پاورپوینت کامل نمایش NPRآمریکا و دیدگان مادر سه شهید ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نمایش NPRآمریکا و دیدگان مادر سه شهید ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نمایش NPRآمریکا و دیدگان مادر سه شهید ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نمایش NPRآمریکا و دیدگان مادر سه شهید ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

آن‏که فهمید:

چند سال پیش، برخی از پدر و مادرهایی که سن و سالی ازشان گذشته بود و افتخار باغبانی لاله هایی سرخ را داشتند، افطار میهمان مقام معظم رهبری در حسینیه امام خمینی(ره) بودند.

در آن میان، مادر سه شهید «دستواره» (سید محمدرضا، سید محمد، سید حسین) نیز حضور داشت. مادر، با قامتی شکسته ولی سربلند، خدمت آقا رسید. آقا سراغ پدر شهیدان را گرفت که ایشان گفت: بیماری قلبی دارند که در بیمارستان بستری است وگرنه آرزویش بود تا به زیارتتان بیاید.

مادر، کمی جلوتر رفت، طوری که دیگران نشنوند، با حجب و حیا، آرام چیزی به آقا گفت. فردای آن روز، «مجید جعفرآبادی» ـ از بچه های واحد تخریب و نیروی سردار شهید «علی عاصمی» ـ تماس گرفت و گفت: با خانواده شهیدان دستواره آشنایی؟

جوابم مثبت بود. با خانه شان تماس گرفتم، متوجه شدم حاج آقا را تازه از بیمارستان آورده اند. به جعفرآبادی گفتم. آمد و ساعتی بعد با هم در کوچه های تنگ و شلوغ محله «علی آباد»، در جنوبی‏ترین نقطه تهران، مقابل در خانه ای کوچک، زنگ را به صدا درآوردیم. باورم نمی‏شد این‏جا خانه ای باشد که بی هیچ چشم داشتی چهار شهید سرافراز تقدیم اسلام کرده باشد!

مادر در را گشود و خوش آمد گفت. وارد اتاقی شدیم که پدر پیر، روی تختی دراز کشیده بود. خانمی دیگر هم در خانه بود که متوجه شدیم خواهر شهیدان دستواره است. پس از حال و احوال، گفتیم: برای پی‏گیری خواسته تان از آقا آمده ایم.

مادر دختر جوانی را که در اتاق دیگر بود صدا زد. دختر آمد و کنار مادر نشست. مادر که خواست او را معرفی کند، گفت: این دختر دامادمان است. خدابیامرز «علی‏اصغر الله قلی‏زاده.»

جا خوردم. دامادشان، خدابیامرز؟ وقتی خواستم سؤال کنم، خودش گفت: بله دامادمان اصغر آقا. شوهر همین دخترم.

و به زنی که کنارش نشسته بود اشاره کرد. گیج شدم. تازه فهمیدم خانواده دستواره، جدای از سه مرد غیرتمند خانه شان، محمدرضا، محمد و حسین، دامادشان را هم برای اسلام به قربانگاه فرستاده اند.

جعفرآبادی که متوجه حال من شده بود، برای این‏که فضا را عوض کند، از مادر پرسید که خواسته اش از آقا چه بوده است.

که ایشان گفت: این دختر گل، نوه من است. هم پدرش شهید شده و هم سه تا دایی‏هاش. یک سالی می‏شوه که لیسانس گرفته است. حدود شش ماه است که در گزینش استخدام بانک شرکت کرده است. من چیزی نمی‏خواهم. فقط می‏خواستم بگویم کاری کنید که تکلیفش مشخص شود. شش ماه می شود که منتظر جواب است. هم خودش اذیت می شود هم ما. می‏خواهم زودتر جوابش را بدهند.

ـ همین؟

ـ بله همین. دیگر التماس دعا.

همین! همه خواسته مادر شهیدان از آقا همین بود، یعنی حتی نخواست تا دختر را بدون نوبت استخدام کنند. فقط گفت پس از شش ماه سرگردانی، تکلیفش را مشخص کنند!

بعداً وقتی از دوستان درباره پدر دختر سؤال کردم، فهمیدم که همان سال های جنگ، چند ماهی از حاج رضا خبری نمی‏شود. اصغر آقا می‏رود دنبالش که خبری برای خانواده بیاورد. نگو حاج رضا را پیدا می‏کند ولی دیگر دلش نمی‏آید به خانه برگردد. همان‏جا می‏ماند و با ماشین، آب و مهمات بین بچه ها پخش می‏کند که

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.