پاورپوینت کامل شهادت امام رضا(ع) ۴۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت امام رضا(ع) ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت امام رضا(ع) ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت امام رضا(ع) ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

۱ – ای صاحب مقام رضایت

سید سعید امینی

کبوتران سوگ، بال های عزا را می گشایند؛ بر گنبد اشک طواف می کنند؛ آن گاه گلدسته های ماتم را به زیر پر می گیرند و در پناه امن «رضا»، به بیرق های سیاه سوگ خیره می شوند.

اینان نیز زایران زاری اند که در اندوه خورشید هشتمین، ضریح متبرّک «رضا» را در قاب اشک می نشانند و زبان ادب چنین می گشایند که: «السّلام علیک یابن رسول اللّه».

نسیم نوحه گر را ببین که بر دست خیسِ از آبِ وضوی زایران بوسه می زند، در رواق ها می پیچید و آن گاه بیرق های سبز و سیاه را به مویه وا می دارد.

این در و دیوار، این حوض آبی وضو، پنجره فولاد، آبْ خوری ها، کفشداری ها و آسمان اندوهگین را خوب ببین که همسایه سوگند و همنشین اندوه.

ای رضا! ای صاحب مقام رضایت! من دوستدار تو و دوستدار پدران تواَم.

شهادت می دهم که دستان تو دلیل کاروان انسانیت است در گذر از بیابان حیرانی.

من شهادت می دهم به عظمت سوگت و جانکاهی ماتمت.

من شهادت می دهم به شهادت تو و از بدخواهان تو و از بدخواهان آل تو بیزارم.

حق همان است که تو می گفتی و باطل همان است که تو آن را فرو می کوبیدی.

ای رضا، ای صاحب مقام رضایت! ای نور امامت راستین در سرگردانی چشم ها و دست ها!

من شهادت می دهم بر خداگونگی تو و شهادت می دهم بر عظمت سوگت.

سلام آسمان بر تو ای برگزیده! ای دلیل دین خدا! ایمان از نام چون تویی استوار شد و توحید به یمن حضور چون تویی معنای ناب خود را باز یافت؛

از چشمه سار سرانگشت تو بود که نهرهای فضیلت جاویدان می جوشید و از اقیانوس بی قعر فرزانگی تو بود که دریاهای موّاج معنویت و اخلاق، سر بر می آورد.

ای رضا، ای صاحبِ مقام رضایت! سوگ تو بس بزرگ است. در روز اندوه تو کاش کبوتری بودم که بر گنبد اشک طواف می کردم و گلدسته های ماتم را به زیر پر می گرفتم!

۲ – نکوکاری پنهان

سید سعید امینی

پیشوایان دین، اسطوره های بزرگْ منشی و مهربانی بوده اند. اگر نیازمندی بر آستان ایشان، اظهار احتیاج می کرد، داشته خود را دریغ نمی کردند، امّا آن را به گونه ای آبرومندانه می بخشیدند.

در حکایتی چنین می خوانیم که: نیازمندی به حضور امام رضا(ع) آمد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! من از دوستان شما و پدران شما هستم. از سفر حجّ باز می گردم و می خواهم به سرزمین خود باز گردم، امّا اندوخته ام تمام شده. مبلغی بده تا مرا به خانه ام برساند. من در سرزمین خود مال و ثروت بسیار دارم. اگر به خانه ام رسیدم، به همان اندازه که به من داده ای به فقیران صدقه خواهم داد».

امام(ع) برخاست، به اندرونی خانه رفت و بازگشت و آن گاه دستش را از پنجره بالای در بیرون آورد و به مرد گفت: «این دویست درهم را بگیر و هزینه سفرت را از آن بپرداز. وقتی به وطنت رسیدی، لازم نیست آن را از جانب من به فقیران صدقه دهی. این مال را به تو بخشیدم. اینک برو تا یکدیگر را نبینیم!».مرد به وطن خود رفت. یکی از حاضران از امام(ع) پرسید: «یابن رسول اللّه! چرا چنین کردی و نخواستی تا تو را ببیند؟».

امام(ع) فرمود: «بیم آن دا شتم مبادا وقتی با اوچهره در چهره می شودم، خواری نیاز را در سیمای او ببینم؛ آیا این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را را نشنیده ای که فرمود: آن کس که کار نیکوی خود را بپوشاند، پاداش او برابر با پاداش هفتاد حجّ است، و آن کس که آشکارا نافرمانی خدا کند، درمانده ای بی چاره است، و آن کس که بر گناه خود پرده کشد، زیر پوشش آمرزش الهی است؟»[۱]. ما نیز که دوستداران آن صاحبان فضیلتیم، اخلاق والا را از این آموزگاران راستین بیاموزیم و هماره در فکر و در عمل، سیره نیکویشان را مقتدای خود کنیم؛ ان شاء اللّه!.

۳ – شهادت با تو آشنا بود

فاطمه پورحسین

السلام علیک یا ولی اللّه، السلام علیک یا حُجّه اللّه، السلام علیک یا نور اللّه فی ظلمات الارض، السلام علیک یا عمودَالدین.

سلام بر تو ای یادگار نسل غربت! سلام بر تو ای فرزند عدالت و مظلومیت! ای فرزند علی(ع)و فاطمه(س)!

سلام، بر تو ای غریب، ای آشنا! السلام علیک ایها الصِدّیق الشهید!

شهادت با تو بیگانه نبود. شهادت با تو آشنا بود وقتی که محراب عدالت به رنگ خون در آمد.

شهادت با تو آشنا بود وقتی که در دامن پاک نجمه، غریب وار چشم بر آلودگی جهان گشودی.

شهادت در جان حیات تو موج می زد. شهادت با تو آشنا بود؛ از همان زمان که پیام آور مأمون، حضور مقدّس تو را در دیار غریب خراسان طلب کرد. وقتی که جوانه های جدایی در دلت شکوفه زد و بلور اشک، میهمان چشم های حقیقت بین تو شد. چنان که گویا تا همیشه می روی و نه با اختیار خویش که با اراده معبود.

دل کندن از شهر پیامبر داغ اندکی نبود که روح تو را آتش می زد. امّا اشتیاق دیدار، قطره قطره از آسمان دعوت حق، باریدن گرفت تا درون آتشْ زده ات را با شمیم خود لبریز کند و راه سخت را برایت هموار سازد.

تو رفتی و زمین در زیر قدم های استوارت به لرزه در آمد. رفتی به میهمانی دشمنان عاطفه و ایمان.

رفتی به میهمانی کینه و عداوت تا اینکه از خوشه انگوری، دانه برچیدی و ننگ رسوایی دست خون آلود ستم را تا همیشه مردانگی، بر سینه جهان نامردمی نهادی.

سلام بر تو که چشم عالم را گشودی به سمت بی نهایت توحید و نفرین خالق عشق بر آنان که دست ناپاک خویش را هرگز از سفره عداوت با آل رسول حق بر نکشیدند.

صَلّی اللّه علیک یا اباالحسن، صلّی اللّه علی روحک و بذلک صَبَرْتُ و انتَ الصادق المُصَدّقُ، قتلَ الله من قتلک بالایدی و اَلألْسُن.

۴ – از مدینه تا خراسان

رضا بابایی

وقتی راه مدینه را به سوی خراسان در پیش گرفت، کسی نمی دانست که درنگ او در غربت نیز چندان نمی پاید و از آن راه به دیار محبوب خواهد رفت.هر جا که می رسید، عطر ولایت را می پراکند و مشام جان ها را می نواخت.

در مدینه با نیای بزرگوارش، حضرت محمد صلی الله علیه و آله وداعِ جانسوزی را به انجام رساند و آخرین سخنش با مردم شهرِ پیامبر صلی الله علیه و آله آن بود که رفتنِ من، رفتن دین از میان شما نباشد؛ اگر چه مرا به سوی شما بازگشتی نیست.

معصومه(س) پس از پدر، چشمِ حمایت به برادر داشت و با همان چشم می دید که تنها حامی دین و خاندان، راهی بی بازگشت را آغاز می کند.دستگاه خلافت، جز این چاره ای نداشت که امام را از کانون نهضت های اسلامی دور نگه دارد و در زیر نگاه های تیز و خشم آلود خویش، از او مراقبت کند.

مأمونِ عبّاسی هر چه زیرکی داشت به