پاورپوینت کامل ورودیه ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ورودیه ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ورودیه ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ورودیه ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

امام رضا(ع) می فرمایند: در آخر ماه شعبان زیاد به درگاه الهی عرض کنید: «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضی مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِی مِنْهُ؛ خدایا اگر ما را در چند روز گذشته از ماه شعبان نیامرزیده ای در باقی مانده از این ماه ما را ببخش و بیامرز. (صدوق، ۱۳۸۴، ج۲، ص۵۱)

پرسیدم کدام راه نزدیک تر است؟ گفت به کجا؟ گفتم: به خلوتگه دوست! گفت: تو مگر فاصله ای می بینی بین دل و آن کس که دلت منزل اوست….

بعضی وقتا یه چیزهایی ارزشش رو داره که آدم امتحانش کنه؛ مثلاً وقتی کسی که خیلی بهش اطمینان داری می گه اگه این راه رو بری تهش می رسی به زیباترین جایی که تا حالا دیدی، می ارزه امتحانش کنی چون هم قراره به جایی برسی و هم مجبوری راه بری و هم راه دیگه ای پیش پات اگه هست بهتر از این راه نیست….

احتمالات رو بررسی می کنی و سبک و سنگین می کنی و می بینی بد نیست امتحانش بکنی شاید آخرش خوب بود؛ چیزی رو که از دست ندادی….

با حساب دنیایی هم که نگاه می کنی می بینی بد نیست سه روز رو روزه بگیری و برات دو ماه محسوب بشه… پس یه یاعلی می گی و توکل به خدا….

ان شاالله که قبول باشه…

ماه رمضان ، ماه مهمانی خدا هم آمد،. .. روزها و شب هاش رو از دست ندیم….

یاد همه اونایی باشیم که حسرت گرفتن یک روز روزه اش رو دارن… اونایی که مریضند و الان در انتظار اتاق عملند، جانبازهای عزیزمون که با برگشتن به خاطرات قبل، دلشون پر می کشه برای روزهایی که تو جبهه بودن و موقع ماه رمضون چه سحری ها و افطاری هایی می خوردن و چه طوری می جنگیدن و حالا در زمان صلح، قادر به گرفتن یک روز روزه نیستن….

یاد اونایی بیفتیم که شاید تا چند روز پیش کنارمون بودن و حالا نیستن….

یاد همه اونایی که حسرت این ماه در دلشونه….

همه رو قبل افطارتون یاد کنید….

پاک کنیم خودمون رو و وارد این ماه بشیم قراره بریم مهمونی، کینه ای از کسی تو دل مون هست بزاریمش کنار، خیلی وقته سراغی از دوستی نگرفتیم با یه تلفن شادش کنیم، قرضی داریم ادا کنیم و خلاصه یادمون باشه داریم پا به خونه کی می-زاریم، نکنه صاحب خونه رو برنجونیم هر چند که خیلی بزرگواره، ولی ما مهمونای خوبی براش باشیم.

ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیبب نکنید….

میزبان مهربان

از راه می رسد مهمانی که ماه هاست انتظارش را می کشی. از راه چندین ماهه-ای آمده است؛ مهمانی که هیچ با تو غریبه نیست، مهمانی که جز خبرهای خوش، برایت ره توشه ای ندارد؛ ره توشه ای که از سفر خویش به ارمغان برایت آورده است؛ ارمغانی که جز رستگاری نیست؛ رستگاری که جز به عهد ازلی، وعده داده نشده است؛ وعده ای که با گوشت و پوست تو آمیخته است بشارتش از ازل تا ابد. مهمانی آمده است که تو را نیز به مهمانی نور دعوت کند. رزق آب و آینه برایت آورده است و بشارت شوق و عشق. مهمانی که ماه هاست در سفر بود تا راه خانه ات را بیابد. مهمانی که آگاه است از اشتیاقی که در سینه ات موج می زند.

مهمانی آمده است تا تو را همراه خویش، به مهمانی بزرگ تری ببرد؛ مهمانی که میزبان مهربانی دارد؛ میزبانی که سال هاست او را می شناسی. از آن لحظه ای که در مراحل تکوین، به میزبانی اش اقرار کردی، از آن دقیقه ای که سجده بر درگاهش تو را به اوج برد.

میزبانت بسیار مهربان است. میزبانت دری را به روی تو گشوده است تا از آن به مهمانی خاص او راه بیابی، در روزهایی که پیش روست، روزهایی که درهای دوزخ را بسته اند به روی مؤمنان، روزهایی که حتی خواب در آن ها عبادت است، روزهایی که حتی شب هایش روشن تر از روزهای دیگرند، روزهایی که روزهای رستگاری اند.

مهیای سفر شو، همراه مهمانی که آمده است تا تو به بزم الهی قدم بگذاری، بزمی که بزم محبت است؛ آن جا که هیچ بنده ای هیچ مهمانی بر دیگر مقدم نیست.

«بنازم به بزم محبت که آن جا گدایی به شاهی مقابل نشیند»

این بزم را خداوند، برای تو آماده کرده است تا رستگاری ات را تضمین کند، بزمی که در آن تنها تو هستی که باید سرنوشت خویش را به سمت رستگاری سوق دهی.

باران مهربانی می بارد.

باغ سرسبز می شود.

غنچه ها می شکفند.

درخت ها

قد می کشند.

رودخانه ها

آواز می خوانند.

پرندگان

چهچهه سر می دهند.

و آفتاب

مهربان تر از همیشه به همه

لبخند می زند و

در این جا کسی به

«نو» شدن

و

«دیگر» شدن

می اندیشد

چشمه چشمه نور می روید و آسمان در آسمان اجابت گسترده می شود.

او که بخواهد همه چیز شدنی است حتی پروانه شدن. حتی شکفته شدن یک غنچه و پاک شدن یک آلوده… و اینک آن آلوده منم.

آلوده ای که از زشتی ها به تنگ آمده است.

روسیاهی که جرات نگاه کردن به آسمان ندارد.

شب زده ای که چشم از ماه می دوزد.

خوابیده ای که از بیداری می هراسد.

حکایت من حکایت دانش آموزی بازیگوش و سر به هواست که با شنیدن نام امتحان تنش می لرزد.

زمین بهشت می شود و آسمان آبی تر.

ستاره ها چشمک می زنند و مهتاب نور نقره گونش را در همه دشت ها پراکنده کرده است.

مزرعه های گندم در زیر نور مهتاب می رقصند و شالیزارها با ترنم آب کرت ها به جنبش در آمده اند.

همه جا زیباتر از همیشه است. و این یعنی می توان «نو» شد. «دیگر» شد و «پر» کشید.

این همه زیبایی بشکوه تلنگری است به آنان که از آلودگی به ستوه آمده اند و پاکی را جستجو می کنند.

این بسیار زمزمه رویش و طراوت، بشارتی است به آنان که از قفس تنگ خودبینی ها خسته شده اند و به رهایی می اندیشند.

ما به میهمانی آمده ایم….

ماه رمضان هم از راه رسید و همه آفریده های خدا را به ضیافت عشق و عشقبازی با معبود دعوت کرد.

سفره ای که به وسعت بخشندگی خداست پهن شده و من و تو اگه لایق باشیم، دعوت صاحب خانه را لبیک میگیم و ریزه خوار این خوان پر نعمت الهی میشیم.

میگن میهمان حبیب خداست و چه لذتی بیش از این که دوست و همنشین خالقت باشی، معبودی که عاشق بنده هاشه و نعمت هاشو براشون تمام و کمال سر سفره میاره.

تا که باشیم و چه باشیم و…

گر گـدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟

رمضان یک تحولِ، تحولی از خویش به او، از منیت به آدمیت، از بی قیدی به مسئولیت، مسئولیت انسان شدن، خدایی شدن، آسمانی شدن، پیدا کردن گمشده های درون، گمشده هایی که اگر بشناسیمشون و پیداشون کنیم واژه اشرف مخلوقات را درک کردیم و فهمیدیم.

به مرحمت خدا در روزها و شب های رمضان، وزنه هـای سربی معصیت و دنیاخواهی که زمین گیرمان کرده و حس پرواز در ملکوت خدا را از ما گرفته باز میشه، ولی مشکل این جاست که بعضی از ما پروازکردن را فراموش کرده ایم، ولی نباید ناامید بود؛

چون خودش گفته هرکه هستی و هرچه هستی منم که از مادر بهت نزدیک ترم و مادر هرچه هم که فرزندش اذیتش کنه محبتش نسبت بهش کم نمیشه….

وقتی در ازل به ندای «أَلَسْتَ»، «قَالُواْ بَلَی» گفتیم و قبول کردیم پا در این دنیای خاکی بگذاریم شاید فکرش را هم نمی کردیم که راه را گم کنیم و سرگردان دنیا شویم، ولی خدای رحمان رمضان را به ما داد و از سرگردانی و پریشانی رهایی مان بخشید.

این دهان بستی دهانی باز شد

تا خورنده لقمه های راز شد

لب فرو بند از طعام و از شراب

سوی خوان آسمانی کن شتاب

گر تو این انبان ز نان خالی کنی

پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن

بعد از آنش با ملک انباز کن

چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟

امتحان کن چند روزی در صیام

چند شب ها خواب را گشتی اسیر؟

یک شبی بیدار شو دولت بگیر

مولانا

آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید

دست بدار از طعام، مائده جان رسید

جان ز قطیعت برست، دست طبیعت ببست

قلب ضلالت شکست، لشکر ایمان رسید

روزه چو قربان ماست، زندگی جان ماست

تن همه قربان کنیم، جان چو به مهمان رسید

صبر چو ماهی است خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.