پاورپوینت کامل نجوای دل با مولای عشق ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نجوای دل با مولای عشق ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نجوای دل با مولای عشق ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نجوای دل با مولای عشق ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

هر گامی که در نجف اشرف، به سوی آستان بوسی حضرت امیر خوبان، علی علیه السلام برمی داری، گویی این تو نیستی که به آن وادی فرشته سرا راهی می شوی، بلکه آن امیر دل هاست که تو را به سوی خویش می کشد، و تو اما خجل و شرمنده از حضور در پیشگاه آن مادون خدا و مافوق بشر، لیکن او مشتاق دیدارت.

جسمت سنگین تر از همیشه است. گویی پاهایت تاب سنگینی وزنت را ندارد و به سختی آن را تحمل می کند. دست خودت نیست، گویی اختیار را از تو گرفته اند. نه پای رفتن داری و نه روی ماندن. کلافه و از خودت بیزاری. در اندیشه و تفکری عجیب غرقی. عقل، مدام نهیبت می زند که با این همه خطا و تقصیر با چه رویی به سویش می شتابی؟! اما دل، امیدت می دهد برو، که مولا، پادشاه خطاپذیران و بخشنده ترین بخشندگان است. سرانجام این تشویق دل است که ناچارت می کند سر به زیر و شرمنده قدم برداری و به بارگاهش درآیی.

وه، خدای من! این سرای بهشتی کجا و من بیچاره کجا؟! سرای امیر مظلومان و سلطان خوبان کجا و من سیه روی کجا؟! آهسته آهسته، گاه از باب قبله و بیشتر از باب الرضا علیه السلام به سوی حرمش قدم برمی داری. گویی امام رضا علیه السلام را واسطه قرار می دهی تا اذن حضور، از پدر بزرگوارش برایت تمنا کند. آخر رأفت و مهربانی آن امام رئوف اسباب روداری ات را نزد حضرتش بیشتر کرده است. پس آن گاه به آستان بوسی اش مشرف می شوی.

حُرمتِ حَرَم و اُبهَت امیرِ همیشه بیدار این بارگاه، تو را محو در خود می کند و تو امّا مات و مبهوت، چون سرگشتگان و حیران شدگان، ناگاه به خود می آیی که اینجا حریم باران است. اینجا سرای خداست. در این مکان فرشتگان پرمی سایند و غلامی می کنند. اینجا امیر عدالت فرمان می راند. به این سرا پیامبران و اولیا آمد و شد دارند. دست نیاز هر اهل تمنّایی، متوسل شاهنشاه این بارگاه است و دل واژه های تمنا را در این سرای بهشتی بر سفره نیاز می چینند. اینجاست که باید سفره دل بگشایی و در محضر امیر، سینه از درد بشکافی و واگویه های التماست را بر زبان آری و بگویی آنچه سال هاست در آن سنگینی می کند.

آه، خدای من! کدامین درد فراق را بگویم و کدامین اشتیاق را شرحه شرحه از آتش دل برون ریزم تا خود را سبک نمایم؟! کدامین رنج بشر، و کدامین داغ مظلومیت شیعه را بشمارم که دل آتش نگیرد و زبان شعله نکشد؟

تصمیم به بیان می گیری و زبان برای آغاز سخن می گشایی، امّا هرچه به مغزت فشار می آوری، چیزی در یادت نیست! دل مویه که سهل است، اصلاً خودت را فراموش کرده ای. ناگاه در ذهنت می گذرد:

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

سعدی

در این تفکرات و تأملات غرقی. ناگاه احساس می کنی نسیمی بهشتی از بهشت حرم، سیمایت را می نوازد و تو را به آرامش سوق می دهد. عطر بهشتی حرم مشامت را پر کرده است. گویی، آوایی بیخِ گوشِ دلت ندا سر می دهد: بگو؛ از خودِ امیر بگو. در وصف مولای مظلومان آنچه بر زبان قاصرت جاری می شود، بیان کن. اینجا سرای امیر است و تو در محضر مولای همه سروران و خوبان عالمی. آن قدر فضایل بر این اَبَرْمردِ یگانه همه اعصار جاری است که چندین عمر نوح می خواهد و چه بسیار دفتر، تا در آن ثبت شود. گرچه همهی دریاها جوهر شوند و همه درختان قلم و همه آسمان ها کاغذ، کسی را یارای ثبت این همه منقبت و فضیلت نیست، لیکن تو به مقدار عقل و اندیشه قاصرت بگو، آنچه از فضایل و مناقبش در دل نهفته داری.

ناگزیر دل استوار، رو به روی ضریح مطهرش می ایستی و با نهایت فروتنی زبان می گشایی و همچون گدایی مسکین و درمانده که به بارگاه سلطانی رئوف و باسخاوت راه یافته تا ریزه ای از سفره گسترده اش برچیند، می گویی:

سلام بر تو ای امین خدا در زمین و سلام بر تو ای حجت بالغه خالق بر مخلوق.۱

سلام بر تو ای پنجره اسرار الهی در نزد رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلام بر تو ای مفتاح گشایش و فتح الفتوح و رمز پیروزی های پیامبر خاتم.۲

سلام بر تو ای برادر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ای همسر ام ابیها و سلام بر تو ای شمشیر آهیخته خدا۳ و سلام بر تو ای اسدالله الغالب.

و سلام بر تو ای کسی که خدای سبحان در کتابش از وی یاد کرده و فرموده «و اِنَّهُ فی اُمِّ الکتابِ لَدَینا لَعلی حَکیم».۴

یا علی! کدام واژه را در وصفت بر زبان قاصرم جاری کنم که تو جامع اضدادی و واژگان در توصیفت خوار و حقیرند و زبان در شمارش مراتب و مناقب و فضایلت اَلْـکن؟

یا علی! هرچه می نگرم، می بینم این کلمات چقدر تهی و بی وزن اند، وقتی می خواهم تو را با آن بی مایه ها بسُرایم! و من چقدر کوچک و حقیرم که می خواهم کسی را مدح کنم که نزد خدا و رسولش، در اعلی درجه، «علی» است!

یا علی! این آویخته به دامن آستان مقدست، از سر ناچاری و بیچارگی مجبور است کلماتی را از دل به سمت زبانش هدایت نماید تا بلکه بتواند اندکی از گره غلامی اش را به ردای مقدست استوار سازد.

یا علی! گرچه امیدی به این واژگان و بیان ها نیست و رجائی به سخنان این زبان قاصر نمی توان داشت، امّا رجاء واثق این وامانده مسکین به این است که تو بنده نوازی می کنی و گداپروری می فرمایی و چه خوش گفت:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود روش بنده پروری داند

حافظ

یا علی! باید بگویم واژه ها با تو تفسیر می شوند، و این تویی که به همه واژگان معنا و مفهوم می بخشی.

یا علی! امید به کرَم و گداپروری ات مرا به بارگاهت رسانده و آهن ربای وجود نازنینت، این خَسِ ناچیز را به آستان الهی ات کشانده؛ پس یا علی! بشنو از این غلام حلقه به گوش درگاهت که می گوید:

یا علی! این خَسی در میقات، به درگاه کسی در میعاد آمده است که برتر از آن کسْ نیافت، لاجرم چنین آسیمه سر به آستانت شتافته است.

یا علی! غبار درگاهت که از پای زائرانت برمی خیزد و بر فرق می نشیند، برتر از تاجی است که پادشهان شرق و غرب عالم بر سر می نهند.

یا علی! این خَس چقدر خوشحال است که اجابتش فرمودی و به جمع ذرّه های غبار ضریحت ملحقش نمودی.

یا علی! بگذار از «کعبه» آغاز سخن کنم؛ زیرا «برترین» خاک های عالم در کف آن نهفته است و عالم از خاک است و تو نیز «ابوترابی».

یا علی! وقتی از «کعبه» سخن گفته می شود، تو در ذهن آیی و ناگزیر در یادها خطور می کند: «علی، مولود کعبه» و «کعبه، زادگاه علی».

یا علی! کعبه به خود می بالد که مولودی چون تو از پرده اندرون آن زاده شد و بس.

یا علی! این افتخار در زندگی کدام بشر است که حُسن افتتاح حیاتش کعبه باشد و حُسن ختام زندگی اش محراب مسجد کوفه؟

یا علی! دوستان و دشمنان هر کدام با نام تو برخود می لرزند؛ هرکس به نوعی، چون تو جامع اضدادی.

یا علی! پهلوان در گودِ زورخانه با نام تو پنجه در پنجه حریف می اندازد و از تو مدد می جوید و قهرمان در میدان نبرد تا «یا علی» نگوید، دست به قبضه شمشیر نمی برد.

یا علی! عابدان تا رمز یا علی نگفته اند، به نماز نمی ایستند و زاهدان تا نام تو را بر زبان جاری نکرده اند، سر بر سجّاده حضرت دوست نسایند.

یا علی! قیام قائمان از قیومیت نام توست، و قعودِ قاعدان از قائمیت تو امنیت می یابد.

یا علی! جاذبه تو چنان است که «دستْ بریده» افتخار می کند به اینکه مولای عدالت، «انگشت رذالت» از دستش بریده است.۵

یا علی! عظمت تو چنان است که دشمنت حتّی بر جنازه برادر خود نمی گرید و فریاد برمی آورد: ای قوم! اگر کسی غیر از علی قاتل برادرم بود، قتل برادر مایه ننگ و عار قبیله ام می شد و من بر برادرم گریه نمی کنم؛ چون به دست شخص کریمی کشته شد.۶

یا علی! تو باران کرامتی در برهوت نیاز، و سلطان سخاوتی در سنگلاخ فقر و غنا، و حاتم در مکتب سخاوتت، نوآموزی بیش نیست.

یا علی! تو معدن سخا و کرم و جودی، آن گه که «الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» (مائده: ۵۵) را تفسیر عملی کردی و خاتم پادشاهی را زکات گدای مسکین نمودی.

یا علی! ایثار و از خودگذشتگی، در برابر تو سر تسلیم فرود می آورد، آن گه که در بستر برترین مخلوقات و اشرف آدمیان آرمیدی و هر نوع خطری از دژخیم زمان را بر جان خود هموار ساختی و همّ و غم را از سیمایش زدودی.۷

یا علی! هر گاه از فتوّت و جوانمردی سخن به میان آید، نام تو زیبنده زبان است، آن گاه که فرمودی «بنده حقّم نه تسلیم هوا» چون شیر غُرّان نفس را لگام عدم زده بودی و این توسن سرکش نفس بود که در رام تو بود و فقط از تو فرمان می گرفت.۸

یا علی! تو همه «ایمانی» آن گاه که روز احزاب در مقابل همه «کفر» قرار گرفتی و واژه «ایمان» به خود مفتخر است که همان «علی» است.۹

یا علی! «دُلدُل»۱۰ سر از پا نمی شناخت آن گه که سواری چون تو رعدآسا بر توسن وجودش سوار می شد، و «ذوالفقار»۱۱ بر خود مباهات می کرد که در دست عدالت است.

یا علی! واژه «درد» از وجود نازنین تو معنا یافت، آن گاه که سر بر چاه فرو بردی و از میان آدمیان کس نیافتی تا سفره دل در پیشش بگشایی.۱۲

یا علی! «صبر» را تو معنا بخشیدی، آن گه که زهرای مرضیه را در برابر دیدگانت میان در و دیوار خَستَنْد و پهلویش را به تیغ جفا بشکستند و محسن نوغنچه ات را نشکفته پرپر کردند.

یا علی! ایوب در کلاس صبر تو، نوآموزی بیش نبود، آن گاه که ۲۵ سال «استخوان در گلو» و «خار در چشم» لب فروبستی و نظاره کردی که بر منبر پیامبر نور و رحمت، نااهلان بالا و پایین می روند و رجز ناموزون سر می دهند. یا علی! این گونه بود که «صبر» ایوب پیامبر در برابر تو فروتنانه سر تسلیم فرود می آورد.

یا علی! تو همه علم و «دروازه علمی» ۱۳ آن گه که گفتی «سَلونی قبل ان تفقدونی».۱۴

یا علی! روزی که پسران جهالت، پدر امت رسول رحمت را در کوچه پس کوچه های شهر کشان کشان به هر سوی می کشاندند، خاک مدینه تاب تحمل لرزش پیکر مبارک پیامبر مهربانی ها از این ستم بی حدّ را از دست داده بود و دل آن اشرف مخلوقات از این نامهربانی ها غرق دریای خون شده بود.

یا علی! تو تندیس مظلومیتی در لاله زار شهادت و مرغزار صفایی در شوره زار سنگدلی و شقاوت.

یا علی! گرچه زمزمه «بسم الله مجریها و مرسیها» (هود: ۴۱) سُکان هدایت نوح نبی بود، «کشتی» از تو فرمان می گرفت و «طوفان» از تو می گریخت.

یا علی! اگر ابراهیم خلیل «سبّوحٌ، قدّوسٌ» بر زبان جاری می کرد، دست در دامن تو آویخته بود و روزی که «اسماعیل ذبیح» را به قربانگاه مِنا می بُرد، از منای کربلای حسین تو آموخته بود.

یا علی! امر « فَاخْلَعْ نَعْلَیک» بر موسای کلیم هنگامی صادر شد که «بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی» (طه: ۱۲) تو در آمده بود.۱۵

یا علی! ای ساقی کوثر! دریا را تو برای بنی اسرائیل شکافتی و موسی را از غم آن رهانیدی. آیا اعجاز ید بیضایش جز با رمز یا علی محقق می شد؟

یا علی! یونس در شکم ماهی جز تو متوسلی داشت تا از تنهایی و تاریکی و ظُلَمات با آن شفیع به درگاه الهی پناه آورد؟

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.