پاورپوینت کامل تخریب آثار جنگ در پادگان ابوذر ۳۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تخریب آثار جنگ در پادگان ابوذر ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تخریب آثار جنگ در پادگان ابوذر ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تخریب آثار جنگ در پادگان ابوذر ۳۵ اسلاید در PowerPoint :
۳۶
اشاره: همه ساله در بهار در کنار جمعیتی که از جای جای کشور به «بازی دراز» می روند و یاد و خاطره شهدای عملیات های آن زمان را گرامی می دارند، کاروانی نیز از تهران و با محوریت «حاج سعید قاسمی» و تعدادی دیگر از رزمندگان مخلص جبهه راهی این منطقه می شود. کاروان امسال شامل پانزده اتوبوس بود. اتوبوس ها عصر، از دهکده مقاومت تهران حرکت کردند و برای نماز صبح در کرمانشاه ایستادند. سپس راهی محل یادمان «عملیات مرصاد» شدند و زائران از یادمان و نمایشگاه بصیرت افزای آن بازدید کردند. سپس به «کل داوود»، ورودی منطقه بزرگ بازی دراز در مسیر قصرشیرین رسیدند و برای برگزاری نماز ظهر، راهی مرقد «احمدبن اسحاق» ـ که روزگاری پاتوق بچه های جنگ بود ـ شدند؛ هم او که محضر چند امام را درک کرده و از محدثان بزرگ است.
حضور در قصرشیرین و آشنا شدن به بلندی ها و عملیات های منطقه برنامه دیگر بود و آنگاه بازگشت به سرپل ذهاب برای استراحت شبانه.
صبح پس از نماز، راهی قله بلند ۱۱۰۰ متری «گچی» شدیم که چند کیلومتر پیاده روی داشت و امسال مزین به مزار سه شهید گمنام شده بود. تقدیر از راه بلدهای بومی منطقه نیز برنامه دیگر قله کوه بود و آخرین برنامه پیش از بازگشت به تهران، بازدید از پادگان «ابوذر» بود.
آن چه در پی می آید، بازتاب اتفاقات پربرکت این پادگان برای همراهان این اردوی معنوی است.
به پادگان «ابوذر» رسیدیم. پادگان از یک محوطه بزرگ که تقریباً در میان کوه ها محصور شده است و ده ها ساختمان چهار، پنج طبقه بتنی تشکیل شده است. یکی از اعضای اتوبوسمان که سابقه جبهه هم داشت، گفت: این جا چیز خاصی ندارد. زود بیایید که حرکت کنیم.
از حرفش ناراحت شدم و بهش گفتم: مگر همه چیز توی دوکوهه تهرانی هاست؟ یا چون مال ارتش است چیزی ندارد؟!
پیاده شدیم. توی دلم آرزو می کردم که ای کاش یکی بیاید و از وقایع دوران جنگ این پادگان برایمان بگوید. به سمت نمازخانه رفتم و از یکی، دو سرباز درباره فرماندهانشان که زمان جنگ این جا بوده اند، سؤال کردم. گفتند: کسی نیست.
تقریباً ناامید شده بودم که دیدم «حاج سعید قاسمی» و «حاج رضا غزلی»، مداح جبهه ها و کاروان ما، و جماعتی از کاروانیان دارند به سمت یکی از ساختمان های پادگان که نیمه مخروبه است و آثار بمب باران بر تن دارد می روند. با آن ها همراه شدم.
هنوز حاج رضا بلندگو را برنداشته بود که یک نفر که صورتی تراشیده و تکیده داشت، جلو آمد و گفت که راوی آن جاست. ارتشی بود و نامش «قدرت الله خان محمدی» بود. خیلی خوشحال شدم، اما ایشان باوجود اصرار حاج سعید، به احترام ایشان سخن نگفت. حاج رضا که قرار بود مداحی کند، مثل همیشه خاطراتش را مرور کرد؛ اما این بار واقعاً همه را آتش زد. گفت: ما در همین نزدیکی ها بودیم که خبر دادند پادگان ابوذر بمب باران شده است. چند تا خانم امدادگر و دکتر و نیرو را برداشتم و به سوی پادگان حرکت کردم. اوضاع به هم ریخته بود و حدس زدم که از آن سمت راهمان ندهند. یک عمامه برداشتم و سر یکی از دکتر ها گذاشتم. گفت: این چیه؟ چه کار می کنی؟
گفتم: صدایت در نیاید. تو هیچی نگو. وقتی گیر دادند، من می گویم حاج آقا، و تو چیزی نگو.
دژبانی ارتش گیر داد که برگه تردد. گفتم: حاج آقا!
گفت: برگه!
گفتم: حاج آقا. راه را باز کرد و از «کل داوود» عبور کردیم. رسیدیم به در پادگان و دیدیم قیامت است؛ هرکسی پی کاری می دوید.
وی در ادامه با گلایه جدی از مسئولان گفت: تا دو سال پیش که ما می آمدیم، کنار این ساختمان، ساختمانی بود که هنوز آثار جنگ در آن بود و فقط پله هایش سالم بود. آن قدر دست نخورده مانده بود که دو سال پیش، بچه ها از توی آن پیراهن خونی پیدا کردند. شنیدم که می خواهند خرابش کنند. گفتم: نکنید! تو را به خدا نکنید! بگذارید به عنوان موزه طبیعی جنگ باقی بماند. این جا محل عشق بازی رزمنده های غرب کشور بوده است. این جا به تعبیر بچه های غرب، محل سجود و فرود ملائکه است. چنان چه شهید «اثنی عشری» این تعبیر را برای دوکوهه به کار برده است. این جا روزگاری محل عشق بازی «پیچک» و «مهدی خندان» و «حاجی غفاری» بوده است.
گفتند: این ساختمان روحیه خانواده های این جا را خراب می کند.
و خرابش کردند. ما حتی به بچه ها گفتیم که به وسایل باقی مانده دست نزنید تا این جا را موزه طبیعی جنگ بکنند که دیدیم کردند؛ البته با بولدوزر! نه تنها از این جا، که از همه جا آثار جنگ را پاک کردند. جنوب هم همین وضعیت است. نمی دانم چرا؟! نمی دانم چه ضرری از آثار جنگ خورده اند؟
وی به ادامه نقل خاطره روز بمب باران پرداخت و افزود: همان طور که در این ساختمان آثارش هست، بمب باران شدیدی صورت گرفته بود. ساختمان ها محل زندگی خانواده ها و رزمنده ها و آسایشگاه درجه داران و افسران ارشد بود. درمانگاهی هم در این جا بود. به سمت ساختمان رفتیم و پرس و جو کردیم. گفتند: صبح، زمانی که بچه ها در حال سینه زنی بودند، بمب باران شد و عده ای کشته شدند. هنوز جنازه ها و زخمی ها را جمع نکرده بودند که در ساعت یازده دوباره ساختمان را زدند و تعداد بسیاری را که درحال کمک به بقیه بودند، به شهادت رساندند. بعدازظهر هم یک بار دیگر زدند.
یک نفر که شاهد عینی ماجرا بود، برایم تعریف کرد: وقتی می خواستیم به کمک مجروحان برویم، با ترس و لرز آسمان را نگاه می کردیم که نکند بار دیگر بیایند و بزنند. فقط با سرعت همه را ـ چه زنده و چه مرد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 