پاورپوینت کامل دردی برای وطن ۲۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دردی برای وطن ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دردی برای وطن ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دردی برای وطن ۲۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۲
رضوان گریه نکرد؛ فرو ریخت. اشک، زیر مردمک های کم خواب و خسته اش بر کبودی گود
صورتش نشست. اشک هایش، اشک نبود که خنجری بود که به تلمبار دردهایش می نشست و
روح خسته و سرسختش را خراش می داد. رضوان بی صدا فرو می ریخت. دریا به طوفان
نشسته بود. دریا، دل رضوان بود و طوفان، صدای شوهرش.
حمید (مردی سنگدل و بی رحم) پسر پانزده ساله اش را تا سر حد مرگ زیر مشت و لگد،
مچاله می کرد. با هر نعره حمید، رضوان گریه می شد؛ رضوان قطره قطره و
بی صدا فرو می ریخت. سر بلند و مغرور گریه می کرد. گریه اش، مرور پانزده
سال زندگی با رزمنده موج گرفته ای بود که زیر چرخ دنده های خرد کننده فراموشی،
له می شد.
پرسیدم: چرا او را ترک نمی کنی؟ مگه نمی گی هفت سال تمام است که مادرت را به
خاطر حمید ندیده ای؟
آرمان چه گناهی کرده که باید زیر مشت و لگد پدرش له و لورده شود؟
سکوت کرد؛ عمیق و طولانی. بار هفت نفر انسان را به دوش می کشد که دو نفرشان
معلولند و مجروح. یکی از آن دو شوهرش است؛ پسر عمویش که در سال ۱۳۶۷ در فاو مجروح
شیمیایی شد و هم زمان موج گرفتش.
رضوان گفت: می گن موجیه! دیوونه است! باید ازش دور شد. باید قرص هاش رو سر
موقع به خوردش داد. باید دست و پاش رو به تخت بست… باید با هزار بد بختی هر ماه
صدهزار تومان هزینه دارو و درمان و ۵۰۲ هزار تومان بابت اجاره خانه داد؛ هزینه ای
که با گرفتن کار خیاطی منزل تهیه می شه. گفت: اسممو می خوای برای چی؟ بنویس
زینب بلاکش! بنویس… یه زن؛ زنی که دلش برای شوهرش می سوزه؛ یه زن که نمی خواد
شوهرشو طلاق بده. مگه چه گناهی کرده که طلاقش بدم؟ آدم کشته؟ چاقوکشی کرده؟ مواد
فروخته؟ باباجان رفته جنگ. رفته جبهه. از من و شما دفاع کرده. از من و شما. از
ناموس شما.
گفت: سه سال تمامه که می رم فلان اداره و برمی گردم. سه ساله که به عالم و آدم
می گم شوهرم موجیه. شیمیاییه. کو گوش شنوا؟ گفتن برو مدرک بیار. اینم مدرک. مدرک
از این بالاتر که فرمانده گردان و فرمانده دسته شون بنویسن، امضا کنند؟
رفتم بیمارستان چمران اهواز دنبال مدارکش. گفتند: بی خود نگرد. تمام پرونده ها
سوخته. گفتم: بنویسید، ببرم تهران. گفتند: مسئولیت داره.
سکوت کرد. سرد و سخت. خیره شد به کاغذ پاره هایی که دستش بود؛ برگه هایی که با
هزار مصیبت تهیه شان کرده بود که مجروحیت حمید بودند.
گفت: چقدر بهش گفتم برو دنبال درصد مجروحیتت. هی خندید و گفت: مگه من واسه درصد و
سهمیه رفتم جبهه! من واسه مردم رفتم… کدوم مردم؟! مردمی که وقتی موج می گیردت
به جای کمک کردن، مسخره ات می کنن!؟ مردمی که اصلاً یادشون رفته جنگ چی بود و
جبهه کجا بود؟ کدوم مردم، مرد؟! مردمی که وقتی می فهمن محتاج هستی و یه زن تنها و
جوان، هزار تا پیشنهاد بی شرمانه بهت میدن! میگن این دیونه درست بشو نیست، برو ازش
جدا شو و بیا…
فکر حمید بود. فکر آرمان بود. پسر پانزده ساله ای که سخت وابسته پدر بود. پسر
پانزده ساله ای که منزوی بود. گوشه گیر بود. از سوء تغذیه رنج می برد و با
تمام کتک هایی که گاه و بی گاه از پدر می خورد، او را سخت دوست داشت و به او
وابسته بود. پسر پانزده ساله ای که از زور غصه پدر، هنوز هم شب ادراری دارد. تو
خورده است. گوشه گیر است.
گفت: دیشب دوباره بچمو کتک زد. می دونید چرا؟ چون طفلی گفته بود: «مامان! اول مهر
اومده. نمی خوای یک کمی هم به فکر من باشی؟ چرا همش برای بابا و عمو قرص
می خری؟ پس من چی؟»
کاش مشکلاتش در حمید خلاصه می شد و موج گرفتگی هایش و آمدن و رفتن های هر
روزش به فلان اداره و بهمان سازمان. بار برادر حمید که در ایام سربازی اش در اثر
تصادف دچار سانحه مغز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 