پاورپوینت کامل بررسی روانشناختی بیماری «ادعا» ۵۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بررسی روانشناختی بیماری «ادعا» ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی روانشناختی بیماری «ادعا» ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی روانشناختی بیماری «ادعا» ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

اشاره

با این که در هفته چند روز در مطب بیشتر نیستم، هر ماه یک تا سه مُراجع[۱] دارم که نادرست و هذیانی درباره رسالت، امامت و مهدویت ادعاهائی دارند.

این جمله را دکتر بوالهری می گوید، روان پزشکی که ما این بار به بهانه طرح گفت و گوی تربیتی، اجتماعی و روان شناختی درباره مهدویت و به ویژه مدعیان دروغین با ایشان صحبت کردیم.

آن چه در این گفت وگوی دوستانه می خوانید به شما کمک می کند تا شناختی متفاوت از افرادی داشته باشید که ادعای مهدویت یا مشابه دارند و در حقیقت از نظر روانی، بیمار محسوب می شوند.

* یکی از مباحث درباره مدعیان دروغین مهدویت، این است که آنان، انگیزه های روحی و روانی دارند، نظر شما در این باره چیست؟

در این زمینه باید گفت: فرد احساس می کند، رسالتی دارد، می تواند و باید این رسالت را انجام دهد و احساس می کند، این رسالت با رسالت ها و تعهدهایی که در ادیان، پیامبران، اخلاق، آیات و روایات هست، مرتبط می باشد به ویژه آن را به منجی آخرالزمان و مهدویت ربط می دهد، افرادی که این را باور دارند در مواردی از احساس خود کم بینی به خودباوری و خود بزرگ بینی می رسند و شروع می کنند به احساس بزرگی کردن، کنایه زدن، زمزمه کردن و گاهی به صورت رسمی و آشکار به شناساندن و بیان خودشان که رسالت دارند و الهی هستند می پردازند و جالب است که آن ها را با توجه به فرهنگ و دانش خود بیان می کنند برای مثال اگر این فرد در اروپا و مؤنث باشد، ممکن است، خود را مریم مقدس معرفی کند و اگر در ایران و جامعه شیعه باشد ادعای مهدویت و نجات جهان دارد.

مهم ترین هسته این باورها، حقارت پیشین آن ها و برای جبران آن حقارت، احساس غرورو بزرگ منشی است که این فرد دارد. او نخست این احساس را با بزرگ منشی و غرور مطرح می کند و وقتی مسأله بزرگ شد، آن را هذیان بزرگ منشی می نامیم که برای جبران آن حقارت باور می کند که رسالت بزرگی دارد و قرار است، آدم ها را نجات دهد، گاهی تنها است و گاهی افرادی، رفتار او را تأیید می کنند و دور او جمع می شوند. گاه دچار توهم می شود نگاه مادر یا رفتار برادر و یا سخنان مجری را تأییدخود تلقی کند و کافی است، کسی سر تکان دهد یا چشمک بزند و یا بگوید: بله، بله. یا آیه ای بر دیوار ببیند، آن وقت همه را مربوط به خود می بیند و تایید توهمات و هذیان های خود می پندارد.

برای مثال، در تلویزیون وقتی یک روحانی از مهدویت سخن می گوید، او همه را به خود ربط می دهد؛ در این بیماری، هم عوامل بیولوژیک و هورمونی، شیمی مغز و هم عوامل روان شناختی مؤثر است. عقده ها، خود کم بینی ها، تنگناها، ضعف های عاطفی و روانی فرد و رگه هایی از خود بزرگ بینی که با حقارت ها آمیخته می شود، همچنین عوامل اجتماعی و فرهنگی جامعه نیز در بروز آن مؤثر است. گاهی در یک جامعه بسته مردم برای حل مشکلاتشان به هر چیزی پناه می برند به ویژه هنگام نبودِ کسانی که به نیاز مردم و جامعه به جا و به موقع پاسخ گویند و آنان را راهنمایی کنند. این ها به این افراد پناه می برند.

چنین فردی به ظاهر انسان خوب، متعهد و سالمی است؛ پس مردم او را تأیید می کنند و هنگامی که او را تأیید کردند، او هم کلمات تأیید آمیز به مردم می گوید، تلقین ها، بسیار اثرگزار است، شما وقتی به کسی درباره نگرانی هایتان مراجعه می کنید، اگر به شما بگوید: صبر کن، خداوند کریم است؛ صبر کن، ظهور نزدیک است. این کلمات، نجات بخش و آرام بخش می باشند، حالا اگر همین سخنان از طرف فردی که ادعای باطل دارد بیان شود، باعث می شود، مریدان بیشتری پیدا کند.

* آقای دکتر! پرسش این جا است که ریشه های این عوامل چیست؟ شما بُعد دوم را ـ که جنبه شیمیک دارد ـ بیان کنید.

ـ ریشه بُعد شیمی، ژنتیک است.

یعنی در تئوری شیمی، این نوع ادعاهای بیمار گونه ـ که ماندگار است ـ به سبب دگرگونی و اختلالات در شیمی مغز می باشد و اختلال شیمی مغز، ناشی از زمینه های ژنتیک است که از نسل گذشته، منتقل شده است.

* در واقع بعضی از آن ها (اختلالات) حالت ارث و ژنتیک دارد؟

ـ بله، یعنی ارث و ژنتیک، زمینه را آماده کرده، حالا که این فرد در بحران اجتماعی و زمینه عاطفی و روانی قرار گرفته، آن را بروز می دهد، اگر عوامل اجتماعی، شما را تحت فشار قرار دهند، این فشار، باعث از هم پاشیدن ساختار معقول و منطقی شما شده و منجر به فشار عاطفی و روانی در شما می شود و شما به هر ابزار و روش در درون یا بیرون خود روی می آورید و دنبال نجات و شفا خواهید بود، تفاوتی نمی کند که به دعانویس محل ـ که می دانید، دعانویس نیست ـ پناه ببرید یا به فردی که نیت سو استفاده از افراد را دارد، پناه ببرید. البته مصرف الکل و مواد مخدر، مواد محرک و گاه برخی دارو ها و گیاهان نیز می تواند چنین اثرات مخربی داشته باشد مثلاً گیاه تاتوره و شاهدانه.

* چه عواملی از نظر روحی و روانی باعث می شود که مردم جذب آن ها شوند؟

ـ گرایش راستین یا بیمارگونه مردم به مکتبی یا فردی در طول تاریخ، زیاد دیده شده است. در تاریخ اسلام، نمونه هایی هست که در عین حال، که رهبر های بزرگی در دانش، دین و رشته های عرفان وجود داشته اند، اما، عده ای به سمت نادانی و برخی به سمت دانایی رفته اند؛ کسی که دنبال آرامش است تفاوتی نمی کند، به سمت پولی ـ که باعث به هم ریخته شدن زندگی خانوادگی است برود یا مصرف مواد که به سوی مرگ بکشاند، برود. فردی که تحت فشارهای روانی است، وقتی پیام شفا یا نجاتی از پزشک یا روحانی و یا فروشنده کالا می ببیند به او پناه می برد و راه حل هایی که ارائه می کنند را می پذیرد. وقتی منبع برای مراجعه و چهار چوب مطمئن و شناخته شده ای وجود نداشته باشد که آن ها را راهنمائی کند، به ویژه در جوامعی که عقب افتاده اند یا فقر بیشتری دارند و یا فرهنگ کمتری دارند، این ها به نسخه نادرست و غلط پاسخ می دهند و احساس آرامش می کنند و به محض این که غافل شوید، گروه بسیاری به سوی خرید کالای غیر استاندارد یا پیروی از مکتب یا گروهی یا فردی ـ که ادعای بیمارگونه یا دروغ دارد ـ می روند.

* با توجه به این که بسیاری از افراد مدعی بیمار روانی نیستند بلکه، فریب کار و به نوعی تیپ و رفتاری شارلاتانی دارند، چرا بیشتر مردم در مراجعه به این ها دچار اشتباه شده، فریب آن ها را می خورند، چطور مردم متوجه فریب کاری این شارلاتان ها نمی شوند؟

ـ این فریبکاران در موارد بسیاری باهوش ترند، البته گروه های هوشمند جامعه به سمت آن ها نمی روند، گروه هایی که هوش متوسط یا کمتری دارند به آنان پناه می برند، یعنی افرادی که تحصیلات کم تری دارند و از نظر شخصیتی، ساده ترند. پس افرادی موفق به فریب مردم می شوند که هوش بالاتری دارند و توان بیشتری برای بازی کردن با ارزش های مردم دارند، کسانی که از اشتباه های گذشته خود درس می گیرند و آن ها را اصلاح می کنند، گاهی هم تجارب دینی، فعالیت های آموزشی و تربیتی، فعالیت های اجتماعی و ارتباطی دارند و در کارشان موفق بوده اند؛ این تقابل نیازها و عرضه های متفاوت ـ که شکل می گیرند ـ باعث فریب خوردگی مردم می شود.

* جناب آقای دکتر بوالهری! از کجا بفهمیم، اطرافیان یا بستگان ما دچار این افراد شده اند؟

ـ کسانی که با مفاهیم دینی آشنایی دارند،می فهمند همه ادعاهای این گونه مدعیان دروغ است، یعنی اصل ادعاها نادرست و دروغ است؛ چون تعداد این ادعاها بسیار است؛ و هر ادعایی، ملاک و معیار خاص خودش را از نظر دینی، علمی و منطقی دارد؛ به این راحتی نیست که هر فردی ادعا کرد، قبول کنیم؛ برای این که ایمن باشیم، باید ببینیم، فرد مدعی چه می گوید و چه ویژگی هایی دارد.

آگاهی و وجدان روان عمومی جامعه به راحتی دروغ، ریا و جادو را تشخیص می دهد و به راحتی فرد بی سواد و هذیان را می فهمد یعنی افراد ملتزم به فرهنگ دینی، متوجه مساله می شوند. آشنا کردن فرزندان و عموم جامعه به این تفاوت ها ضامن خوب پیشگیری از گرایش است.

راه دیگر ارتباط نزدیک با فرزندان، فرصت دادن به