پاورپوینت کامل نقطهای برای سیراب شدن! ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقطهای برای سیراب شدن! ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقطهای برای سیراب شدن! ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل نقطهای برای سیراب شدن! ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

آن روز هم برای من مثل هر روز بود، نه این که دلم نخواهد متفاوت باشد، مثل همیشه ته دلم حسی داشتم که به من میگفت: یادت باشد امروز را بهتر از دیروز بگذرانی. مثل همیشه، مسئله این بود که در تعریف بهتر بودن مانده بودم. از خانه میزنم بیرون. تازه با مادر بحثم شده، وقتی ناراحتم حس خانه ماندن را ندارم، این ظهرهای داغ تابستان که دائم کش میآید هم، روی اخلاقم بیتأثیر نیست، این روزها حوصله رفقا را ندارم. حالش را ندارم بروم با هم تک چرخ بزنیم و …

این روزها، کتابهایی میخوانم که علت اصلی بیحالیام شاید همانها باشد …

هوا داغ است، زمین داغ است، و ته دلم یک حس داغ داغ،

پارک نزدیک خانه، من واحساس غریبی که امروز دارم…

این روزها که حوصله ندارم، بیشتر به دور و برم دقت میکنم، به خانه، به پدر و مادرم، به خیابان و مردمی که میروند و میآیند، به دوستانم و این که چرا حوصله آنها را هم ندارم و آخر به خودم …

به خودم که میرسم مکث میکنم، چند سالمه؟!

تا به حال این طور سنم را از خودم نپرسیدهام!

هفده و شاید هجده سال!

زمان پیش از من میرود، بحث امروزم با مادر، نگاههای سنگین پدر و آن چه که درون من در جریان است، همه اینها یعنی کودک بودن. دیگر کافی است؛ باید پای در راه دیگری غیر از کودکی گذاشت، فکر کرد، تصمیم گرفت. برنامه ریخت و برای دستیابی به هدف مبارزه کرد.

امتحان کنکور برای ادامه تحصیل، نگرانی شغل و زندگی فردا بدون یاری پدر و مادر. فقط روی پای خود!

ترسناک است، هر چند پدر گاه گاه که از خودشان حرف میزنند، از بچهگی خودم در برابر مسؤولیتهایی که او در همین سن داشته گیج میشوم. پدر من، در سنی که الان، من در آن هستم بار یک زندگی را با همه سختیها به دوش میکشید، نمیتوان گفت کاملا مسلط بوده، حتماً با زحمت و سختی همراه بوده، ولی به هر حال توانسته و این مهم است.

پارک شلوغ نیست، این روزها هوا آن قدر گرم است که هیچ جا بهتر از زیر کولر خانه نیست، با این حال چند نفر مثل من، این جا و آن جا، هر جا که سایهای پیدا کردهاند نشستهاند. یکی کتاب به دست، یکی خواب آلود و بیهدف و دیگری مثل من در فکر…

باید بروم، حتماً مادر