پاورپوینت کامل آنچه فهمیدنی بود فهمیده بود ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آنچه فهمیدنی بود فهمیده بود ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آنچه فهمیدنی بود فهمیده بود ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آنچه فهمیدنی بود فهمیده بود ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۸
یک نگاه ساده که توی تقویم می اندازی، می بینی که روزها، نام های مختلفی دارند: روز
مادر، روز پدر، روز جوان، روز جهانی کودک. روز جهانی دختران، روز خبرنگار، روز… .
ولی منظور من از این نوشتار، لیست کردن نام روزها نیست. منظورم یکی از آن همه است
که لابه لای جدول بندی تقویم ها گم شده و هر سال، کمابیش بی سر و صدا عبور می کند و
نیم نگاهی حتی به ما که کنارجاده گذر عمر نشسته ایم، نمی اندازد: هشت آبان ـ روز
نوجوان! … می خواهم کمی عمیق تر نگاه کنیم؛ روز مادر، روز تولد حضرت زهرا(س) است.
روز پدر، روز تولد حضرت علی(ع). روز جوان، روز تولد حضرت علی اکبر(ع). روز دختران،
روز تولد حضرت معصومه(س)، و روز نوجوان…؟! دنبال «روز تولد» نگرد. روز نوجوان،
«روز شهادت» نوجوانی است که از خاندان اهل بیت(ع) نبود، اما نامش در کنار نام
نوجوانان کربلا جاودانه شد؛ محمد حسین فهمیده. بله؛ حقیقت به همین سادگی است. محمد
حسین کار بزرگی کرد و مگر نه اینکه شهادت آرزوی عاشقان و اول ره رستگاری آنهاست، پس
روز نوجوان، روز تولد محمد حسین هم هست.
اردیبهشت ۱۳۴۶ مصادف با سوم محرم، شهر قم، لابه لای صدای سنج عزا و سینه زنی عاشقان
اباعبدالله، صدای گریه نوزادی را هم شنید که قرار بود گوش فلک را کر کند. محمد حسین
فهمیده، فرزند محمد تقی، توی کوچه های شهر قم، آرام آرام قد کشید، بازی کرد و به
مدرسه رفت. به خاطر شغل پدرش مجبور بودند به کرج نقل مکان کنند. در بحبوحه انقلاب
بود و پسرک ده ساله، نوار سخنرانی امام خمینی(ره) را مخفیانه گوش می داده و اعلامیه
پخش می کرد و البته شریک جرم هم داشت؛ برادرش داوود که سه سال بعد از خودش شهید شد!
هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و نماز می خواند. والدینش برای سحرهای ماه مبارک
رمضان، یواشکی بیدار می شدند و می دیدند محمد حسین، زودتر از همه سر سفره نشسته
است. خوش برخورد، شجاع، و فعال و کوشا بود و عجیب به مطالعه کتب مختلف علاقه داشت.
می گفت: هر چه امام اراده کند، من همان را انجام می دهم. من تسلیم او هستم. پدرش هر
بار، بعد از شنیدن جملاتی از این دست می اندیشید که حریف محمد حسین نمی شود. و
راستی هم نمی شد!
دوازده ساله بود که حوادث کردستان به اوج خودش رسیده بود. خودش، خودش را اعزام کرد.
به خاطر سن کمش، او را برگرداندند، دستش را توی دست مادرش گذاشتند و خواستند از او
تعهد بگیرند که زیر بار نرفت. پایش را کرده بود توی یک کفش که من می خواهم بجنگم.
می گفت: خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن
هستم. و با اشاره به برگه تعهد نامه می گفت: من نمی نویسم. اگر هم بنویسم حرفی دروغ
زده ام! … مرغ محمد حسین یک پا داشت.
آرام و قرار نداشت. هر روز خبرهای جدیدی توی تلویزیون و رادیو از جنگ و جبهه پخش
می شد. مثل اسپند روی آتش شده بود. یک روز به هوای خرید نان، از خانه بیرون می زد.
نقشه اش حرف نداشت. پسرک سیزده ساله، به رفیقش پول نان را می دهد و می سپارد که
برای خانه، نان بخرد. و بعد از تصمیم اش برای رفتن به خوزستان می گوید. مأموریت
رفیق اش هم این بود: وقتی که آب ها از آسیاب افتاد به خانواده اش این خبر را بدهد:
من رف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 