پاورپوینت کامل ماهیت قیام حسینی ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماهیت قیام حسینی ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماهیت قیام حسینی ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماهیت قیام حسینی ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
خلاصه بحثی از شهید آیت الله مطهری
یکی از مسائل در مورد نهضت امام حسین(ع) این است که ماهیت این نهضت چه بوده است؟ آیا این قیام و نهضت از نوع یک انفجار بود؟ از نوع یک عمل ناآگاهانه و حساب نشده بود؟ آیا به این صورت بود که در اثر فشارهای خیلی زیادی که از زمان معاویه و بلکه از قبل از آن بر مردم و خاندان امام آورده بودند، دوره یزید که رسید، دیگر اصلًا حوصله امام حسین(ع) سرآمد و گفت هرچه بادا باد، هرچه می خواهد بشود؟! العیاذ باللَّه. گفته های خود امام حسین(ع) و نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است، سخنرانی هایی که در مواقع مختلف ایراد کرده است، نشان می دهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده و انقلاب اسلامی است نه انفجار.
چرا امام حسین(ع) در هر فرصتی می خواهد اصحابش را به بهانه ای مرخص کند؟ حتی در شب عاشورا با زبان خاصی با آنها صحبت می کند: من اصحابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضل تر سراغ ندارم. از همه ی شما تشکر می کنم، اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید آنها به احدی از شما کاری ندارند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود. رهبری که می خواهد از نارضایتی مردم استفاده کند که چنین حرفی نمی زند؛ همواره از تکلیف شرعی می گوید. البته ماندن در کنار امام(ع) تکلیف شرعی هم بود و امام حسین(ع) از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می خواست آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند. خواست به آنها بگوید دشمن، شما را محصور نکرده، از ناحیه دشمن اجبار ندارید. اگر از تاریکی شب استفاده کنید و بروید، کسی مزاحم تان نمی شود. دوست هم شما را مجبور نمی کند. من بیعت خودم را از شما برداشتم. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچک ترین احساس اجباری از ناحیه ی دشمن یا دوست بکنید، مرا انتخاب کنید. پس در درجه ی اول باید بدانیم که انقلاب امام حسین(ع) آگاهانه است، هم از ناحیه خودش و هم از ناحیه ی اهل بیت و یارانش؛ این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد.
نهضت چند ماهیتی
انقلاب آگاهانه می تواند ماهیت های مختلف داشته باشد. اتفاقاً در قضایای امام حسین(ع)، عوامل زیادی مؤثر است که این عوامل سبب شده است که نهضت امام حسین(ع) یک نهضت چندماهیتی باشد نه تک ماهیتی. مثلًا یک نهضت می تواند ماهیت عکس العملی داشته باشد که در این صورت می تواند در مقابل یک جریان، یک عکس العمل منفی باشد و می تواند یک عکس العمل مثبت باشد در مقابل جریان دیگر. همه ی این ها در نهضت امام حسین(ع) وجود دارد. برای روشن شدن مطلب عوامل دخیل در قیام حسینی را مورد بررسی قرار می دهیم:
عامل تقاضای بیعت
یکی از عواملی که به یک اعتبار (از نظر زمانی) اولین عامل است، عامل تقاضای بیعت است. امام حسین(ع) درمدینه است. معاویه قبل از مردنش می آید در مدینه، می خواهد از امام بیعت بگیرد. آنجا موفق نمی شود. بعد از مردنش یزید می خواهد بیعت بگیرد. بیعت کردن یعنی امضا کردن و صحّه گذاشتن نه تنها روی خلافت شخص یزید بلکه همچنین صحه گذاردن روی سنتی که معاویه پایه گذاری کرده است که خلیفه ی پیشین پسر خودش را به عنوان ولی عهد مسلمین تعیین کند که این رویه را نه شیعه قبول دارد و نه اهل سنت. در اینجا آنها از امام حسین(ع) بیعت می خواهند، یعنی از ناحیه ی آنها یک تقاضا ابراز شده است؛ که امام حسین(ع) عکس العمل منفی نشان می دهد، در اینجا عمل امام حسین(ع) عمل منفی است، از سنخ تقواست، از سنخ این است که هر انسانی در جامعه ی خودش مواجه می شود با تقاضاهایی که به شکل های مختلف: به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب، از او می شود و باید در مقابل آنها بگوید: نه، که این یعنی تقوا. تا اینجا این نهضت ماهیت عکس العملی، آن هم عکس العمل منفی در مقابل یک تقاضای نامشروع دارد و به تعبیر دیگر، ماهیتش ماهیت تقواست
عامل دعوت مردم کوفه
معاویه از دنیا می رود. مردم کوفه که از انحرافات حکومت اموی خسته شده اند به خود می آیند که نباید گذاشت فرصت به یزید برسد، امام بر حقّ ما حسین بن علی است، ما الآن باید آماده باشیم و او را دعوت کنیم که به کوفه بیاید و او را کمک بدهیم و لااقل قطبی در اینجا در ابتدا به وجود آوریم، بعد هم خلافت را خلافت اسلامی بکنیم. حدود هجده هزار نامه می رسد که بعضی از نامه ها را چند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در مجموع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند. اینجا حجّت برامام(ع) تمام شده است لذا عکس العمل او مثبت و ماهیت عملش ماهیت تعاون است؛ یعنی مسلمانانی قیام کرده اند، امام باید به کمک آنها بشتابد. در قضیه ی بیعت، امام حسین(ع) فقط باید بگوید: نه، و خودش را پاک نگه دارد و نیالاید. و لهذا اگر امام حسین(ع) پیشنهاد ابن عبّاس را عمل می کرد و می رفت در کوهستان های یمن زندگی می کرد که لشکریان یزید به او دست نمی یافتند، از عهده وظیفه اولش برآمده بود. اما اینجا مسأله دعوت است، یک وظیفه جدید است؛ اتمام حجّت است. امام حسین(ع) می دانست که مردم کوفه سست عنصر و مرعوب شده اند. در عین حال اگر امام(ع) به مردم کوفه اعتنا نمی کرد، همین ما که امروز اینجا نشسته ایم می گفتیم: چرا امام حسین(ع) جواب مثبت نداد؟ از نظر این عامل وظیفه ی امام حسین(ع)، دادن جواب مثبت است تا وقتی که دعوت کنندگان ثابتند. وقتی که آنها جا زدند، دیگر امام حسین(ع) وظیفه ای از آن نظر ندارد و نداشت.
از این دو عامل، کدامیک بر دیگری تقدم داشت؟
بر حسب آنچه تاریخ ذکر نموده مسلماً عامل اول (عدم بیعت) مقدم است برای اینکه همان روز اولی که معاویه مرد، از امام حسین(ع) تقاضای بیعت شد. یزید وقتی معاویه مرد، همراه با خبر مرگ پدرش، نامه ای فرستاد و همان کسی که خبر مرگ معاویه را به والی مدینه داد، آن نامه را هم به او نشان داد که:
«خُذِ الْحُسَینَ بِالْبَیعَهِ اخْذاً شَدیداً» از حسین بن علی به شدت، هرطور که هست بیعت بگیر. شاید هنوز کوفه خبر نشده بود که معاویه مرده است. بعلاوه تاریخ این طور می گوید که از امام حسین(ع) تقاضای بیعت کردند، امام حسین(ع) امتناع کرد، حاضر نشد، دو سه روز به همین منوال گذشت، دائماً می آمدند، گاهی با زبان نرم و گاهی با خشونت، تا حضرت در ۲۷ رجب سال ۶۰ مدینه را رها کرد و به مکه رفت. دعوت مردم کوفه در پانزدهم رمضان به امام حسین(ع) رسید؛ یعنی بعد از آنکه یک ماه و نیم از تقاضای بیعت و امتناع امام گذشته بود. بنابراین مسأله این نیست که اول آنها دعوت کردند، بعد امام(ع) جواب مساعد داد، و چون جواب مساعد داده بود و از طرف آنها کاندید شده بود دیگر معنی نداشت که بیعت کند، یعنی بیعت نکرد چون به کوفی ها جواب مساعده داده بود! خیر، بیعت نکرد قبل از آنکه اصلاً اسم تقاضای کوفی ها در میان باشد، و فرمود: من بیعت نمی کنم ولو در همه ی روی زمین مأوی و ملجإ برای من باقی نماند؛ یعنی اگر تمام اقطار روی زمین را بر من ببندند که یک نقطه برای زندگی من وجود نداشته باشد، باز هم بیعت نمی کنم.
عامل امر به معروف و نهی از منکر
عامل سوم، عامل امر به معروف و نهی از منکر بود که از روز اولی که امام حسین(ع) از مدینه حرکت کرد، با این شعار حرکت کرد. از این نظر، مسأله این نبود که چون از من بیعت می خواهند و من نمی پذیرم، و یا چون مردم کوفه دعوت کرده اند لذا من قیام می کنم، بلکه اگر بیعت هم نخواهند، من به حکم وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر باید قیام کنم؛ زیرا دنیای اسلام را منکرات فراگرفته است و من به حکم وظیفه ی دینی، به حکم مسؤولیت شرعی و الهی خود قیام می کنم.
در عامل اول، امام حسین(ع) مدافع است. به او می گویند: بیعت کن، می گوید: نمی کنم؛ از خودش دفاع می کند. در عامل دوم، امام حسین(ع) متعاون است. او را به همکاری دعوت کرده اند، جواب مثبت داده است. در عامل سوم، امام حسین(ع) مهاجم است. در اینجا او به حکومت وقت هجوم کرده است. به حسب این عامل، امام حسین(ع) یک مرد انقلابی است، یک ثائر است، می خواهد انقلاب کند.
وظیفه ی امام(ع) از نظر هر یک از این عوامل
هر یک از این عوامل، یک نوع تکلیف و وظیفه برای امام حسین(ع) ایجاب می کرد. از نظر عامل بیعت، امام حسین(ع) وظیفه ای ندارد جز زیر بار بیعت نرفتن. از من بیعت خواسته اند، بیعت نمی کنم؛ خواسته اند دامن شرافت مرا آلوده کنند، زیر بار نمی روم. از نظر عامل دعوت مردم کوفه، وظیفه اش این است که به آنها پاسخ مثبت بدهد چرا که اتمام حجّت شده است. البته عامل دعوت مردم کوفه یک عامل موقت بود، یعنی این دعوت ادامه داشت تا وقتی که امام(ع) به نزدیکی کوفه رسیدند. بعد که با حرّبن یزید ریاحی ملاقات کرد و آن خبرها از جمله خبر شهادت مسلم(ع) رسید، دیگر موضوع دعوت مردم کوفه منتفی شد و از این نظر امام(ع) وظیفه ای نداشت. امّا از نظر عامل امر به معروف و نهی از منکر، امام حسین(ع) دیگر مدافع نیست، متعاون نیست، بلکه یک مهاجم و انقلابی است.
در میان این عامل ها کوچک ترین آنها از نظر تأثیر، عامل دعوت مردم کوفه است و الاّ اگر عامل اساسی بود، آن وقتی که به امام(ع) خبر رسید که زمینه ی کوفه دیگر منتفی شد، امام(ع) می بایست دست از آن حرف های دیگرش هم برمی داشت و بیعت می کرد، و دیگر دم از امر به معروف و نهی از منکر هم نمی زد. ولی قضیه برعکس است. داغ ترین خطبه های امام حسین(ع)، شورانگیزترین و پرهیجان ترین سخنان امام حسین(ع)، بعد از پیمان شکنی کوفیان است. اینجاست که نشان می دهد امام حسین(ع) تا چه اندازه روی عامل امر به معروف و نهی از منکر تکیه دارد و اوست که به این دولت و حکومت فاسد هجوم آورده است. وقتی به امام(ع) خبر کشته شدن مسلم و هانی و سقوط کوفه را دادند اول اشک از چشمان مبارکشان جاری شد و بعد این آیه را خواندند: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبْدیلًا:. بعضی از مؤمنین به پیمانی که با خدای خویش بستند وفا کردند. از این هایی که وفاکننده به پیمان خویش هستند، بعضی از آن ها گذشتند و رفتند شهید شدند و عده ی دیگر هم انتظار می کشند تا نوبت آن ها بشود.»
اصلاً در قرآن آیه ای مناسب تر از این آیه برای چنین م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 