پاورپوینت کامل حرّ انقلاب اسلامی«خاطراتی از شهید طیب حاج رضایی» ۴۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حرّ انقلاب اسلامی«خاطراتی از شهید طیب حاج رضایی» ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حرّ انقلاب اسلامی«خاطراتی از شهید طیب حاج رضایی» ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حرّ انقلاب اسلامی«خاطراتی از شهید طیب حاج رضایی» ۴۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

یاران امام خمینی رحمه الله علیه، از تمام اقشار مردم بودند؛ با خصوصیات گوناگون و
از طبقه های مختلف. از انسان های مؤمن و پاک باخته ای که از ابتدا به اندیشه
برقراری حکومت دینی بودند و یا روحانیونی که سال های سال، برای افشاء ماهیتِ ضدِ
دینیِ رژیمِ شاهنشاهی تلاش کرده بودند تا معلمان، دانشجویان، دانشگاهیان، پزشکان،
مهندسان و همه و همه افرادی که مؤمنانه به اسلام، عشق می ورزیدند.

اما این ها تمام ملت نبودند. نهضت خمینی توانست همه ملت را هم گام کند؛ حتی کسانی
را که از پیشنیه خوبی برخوردار نبوده و چه بسا، برای برقراری رژیم شاهنشاهی،
تلاش ها کرده بودند و خود از تقویت کنندگان پایه های رژیم شاهنشاهی محسوب می شدند.
دریای ایمان خمینی رحمه الله علیه، افرادی را که به دلیل فضای عمومی فساد زمانه، در
فسق و فجور، گرفتار شده بودند، غسل توبه داد. چه بسیار از آنان، که ناگهان متحول
شدند و با توبه نصوح خویش، به اوج شرف و انسانیت، دست یافتند. و این هنر کیمیاگری
خمینی بود.

امام صادق علیه السلام، فرموده است: «الحرُّ، حرٌ علی جمیعِ أحوالِه…»؛« انسان
آزاده، در همه حال، آزاده است. هرگاه پتکِ ایام بر او ضربه ای فرود آرد، سر را
سندان صبوری کند و اگر با هر ضربه ای، انبوه مصائب نیز هجوم آرند، هرگزش نشکند؛ هر
چند، او را به بند کشند؛ به بیچارگی کشانند؛ راحتی از او رخت بربندد و روزگار بر او
سخت گیرد».

بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یک بار هم به بندرعباس تبعید شده بود.
در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی،

تمام چهار راه مولوی را تا شوش، فرش کرد و طاقِ نصرت بست. به دلیل اقداماتی که در
۲۸ مرداد به نفع تاج و تخت انجام داد، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی از
شاه، یک طپانچه هدیه گرفته بود.

با این حال، او را «حرّ» خواندند؛ زیرا در دل عشق حسین علیه السلام داشت و سرانجام
از لشگر یزید، به بیرق امام حسین پناه برد.او در اواخر سال ۴۱، دچار تحولی درونی شد
و دوستان و آشنایانش، بارها از او شنیدند که می گفت: «خدایا پاکم کن، خاکم کن»!

از تاریکی تا نور

دوران شاهنشاهی، دوران سیاهی و تباهی و ظلمت بود و طبعاً چشمان انسان در چنین
شرایطی، حقایق عالم را آن گونه که هست، نمی بیند؛ از این رو، اخلاق ناهمگون با
تعالیم اسلامی، مشخصه اصلی جوانان و مردم آن زمان بود. طیب نیز، چنین بود و تفاوتی
با دیگران نداشت؛ اما ویژگی هایی داشت که در نهایت، موجب عاقبت به خیری او شد.
مهم ترین ویژگی مرحوم طیب، عشق و علاقه وی به سالار و سرور شهیدان، حضرت ابا
عبدالله الحسین علیه السلام بود و این محبت، روحش را نیز طیب و طاهر گردانید.

چرا «شعبان جعفری» در آمریکا و در اوج ذلت و غربت، از دنیا رفت و «طیب حاج رضایی»،
با مقام پر افتخارِ شهادت، رخت از این دنیا بر بست؟ اختلاف این دو در ادب و وفاداری
به اهل بیت علیهما السلام بود. اگر طیب، تهمت دریافت پول از امام خمینی رحمه الله
علیه را می پذیرفت، نه تنها جان خود را از دست نمی داد، که نزد شاه نیز اعتبار
بیشتری کسب می نمود؛ اما او با شهامت گفت: «من حاضر نیستم به پسر حسین علیهما
السلام تهمت بزنم».

ویژگی خاص مرحوم طیب که همه دوستانش بر آن متفق بودند، انسانیت و لوطی گریِ او
بود؛ به گونه ای که وقتی به شهادت رسید، خانواده های بسیاری که تحت سرپرستی او
بودند، دچار مشکل شدند.

دسته طیب بزرگترین دسته عزاداری در تهران بود. دسته سینه زنی او در شوش و خراسان
حرکت می کرد و خود او، با لباس مشکی و سر و صورتی خاک آلود و گل مالی شده، در میان
مردم به راه می افتاد و آنان را اطعام می نمود. او علاوه بر عزاداری در ماه محرم،
در هیأت خود، از یک معلم برای آموزش احکام و زبان عربی نیز استفاده می کرد.

طیب در آن دوران، اگرچه با روحانیت، ارتباط چندانی نداشت؛ اما احترام خاصی برای
ایشان قائل بود. در گزارش های ساواک، درباره رفت و آمد طیب با آیت الله کاشانی – که
در آن زمان، در انزوا به سر می برد- چنین آمده است: «طیب حاج رضایی، چهار صندوق
میوه به منزل آیت الله کاشانی برد»[۱]، «چندی است که طیب حاج رضایی، تغییر لحن داده
و با طرفداران آیت الله کاشانی طرح دوستی ریخته است»[۲].

بنابراین رفتار و شخصیت مرحوم طیب به کلی با افراد بی قیدی، چون شعبان جعفری- که
برای جلب نظر شاه، تن به هر کاری می دادند- تفاوت داشت. او به اسلام، علاقه مند بود
و جوانمردی و شجاعت را از سردار کربلا آموخته بود. اما به اشتباه، ایران دوستی را
با شاه دوستی همراه می دید و بر همین اساس، در جهت تقویت سلطنت تلاش می کرد؛ تا
آن که تحولی عجیب، در او رخ داد…

تحول روحی طیب

شهید عراقی، خاطره جالبی درباره علت تحول طیب، نقل می کرد. وی می گفت: «برای دیدن
مرحوم طیب، رفتیم و گفتیم که ما منزل آقا

(امام خمینی ره) بودیم. آن جا به مناسبتی صحبت شد و اسم شما وسط آمد. بچه ها گفتند
که این دسته ای که روز عاشورا ما می خواهیم راه بیندازیم ممکن است این ها بیایند و
نگذارند و به هم بزنند. آقا (امام خمینی) گفت: «نه، اینها علاقه مند به اسلام
هستند و این ها هم اگر یک روزی، یک کارهایی کرده اند، آن [بر اساس] عِرق دینیشان
بوده [است] و به حساب توده ای ها و کمونیست ها و این ها آمده اند یک کارهایی
کرده اند[۳]. این ها کسانی هستند که نوکر امام حسین -علیه السلام- هستند و در عرض
سال، همه فکرشان این است که محرمی بشود، عاشورایی بشود [تا] به عشق امام حسین-علیه
السلام- سینه بزنند؛ خرج بکنند؛ چه بکنند و از این حرف ها. خاطر جمع باشید.»

مرحوم طیب این صحبت ها را که شنید، جواب داد: «این ها (ساواک) عید هم از ما
می خواستند استفاده بکنند (در جریان مدرسه فیضیه). شما خاطر جمع باشید که این ها
تا حالا چندین بار سراغ ما آمده اند و ما جواب رد به آنها داده ایم. حالا هم
همین جور است». بعد، همان جا دست کرد و یک صد تومانی به اصغر ـ پسرش ـ داد و گفت:
«می روی عکس حاج آقا را می خری و می بری توی تکیه و به علامت ها می زنی».

در زمانی که بردن نام امام، مجازات سختی در پی داشت، مشخص است که بالا بردن تمثال
ایشان در بین جمعیت، چه عواقبی می تواند داشته باشد؛ اما طیب به دلیل ارادت به امام
خمینی رحمه الله علیه و روحانیون، اقدام به نصب عکس امام بر روی عَلَم هیئت خود
نمود. در واقع، پیام امام خمینی رحمه الله علیه – که از طریق حاج مهدی عراقی به گوش
طیب رسید- او را دچار چنان تحول روحی نمود که دست از جان شست و برای دفاع از امام و
اسلام به میدان آمد.

طیب در شب عاشورا

در خرداد سال ۱۳۴۲ شمسی – که با محرم ۱۳۸۳ قمری مطابق شده بود- امام خمینی رحمه
الله علیه به دلیل اعتراض به کاپیتولاسیون، در زندان به سر می برد. در نوروز همان
سال، فاجعه فیضیه و کشتار طلاب اتفاق افتاده بود و در کل، فضای جامعه، آماده
انفجار بود. طیب مانند هر سال، دسته عزاداری خود را در خیابان حرکت داد و خود،
پیشاپیش آن، به سر و سینه می زد؛ اما عَلَم دسته با هر سال، تفاوت داشت.

مرحوم حاج رضا حداد عادل، در این رابطه می گوید: «دسته طیب، شب عاشورا ـ دوازده
خرداد ـ طبق معمول همه ساله، از تکیه بیرون آمد. طیب در جلوی علامت تکیه، در حرکت
بود و سینه زن ها پشت سرش، آرام آرام حرکت می کردند. آن شب بر خلاف سال های قبل،
عکس های حضرت امام به سینه علامت، نصب بود. اتومبیل دربار کنار خیابان ایستاد.
رسول پرویزی- معاون اسدالله علم، نخست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.