پاورپوینت کامل آغاز سال نو شمسی (نوروز) ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آغاز سال نو شمسی (نوروز) ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آغاز سال نو شمسی (نوروز) ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آغاز سال نو شمسی (نوروز) ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

دو شنبه

۱ فروردین ۱۳۸۴

۱۰ صفر ۱۴۲۶

۲۰۰۵. Mar. 21

من درختم

محمد سعید میرزایی

با خودم می گویم از من که این همه در خاک های زمستانی یخ بسته ام، باور این عید بعید بود.

برف را از شاخه هایم می تکانم، کلاغ کهنسال پر می زند و دسته های چلچله، هلهله کنان بر شاخه هایم می ریزند، حالا بهتر می شنوم، هستی را بهتر می شنوم، زمان را بهتر می شنوم؛ چکه چکه قطره های آب از سرانگشتانم را که حالا کم کم دارند جوانه می زنند، کم کم دارم جوان می شوم، چقدر هوای خوبی است!

کمی برف در ذهن زمین جا مانده است و دنیایی پر از آفتاب.

دوست دارم راه بیفتم،

به یاد می آورم من یک درختم، نه رؤیای یک دبستانی که از پنجره یک روز تعطیل به کوچه نگاه می کند.

من درختم؛ نه رخت آواره بر باد؛ من درختم، نیمی از رؤیایم به زمین ختم می شود و نیمی به آسمان گره می خورد.

چقدر روشنم امروز! شعله های سپید شکوفه مثل شمع بر سرانگشتانم روشن شده اند.

باد می آید و شمع ها را فوت می کند، آسمان می گوید: تولدت مبارک!

نماز شکفتن

امید مهدی نژاد

«خوشتر زعیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟

ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست

پیوند عمر، بسته به مویی ست، هوش دار!

غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست؟»

عقربه ساعتِ سالن های طبیعت، یک دور تمام زده است و می خواهد دور دیگری را آغاز کند.

زمین در طیف رنگین کمانی اش، به حوالی سبز رسیده است و زندگی از لابلای سبزه ها، از بین شاخ و برگ درختان و از پشت شکوفه های سپید، به آدمی لبخند می زند.

مژده! بهار آمده است.

زمین، هر سال به گرد خورشیدش طواف می کند و در پایان هر دور از طواف، وضویی تازه می کند و نماز شکفتن می خواند.

درختان، قامت می بندند و سبزه ها دست دعا به سوی آسمان برمی افرازند.

رودها سرود دریا را می خوانند و پرنده ها بهار را نیایش می کنند.

در شهر سنگفرش و آسفالت، مجال نفس کشیدن را از خاک گرفته اند، امّا آدم ها در خانه سبزه می رویانند تا اگر چه در قاب بشقابی کوچک، پنجره ای برای تماشای رویش داشته باشند.

آدم ها پنجره ها را می گشایند تا لااقل برای ثانیه ای، دست نوازش نسیم بهار را بر گونه های احساسشان لمس کنند.

آدم ها، خانه هاشان را می آرایند تا به نماز سبز طبیعت اقتدا کنند.

بهار، فصل شکفتن است؛ شکفتن شکوفه ها که خود مظهر شکوفایی اند، شکفتن چشمه های حیات از لابه لای صخره های سکون، شکفتن بذر آواز در گلوی گنجشک ها، شکفتن رنگدانه های زندگی بر صفحه سبز برگ ها و شکفتن دل های آدمیان.

دریچه دلت را بگشا! بگذار نور خورشید از روزنه بهار، بر دل زمستان زده ات بتابد.

بگذار باد صبح بهار، رخوت زمستانی ات را بردارد و با خود ببرد.

بگذار قطرات ریز باران، کام امیدت را تر کنند.

بگذار بهار در تو اثر کند.

این جا، روی زمین، بهار و زمستان، روشنایی و تاریکی، نومیدی و امید و مرگ و زندگی در هم تنیده اند.

بهار می رود و تابستان می آید.

تابستان به پاییز می پیوندد و پاییز، زمستان را با خود می آورد.

زمستان را که یادت هست؟ هنوز اندکی از سوز سرمایش زیر پوستمان لانه دارد؛ پس بهار را دریاب، که او هم رفتنی ست. تن به بهار بسپار و دل به شکفتن.

جام جانت را پیش بیار تا از قافله طبیعت عقب نمانی.

«زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست

تا در میانه، خواسته کردگار چیست؟»

جشنواره رنگ ها

معصومه داوود آبادی

«نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

در چمن هر ورقی، دفتر حالی دگر است

حیف باشد که ز کار همه غافل باشی»

بهار می آید؛ با آینه ای در دست و روسری گلدارش را بر دشت ها پهن می کند.

شکوفه ها، نفس های خداوند است که بر شاخه های درختان دمیده می شوند و جویبارها جلوه ای از جریان پروردگار در هستی.

بهار می آید و خاک در رستاخیزی شگفت جوانه می زند.

زمین، جشنواره رنگ ها و لبخندهاست و انسان از رایحه حضور مطلق خداوند، مدهوش می شود.

سال، نو می شود و ما به استقبالش خانه دل هامان را می تکانیم.

سال تحویل می شود با دست او که دگرگون کننده قلب ها و چشم هاست (یا مقلّب القلوب و الابصار)

با حکمت او که تدبیر کننده شب و روز است (یا مدبّر اللیل و النهار) با قدرت او که تغییر دهنده حال هاست (یا محوّل الحول والاحوال)

و از او می خواهیم که بهترین حال ها را نصیبمان کند (حوّل حالنا الی احسن الحال).

بهار می آید و ما خسته از رخوت و انجماد، تولد طبیعت را به جشن می نشینیم.

خورشید از پشت کوه های مه آلود، برایمان دست تکان می دهد و آسمان، پر نفس تر از همیشه، زمین را به نظاره می ایستد.

درختان، کاسه های باران در دست، نزول این همه نعمت را به احترام برمی خیزند.

پرندگان، زیباترین ترانه ها را بر پیکر خاک می پاشند.

این صدای سمفونی بهار است که عرش و فرش از شنیدنش، شکفتن می آموزند.

چشمان فروردینی جهان، زیباترین تصاویر را از پنجره های آبی عید رصد می کند و شگفت زده به تسبیح خالق زیبایی ها، افلاک را به غلغله می خواند.

بهار می آید تا به ما بگوید فرصت کوتاه است و «لحظه ها چون ابرها در گذرند». بگوید که رکود، آئین مرداب است و روح پرشکوه انسان، آن را برنمی تابد. بهار می آید تا بدانیم هر آمدنی را بازگشتی ست و هر پایانی را آغازی.

«ابری عظیم

از ته مجهول دره ها برخاست

همراه باد

دنبال یک فضای مناسب رفت

ابر عظیم

بالای یک فضای مناسب

تن سپیدش

در دست های نیازمند درختان ریخت

مه معلقی پشت دریچه تاریک من نگریست

آه ای بهار!

تو از کدام سمت می آیی؟!»۱

۱. زنده یاد سلمان هراتی.

فرزند یک روزه بهار

سید حسین ذاکرزاده

سلام! خوش آمدی مهمان باستانی اوقاتِ طراوت زمین، دوباره از پس کدام ابر پاره، برایمان

سلام باران را آورده ای که لهجه ات چنین بوی رط

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.