پاورپوینت کامل رفع خشک سالی تاریخ جنگ، هزینه می خواهد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رفع خشک سالی تاریخ جنگ، هزینه می خواهد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رفع خشک سالی تاریخ جنگ، هزینه می خواهد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رفع خشک سالی تاریخ جنگ، هزینه می خواهد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۶

میزگردی با حضور حجت الاسلام «فخرزاده» و «نصرت الله محمودزاده»، پیرامون بازخوانی جنگ، از جنگ تا امروز

اشاره: سی سال از روز آغاز جنگ گذشت و به همین راحتی چشم باز خواهیم کرد و خواهیم گفت، سی سال از پایان جنگ گذشت و… به ذهنمان رسید که به جای کارهای معمول و پرداختن دوباره به زمینه های شکل گیری جنگ که البته آن ها نیز مفید هستند به بازخوانی آن چه درباره جنگ ما رخ داده است، بپردازیم؛ از روز نخست جنگ تا امروز! و سؤالمان نه درباره حوزه ای خاص که درباره کلیت روند حرکت باشد. بیش تر هم می خواستیم بدانیم که آیا آن چه اینک در گوشه و کنار مملکت درباره جنگ در قالب های مختلف در حال رخ دادن است، آیا همه آن چیزی است که باید بدان پرداخته می شد؟ آیا موضوعات و اموری از قلم نیفتاده اند؟ آیا ضریبی که ریزموضوعات به خود مختلف گرفته اند، به جاست؟ و در مجموع، آیا نقشه حرکت و استراتژی مشخصی وجود دارد، و آیا کسانی این حرکت را بر پایه آن مهندسی کرده و مدیریت می کنند؟!

برای این مهم با اساتید بسیاری تماس گرفتیم که برخی از آن ها فرصت حضور نداشتند، ولی توفیق یافتیم که پای صحبت دو تن از فعالان جبهه دیروز و امروز بنشینیم. دو تنی که عمرشان را وقف جبهه کرده اند؛ چه در جنگ و چه پس از جنگ. حجت الاسلام «فخرزاده» از فعالان تاریخ شفاهی جنگ است که ربع قرن از عمر خود را را در این عرصه سپری کرده است و استاد «محمودزاده» نیز از نویسندگان و فعالان فرهنگی عرصه دفاع مقدس است که سابقه ای طولانی و ارزشمند در زمینه آثار مکتوب جنگ دارد.

بیم و امیدهای فراوانی در میانه بحث مطرح شد؛ هرچند به دلیل وسعت بحث، فرصت پرداختن به همه ابعاد ماجرا پیدا نشد و گفت وگو به این سو و آن سو کشیده شد؛ اما برخی آسیب های این دوره سی ساله، فرصت های پیش رو و بسیاری موضوعات برزمین مانده، بر زبان حاضران جاری شد که انعکاس آن برای کسانی که دغدغه این حوزه را دارند، مفید خواهد بود.

ناگفته نماند که در میانه بحث، جناب محمودزاده مباهله ای با مسئولان کردند که در ادامه بحث خواهید خواند.

برای تطبیق، شاخص لازم است

نصرت الله محمودزاده

از این که این موقعیت را به وجود آوردید و ما را به فکر فرو بردید، تشکر می کنم. تصور من این است که هرکس کاری برای جنگ می کند، در واقع اسبابی را برای توفیق فراهم آورده است. نفس این کارها برای ما هم بهانه ای برای بازگشت به دوران جنگ است. این موضوع، موضوعی است که پس از جنگ، بارها و بارها پیرامون آن صحبت شد و بحث و بررسی انجام گرفت؛ ولی این که آیا ما نتیجه لازم را گرفتیم یا نه، و این که امسال که سی امین سال از آغاز جنگ است، آیا همان جایی هستیم که باید باشیم یا نه؟ باید بررسی شود. شاید نخستین اشکال کار این باشد که هر کس از منظر خود به مسأله بنگرد و حال می خواهد راضی باشد یا ناراضی، اما اگر قرار باشد از منظری که شما گفتید نگاه کنیم و از بالا به مسأله بنگریم، باید یک شاخص و استراتژی تعریف کنیم؛ وگرنه به پاسخ این سؤال ها نخواهیم رسید. باید جمعی بنشینند و استراتژی ما را در مسأله جنگ تعریف کنند؛ البته این کاری نیست که تنها ما بخواهیم آن را انجام بدهیم و در سایر کشورهای دارای سابقه جنگ؛ مثل فرانسه و روسیه هم صورت پذیرفته است.

بخش مهم ماجرا برای ما این است که شاخص هایمان مشخص شوند، تا بتوانیم بفهمیم به هدف رسیده ایم یا خیر. اگر شاخص ها را درست تعریف نکنیم، به شکلی که با روح جنگ تطابق نداشته باشند و سلیقه های شخصی امروزی دخیل شوند، کار به نتیجه نمی رسد.

مثلاً بنده که جهادی هستم، برایم تعریف جهاد از منظر امام، محرومیت زدایی بود و آن گاه که این نگاه جهادی حذف شد، دیگر جهاد از فلسفه وجودی اش خارج شد و کم کم به این جا رسید که باید روستایی باشد که جهاد بماند نه برعکس! در حوزه جنگ هم گاهی باید جنگی باشد که برخی ارگان ها باشند؛ یعنی جای ابزار و هدف عوض شده است؛ در حالی که نقطه تمایز بچه های جنگ این بود که حفظ ارزش های مورد نظر حضرت امام برایشان اصل بود، نه منافع خودشان، بنابراین مهم نبود که روی مین بروند یا نروند.

استراتژی نداریم

پس نه تنها ما استراتژی نداریم، بلکه جزیره ها هم کار می کنند که کار کرده باشند. نمونه اش حجم زیادی از کارهای سفارشی، کلیشه ای و کیلویی است که در حوزه خاطره، داستان و آثار مکتوب جنگ در حال انجام است و متأسفانه نسل جدید نویسندگان را به انحراف از روح جنگ کشانده است. علت این مسأله هم این است که ما استراتژی و شاخص های حرکت را از خود جنگ نگرفتیم، بنابراین روندهای موجود به دردمان نمی خورند.

اگر قرار باشد جنگ را معرفی کنیم، باید از منظر خود بچه های جبهه و آن حال و هوا بهره ببریم؛ از همین رو، هنوز استراتژی مشخصی با اهداف کمی شده نداریم که بدانیم مثلا بیست سال دیگر در حوزه کتاب کجا خواهیم بود. آن چه هم که امروز از آن ارتزاق می کنیم، همان کارهای تولیدشده در زمان جنگ است. واقعا اگر آوینی و تعدادی دیگر نبودند، چه می خواستیم بکنیم، و الآن چه چیز قابل عرضه ای داریم؟! اگر شاخص ها معلوم بود و همه می دانستند، آن گاه برخی مسئولین جنگ ندیده به این راحتی نمی ماندند و مردم یقه آن ها را می گرفتند. مشکل از آن جا شروع شد که ما پس از جنگ باور نکردیم که تداوم جنگ، یعنی این عرصه را فعال کردن. پس پول ها و تمرکزها را به سوی برنامه هایی بردیم که صورت پردازی بود نه سیرت پردازی. ما استراتژی مشخصی تدوین نکردیم و کار رها شد، دقیقا به همین دلیل در راهبرد دادن به نسل بعد ناموفق شدیم و نتوانستیم آن ها را به مسیر درست راهنمایی کنیم. اگر هم الآن قرار باشد استراتژی تدوین شود، باید بچه هایی که روحیه دوران جنگ را دارند، این کار را بکنند تا بار دیگر، سیستم و قالب، بر محتوا و روح حرکت غالب نشود.

به مقوله جنگ نگاه علمی نداشتیم

حجت الاسلام فخرزاده

تشکر می کنم و امیدوارم زمینه این نوع گفت وگوها بیش تر شود؛ چرا که طبق روایات، همین گفت و شنودها باعث رشد دانش می شود و ان شاء الله برای هدایت ما به کار خواهد آمد. وقتی داریم به یک مقوله تاریخی که یک نقطه حساس و بزرگ در انقلاب ماست توجه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که اصلا نگاه علمی به این مقوله نداریم و حتی نمی دانیم که این اطلاعات گذشته به چه کارمان می آید؟! و چون نگاه علمی به این پدیده نکرده ایم، در جمع آوری خاطرات و اسناد هم قطعاً بی هدف خواهیم بود!

اگر شما از برخی سازمان هایی که خاطره چاپ می کنند بپرسید بر چه اساس است؟، می گویند: «ما این جا نشسته ایم و کسی مراجعه می کند و می گوید، من خاطره قشنگی دارم و ما آن را منتشر می کنیم!»

البته وقتی می خواهند گزارش بدهند، می گویند: «ما به فلان بخش از جامعه توجه نکرده بودیم، بنابراین این کار را انجام دادیم.»

یعنی پس از اقدام برایش توجیه می تراشند تا موجه جلوه اش بدهند! من سال ها پیش به عنوان یک جوان دغدغه مند، برای جمع آوری خاطرات سراغ هر گوشه ای می رفتم؛ مثلاً یکی مرا می دید و می گفت: «می خواهید با اسرای عراقی هم مصاحبه کنید؟»

می دیدم جالب است، می گفتم: «بله!»

بعد سراغ آزاده ها، بعد فلان جا و فلان جا. در پژوهش می گویند، اگر شما با برنامه ، اطلاعات را جمع آوری نکنید، انبوهی از اطلاعات خواهید داشت که وقتی به سراغشان می روید، تفکیکشان وقت زیادی از شما خواهد گرفت. هرچند برخی ارگان ها به خاطر این که کاربرد این اطلاعات را نمی دانستند، اصلا اقدام به این کار هم نمی کردند.

در یک دوره ای، سراغ مسئول اسناد وزارت خارجه رفتم و گفتم: «بچه های ما که برای مذاکرات به کشورهای دیگر می روند، خاطرات جالبی دارند، من برخی از آن ها را شنیده ام، ثبتشان می کنید؟»

گفت: «آقا، ولمان کن! میلیون ها برگ، سند توی وزارت خارجه هست که نگهداری آن ها پدر مرا درآورده است، آن وقت شما می خواهید حجمشان را بیش تر کنید؟!»

برق سه فاز از سرم پرید که چه طور رئیس یک سازمان اسنادی، از سند تنفر دارد و نمی داند چه کارشان کند؟!

ارزش و کاربرد اسناد تاریخی را نمی دانیم!

حالا شما این موضوع را مقایسه کنید با این خاطره؛ «یک روز ما به دنبال سندی درباره حضرت امام بودیم. نخستین روزی که رادیو به دست انقلابیون افتاد، امام در یک کاغذ معمولی، پیامی را نوشتند و به دست آقای «اردبیلی» دادند تا بروند و از رادیو بخوانند. آقای اردبیلی می گویند: «رفتم به رادیو و دیدم تمام گروه های سیاسی و گروهک ها صف کشیده اند تا پیامشان را بخوانند و به من گفتند: «بایستید توی نوبت!»

گفتم: «این پیام مال امام است!»

گفتند: «فرقی ندارد! این جا اداره است، باید توی صف بایستید.»

خلاصه چانه زدیم و رفتیم جلو و پیام امام را خواندیم.»

ایشان محتوای کلی پیام یادش بود، ولی هرچه گشتیم، این صدا و این پیام ضبط نشده بود؛ ضمن این که آن کاغذ هم از بین رفته بود! کسی به ما گفت، از رادیو بی بی سی پی گیری کنید. نامه ای به آن ها فرستادیم و به صورت کلی بیان کردیم که در فلان بازه تاریخی از امام هرچه باشد، می خواهیم. شاید باور نکنید که فقط یک جزوه چهل پنجاه صفحه ای از تیتر چیزهایی که داشتند، برایمان فرستادند. یعنی همه را ضبط، نگهداری و آرشیو کرده بودند. حالا این حجم اطلاعات نگهداری شده را به مسائل تمام دنیا و انقلاب خودمان تعمیم دهید، تا حجم آرشیو آن ها برایتان معلوم شود.

من خبر دارم و در ستاد تبلیغات جنگ هم دیدم که عکاس هایی از نقاط مختلف دنیا می آمدند و از جبهه ما و جبهه عراق، هزاران حلقه عکس می گرفتند و با خود می بردند که اگر من بگویم یک میلیون فریم عکس از جنگ ما در آرشیوهای اروپایی هست، اغراق نکرده ام! آن ها بلدند که چه طور از این اسناد در جهت اهداف خود و تحلیل هایشان استفاده کنند و استفاده هم می کنند، رفتار ما را به دقت می شناسند و آن گاه راحت تر با ما برخورد می کنند.

وقتی می خواهیم خودمان را بشناسیم، باید در عمل محک بخوریم و حیطه عمل، رفتارهای گذشته یمان نیز هست؛ بنابراین باید آن ها را به خوبی و دقت، ثبت و بررسی کنیم. وقتی دورنمایی از جنگ را می نگریم، می بینیم که یک مدینه فاضله مورد نظر انقلاب در آن شکل گرفته است و این یعنی خیلی ارزش شناختن دارد. ما باید بدانیم که چه گونه آن فضا در جامعه رخ داد. این پدیده در خلأ شکل نگرفت، بنابراین درک جامعه آن روز خیلی مهم است. ما چه قدر آن را رصد کرده ایم؟

تجربه جنگ دارد خاک می خورد

جنگ جهانی دوم، چهار سال طول کشید و هنوز دارد رویش تحقیق می شود. ما درباره هشت سال جنگمان چه کرده ایم، آن هم با آن شرایط؟! انقلابی که تازه متولد شده و حالا با همه دنیای قدرتمند درگیر شده است؟ ما این ها را نشان نداده ایم، نهایتاً فقط به تعدادی از رزمنده ها که بیش تر در دسترس بوده اند، مراجعه کرده ایم و خاطراتشان را گرفته ایم و چاپ کرده ایم، آن هم بدون برنامه و استراتژی. حالا آیا این منتشرات نقیض همند یا مکمل هم ، معلوم نیست. این که قرار است با این خاطرات چه بکنیم؟ آیا قصه اند و برای لذت بردنند؟ برای انتقال فرهنگ و الگو هستند؟ چه گونه؟ مصرف این نتایج در کجای جامعه ما جا دارد؟

نمونه واضح این بی توجهی، دانشگاه ها هستند. این ها برای جنگ چه کرده اند؟ حتی دانشکده های نظامی ما کار خاصی نکرده اند! خدا رحمت کند شهید «صیاد شیرازی» را که بنیاد معارف جنگ را تشکیل داد. ایشان به من گفتند: «ما باید از تجربه جنگ، حداقل برای دانشکده های افسریمان، خوراکی به وجود بیاوریم تا لااقل با جنگ آشنا شوند.»

از یک دانشجوی افسری که تئوری جنگ را به خوبی از شهید صیاد یاد گرفته بود و بعد به منطقه آمده بود و حوادث را می دید، پرسیدم: «حالا نظرت درباره جنگ چیست؟»

گفت: «تازه دارم با جنگ آشنا می شوم!»

گفتم: «این همه رادیو، تلویزیون و…»

او با این که یک آدم نظامی بود، گفت: «نمی شود از آن ها جنگ را درک کرد!»

حالا ببینید وضعیت ما چیست. همان طور که گفته شد، ما برنامه ای برای حرکت نداریم و مجبوریم که یک اتاق فکر جنگ داشته باشیم، تا آن را تدوین و بر روند حرکت آن نظارت کند؛ آن گاه، تازه خواهیم فهمید که چه باید بکنیم.

ابعاد بین المللی جنگ ما

الآن چون بی برنامه ایم، می بینیم ده ها نفر به سراغ سردار «فضلی» رفته اند، ولی هنوز ایشان همه حرفهایش را نزده اند؛ چون کار علمی دقیقی در زمینه جمع آوری نکرده ایم، به همین خاطر هدف و کاربرد نتایج کارمان هم درست معلوم نیست. من اساسا معتقدم که ما حوزه مدیریت نظامی را ثبت نکرده ایم. آقایان «رضایی»، «هاشمی»، فرماندهان ارتش و سپاه، و خیلی از کسانی که در زمینه کلان مدیریت جنگ بوده اند، حرف هایشان را نزده اند. این حرف ها گفته نشده است تا ما بدانیم که بالاخره آیا در جنگ ما چیزی به نام تدبیر و مغزافزاری هم در مدیریت جنگ وجود داشته است، یا فقط توکل و شجاعت نیروها مطرح بوده است؟ آیا مدیریت رسانه ای، عملیاتی، سیاسی و اقتصادی با هم پیوندی داشته اند؟ یا این که آیا اصلا جنگ ما اثرات بین المللی داشته است؟ آیا کسی فهمید این جا هشت سال جنگ بوده است؟ آیا این جنگ تأثیری بر فضای دنیا داشت و آن را تکان داد یا خیر؟ این که امام می گوید، ما از یک لحظه جنگ هم نادم و پشیمان نیستیم، یعنی چه؟ ما هنوز پاسخ این سؤالات را نداده ایم و البته به این دلیل که جنگ فضای مقدسی دارد، از صرف توجه به آن صفا می کنیم و به آن بسنده کرده ایم؛ مثل نگاهی که به ائمه(ع) داریم و همیشه می گوییم: «الحمدلله ما دوازده امام داریم.» خُب! این الحمدلله آیا تأثیری هم در زندگی ما دارد؟ کجاست؟ فرق ما با مکاتبی که این گوهرها را ندارند، چیست؟ مشخص نیست که این مسائل چه پیوند دقیقی با زندگی ما دارند، بنابراین گاهی می شنویم که می گویند، یک نانی درست کنید، حرف بس است!

نسبت هزینه به فایده دو دوره را مقایسه کنیم

نصرت الله محمودزاده

ما باید یک سلسله علت و معلول ها را دنبال کنیم تا به نتیجه برسیم. شاید خوب باشد که از سال ۶۷ تا به حال، آمارهایی را بگیریم تا سلیقه های خود را به جای وضع موجود، جا نزنیم. این آمارها می توانند پیرامون محصولاتی که به طور عام درباره جنگ تولید شده اند، باشند. ما در ربع قرن پس از دفاع مقدس فهمیدیم که شش هزار کتاب در کل مملکت پیرامون جنگ تولید شده است. حالا این ها چه بودند را بگذارید در این جا باز نکنم. به علاوه می توان آمار نیروهایی که در این عرصه آماده و وارد شده اند را نیز به دست آورد؛ نیروی انسانی ای که روی او سرمایه گذاری شده تا تولید انجام گیرد. پس یک طرف ماجرا نسبت سرمایه گذاری به تولید در زمان جنگ است و در طرف دیگر، نسبت سرمایه گذاری به تولید، پس از جنگ؛ آن گاه می شود این ها را مقایسه کرد.

آن زمان، حوزه هنری یک کانتینر به «مرتضی سرهنگی» داده بود که اگر می خواهید درباره جنگ کار کنید، بروید آن جا! و حالا ده ها ارگان مجهز و لوکس در این زمینه داریم! من در مورد این که آن زمان یک کانتینر چه محصولاتی داشت و حالا این ارگان ها چه محصولاتی دارند نظر نمی دهم؛ بگذارید آمارها و شاخص ها حرف بزنند و بعد آسیب شناسی کنیم که چرا امروز این همه امکانات هست، ولی خروجی متناسب با آن را نداریم.

بنده در داوری ربع قرن دفاع مقدس بودم. برایم جالب بود که تعداد کتاب های تولید شده در آن دوران و پس از آن، اصلا قابل مقایسه نبودند، ولی کتاب هایی که سرانجام به مرحله پایانی رسیدند، در دو دوره با هم برابری می کردند؛ یعنی از میان ۵۰ اثر، همان قدر برگزیده شد که از میان چندهزار تا! اما چرا؟ باید ریشه مسائل را از میان این آمارها در آورد.

برای خشک سالی های فرهنگی هم هزینه کنیم!

این که برخی رفقای نظامی پس از چندین سال وارد عرصه فرهنگی جنگ شوند و بعد بخواهد سلیقه هایشان به جای استراتژی حرکت اعمال شود، به وضعیت امروز می رسیم. باید هرکس جای خودش بنشیند. اگر پژوهشگر جای مدیر بنشیند، کار خراب می شود و برعکس. نیروی نظامی هم اگر جای نیروی فرهنگی بنشیند، کار خراب می شود. بعد می بینیم که برخی مسئولان کمی نگر کشور، یقه ما را هم می گیرند که دیگر چه می خواستید؟ هرچه بخواهید، هست؛ چون کیفیت مطرح نیست.

بنده جهادی ام و عمل کرد آن در جنگ را تجزیه و تحلیل کرده ام و طرحی نوشته ام؛ جهادی که در شروع جنگ یک گردان بود و در پایان جنگ بیش از چهل گردان داشت. با یک محاسبه دقیق به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهیم تاریخ مهندسی جنگ را، آن هم برای مخاطبان مرجع و پژوهشگر، نه مخاطب عام، تهیه کرده و با تیراژ محدود منتشر کنیم، به حدود چهارصد کتاب نیاز خواهیم داشت؛ یعنی هر گردان حدوداً ده جلد کتاب، برای هشت سال اقدامات گسترده اش.

کار را هم با فرماندهان گردان ها بررسی کردم تا کیلویی نباشد. فرآیند تهیه مواد این کتاب ها، مصاحبه های تخصصی آن ها و انتشار این تعداد کتاب، حدود بیست میلیارد تومان بودجه لازم دارد. وقتی این رقم را گفتم، وزیر گیج خورد! گفت: «ما فکر کردیم چهار تا شهید است و خودتان می نویسید!»

گفتم: «همین الآن که در حال صحبتیم، چه قدر از دولت برای جبران خشک سالی گرفته اید؟»

گفت: «چهل هزار میلیارد تومان!»

گفتم: «برای خودم متأسفم که این خشک سالی حاکم بر جنگ، ارزش هزینه کردن ندارد. همه چیز دارد خشک می شود، ولی کسی برایش مهم نیست. تازه این بیست میلیارد، چیزی را تحویلتان می دهد که برای همیشه تاریخ می ماند و یک ساله نیست!»

جنگ برای تاریخ ما مثل عاشورا است

در قضیه تاریخ جنگ هم انتشارات «امیرکبیر» متقاضی بود و ما یک ماه و نیم با بهترین اساتید نشستیم، کار را تجزیه و تحلیل کردیم و جمعی که بیش ترشان تحصیل کرده اروپا بودند، به این نتیجه رسیدند که ما برای این کار بچه ایم و کار، خیلی بزرگ تر از این حرف هاست. نداشتن استراتژی باعث می شود که یک وزیر نداند که خشک سالی این عرصه چه قدر عمیق تر از خشک سالی سالانه عرصه کشاورزی که با یک واردات جبران می شود، است. درک این مسأله نیازمند آدم هایی است که مسأله را درست ببینند. تازه این فقط بخش جهاد در جنگ است و چه بسیارند بدنه های مردمی، خانواده ها و… که باید برای آن ها هم پروژه های دیگری تعریف کرد.

متأسفانه عمل کرد و باور کسانی که پس از جنگ، مصدر برخی از امور مربوط به جنگ را در اختیار گرفتند، با کسانی که آن حادثه نورانی را آفریدند، فاصله داشت. الآن هم اگر کارهای خوبی دیده می شود، به برکت آثاری است که شهدا باقی گذاشتند؛ مانند مسأله عاشورا که قرن ها دارد تاریخ ما را تأمین می کند؛ وگرنه ما خودمان هیچ چیز برای گفتن نداریم و گاهی حتی عکس شهدا را بالای سرمان می گذاریم و عکس شهدا عمل می کنیم!

هنوز ابعاد جنگ و انقلاب، ناشناخته اند

حجت الاسلام فخرزاده

شاید اگر حکومت پهلوی بود، ما می گفتیم موفقیم؛ چون حاکمیت اجازه کار به ما نداده است. اما حالا که نظام، ولایی است و خود ولی فقیه مدام ما را به این سمت رهنمون می کند و چون ما عرضه تولید کتاب مناسب و توزیع خوب آن را نداریم، می گوید، بیایید من روی کتاب هایتان بنویسم تا فروش برود، آیا موفق بوده ایم؟ به گفته صریح ایشان ما هنوز یک رمان قابل قبول در عرصه جنگ نداریم! آیا واقعا در توان هنرمندان انقلابی ما نبوده است، یا ما در جاهای دیگری هزینه می کنیم؟ ما برای هر کیلومتر جاده، چند میلیارد تومان هزینه می کنیم که لازم هم هست ، اما نیازهای ضروری دیگری هم هست، ولی به آن ها نمی پردازیم.

در دوران تحریم جنگ، برای یک هواپیمای جنگی که از خاکمان دفاع می کرد، حدود صدمیلیون دلار می پرداختیم، موشک های هدایت شونده مان یک میلیون دلار قیمت داشت. امام حسین(ع) چه قدر برای عاشورا هزینه کرد و ما تا به حال چه قدر هزینه کرده ایم و باز هم معتقدیم کم است؟ این ها برای انتقال آن پیام بوده است؛ درباره انتقال پیام جنگ هم باید نسبت گرفت؛ جنگی که به تعبیر حضرت امام(ره)، انقلابمان را هم در آن صادر کرده ایم. ما اصلا بیرون نرفته ایم تا ببینیم چه گونه این اتفاق رخ داده است. ابعاد جنگ در حد خاطرات چهار تا رزمنده نیست؛ علت هم این است که اساساً جنگ در دفاع از یک انقلاب شکل گرفته است که هنوز ابعادش برای ما ناشناخته است، پس جنگ را هم درست نشناخته ایم!

آدم های بی صلاحیت توی میدانند

هزینه های واقعی که نمی کنیم، اما همین هزینه های ناچیز هم به خاطر انتصابات غلطی که صورت می گیرد و مدیران عمدتاً ناکارآمد این عرصه، به درستی خرج نمی شوند. گاهی کسانی نصب می شوند که اصلاً این کاره نیستند؛ مثلاً کسی را گذاشته اند که اسناد جنگ ر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.