پاورپوینت کامل نگاهی روان شناختی به سخنان امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی روان شناختی به سخنان امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی روان شناختی به سخنان امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی روان شناختی به سخنان امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ولادت امام علی علیه السلام – روز پدر آغاز ایام البیض – اعتکاف – شهادت استاد شهید مطهری – روز معلم
همراهی کامل
حرکت به سوی خداوند آن قدر عظمت و حلاوت دارد، که داوطلبان فراوانی در این حرکت ما را همراهی می کنند. زمانی که مؤمن به نماز می ایستد، همه شاهدان آن از کودک و بزرگ، احساس امنیت روانی بالایی تجربه می کنند و نسیمی از آرامش را در خود می یابند. در سخنی از امام علی علیه السلام آمده است: «إنَّ الإِنسانَ إذا کانَ فِی الصَّلاهِ فَإِنَّ جَسَدَهُ وثیابَهُ وکلَّ شَی ءٍ حَولَهُ یسَبِّحُ؛ هنگامی که انسان در نماز است، کالبد و لباس و هرچه در اطراف اوست، تسبیح می گوید.» این همراهی کامل، مدیون ارزشمندی نماز است و هرچه کامل تر و هماهنگ تر با آداب آن برگزار گردد، همراهی قوی تر و اثربخش تری را شاهد خواهیم بود.
ریشه سستی
زمانی که با افراد کاهل نماز روبه رو می شویم، معمولاً نخستین نکته ای که به ذهنمان خطور می کند، شخصیت تنبل آن فرد است؛ غافل از آن که خود تنبلی، مولود مسائل دیگر است. خانواده های بسیاری هستند که از سستی فرزندان در اقامه نماز گلایه دارند و بیشترین فشار را بر بروز رفتار نماز وارد می کنند؛ درحالی که به نظر بزرگان، کاهلی در نماز به جنبه شناختی برمی گردد. چون فرد با فلسفه و چرایی نماز آشنا نیست، به بهانه های گوناگون قصد فرار از این رفتار را دارد.
در چنین شرایطی، فراهم سازی زمینه یادگیری بیشتر درباره نماز، پاسخگویی به پرسش ها، زدودن موانع رشد ایمان و نیز کمک به ارتقای معنوی در رفتارهای دیگر، می تواند یاری بخش باشد. امام علی علیه السلام در آسیب شناسی نماز می فرماید: «تَکاسُلُ المَرءِ فِی الصَّلاهِ مِن ضَعفِ الإِیمانِ؛ سستی کردن انسان در نماز، از سستی ایمان است» و می دانیم ایمان قابلیت افزایش به مراتب کامل تری را دارد. در افزایش شناخت از نماز، می توان از کارکردهای جامع این برنامه نام برد که برخی از آنان در سخنان مولای عارفان چنین تبلور یافته است:
( «الصَّلاهُ صابونُ الخَطایا؛ نماز، صابون خطاهاست».
( «الصَّلاهُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛ نماز، پناهگاهی در برابر حمله های شیطان است».
( «الصَّلاهُ حِصنُ الرَّحمنِ ومِدحَرَهُ الشَّیطانِ؛ نماز، پناهگاه رحمان و وسیله راندن شیطان است».
شیدای وصال
امام علی علیه السلام که بیش از هر فرد دیگری با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انس داشته، بیشترین الگوبرداری را از آن حضرت نموده و آن را در اختیار دیگر رهروان قرار داده است. در سخنی از ایشان درباره شیدایی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در ارتباط با خدا می خوانیم: «کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یؤثِرُ عَلَی الصَّلاهِ عَشاءً ولا غَیرَهُ، وکانَ إذا دَخَلَ وقتُها کأَنَّهُ لا یعرِفُ أهلًا ولا حَمیما؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شام یا چیز دیگری را بر نماز مقدم نمی داشت و هنگامی که وقت نماز می رسید، گویا خانواده و دوست را نمی شناخت.» تأمل روان شناختی در این نمونه می رساند که حضرت با مدیریت عواطف خود، بیشترین محبت را در مسیر بندگی سرمایه گذاری می کرد و بقیه منابع عاطفی را در طول این محبت رده بندی می نمود.
راه آسان
برخی به بهانه های واهی، از انجام رفتارهای نیک طفره می روند. یکی از این بهانه ها، گمان دشوار بودن انجام خوبی هاست؛ درحالی که این، یکی از فریب های شیطان است که در ذهن ها خطور می کند و افراد را از فیض رستگاری بازمی دارد. برای مثال، فردی که به بهانه نیازهای مالی از انفاق و احسان مالی فاصله می گیرد و آن را مشقتی برای زندگی خویش می پندارد، با دشواری های چندین برابری، این پول را در مسیر گناه و بیهوده هدر می دهد و آسیب های آن را به دوش می کشد. در سخنی از امام علی علیه السلام که به منظور زدودن چنین ذهنیتی سودمند است، می خوانیم: «الخَیرُ أسهَلُ مِن فِعلِ الشَّرِّ؛ انجام دادنِ کار نیک، آسان تر از انجام دادن کار بد است».
حق پدر
پدر، سهامدار وجود ماست و حقوق زیادی بر گردن ما دارد. در آموزه های دینی همه ما موظف به رعایت حقوق والای والدین شده ایم و کوتاهی در این مهم، سبب سرگردانی در زندگی و ناکامی در تحقق اهداف است. این حدود ارتباطی با پدر، حتی به ریزترین مسائل و نکته های ارتباطی هم تعلق می گیرد. برای مثال، در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «مَن نَظَرَ إلی أبَوَیهِ نَظَرَ ماقِتٍ وهُما ظالِمانِ لَهُ لَم یقبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاهً؛ کسی که به پدر و مادرش کینه توزانه بنگرد، حتی اگر بر او ستمکار باشند، خداوند نمازی را از او نمی پذیرد.» کسی که رنجشی در والدین خویش پدید آورده، محبوبیتی برای خداوند ندارد و پیش از ورود به آستان الهی باید عذر تقصیر به درگاه والدین آورده، رضایت آنان را به دست آورد. همچنین در نقطه مقابل، مهرورزی و احترام به والدین نیز بسیار بزرگ شمرده شده و نردبانی است برای ترقی و تحقق خواسته های متعالی. امام صادق علیه السلام در این باره نیز فرمود: «إن أحبَبتَ أن یزیدَ اللّهُ فی عُمُرِک فَسُرَّ أبَوَیک؛ اگر دوست داری خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن».
منبع روایات: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، کتابخانه نور (نرم افزار) نسخه ۹/۱.
حکمت آموخته ها
سیده طاهره موسوی
آموخته ایم طعم شیرین بهشت را در زبانمان مزمزه کنیم؛ طعمی که از چشیدن میوه های خوشبختی و تنفس طراوات بهشت نشینی ذائقه هامان را سیراب می کند، که تمام سخت روزی ها و مرارت های دنیا را با نیکواعمال از یاد بریم.
آموخته ایم آن قدر به یکدیگر نیکی کنیم، آن قدر شکوفه مهربانی را به دل های یکدیگر هدیه کنیم، آن قدر شانه های استقامت و صبر یکدیگر شویم که گویی دیگرمؤمنان را آینه ای می بینیم که خود را در آن با احترام به تماشا نشسته ایم و هر آنچه از اکرام و عزت است، برای خود می خواهیم.
آموخته ایم اگر طالب خشنودی «ویژه مهرپرداز» هستی هستیم، بی وقفه و مکرر از تمام خطاها و غفلت هامان آمرزش بخواهیم و اشک ریزان خاطره های گناه آلود را به پا کنیم و به نشانه بندگی، بخشش پروردگار را بخواهیم. آن قدر فروتن باشیم که حتی ریزترین سلول هامان هم احساس ذره ای غرور نداشته باشد؛ چراکه راز رستگاری، فروتنی است.
آموخته ایم بیاراییم چهره خود را با نشاط، و تقسیم کنیم آن را میان دیگر مؤمنان. راز اندوه را در قعر دست نیافتنی دل های خودمان نهان کنیم و در خلوت برای خداوند برملایش کنیم تا در سایه نشینی آرامش و رحمتش آرام شویم، تا خاطری غم گرفته نشود.
آموخته ایم نفس را چنان خار بدانیم که به او فرصتی برای جولان در تحقق خواسته های اهریمنی اش ندهیم. خود را برتر از دیگران ندانیم که هم ردیف و همراه بدان خواهیم بود. ریا را چونان دشمنی ایستاده در مقابل ایمان ببینیم و با شمشیری از تقوا آخته به مغلوب کردنش برویم. فراوان کبوتر دانایی را در سرزمین اندیشه ها به پرواز درآوریم و چنان ژرف بیندیشیم که خدا را از ژرفای اقیانوس ها تا اوج آسمان بشناسیم و در برابر نعمت های بیکران خداوند، چنان مراتب شکرگزاری را به جا آوریم که قله های قدردانی را فتح کنیم.
آموخته ایم در آینه عیب جویی، تنها خود را ببینیم و بر بال های گفتارهامان ادب و احترام بنشانیم. بر کردارهامان نیکویی و بر اندیشه هامان خداجویی را ضمیمه کنیم، آن گاه آن قدر در سر سودای اصلاح عیب های خود را داشته باشیم که چشم خانه و شنیدن گاهمان کمتر به جست و جوی عیب در احوالات دیگران گوش و چشم تیز کند.
آموخته ایم سخن بگوییم؛ نه آن قدر که از حوصله شنونده سرریز شود و گوش ها خستگی را فریاد کنند. سخن بگوییم، اما پیش از آن در ترازوی عقلمان میزان اشتباه ها و نارواگویی ها را اندازه بگیریم و مفهوم خالص و زلال را عرضه کنیم؛ چراکه هرچه قضاوت ها و اشتباه ها بیشتر باشد، پرهیزکاری هر چند در میاه کوه ایمان باشد، در شیب می افتد و اندک اندک کم می شود تا آنجا که انسان در شنزار مرده دلی غوطه ور می شود و تنها ملاقاتی منتظرش، شعله های آتش دوزخ خواهد بود.
آموخته ایم دریای آرام قناعت هیچ گاه نخواهد خشکید. پس جرئت اعلام وجود زیاده خواهی و حرص مندی ها را در خواسته هامان ندهیم.
آموخته ایم دعاهامان را با عطر صلوات خوش بو کنیم؛ چراکه خداوند بزرگ تر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکی را برآورد و دیگری را بازدارد.
پس خداوندا، درود می فرستیم بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و از تو می خواهیم دل هامان را با نور حکمت های آیینه پوش نهج البلاغه روشن کنی؛ آمین!
برگرفته از حکمت های۳۳۳، ۳۴۲، ۳۴۹، ۳۶۱ نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۳۸۱.
شعر
جان جانان
سید علی اصغر موسوی
ای از حضور عشق، وجود تو پیش تر
می خواهمت همیشه تو را، هرچه بیشتر
می خواهمت چنان که نفس، سوز و ساز را
می خواهمت، چنان که قفس، دشت باز را
می خواهمت، چنان که زمین، آفتاب را
می خواهمت چنان که عطش، جام آب را
می خواهمت چنان که تو را آسمانیان
می خواهمت چنان که تو را جمله جهان
می خواهمت به سان یقین در دل شهود
بر آب و آه و آتش و آیینه ات، درود!
می خواهمت همیشه تو را، هرچه بیشتر
از عشق و از نماز و دعا، هرچه بیشتر
آن گونه ام که اشک، مجال نیاز را
آن گونه ام که شرم، تماشای ناز را
آن گونه ام که شوق، پگاهِ سپیده را
آن گونه ام که ذوق، نگاهِ دو دیده را
حالا مبین که بر قدمت پر گشوده ام
یک آن نبوده اینکه به یادت نبوده ام
ای من فدای عشق حسن، هم حسین تو
هم شور خیبرانه و بدر و حنین تو
می خواهمت به قدر تمام غریب ها
غربت کشیدگان نه فقط، بی نصیب ها!
وصف تو را اگر چه تغزّل، رقیب نیست
از لطف تو، چکامه من بی نصیب نیست
گه گاه می شود به قلم، جاری این سخن:
در وصف تو، سرود مرا کس رقیب نیست
مرد بلاغتم، ولی از شرم خطبه هات
در چامه ام کلام، کلامِ ادیب نیست
بادا اگر فدای تو، آیینه دلم
اصلاً برای اهل توسل، عجیب نیست
اصلِ دعا تویی، که دلم جار می زند
با یا علی، نیاز به «امّن یجیب» نیست!
دلگیر می شوم به خدا، ای امیر من!
وقتی مشام خانه پر از عطر سیب نیست
هر گاه، یاد مهر شما می کند دلم
دیگر برای عشقِ کسی، ناشکیب نیست
ای با تمام غربت من، آشناترین!
هر کس که در کنار تو باشد، غریب نیست
می خواهمت به قدر تمام غریب ها
می خواهمت به قدر همه، ناشکیب ها
می خواهمت چنان که تو را، چشم جبرئیل
می خواهمت چنان که تو را حضرت خلیل
می خواهمت همیشه تو را، هرچه بیشتر
با عشق و اشک و راز و دعا، هرچه بیشتر
جز عشق تو چه دلخوشی ام هست در جهان
جز مهر تو، چه توشه مرا، در دل و زبان
می خواهمت چنان که تو را آسمانیان
می خواهمت همیشه تو را، جانِ جانِ جان
روز پدر
پناهی مهربان
سیده طاهره موسوی
ایستاده تر از کوه
گرچه خس و خاشاک مشکلات و سخت روزگاری از هیبت قامت همیشه ایستاده و استوارت بالا می روند، همیشه همچون کوهی سراسر عظمت و احترام قد برافراشته ای؛ کوهی که هیچ گاه در برابر هیچ حادثه ای فرونمی ریزد.
فرومی ریزد فرزندت در هجوم بی امان دردها؛ آن گاه عقاب آسا می رسی و با دستی از جنس برخاستن، گرد و خاک از شانه هایش می تکانی؛ دستی که حتی در بازی نان آوردن های کودکانه همیشه کباب شده است برای شکوفایی گلخندهای فرزند؛ دستی که آیینه ای از رنج هاست؛ رنج هایی که هر یک به تنهایی آتشفشانی از دلهره اند؛ آتشفشانی که در پشت لبخندهای پدرانه ات برای همیشه پنهان می شود.
تکیه گاهی استوار
از محاصره تمام مشکلات که مانند اسیری در بند گرفتارم کرده اند، با تکیه بر شانه های مقتدر و تنومند تو برمی خیزم؛ شانه هایی که از کودکی دست بر بلندای استقامت شان گذاشته و قد برافراخته ام.
من از هیچ طوفانی نمی ترسم؛ چراکه خداوند مهربان برایم سایبانی از آسودگی ها و آرام دلی ها آفریده است؛ سایبانی به نام پدر!
خاطر تمام هراس ها، ذهن همه اضطراب ها، اندیشه سنگین یأس ها و قلب شوم همه اندوه ها، آشفته می شوند وقتی در هجوم پی در پی شان سراغ از پدرم می گیرم و او با قامتی از صبر و صلابت رخشان می ایستد.
مهربان برای همه فصول
خداوند مهر را در قلب مادرم آفرید، و ایستادگی و مسئولیت پذیری را بر قامت پدرم دوخت تا همیشه سهم من از زندگی سرور باشد و نوری به بیکرانگی مهربانی.
آن هنگام که سحر سر زد و اذان به گوش رسید، پدرم در قنوتش تمام آرزوهای خوب را روانه خواب های همیشه منتظرم می کند؛ خواب هایی که منتظر آینده هستند با تلاش هایی که با جهاد پدرم تعبیر می شوند؛ چراکه تهیه روزی حلال برای اهل خانه، مانند جهاد در راه خداست.
دلم نگران و تنگ می شود برایش، آن قدر که خورشید را روانه چشمانش می کنم تا پرتویی از نگاه مهربانش را برایم بیاورد و من غبار خستگی هایش را با آیینه قنوت هایم برگیرم و دوباره برایش بفرستم و از خداوند بخواهم باران مهربان طراوات و تحرک و شادابی را به او هدیه کند.
… همیشه افتخار می کنم
امروز محترم روز توست؛ روز قدردانی از زحمت هایی که بی هیچ چشم داشتی بر دوش کشیده ای و محبت هایی که حتی بی درخواستم با حس لطافت پدرانه ات بر من داشته ای.
به تو افتخار می کنم؛ به تو که در سایه چتر بالابلند ایستایی ات، خانواده ات را خوش بخت ترین اهالی زمین کرده ای؛ اهالی ای که با شناسنامه مهر و فرزند به تو منسوب شده اند و مانند سروی سرشار از سبزینگی و زندگی سربلندانه ایستاده اند.
به تو افتخار می کنم؛ به تو که روزهای شاد را از پس روزهای عبوس بیرون می آوری و آسمانی از آسایش را سقف خانه می کنی. به تو افتخار می کنم؛ به تو که در شراره های شعله ور تقدیرم تب می کنی و سلامت را قرض می دهی در ناخوشی هایم.
به تو افتخار می کنم؛ به تو که از تمام داشته هایت می گذری تا آرزوها و نداشته هایم را برآورده کنی. به تو که سکوت های غم انگیز روزگار را با نغمه نوازش های پدرانه ات می شکنی و چلچراغی از فرداهایی روشن را بر سرزمین شب باورهایم می افروزی.
مغرورانه به قدرتت می بالم؛ آن گاه که برای تعالی هدف هایم، کفش همت برپا می کنی و کمر سختی ها را با گام های استوار می شکنی.
به تو می بالم؛ به تو که ابرهای نگرانی را با تلاش های بی وقفه ات پس می زنی، تا آسمان زندگی ام برای همیشه مهتابی باشد. به تو که از تکاپوهایت، تکاپوهایی که شب و روز را در کار و کوشش به هم دوخته است، پل می سازی برای فرداهایم؛ فرداهایی که ثمره دیروزهایی بی استراحت و زحمت کشیده تو می شوند.
پدرم، به شکرانه داشتنت، مهربان پروردگارم را سپاس می گویم و سلامی از تمام احساس های قشنگ دلم روانه چشمانت می کنم.
… حتی سلام هم تبسم می کند وقتی از دهان پرعاطفه و حق شناس فرزند گل می کند و در مقابل در آغوش گلستان لبخند پدر، پناه می گیرد؛ پناهی که پس از آغوش رحمت خداوند تنها پناهگاه مهربان زمین است.
شعر
پدر
سودابه مهیجی
پدرم صبح های خیلی زود
توی خانه اذان بیداری است
ظهرها پابه پای هرچه درخت
بر سر خانه سایه اش جاری است
عصر ها خسته می رسد خانه
خنده اش در سکوت خواهد بود
پای حوض ستاره خیز غروب
چشم هایش قنوت خواهد بود
شب نمی خوابد و به هیئت ماه
خواب ما را نظاره خواهد کرد
نگران تمام فرداها
تا سحر استخاره خواهد کرد
پدرم لحظه لحظه دلواپس
پدرم روز و ماه و سال من است
پدرم سایه صبور خداست
پدرم… آه، خوش به حال من است
آغاز ایام البیض – اعتکاف
روزهای سپید
دستاوردهای اعتکاف
گروه روان شناسی
بهترین استفاده از بهترین فرصت
روزها با هم برابر نیستند. برخی از آنها آن قدر سرشار رحمت الهی اند که ممکن است مسیر طولانی را با میان بُری آسمانی به کوتاه ترین زمان ممکن تقلیل دهند. روزهای اختصاصی بندگی از این شمارند. اعتکاف، برنامه ای که در کشور ما بیشتر در سه روز میانی ماه رجب انجام می شود، از جمله روزهای سپیدی است که سعادت سترگ را رقم می زند. بهره وری از این روزهای زیبا و به یادماندنی، نیازمند هوشمندی و دقت کافی در زدودن مزاحم ها و سارقان آن است. روزهای اعتکاف، روزهای ویژه ای است که کمتر تکرار می شوند و میهمانان سفره اعتکاف هم به یک اندازه سود نمی برند. گروهی در این روزهای خاص با مدیریت خویشتن، سکوت عاقلانه، تفکر سودمند و اندیشیدن به آنچه انجام داده اند و آنچه باید انجام دهند، نقشه ای نورانی از آتیه خویش را طراحی می کنند و با توکل بر قدرت بی انتهای خداوند، درصدد اجرای آن برمی آیند.
بررسی روان شناختی اعتکاف
زمانی آرامش بیشتر را تجربه می کنیم که احساس تسلط فزون تری بر خویشتن داشته باشیم. سبک زندگی امروز، کمتر این فرصت و موهبت را در اختیار ما می گذارد. سمت و سوی زندگی روزمره، خودفراموشی و اشتغال به مسائلی است که ناخواسته مهم تر از خویشتن یابی جا خوش کرده، انسان را در گردابی از فعالیت های تکراری و کلیشه ای به بهانه زیستن گرفتار کرده اند. در این هیاهوی زمانه، خلوت کردن با خویش و مناجات جانانه با حضرت جانان، تحفه ای است که روزی همگان نمی شود و آن که چنین رهیافتی داشته، باید قدردان باشد. در اعتکاف، فرصت روان شناختی خودیابی، توجه به داشته ها و نداشته ها بیش از هر زمان دیگری پدید می آید. همچنین در این روزهای ناب، تأمل در میزان توانمندی و مهار نفس خویش و عبور از سه تله خطرناک منیت، مادیت و موقعیت اتفاق می افتد و تجربه ای به یادماندنی است. همراهی با اهل ایمان و همنوایی مثبت با خوبان نیز در شمار دستاوردهای اجتماعی این برنامه زلال است که آن هم با رعایت حقوق همراهان توأم گشته است.
در روایتی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله چنین گزارشی به ما رسیده است: «اعتَکفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی المَسجِدِ، فَسَمِعَهُم یجهَرونَ بِالقِراءَهِ، فَکشَفَ السِّترَ وقالَ: ألا إنَّ کلَّکم مُناجٍ رَبَّهُ، فَلا یؤذِینَّ بَعضُکم بَعضا، ولا یرفَعُ بَعضُکم عَلی بَعضٍ فِی القِراءَهِ أو قالَ: فِی الصَّلاهِ؛ پیامبر خدا در مسجد اعتکاف کرد. شنید که صدای مسلمانان هنگام قرائت، بلند است. پرده را کنار زد و فرمود: بدانید که همه شما، در حال مناجات با پروردگار خود هستید. پس موجب آزار یکدیگر نشوید و در قرائت، صدایتان را از یکدیگر بلندتر نکنید یا فرمود: در نماز، چنین نکنید». (محمدی ری شهری، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، ج ۸، ص ۴۸۹)
بررسی روان شناختی اعتکاف
زمانی آرامش بیشتر را تجربه می کنیم که احساس تسلط فزون تری بر خویشتن داشته باشیم. سبک زندگی امروز، کمتر این فرصت و موهبت را در اختیار ما می گذارد. سمت و سوی زندگی روزمره، خودفراموشی و اشتغال به مسائلی است که ناخواسته مهم تر از خویشتن یابی جا خوش کرده، انسان را در گردابی از فعالیت های تکراری و کلیشه ای به بهانه زیستن گرفتار کرده اند. در این هیاهوی زمانه، خلوت کردن با خویش و مناجات جانانه با حضرت جانان، تحفه ای است که روزی همگان نمی شود و آن که چنین رهیافتی داشته، باید قدردان باشد. در اعتکاف، فرصت روان شناختی خودیابی، توجه به داشته ها و نداشته ها بیش از هر زمان دیگری پدید می آید. همچنین در این روزهای ناب، تأمل در میزان توانمندی و مهار نفس خویش و عبور از سه تله خطرناک منیت، مادیت و موقعیت اتفاق می افتد و تجربه ای به یادماندنی است. همراهی با اهل ایمان و همنوایی مثبت با خوبان نیز در شمار دستاوردهای اجتماعی این برنامه زلال است که آن هم با رعایت حقوق همراهان توأم گشته است.
در روایتی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله چنین گزارشی به ما رسیده است: «اعتَکفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی المَسجِدِ، فَسَمِعَهُم یجهَرونَ بِالقِراءَهِ، فَکشَفَ السِّترَ وقالَ: ألا إنَّ کلَّکم مُناجٍ رَبَّهُ، فَلا یؤذِینَّ بَعضُکم بَعضا، ولا یرفَعُ بَعضُکم عَلی بَعضٍ فِی القِراءَهِ أو قالَ: فِی الصَّلاهِ؛ پیامبر خدا در مسجد اعتکاف کرد. شنید که صدای مسلمانان هنگام قرائت، بلند است. پرده را کنار زد و فرمود: بدانید که همه شما، در حال مناجات با پروردگار خود هستید. پس موجب آزار یکدیگر نشوید و در قرائت، صدایتان را از یکدیگر بلندتر نکنید یا فرمود: در نماز، چنین نکنید». (محمدی ری شهری، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، ج ۸، ص ۴۸۹)
آثار و برکات فردی و اجتماعی اعتکاف
سید محمود طاهری
چکیده
اعتکاف، یکی از عبادت های اثرگذار در زندگی فردی و اجتماعی است. برخلاف برخی از عبادت ها که به زندگی فردی شخص سامان می بخشد، اعتکاف تأثیر فراوانی در سامان بخشیدن به جنبه اجتماعی زندگی شخص نیز دارد، و موجب می شود او روابط اجتماعی درستی داشته باشد. اعتکاف از عبادت هایی است که نماز، روزه، دعا و تلاوت قرآن را یک جا در خود دارد و در حقیقت، رمز اصلی اثرگذاری شگفت اعتکاف را باید در همین زمینه سازی آن برای انواع عبادت های دیگر جویا شد.
اعتکاف، فرصتی شایسته برای خانه تکانی دل است تا در اثر آن، دل معتکف به طور کامل غبارروبی شود و چون آیینه ای صیقل یافته، آماده تجلی جمال پروردگار گردد؛ زیرا همان گونه که بزرگان گفته اند نخست باید دل را چون آیینه کرد، آن گاه جویای جمال پروردگار شد؛ چنان که نخست باید خانه را غبارروبی کرد، آن گاه میهمان به خانه دعوت نمود.
به تعبیر زیبای صائب تبریزی:
آیینه شو وصال پری طلعتان طلب
اول بروب خانه، دگر میهمان طلب
(صائب تبریزی، ۱۳۸۷: ج۱: ۴۵۹)
اعتکاف، فرصتی معنوی، ولی زودگذر است. کسی که این فرصت را از دست بدهد، در حقیقت فضیلت های بسیاری را از دست داده است که دستیابی به آنها، در غیر زمان اعتکاف بسی دشوار تر از وقت اعتکاف است. آنچه در این نوشتار می آید، نگاهی است به فضیلت ها و برکات فردی و اجتماعی که می توان با شکار فرصتی که اعتکاف در اختیار شخص قرار می دهد، بدانها دست یافت.
کلیدواژگان:
اعتکاف، برکات فردی، برکات اجتماعی، فرصت.
مقدمه
یکی از برکت ها و رویش های انقلاب اسلامی ایران، اقبال مردمی، به ویژه جوانان به «اعتکاف» است. بی گمان این اقبال، از معنویت گرایی جوانان و مردم این مرز و بوم حکایت کرده، نشان از آن دارد که این عبادت به کام شان خوش نشسته، از آثار و برکاتِ آن مطمئن اند. این رویکرد پرشور و روزافزون، در حالی صورت می گیرد که موجی از عرفان های کاذب و نوظهور نسل جوان را هدف قرار داده، سیلی از تبلیغاتِ جذابِ سوق دهنده به سوی انواع شهوات، از طریق ماهواره و اینترنت و… به سوی آنان سرازیر شده است. چنین اقبالی، افزون بر آنکه به منزله پادزهری برای آفت ها و خطرهای یادشده به شمار می آید، خط بطلانی بر اندیشه «فراگیر شدن گرایش های ناصواب و کم رنگ شدن معنویت گرایی در نسل معاصر» است. در واقع، افزایش همه ساله اقبال به اعتکاف، می تواند نشانه خوبی بر افزایشِ روزافزون بصیرت در نسل جوان باشد. مسئولان باید این فرصت طلایی را قدر بدانند و از این انرژی متراکم در نسل جوان امروزی، بیشترین بهره را برای شکوفایی کامل استعدادهای آنان ببرند. گرچه در ظاهر، ثمره اعتکاف، فردی است و این فرد است که با حضور در فضای معنوی اعتکاف، به خود سازی و تهذیب نفس توفیق می یابد، از یاد نبریم همیشه اصلاح جامعه از فرد آغاز می شود. بدین ترتیب، اعتکاف ثمره و برکت خود را در سطح اجتماع نیز نشان می دهد و موجب می شود جامعه نیز به سوح صلاح و نیکی سوق یابد. از این رهگذر می توان گفت اگر اعتکاف به درستی انجام گیرد و دامانش از آفت ها پیراسته باشد، می تواند به جنبشی اجتماعی تبدیل گردد؛ جنبشی سازنده و پیش برنده که می تواند یکی از ابزارهای فرهنگ ساز جامعه به شمار آید. به امید آن روز!
۱. کلیات
اعتکاف در لغت و اصطلاح
اعتکاف در لغت به این معانی آمده است: اقبال و ملازمت و رو آوردن به چیزی از روی تعظیم. به چیزی روی آوردن به گونه ای که از آن روی برگردانده نشود. در جایی ماندن و مقیم شدن. خویش را در جایی برای مدتی حبس کردن. (شعرانی، بی تا: ۱۸۱؛ ابن فارس بن زکریا، بی تا: ۶۸۸؛ راغب اصفهانی، ۱۳۷۴، ج۲: ۶۳۲؛ طریحی، ۱۳۷۵: ج۳: ۱۰۳؛ حسینی، ۱۳۸۹: ۵۲)
اما معنای اصطلاحی و فقهی اعتکاف بدین قرار است: توقفِ سه روز یا بیشتر در مسجد به قصد قربت و با اعمال و شرایط مخصوص. (هاشمی شاهرودی، ۱۳۸۵: ج۱: ۵۹۸؛ نیز نک: محقق حلی، ۱۳۷۳: ج۱: ۱۵۸؛ شیخ مفید، ۱۴۳۰ق: ۳۶۲؛ راغب اصفهانی، ۱۳۷۴: ج۲: ۶۳۲)
اعتکاف در اصطلاح عارفان و سالکان نیز به معنای فارغ و تهی ساختن دل از اشتغال های دنیوی و تسلیم کردن نفس به مولاست. گفته شده اعتکاف و عکوف، اقامت گزیدن است، و معنای آن این است که تا مرا نیامرزی، از درگاه تو ـ ای خدا ـ دور نمی شوم. (جرجانی، ۱۴۲۴ق: ۲۵)
اعتکاف به عنوان یکی از مباحث مهم فقهی، گاه موضوع نگاشته هایی مستقل قرار گرفته است. در خلال آثار فقهی کسانی چون شافعی و ابوسلیمان داود اصفهانی، تک نگاری هایی با عنوان کتاب الاعتکاف به چشم می خورد. (ابن ندیم، ۱۳۸۱: ۳۸۸ و ۳۹۸) چنان که از فقیهان کهن امامی نیز کسانی چون ابوالفضل صابونی، ابوعلی اسکافی، ابوجعفر بن موسی بن بابویه نوشته هایی با عنوان الاعتکاف داشته اند. (نجاشی، ۱۴۳۱ق: ۳۵۹، ۳۶۹ و ۳۷۲) در فقه میانه و متأخر امامیه نیز از تک نگاری هایی درباره اعتکاف دیده می شود:
الاعتکافیه از معین الدین سالم بن بدران بصری؛ ۲. الاعتکافیه یا ماء الحیات و صافی الفرات از شیخ لطف الله میسی اصفهانی؛ ۳. الکفاف فی مسائل الاعتکاف از مولی محمدجعفر شریعتمدار استرآبادی؛ ۴. الاعتکافیه از سید محمدعلی شهرستانی. (دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۵: ج۹: ۳۵۶)
پیشینه اعتکاف
پیشینه اعتکاف به پیش از زمان اسلام و به روزگار پیامبران و یکتاپرستان پیشین می رسد. گرچه در آن زمان ها اعتکاف به معنای مصطلح فقه اسلامی و همراه با احکام و شرایط آن مطرح نبود، نوعی پایبندی به روح اعتکاف ـ که همان خلوت گزینی و گوشه گیری از مردم به انگیزه ریاضت و تأمل و اندیشه در خویشتن و هستی باشد ـ در میان همه پیامبران وجود داشته است. «چنان که از سیره پیامبران پیداست، آنان بارها در طول زندگی خود برای راز و نیاز با خدا و تهذیب نفس وتقویت روح خود و به مدت های طولانی و به دور از زندگی مادی و با پرهیز از زن و فرزند خلوت گزیده اند و از این خلوت معنوی بهره ها برده اند». (دایره المعارف تشیع، ۱۳۸۳: ج۲: ۲۶۳)
با اینکه مسلمانان روش اعتکاف را از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله فراگرفتند، در ادیان پیش از اسلام و از جمله در میان عرب ها، آیینی نزدیک به اعتکاف وجود داشته است. از جمله می توان به روایتی با این مضمون اشاره کرد که خلیفه دوم به حضرت رسول صلی الله علیه و آله گفت: در دوران جاهلیت نذر کرده بودم شبی را در مسجدالحرام اعتکاف کنم و حضرت فرمود تا به نذر خود وفا کند. (دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۵: ج۹: ۳۵۵)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اعتکاف
اهتمام پیامبر به اعتکاف تا آنجا بود که به سیره همه ساله ایشان تبدیل گردید؛ به گونه ای که «اگر موفق به اعتکاف نمی شدند، قضای آن را در سال بعد به جا می آوردند.» (شهید ثانی، ۱۳۷۳: ج۱: ۱۵۶) آن حضرت در مدینه، نخست در دهه اول ماه رمضان، سال بعد در دهه دوم، و پس از آن در دهه سوم در مسجد معتکف می شدند و برای آن حضرت چادری در مسجد برپا می شد. (کلینی، ۱۴۰۲ق، ج ۲: ۱۷۵؛ قمی، ۱۴۱۸ق، ج ۳: ۵۴۸) در میان شیعیان، سنت اعتکاف به ویژه در روزهای سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب همچنان ادامه دارد.
اعتکاف در سیره معصومان علیهم السلام
اعتکاف مورد اهتمام امامان معصوم علیهم السلام نیز بوده است. چنان که از روایت ذیل، توجه امام حسین علیه السلام به اعتکاف استفاده می شود:
روزی مردی نزد حسن بن علی علیه السلام رفت و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! مرا به برآوردن حاجتی کمک کن. آن حضرت نعلین به پا کرد و با او برخاست و بر حسین علیه السلام گذر کرد که در مسجد ایستاده بود و نماز می خواند. به آن مرد فرمود: چرا برای برآورده شدن حاجت خود از حسین علیه السلام یاری نخواستی؟ گفت: همین کار را کردم، ولی در پاسخ فرمود که من در حال اعتکاف به سر می برم [و معذورم از اینکه از مسجد بیرون آیم و سراغ حاجت تو روم]. (کلینی، ۱۳۸۳: ج۴: ۵۹۱)
عالمان شیعی و اعتکاف
نگاهی به سیره عالمان شیعی، پای بندی ایشان را به سیره اعتکاف نشان می دهد. آنها می کوشیدند از این سنت زیبا بی بهره نمانند. در این باره تنها به بازگویی یک داستان از مقدس اردبیلی بسنده می کنیم:
سالی در ایام قحطی و گرانی، مقدس اردبیلی همه طعام ها و آذوقه های خود را با فقرا قسمت کرده، برای خودش نیز مثل سهم یک فقیر برداشت. همسر ایشان بر آشفت و از روی اعتراض گفت: چرا در چنین روزهایی فرزندان و خانواده خود را بی آذوقه می گذاری؟
مقدس اردبیلی چیزی نگفت و مطابق عادت معمول خود به مسجد کوفه برای اعتکاف رفت. روز دوم اعتکاف، مردی آرد و گندم خوبی به خانه اش برده، به همسر او گفت: این آذوقه را مقدس اردبیلی فرستاده است و خودش اکنون در مسجد کوفه معتکف است.
مقدس اردبیلی پس از پایان اعتکاف به خانه برگشت و چون از ماجرا باخبر گردید، شکر خدا را به جای آورد و فهمید این موهبت از طرف خداوند بوده است. این در حالی است که او هرگز از این قضیه باخبر نبود و به کسی سفارش نکرده بود به منزل او آذوقه ببرند. (مدرس تبریزی، ۱۳۷۴: ج۵: ۳۶۸)
۲. آثار وبرکات فردی اعتکاف
فراهم آمدن زمینه برای اندیشیدن
دغدغه معاش و تلاش و تکاپو برای گذران زندگی ـ به ویژه در روزگار کنونی که زندگی بر آدمیان دشوار شده ـ فراغتی برای خودشناسی، خودیابی و اندیشه در خویشتن و هستی به جای نگذاشته، بدین گونه، انسان امروز را از این عبادت بزرگ، یعنی «اندیشیدن»، محروم ساخته است؛ عبادتی که خود، مایه ژرفایی عبادت های دیگر شده، به زندگی معنا و هدف می بخشد و بیشترین نقش را در دستیابی به اسرار پنهان هستی و رسیدن به تکامل و تعالی بازی می کند.
اعتکاف زمینه را برای اندیشیدن فراهم می آورد؛ چراکه در این مدت، شغل ها و کارهای روزمره تعطیل و ذهن شخص از بسیاری از درگیری ها و دغدغه ها رها می شود و در نتیجه، به برکت اعتکاف و پای بندی به احکام و شرایط آن، فرصتی پیش می آید که شخص در اثر استفاده از آن می تواند در اندیشه های ناب غرق شود و به اعجاز «فکر» دست یابد و به دنبال آن، همه برنامه ریزی و کارهای آینده اش را بر اساس «اندیشه» بنا نهد.
از یاد نبریم که قرآن کریم با دعوت انسان به مشاهده و دقت و اندیشیدن در هستی، در واقع اندیشه عملی را که با مشاهده و گردآوری اطلاعات و نتیجه گیری و سپس تحقیق درباره درستی این نتایج آغاز می شود، بنا نهاد. اهتمام قرآن کریم به دعوت از مردم برای مشاهده و دقت و اندیشیدن، انگیزه نیرومندی بود که مسلمانان را به تحصیل شناخت و علم و انجام پژوهش های تجربی واداشت، و این خود به جوانه زدن نهضت علمی در جامعه اسلامی و شکوفا شدن معارف و علوم در میان مسلمانان انجامید. این مسئله، درست در زمانی بود که اروپا همچنان در تاریکی نادانی به سر می برد. (نک: نجاتی، ۱۳۸۷: ۱۹۴)
حضرت علی علیه السلام فرمود: «تفکر آدمی را به نیکوکاری و عمل به آن فرامی خواند». (فیض کاشانی، [بی تا]: ج۸: ۱۹۴)
نیز آن حضرت فرمود: «در اثر فکر، امور پنهان هستی آشکار می شود». (آمدی، ۱۳۷۳: ج۳: ۲۳۴، ح ۴۳۲۲)
عارف بزرگ، «ابن فناری می نویسد:
نتیجه خلوت گزیدن، اندیشیدن در اموری است که موجب وصال [پروردگار] است، و نتیجه اندیشیدن [نیز] یادآوری مطلوب (پروردگار) است، و یادآوری [مطلوب نیز] به حضور [در آستانه] مذکور (پروردگار) می انجامد. (ابن فناری، ۱۳۸۴: ۵۶)
در حکایت است که شخصی از اهل بصره پس از وفات ابوذر به قصد تسلیت نزد مادر او رفت و از وی درباره عبادت ابوذر پرسید. پاسخ داد: از او عبادت چندانی نمی دیدم، جز اینکه همواره در طول روز در گوشه ای از اتاق می نشست و تفکر می نمود. (فیض کاشانی، بی تا، ج۸: ۱۹۴)
فرصتی برای ریاضت
یکی از برکت ها و ثمره های اعتکاف، فراهم آمدن فرصت برای ریاضت است. اعتکاف به دلیل آن که شخص را از بعضی از رفتارهای خوشایند نفس، همانند عطر زدن، لذت بردن از همسر و… بازمی دارد و او را به انجام کارهای ناخوشایند نفس، همانند روزه وامی دارد، مصداقی از ریاضت است.
از نگاه عارفان، بدون «ریاضت» نمی توان سیر و سلوکی موفق داشت. ازاین رو، انسان در صورتی می تواند به منزل مقصود راه یابد که با پذیرش ریاضت، سختی ها را تحمل کند و از لذت هایی که او را از رسیدن به مقصد بازمی دارد، روی بگرداند.
ریاضت، یکی از ابزارهای مهم مهار نفس است؛ زیرا نفس آدمی که همواره اورا به سوی بدی و تباهی فرامی خواند، در اثر ریاضت و بی اعتنایی گاه و بی گاه، راهِ بسیاری از خواهش ها و تمایلات را بر خود بسته می بیند و همین موضوع، او را وادار می کند خواسته هایش را تعدیل کند و به تد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 