پاورپوینت کامل مولفه های حماسه سیاسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مولفه های حماسه سیاسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مولفه های حماسه سیاسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مولفه های حماسه سیاسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

درآمد

سال ۱۳۹۲ از سوی مقام معظم رهبری، در کنار عنوان حماسه اقتصادی، «حماسه سیاسی» نیز نامیده شده است. از این نام گذاری، اهمیت جایگاه «سیاست» در جامعه اسلامی ایران و نقش اثرگذار آن در عرصه های گوناگون کشور استفاده می شود. بی گمان، اسلام دینی است که با سیاست و حکومت گره خورده است. در نتیجه، مسلمانان ـ که هویت خود را از اسلام می گیرند ـ نمی توانند با سیاست بیگانه باشند و آن را امری حاشیه ای و جدا از دین بپندارند. اهمیت توجه به مسائل سیاسی از سوی مسلمانان از آنجا آشکار می شود که همواره دشمنانی داشته و دارند که درصدد استعمار و تحقیر آنان، حکومت بر آنها، به تارج بردن منابع و معادن ایشان، و بر سر کار گذاشتن مهره هایی به دلخواه خویش در مقام زمامداران آنان بوده اند. اینجاست که مسلمانان، چاره ای جز آگاهی از سیاست و دخالت در مسائل سیاسی ندارند تا در اثر آن، عزت و کرامت خویش را حفظ کنند و مانع از دخالت بیگانگان بر سرنوشت شان شوند.

«حماسه سیاسی»؛ یعنی اوج یک سیاست سازنده، اثرگذار و پیش برنده، که به دنبال آن همه منافع جامعه اسلامی و دینی تأمین می شود و کشور از همه آسیب ها مصون می ماند. بی گمان، برای شکل گیری چنین حماسه ای، نیازمند مؤلفه هایی هستیم. آنچه در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت، مؤلفه هایی است اثرگذار در تحقق حماسه سیاسی کشور.

۱. استقلال سیاسی

یکی از مؤلفه های حماسه سیاسی، استقلال سیاسی است. بدیهی است در یک کشور، حماسه آن گاه رخ خواهد داد که مردم از وابستگی ها رها شوند و بر مسند استقلال تکیه زند. مقام معظم رهبری در تعریف «استقلال سیاسی» می فرماید:

استقلال سیاسی، یعنی اینکه امروز در این کشور کسانی که مسئول اند؛ چه دولت، چه مجلس و چه قوه قضاییه همه خدمتگزار شما مردم اند و زیر بار هیچ کس جز تکلیف الهی شان نیستند. استقلال یعنی این.. .. استقلال سیاسی، یعنی اینکه امروز کسانی بر این مملکت حکومت می کنند که مردم می خواهند.. .. این ملت توانست با قدرت خود، استقلال سیاسی را به دست آورد. امروز کشور ما از لحاظ سیاسی، یک کشور مستقل است؛ کشوری است که روی پای خودش ایستاده است. (بیطرفان، ۱۳۸۵: ۳۹ و ۴۰)

شهید بهشتی نیز در این باره می نویسد:

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ما باید به طور کلی بر پایه «نه شرقی، نه غربی» استوار باشد. به همین دلیل، انقلاب کفرستیز و ظلم ستیز ما با هیچ قدرت سلطه گر نمی تواند از در سازش درآید و از این رهگذر، هر نوع رابطه اقتصادی که بتواند در آینده، پلی برای بازگشت این سلطه گران به ایران باشد، باید قطع گردد.. .. برای اینکه بتوانیم به راستی، سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» را دنبال کنیم، باید ملت ما تنها تکیه گاه دولت ما باشد. بنابراین، ترکیب دولت های ما از افراد باایمان و معتقد و درست و قابل اعتماد، و موفقیت آنها در سیاست داخلی، در همه ابعاد معنوی، اجتماعی و نظامی، پشتوانه اساسی این دولت ها در سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» خواهد بود. (حسینی بهشتی، ۱۳۸۸: ۴۷۷- ۴۷۹)

بی گمان، خداوند در جامعه اسلامی ـ به برکت اهل بیت علیهم السلام و قرآن کریم ـ درون مایه های کافی را برای استقلال نهاده است. بر این اساس، سود نبردن از این درون مایه ها و وابستگی به دشمنان و بیگانگان، به معنای بی اعتنایی و حرمت ننهادن به این سرمایه های آسمانی است. قرآن کریم در توجیه «استقلال سیاسی» مسلمانان به آنان چنین می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی خود مگیرید. آیا می خواهید علیه خود، حجتی روشن برای خدا قرار دهید؟» (نساء: ۱۴۴) همچنین قرآن کریم در مقام یادآوری مسلمانان به موضوع «استقلال سیاسی» می فرماید: «خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان، بر کافران، راه [تسلطی] قرار نداده است». (نساء: ۱۴۱)

امام خمینی رحمه الله در مقام هشدار به هر گونه روابط تجاری و غیرتجاری که به تسلط سیاسی بیگانگان بر جامعه اسلامی بینجامد، می فرماید:

اگر در روابط تجاری و غیرتجاری، ترس تسلط سیاسی و غیرسیاسی اجانب بر اسلام و سرزمین های مسلمین باشد که موجب استعمار آنها و استعمار کشورهای شان شود، بر تمامی مسلمانان واجب است از آن دوری کنند و این روابط حرام است. (تجلیل، ۱۳۸۲: ۴۴)

۲-. مشارکت عمومی

همان گونه که این انقلاب بدون مشارکت مردمی، صورت نمی گرفت، «حماسه سیاسی» نیز بدون مشارکت مردمی شکل نخواهد گرفت. مقام معظم رهبری درباره نقش اثرگذار مشارکت مردمی در سرنوشت جامعه اسلامی می فرماید:

ما به صورت یک اصل، از اوایل انقلاب، روی مشارکت مردم تکیه کردیم. امام ـ رضوان الله تعالی علیه ـ مکرر در مکرر، درباره مشارکت دادن مردم توصیه می کردند و حرف می زدند. آن روزها، تفکری هم وجود داشت که مردم را تقریباً از میدان های گوناگون دور می کرد. بعد بحمدالله همه به این رسیدند که نه؛ مردم بایستی در مسائل گوناگون کشور، چه مسائل اقتصادی و چه سایر زمینه ها ـ در مسائل سیاسی که بحمدالله حالا هم دخالت دارند ـ شرکت و دخالت داشته باشند. در جامعه اسلامی، دستگاه مدیریت و حاکمیت جامعه، همه و همه، متکی به مردم و همراه با مردم هستند و جدا نیستند. رابطه و نسبت معکوسی بین ارتباط با مردم و ارتباط با قدرت ها و پناه بردن به آنها وجود دارد: هر حکومتی که ارتباطش با مردم خود صمیمانه است، به قدرت ها بی اعتناست و به آنها نگاه و تکیه نمی کند و به حرف آنها محل نمی گذارد و دستور آنها را به گوش نمی گیرد و به سراغ آنها نمی رود، ولی هر حکومتی که با مردم خود رابطه ندارد و آنها را در جریان امور مشارکت نمی دهد، با قدرتهای بزرگ گرم می گیرد و به آغوش آنها پناه می برد و به آنها تکیه می کند و ـ به طور طبیعی ـ از آنها حرف می شنود و دستور آنها را اجرا می کند. از آن طرف نیز همین طور است: هر حکومتی که به قدرت ها نزدیک شد، از مردم خود دور می شود و هر حکومتی که از قدرت های جهانی دور شد، در دل مردم خود جای می گیرد. این، یک امر روشن و بدیهی در فرهنگ و معارف سیاسی امروز دنیاست. (دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷: ج ۲: ۶۹ و ۷۰)

۳. خودباوری و ایمان به توانمندی های خود

بخشی از آیات قرآن، به دمیدن روح خودباوری، اعتماد به نفس و ایمان به توانمندی های خود در پیکر مسلمانان اختصاص یافته است. برای نمونه در آیه ۱۳۹ سوره آل عمران می خوانیم: «و اگر مؤمن اید، سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید». نیز در آیه ۳۵ سوره محمد می خوانیم «پس سستی نورزید و [کافران را ] به آشتی مخوانید [که] شما برترید و خدا با شماست».

در این آیات، خداوند مسلمانان را به دلیل بهره وری از درون مایه هایی چون ایمان و همراهی خداوند با آنان، برتر از دیگران معرفی می کند. این گونه یادآوری به مسلمانان، اثر فراوانی در ایجاد خودباوری و ایمان به توانمندی های خود در آنان دارد. کمترین ثمره دست یابی به چنین ویژگی ای، احساس استغنا در برابردرخواست آشتی با دشمنان کینه توز، و نیز پرهیز از سستی و اندوه و در نتیجه، رسیدن به استقلال سیاسی در برابر دشمنان است.

امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره توجه به توانمندی های خود و شناخت آن می فرماید: «دانای راستین کسی است که قدر خود را بداند [و از توانمندی های خویش آگاه باشد؛] و در نادانی شخص، همین بس که قدر خویش را نداند». (دشتی، ۱۳۷۹: ۱۹۰)

شهید مطهری نیز در این باره می نویسد:

عنصر دیگری که در اثر انقلاب اسلامی در روح مردم ما پدید آمد، عنصر احساس شخصیت بود. به مردم ما احساس شخصیت داده شد؛ یعنی خودباختگی از مردم ما گرفته شد. به تعبیر دیگر، مردم ما به خودشان و توانمندی های خودشان ایمان پیدا کردند.. .. در واقع، از نظر روانی اگر یک دانش آموز یا دانشجو معتقد باشد من چیزی نمی شوم، او دیگر چیزی نخواهد شد، ولی اگر معتقد باشدمن چیزی خواهم شد و در نتیجه، هر چه اعتمادش به خودش بیشتر باشد، احتمال ترقی در او بیشتر است.. .. گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می بازد، خودباخته می شود. گاهی یک جامعه، جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد، خودباخته می کند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است؛ کوشش می کند کشور استعمارزده، اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد. به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتاب های خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه دارد، بی اعتقاد شود، بگوید همه آنها هیچ و پوج بوده، ما که چیزی نیستیم، ما هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگ ترین نیرنگ استعمار است.. .. اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت؛ یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار، استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را می پذیرد.

از جمله کارهایی که رهبران بزرگ ما و بالخصوص رهبر بزرگ ما آیت الله العظمی امام خمینی در این سال ها انجام دادند، این بود که این خودباختگی را از مردم ما گرفتند و مردم ما را به آن خود واقعی و به آن روح جمعی، مؤمن ساختند.

بزرگ ترین هدیه ای که یک رهبر به ملتش می تواند بدهد «ایمان به خود» است؛ یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، و هیچ احتیاجی ندارم که از غرب الگو بگیرم. (مطهری، ۱۳۸۶: ۱۳۵ ـ ۱۳۹)

۴. استقلال فرهنگی

یکی از ارکان حماسه سیاسی، «استقلال فرهنگی» است. «فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنت ها و بالاخره تمام عادت ها، رفتارها و ضابطه هایی است که فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه خود فرامی گیرد و در برابر جامعه، وظیفه ها و تعهدهایی را بر عهده دارد». (روح الامینی، ۱۳۸۶: ۱۸)

از آنجا که امروزه کشورهای غیرصنعتی و در حال رشد، خواسته یا ناخواسته در برابر موج جهانی شدن قرار دارند و مسائلی چون داد و ستدها و تجارت های جهانی، آنها را وادار به شرکت در آن می کند، چنین کشورهایی در صورتی می توانند از هضم شدن در دل این جریان های قوی و اثرگذار مصون مانند و از وابستگی سیاسی و اقتصادی در برابر آنان ایمنی یابند که فرهنگی غنی، مستقل و پویا داشته باشند.

«در واقع با توجه به تقسیم بندی کشورها به پیشرفته و عقب مانده یا صنعتی و غیرصنعتی، توسعه طلبی های اقتصادی و سیاسی، با عنوان های رواج تکنولوژی، آموزش زبان، تأسیس انجمن های خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و. .. ـ عنوان ها و موردهایی که بی گمان از نظر نوع دوستی و مهربانی نمی توان آنها را مورد تردید قرار داد ـ انجام می گیرد، ولی تاریخچه این خدمت ها نشان داده است که این برنامه ریزی ها اشاعه فرهنگی نیست، بلکه تبلیغ و تحمیلی برای وابستگی کامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است». (همان: ۳۷)

فریب تربیت باغبان مخور از گل

که آب می دهد اما گلاب می گیرد

شهید مطهری در این باره می نویسد:

کلمه استعمار را ما خیلی شنیده ایم. استعمار یک شکل ندارد. استعمار سیاسی داریم، استعمار اقتصادی داریم و استعمار فرهنگی داریم که از استعمار سیاسی و اقتصادی، خطرناک تر است و اصلاً امکان ندارد استعمار اقتصادی و استعمار سیاسی باشد، بدون استعمار فرهنگی. پایه استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی، استعمار فرهنگی است. استعمار اقتصادی چه می کند؟ می خواهد منابع یک کشور را ببرد و مردم این کشور را به صورت کارگرها و مصرف کننده های خودش در بیاود. استعمار سیاسی چه می کند؟ کوشش می کند حکومت را به دست افرادی بدهد که عامل او و اجراکننده خواسته های او باشد. اما ممکن نیست که ملتی را استعمار اقتصادی و استعمار سیاسی بکنند، بدون اینکه استعمار فکری و فرهنگی بکنند؛ یعنی بدون آنکه فکرش را هم طوری بسازند که با استعمار سیاسی و اقتصادی جور در بیایید. شخصیت فکری او را از او بگیرند، او را به آنچه مال خودش است بدبین کنند و به آن فکری که از ناحیه استعمارگر آمده، خوش بین کنند؛ یعنی در مردم حالت تجددزدگی ایجاد کنند. (مطهری، ۱۳۸۶: ۱۶۲ – ۱۶۴)

۵. استقلال مکتبی

اسلام، مکتبی غنی و بی نیاز از دیگر مکتب ها و ایدئولوژی هاست و از آنجا که در همه عرصه ها، دیدگاهی متعالی دارد، می تواند انسان مسلمان را در همه عرصه ها به استقلال و خودکفایی برساند. از این رهگذر، ما برای رسیدن به حماسه سیاسی و استقلال سیاسی، چاره ای جز باور به مکتب خویش و در پی آن، پیروی از این مکتب نداریم. شهید مطهری در این باره می نویسد:

در دنیا امروز، علوم و فنون در کشورهایی مختلف به طور مشابه مورد استفاده قرار می گیرد و هیچ ملتی نمی تواند ادعا کند که علم خاصی متعلق به اوست. اما علوم با مکتب ها و ایدئولوژی ها و راه و رسم های زندگی تفاوت دارند. اینجاست که ملت ها حساب شان را جدا می کنند. با اینکه علوم طبیعی و ریاضی در شوروی و امریکا یکی است، ولی مکتب دوتاست؛ اصول زندگی در امریکا با اصول زندگی در شوروی از زمین تا آسمان متفاوت است. هر ملتی که از خود مکتب داشته باشد و زیر بار مکتب های بیگانه نرود، این ملت، حق حیات دارد. در گذشته کاری کردند که روشن فکران ما را به سه گروه تقسیم کردند: یک گروه ـ از نظر مکتب ـ می گفتند ما باید مکتب غربی ها و کشورهای به اصطلاح آزاد و لیبرالیست را بگیریم؛ گروه دیگر می گفتند ما باید مکتب کمونیسم را ـ که آن هم در واقع غربی است ـ بگیریم؛ بدبختانه گروه سومی هم پیدا شدند که به سمت التقاط پیش رفتند؛ یعنی چیزهایی را از کمونیسم گرفتند، چیزهایی را از اگزیستانسیالیسم گرفتند، چیزهایی هم از کاپیتالیسم و بالاخره چیزهایی هم از مکتب اسلام گرفتند، و آن را به عنوان مکتب اسلام ارائه کردند. این در حالی است که ما نباید تردید کنیم که با گرایش به مکتب های بیگانه، استقلال مکتبی خودمان را از دست می دهیم، و آن گاه که به استقلال مکتبی نرسیم، محکوم به فنا خواهیم شد.. .. ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمی رسد و جذب مکتب های دیگر می شویم؛ ولو اینکه رژیم را عوض کردیم، اگر به استقلال مکتبی نرسیم، باخته ایم. ما باید نشان بدهیم جهان بینی اسلامی، نه با جهان بینی غربی سازگاری دارد و نه با جهان بینی شرقی. (همان: ۱۶۵ – ۱۶۷)

۶. استقلال اقتصادی

لازمه تحقق استقلال و حماسه سیاسی، «استقلال اقتصادی» است؛ چراکه چه بسا «وابستگی های اقتصادی» که به تحسین کشورهای پیشرفته از سوی کشورهای نیازمند می انجامد؛ و چه بسا تحسین ها که به محبت و دلدادگی به آن کشورها می انجامد؛ و چه بسا محبت و دلدادگی ها که به سرسپردگی و تعظیم و وابستگی سیاسی و پذیرش خواسته های نارروای آنها می انجامد. به تعبیر آیت الله جوادی آملی:

نیازمندی به بیگانگان و کشورهای غیراسلامی، موجب می شود حاجت و نیازمند ما به دست آنان برطرف شود و این عمل، یعنی رفع حاجت مسلمانان به دست بیگانگان، خود به معنای احسان آنها درباره مسلمانان است و البته احسان نیز به طور طبیعی، سبب جذب دل ها و میل قلبی مسلمانان به سوی کسانی که با کمک کردن خویش به آنها احسان کرده اند، می شود. این در حالی است که این کشورهای بیگانه و استعمارگر، به صرف میل قلبی و جذب دل های مسلمانان اکتفا نمی کنند، بلکه تلاش می کنند خود را اولیای مسلمانان کنند و آنها را به ملکیت خویش و تحت ولایت خویش درآورند و درباره آنها استبداد به خرج دهند. این در حالی است که اسلام هرگز چنین اجازه ای به کسی نمی دهد؛ مخصوصاً آن گاه که این ارتباط و مراوده با آنان، به منزله مراوده فقیر و غنی، ارتباط آزاد و بنده و معامله مغلوب و غالب باشد؛ یعنی مسلمانان در موضع ضعف نیز باشند که این امر موجب می شود مسلمانان اخلاق بیگانگان را به خود بگیرند و راه و روش آنها را اتخاذ کنند. حاصل سخن اینکه سیاستِ کریمانه و روح کرامت مند، ابا دارد از اینکه مسلمانان در هیچ یک از امور دنیوی به غیر مسلمانان نیازمند باشند. (آیه الله جوادی آملی، ۱۳۸۷. ۳۴۸ و ۳۸۵)

«بی گمان، دولت های فقیر از لحاظ سیاست خارجی نیز به کشورهای خارجی وابسته اند. این دولت ها از جنبه های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی تابع می گردند. علت اصلی این وابستگی گسترده، وابستگی اقتصادی است؛ زیرا تا زمانی که استقلال اقتصادی به دست نیاید، تابعیت سیاسی ادامه می یابد. فقر اقتصادی، تقاضای کافی برای انواع کمک های خارجی را پدید می آورد؛ کمک هایی که با شرایط مختلف همراه است. وقتی دولت های فقیر، به همکاری و دنباله روی کشورهای سلطه جو مجبور می شوند، ثروتمندان داخلی نیز همین رفتار را با شرکای خارجی خود در پیش می گیرند. در نتیجه، ملی گرایی در حوزه های مختلف جامعه به سستی می گراید. وابستگی، کشورهای جهان سوم را در برابر خطر مداخلات نظامی کشورهای قدرتمند، آسیب پذیر می سازد. بارها اتفاق افتاده که دولت های ثروتمند برای حفظ منافع خود با دخالت های نظامی، ثبات سیاسی و حاکمیت کشورهای فقیر را از بین برده ا ند». (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۰: ج ۲: ۴۲۹)

به تعبیر شهید بهشتی:

سیاست خارجی ما امروز این است که ملت مسلمان ایران باید از هر نظر روی پای خودش بایستد. ملت مسلمان ما نمی تواند متکی به دیگران و بیگانگان باشد؛ باید متکی به خودش باشد. خوب، چگونه می شود این کار را کرد و ما چطور می توانیم به خودمان متکی باشیم؟ وقتی که از نظر اقتصادی، روی پای خودمان بایستیم. (شهید بهشتی، ۱۳۸۶: ۲۴۸ و ۲۴۹)

۷. آزادی و حرّیت

آزادگی، صفتی است نفسانی و روحی که هم به دلیل بخشیدن روح قناعت به شخص، او را از وابستگی اقتصادی و احساس نیازمندی به بیگانگان بازمی دارد، و هم به سبب عزت بخشی و کرامت آفرینی برای آدمی، وی را از سرسپردگی و پذیرش زور و ستم در برار دشمنان حفظ می کند. در نتیجه، شخص و جامعه در اثر آزادگی، هم به استغنای اقتصادی می رسد و هم به استغنای سیاسی. چنین شخص و جامعه ای، نه هنگام کمبودها و قحطی ها دست به سوی دشمنان دراز می کند، و نه هنگام برخورد با دشمن، مرعوب او می شود و در برابر وی سر تسلیم فرود می آورد. شهید مطهری می نویسد:

اولین نفخه آزادی و آزادگی اسلام به وسیله کلمه «لا اله الا الله» در کالبد مسلمانان دمیده شد. آزادی از بت ها، از طوق بندگی ابوسفیان ها و ابوجهل ها، از طوق بندگی پول و ثروت، از طوق بندگی هوا و هوس و نفس امّاره به وسیله این جمله باارزش حاصل شد. از اینکه بگذریم، باید ببینیم عوامل اسارت و آزادی در کجاست؟ عوامل اسارت و آزادی را، هم باید در وجود سلب کنندگان آزادی جست وجو کرد و هم در وجود کسانی که حقوق آنها سلب شده است.

اما در وجود کسانی که مایه سلب آزادی دیگران می شوند، دو عامل است که اگر دست به دست یکدیگر دهد، موجب سلب آزادی می شود: یکی سودجویی و دیگری تمرکز قدرت و به عبارت دیگر، خودپرستی و زور. در اسلام با هر دو عامل مبارزه شده است، هم با عامل خودپرستی و هم با تمرکز عامل زور.

اما در وجود کسانی که آزادی را از دسته داده اند نیز دو عامل هست که هر کدام به تنهایی برای فراهم شدن زمینه سلب آزادی کافی است: یکی بی حسی و تنبلی و لاقیدی و بی تفاوتی و ضعف و زبونی، و دیگر بی خبری و ناآگاهی و بی رشدی. باز چنان که می دانیم، در اسلام بی تفاوتی به حقوق خود مردود و مطرود است. پیغمبر فرمود: هیچ امتی رنگ تقدس به خود نمی گیرد، مگر آنکه در آن، حق ضعیف از قوی، بدون هیچ دلهره ای گرفته شود.. .. گرچه در عصر ما بوی آزادی به مشام مردم جهان رسیده و مردم به ارزش آزادی پی برده اند، متأسفانه متقابلاً قدرت و توانایی سلب کنندگان آزادی نیز صدچندان شده است؛ اسلحه، تشکیلات وسیع و تبلیغات دامنه دار در اختیار اینهاست، نه آنها و نتیجه این شده که نفاق و دورویی ـ که مهم ترین هنر قرن جدید است ـ اضافه شده است.

بشر امروز با نام «اعلامیه حقوق بشر» و تشکیل جمعیت های طرفدار آن، به نام تبلیغ دین و در ظاهر، تبشیر و در باطن استعمار، و به نام مؤسسات فرهنگی نشر کتاب (نظیر مؤسسه فرانکلین) و به نام مؤسسات بهداشتی مثل بیمارستان های مسیحی و مؤسسات خیریه و اقتصادی و به نام کمک به دولت های ضعیف، مقاصد پلید خود را انجام می دهد. آری، طبقه آزادی از کف داده متوجه حقوق و آزادی های خود شده. ..، اما متأسفانه، طبقه آزادی کش از او زودتر از خواب برخاسته و خود را مجهزتر کرده است. (مطهری، ۱۳۸۵: ج ۱، ۵۷ ـ ۵۹)

آیت الله نایینی رحمه الله در این باره می نویسد:

سرور مظلومان، امام حسین علیه السلام، به حکم آزادگی ای که داشت، پیروی از حکم یزید بن معاویه را مایه ننگ و خواری دانست و در جواب کسانی که او را به بیعت با یزید دعوت کرده بودند، فرمود: به خدا سوگند! هرگز دستم را مانند شخص خوار و ذلیل به شما نمی دهم و مانند بردگان به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.