پاورپوینت کامل گوش ات را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه) ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گوش ات را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه) ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گوش ات را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه) ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گوش ات را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه) ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

«روی زمین دنبال آسمان نگردید. هر چه هست آن بالاست» این جمله ایست که از کودکی به
ما گفته بودند، و این را کرده بودند به قانونی بدون استثنا و تبصره. امروز من
می خواهم یکی از استثناهای این قانون را رو کنم. گرچه زحمت پیدا کردن آن را من
نکشیده ام. برای پیدا کردن تبصره های این قانون، یک عالمه خون ریخته شده است. باور
کن!

عملیات کربلای چهار تمام شده بود و هنوز خاطره شهادت بسیاری از بچه ها از اذهان
زدوده نشده بود که باید رزمندگان و مردم شهد شیرین پیروزی را می چشیدند، که اینها
را یکی از فرماندهان عملیات کربلای پنج می گوید. می گوید تمام جوانب را بررسی
کردیم.

شناسایی منطقه کار راحتی نبود. محور «شلمچه» از همه محورها مهم تر بود. شلمچه
دروازه بصره بود. از این نقطه می توانستند به دشمن نفوذ کنند. البته راحت هم که نه.
دشمن محکم ترین مواضع و موانع را برپا کرده بود. بررسی منطقه کلی وقت می برد. دشمن
در منطقه آب رها کرده بود. خط اولش، دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی. پشت آن تانک ها
مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند. خط دوم و سوم که کانال بود، خط
چهارمش هم پشت نهر دوعیجی بود. خط پنجمی هم بود که قرارگاه تاکتیکی دشمن بود و مرکز
توپخانه، و تازه این همه ماجرا نبود.

۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ بود. ساعت یک و نیم شب. دشمن این طور استدلال کرده بود که فعلاً
ایران بعد از عملیات ناموفق کربلای چهار، قادر به انجام عملیات جدید نیست. نیروهای
عراقی کم کم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپس گیری آنجا حضور داشته باشند. اینجا
بود که رزمنده ها، زمان را به دست گرفتند. حمله نیمه شب بسیجی ها در شرق بصره، دشمن
را گیج کرده بود. دشمن غافلگیر شده بود. رمز مقدس «یا زهرا(س)» داشت کار خودش را
می کرد.

شکست های پیاپی، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت
تدافعی بگیرد. به همین دلیل، دست به کار شد و در شلمچه، موانع وسیعی به شکل «ن»
ساخت که دهانه باز آنها به عرض سیصد متر به طرف ایران قرار داشت. ارتفاع این موانع،
به هفت متر می رسید. ساخت این نونی ها کار را برای ما دشوار ساخته بود. دیدی که
عراق از اطراف این گودال به سر رزمنده های ایرانی داشت، امکان هر تحرکی را از آنها
می گرفت و ما برای فتح هر یک از این موانع، شهدای بسیاری را تقدیم کردیم. اما
بالاخره ایمان و اراده رزمندگان از سد تمامی موانع گذشت.

خیلی ها زیر رگبار گلوله، فقط «هدف» را می دیدند و بهانه ای برای برگشتن
نمی آوردند. آنچه در شلمچه مهم بود، این بود که رزمنده ها، سرعت عمل را به دست
بگیرند. در صورت تسط بر این منطقه، ایران می توانست برتری خود را در جنگ ثابت
کند… .

باید جاده شلمچه باز می شد. برای پشتیبانی رزمنده ها، به میدان آمدند. گرچه همه
عوامل دست به دست هم داده بودند تا پیش روی رزمندگان اسلام کند شود، بچه ها به خوبی
از پس تجهیزات بالای دشمن برآمدند. ۴۵ روز تهاجم و مقاومت!

ارتش عراق مثل اژدهای دو سری بود که رزمنده ها با این عملیات، یک سرش را داغان کرده
باشند، سر دیگرش وحشی شده بود. می غرید، شکست را باور نداشت. روزنامه Observer چاپ
پاریس نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی درباره
امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده اند.» هفته نامه نیوزویک هم نوشت: «تهاجم
ایرانی ها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را درباره جنگ ایران و عراق تغییر داده و
آن، این است که برای اولین بار طی چند سال گذشته، این احتمال را که یک طرف حقیقتاً
بر دیگری پیروز شود، مطرح ساخته است.»

خیلی ها شملچه را با غروبش می شناسند. غروب که می شود، سرخی آسمان که جای خورشید را
می گیرد، حزن عجیبی می ریزد در دل های عاشق. آدم انگار دیوانه می شود. انگار یک
عالمه حقیقت، یک عالمه ذکر، یک عالمه صدا و ناله می خواهند هجوم بیاورند به مغزت و
تو در امان نیستی از همه اینها. عجیب است… آدم در هجوم این همه باشد و لذت ببرد،
عشق بازی کند، خودش را بیندازد روی خاک و خاک را مشت کند و توی دست هایش بگیرد.

خیلی ها شلمچه را با غروبش می شناسند. اصلاً نذر می کنند که غروب به شلمچه برسند.
نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق می کند. فقط باید یک بار امتحانش کرد.

شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است. کمی آن طرف تر حسینیه شلمچه قرار دارد، با
نشانه های پر رنگ پایداری… تانک های به گل نشسته، مین های خنثا نشده، کلاه و
قمقمه های سوراخ شده، نخل های بی سر، اول حرفم از تبصره و استثنا نوشتم. می خواهم
بگویم دریچه های آسمان، توی خاک شلمچه پر بود، قدم به قدم!در این جریان آرام… (نهر خین)

از پل نو به طرف شلمچه، کمی که جلو می روی، سمت چپ تابلوی نهر خین را می بینی، نهری
که جزیره بوارین عراق را از شلمچه ایران جدا کرده است. این رودخانه کوچک، در این
بیابان دور افتاده، دروازه ای از بهشت است که این دروازه را خیلی ها دیده اند، اما
دیگر برنگشته اند، تا به تو بگویند که در این جریان آرام چه دیده اند؟ و اگر تو
اهلیت داشته باشی شاید با تو بگویند!

صف نماز که بسته شد. حاج آقا واعظی خیلی زحمت کشید تا توانست خود را آرام کند تا
تکبیره الاحرام را بگوید. تکبیرگو هم محمد واحدی بود. صدای او به هیچ کس نمی رسید.
پیش نماز گریه می کرد، نمازگزاران گریه می کردند، تکبیرگو هم گریه می کرد، عجب
نمازی بود! خیلی چسبید. در قنوت نماز، صدای ناله و انابه های «الهی الحقنی بالشهداء
و الصالحین» در فضای سالن پیچیده بود.

ما باید از طریق کانال حفر شده، از سمت خاکریز خودمان به داخل نهرخین می رفتیم و
بعد از عبور از نهر، به خط عراقی ها می زدیم. نهر پر از مانع بود و از ساحل عراق تا
بالای خاکریز مین کاری شده بود. باید هر طور شده به آب می زدیم، معبر را باز
می کردیم تا بچه ها بتوانند به جزیره بوارین برسند. دو تا کانال بود که نیرو های
خط شکن باید از آن رد می شدند تا به رودخانه بزنند و با باز کردن معبر از میان
سیم خاردارها و خورشیدی ها، از آب عبور کنند. خیلی ها جنازه خود را پلی برای عبور
رفقایشان کردند تا از این کانال عبور کنند.

چند توپ ۱۰۵ میلی متری، این طرف خط آماده بود که اگر در معبر لو رفتیم، به سمت
سنگرهای کمین شلیک کنند. بعد از اینکه دسته ویژه، راه را باز کرد و اولین سنگرهای
تیربار خط خاموش شد. بقیه بچ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.