریاب».[۱۲۰]
هنگام ظهور برترین ادب و احترام قمر بنیهاشم، هنگام ورود او به شریعه بود. لحظهای
که دست در آب فروبرد تا کام تشنه خود را جرعهای بنوشاند، ناگاه یاد عطش مولای خود
نمود و بیدرنگ آب از دست خود فروریخت و تشنه از شریعه خارج شد.[۱۲۱]
ایمان و وفا سایه بالای تو بود
ایثار علی نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به آب دریا عباس
دریای ادب میان لبهای تو بود[۱۲۲]
شجاعت
رَجَزخوانی مسلمانان جنگآور در میدان جنگ، شعار انقلابی آنها بود که هنگام ستیز،
به شیوه حماسی میخواندند. عباس(ع) در میدان نبرد، رجزهایی خواند که هر بخشی از
آنها، بیانگر عالیترین درسهای شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است. اینک
به ترجمه برخی از این موارد اشاره میشود:
«من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در
میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر است. منم
عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان میآیم و از مرگ در درگیری با دشمن
نمیترسم».
«سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع نمودید، باز به جنگ خود ادامه میدهم و تا
آخرین نفس از دینم دفاع میکنم و نیز امامی را که به راستی بهیقین رسیده، و نوه
پیامبرِ پاک و امین است، یاری مینمایم».
«ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبّار همراه پیامبر، سرور برگزیده خدا
مژده باد. دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را (نیز) قطع کردند، پروردگارا! آنان
را وارد آتش سوزان دوزخ کن».
«مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگواری و عظمت است. هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت
گردد برای دنیا و لذتهای آن هرگز غصه و افسوس مخور و بدان که تنها در پیشگاه جدّ
من، همه لغزشها آمرزیده خواهد شد».[۱۲۳]
ولایتمداری
حضرت ابوالفضل(ع) در گلستان سه امام پرورش یافته است: او در این میان، ولایتپذیری
تمامعیار است. همه تلاشها و موضعگیریهای او در مسیر ولایت ظهور مییابد. اطاعت
بیچون و چرای او از امام حسین(ع) یکی از آموزههای مکتب عاشوراست.
حضرت عباس(ع) روز عاشورا به برادران خود فرمود:
«امروز، روزی است که باید بهشت را برگزینیم و جانمان را فدای سید و امام خود سازیم.
ای برادران! امروز در جاننثاری کوتاهی نکنید و چنین نپنداریدکه حسین(ع) برادرِ
ماست و ما پسران یک پدر هستیم. نَه، چنین نیست. بلکه آن بزرگوار، امام، سید و
پیشوای ما، و حجت خداوند عالمیان در روی زمین، همچنین فرزند حضرت فاطمه(س) و نور
دیده رسول خدا(ص) است» و هنگامی که امام حسین(ع) جاننثاری و فداکاری آن بزرگواران
را نگریست، سخت گریست و به عباس(ع) فرمود: «ای برادر! خداوند به تو جزای خیر
دهد».[۱۲۴]
پرچمدار
یکی از القاب حضرت عباس(ع) این بود که به او «ظَهرُالوِلایَهِِ؛ کمر و پشت ولایت»
میگفتند؛ زیرا پشتوانه محکمی برای نگهبانی از حریم ولایت و امامت بود.
لقب «حامی» که از سوی امام هادی(ع) در زیارت ناحیه به عباس داده شده است، به طور
شایسته، زیبنده وجود اوست. آنگاه که عمرسعد، فرماندهی لشکر دشمن را عهدهدار شد،
فرمان جنگ بر ضد سپاه امام حسین(ع) را صادر کرد. در این هنگام شمر، خود را به
نزدیکی اصحاب حضرت رساند و فریاد برآورد: «فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و
برادرانش کجایند؟» (چون شمر و امالبنین(س) از یک طایفه بودند، به «فرزند خواهر من»
تعبیر کرد) عباس و برادرانش به او توجهی نکردند؛ ولی امام حسین فرمود: «پاسخ دهید؛
اگرچه او فاسق است.» عباس و برادرانش گفتند: «چه میگویی؟» شمر گفت: «ای فرزندان
خواهر من! شما در امانید. خودتان را به کشتن ندهید. از حسین جدا شوید و از یزید
اطاعت کنید، من برایتان اماننامه آوردهام.» عباس با شجاعت هرچه بیشتر، چند گام
جلوتر نهاد و با صدای بلند فرمود: «ای شمر! خدا تو را لعنت کند! چگونه ما در امان
باشیم، ولی فرزند رسول خدا در امان نباشد؟ هرگز! هرگز! از مولایمان جدا نمیشویم و
تا واپسین قطره خون از او حمایت میکنیم.[۱۲۵]
به راستی حضرت ابوالفضلالعباس پشت و پناه ولایتامر بود و تا آخرین حدّ توان، از
او و آرمان هایش پشتیبانی کرد و شایسته این شعر معروف سعدی است:
چه غم دیوار امت را که باشد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر، آن را که باشد نوح کشتیبان
از اینرو، وقتی که به شهادت میرسد،[۱۲۶] امام حسین(ع) به بالینش میآید و
میفرماید: اکنون پشتم شکست… .[۱۲۷]
یکی از شاعران با ظرافتی خاص، این نکته را که در ماه شعبان تولد حضرت عباس(ع) از
امام حسین(ع) پیش نیفتاده، نشانی از ادب ستودنی عباس(ع) برمیشمارد و چنین
میسراید:
مطلع شعبانِ همایون اثر
بر ادب توست گواهی دگر
سوّم این ماه که نور امید
شعشعه صبح حسینی دمید
چارُم این مَه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علمدار اوست
ای به فدای تو و جان و تنت
این ادبِ آمدن و رفتنت
روز شهادت قدمی پیشتر
وقت ولادت قدمی پُشتِ سر
محمدعلی ریاضی
چراغ راه
” علامه سید محمدحسین طباطبایی(ره) ـ صاحب تفسیر المیزان ـ می فرماید:
«مرحوم سیدالسالکین و برهانالعارفین آقای سید علی قاضی فرموده است: در حین کشف بر
من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت خدای عالم هستی، وجود مقدس حضرت سیدالشهدا، امام
حسین(ع) است و در آن رحمت، سقای کربلا، سرحلقه وفا، آقا بابالحوائج الی الله
ابوالفضلالعباس است».[۱۲۸]
” علامه سید عبدالرزاق مقدّم نیز در مورد مقام اطاعت حضرت عباس از امام
حسین(ع) مینویسد: «این فضیلتها همه از پرتو انوار سیدالشهدا امام حسین(ع) بود که
عباس(ع) بر اثر پیروی از او کسب کرده و آیینه تمامنمای وجود امام حسین(ع) شده بود
و بیشک، حسین و عباس از مصداقهای برجسته این آیات قرآن بودند که خداوند در آیه ۱
و ۲ سوره شمس میفرماید: «والشمسِ وضُحاها وَ القَمَرِ إذا تَلاها؛ سوگند به خورشید
و آن هنگام که فروغ میبخشد و سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است.»
خورشید، حسین(ع) است و ماه، عباس؛ چرا که عباس هیچ سخنی نمیگفت مگر آنکه قبلاً از
برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمیداد، مگر آنکه به جهت پیروی از امامش انجام
پذیرد. عظمت و شخصیت معنوی ابوالفضل به سبب نور مقدس امام حسین(ع) بود که در آینه
وجود پیراستهاش، تابیده بود».[۱۲۹]
” همچنین علامه مامقانی مینویسد: «حضرت اباالفضلالعباس از فقهای فرزندان
امامان(علیهم السلام) بود».[۱۳۰]
زلال قلم
ماه، چراغش را به احترام نامت خاموش کرده است
محمدکاظم بدرالدین
” عاشقانههای امروز، بر سرسرای دل، چراغی آویختهاند؛ آن هم به چشمروشنی
آمدنت.
چه خنک نسیمی و چه فرخنده دمی!
نیاکان آبها، به استقبال غیرت نامت آمدهاند و عطر از دسته گل صلواتشان سرشار است.
تو آمدی و تصنیفها، تکههای سبز را در روح هستی پایهریزی کردند. آمدی و عمارت وفا
کامل شد. ای رسول برگهای خرم عشق در تاریخ، ای ستاره اقبال جانبداری در حکایات
برادر!
آمدی و گلترین آیههای حمایت، در چشمهای ماه تو قدکشیدند. آمدی و حتی تجسم
گوشهای از ایثارت، برای این دل کمظرفیت، دشوارترین است. تقصیرها تمام بر دلِ ماست
که نمیداند تا چه حد عشق در کار است.
زلالتر از آبها
” میدانم تو زلالتر از آنی که بشود شعری دربارهاش سرود. تو آنقدر زیبایی
که تا نامت به میان میآید، برق شعف در چشمهای دقیقههایم میافتد. بر من مباد با
این زلالی، جانب آبها را بگیرم! اصلاً خود آبها میگویند: دستهایت از تمام
شعرهایی که زیر این آسمان است، آبیتر و شفافتر است.
” سالها با تقویم شناخته میشوند و همه تقویمها، بوی پنجره میدهند؛ چون
نمیشود در طول سال، تو را زمزمه نکرده باشند. همه روزهای خدا قشنگ است؛ چون زیبایی
نامت از ماه هم فراتر میرود. چه میگویم؟ اصلاً ماه، چراغ خود را به احترام نامت
خاموش کرده است. ای خورشید پرطراوت عشق! درها را که بیدلیل نمیگشایی. حکمتی هست
ای مطلع غزلهای امید، یا بابالحوائج! تو آمدی و جهان به اسطورهای دیگر نگاه
نکرد. من اما از چه بگویم؟ از بلندای قامتت که سروها بر آن سجده بردند؟ از قوت
بازوانت که برای همیشه افتخاری روشن است؟
یا عباس! نام تو به میان آمده است و کلمات سبز شعر، دفترم را به آن سوی
مرزهای باران کشانده است. همیشه حق با دفترم است که میگوید: هر دلی که از رنگ
دستهایت نقش نپذیرد، گناهی نابخشودنی است.
عباس سرو ایستاده
رزیتا نعمتی
ای ماه بنیهاشم! تمام سروهای ایستاده، مرید تواَند؛ آن هنگام که نام تو در گیتی
رقم میخورَد و کبوتران، بالهای خود را به احترام آفرینش دو دستت بر هم میزنند که
میلاد و وداع کشتگان تیغ عشق، هر دو به رنگ شادی است. ای پرچمدار سپاه اسلام، نام
تمام یاسها را عباس گذاشتند.
”
السلام یا بابالحوائج
عباس؛ یعنی دو چشم نگران از تشنگی کبوترانِ بیپناه.
عباس؛ یعنی نگهبان چادر سرخ گلبرگهای شقایق.
عباس؛ شاهد دیروز و شهید فرداست.
وقتی میخندد، معصومیت علی را در چاهِ به اشک نشسته چشمان عمیقش نظاره خواهی کرد؛
خورشیدی است که بلندای پیشانیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 