پاورپوینت کامل مهدی موعود، نه موهوم!(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مهدی موعود، نه موهوم!(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدی موعود، نه موهوم!(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدی موعود، نه موهوم!(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۴۹
اشاره:
نوشتاری که در دست دارید نقد و پاسخی است مربوط به مطلبی که به تاریخ پنجم بهمن ماه
یکهزار و سیصد و هشتاد و یک راجع به حضرت ولی امر صاحب العصر والزمان بقیه اللّه الاعظم،
امام مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در شبکه جهانی اینترنت دیده شد. با توجه به زمان اندک
کمتر از یک ماهی که صرف تهیه این مقاله شد قهرا کاستیهایی دارد که بدین وسیله از خوانندگان
عزیز عذر خواسته امید نقدهای مکمل و سازنده از آن عزیزان می رود. حال مواردی از آن مقاله
نقل و نقد می شود:
۱ـ در صفحات ۱و۳ آن مقاله اعلام شده با هدف نقد، خرافه زدایی و روشنگری، مبادرت به نگاشتن شده
یا نیز گفته شده، اعتقاد خرافی به امام زمان(عج) عمود خیمه خرافی روحانیت است و در صورت بررسی
علمی و قرآنی درباره موضوع، خیمه خرافات روحانیت برچیده خواهد شد.
بر خوانندگان آن مقاله پوشیده نیست سراپای آن مانند آغاز آن، سرشار از اهانت، پرده دری، شبهه
پراکنی، خلاف گویی، استهزاء، تفرقه افکنی و خارج شدن از حریم ادب است. با این اوصاف جای پرسش
دارد که چنین نوشتاری چگونه سودای نقد در سر، دغدغه خرافه زدایی در دل و هدف روشنگری در پیش
داشته؛ نوشته ای که کمترین بررسی قرآنی را دربردارد، چگونه مدعی بحث قرآنی و علمی است؟ اما
نگارنده این سطور در عوض با متانت کامل و بدون هیچ اهانتی به پاسخ گویی می پردازد.
چه اینکه نقد علمی شیوه های شناخته شده ای دارد که مورد پذیرش عالمان آزاداندیش قرار گرفته است.
یک نقد علمی باید از پیش داوری، تعصب بی مورد، حب و بغض غیرمنطقی، دخالت دادن نابجای
احساسات در آن، غیرمستندبودن و اموری از این دست بدور باشد و مهمتر اینکه دامن آن از اهانت به
طرف مقابل یا فرض مردود از دیدگاه پژوهشگر پالوده باشد. اما نوشتار مورد بحث تا چه حد از این
ویژگیها برخوردار بوده خویش را به قواعد بازی منطقی سپرده، قضاوتش بر عهده خوانندگان فرهیخته آن
است. چنان که در مورد این نوشتار نیز داوری خواهند کرد.
در آن مقاله به ساحت مقدس امام دوازدهم(ع) زشت ترین اهانتها روا داشته شده، نیز شیعه مورد اهانت
و تکفیر قرار گرفته است، از جمله می توان به صفحات ۷ و ۱۱ اشاره کرد که شیعه را مخرب اندیشه اسلامی
و مخالف قرآن و سنت پیامبر(ص) معرفی کرده است. اکنون توجه نویسنده یا نویسندگان را به چند حدیث
نبوی(ص) در این خصوص جلب می کنیم:
۱. عن النبی صلی الله علیه و آله : اذا قال الرجل لاخیه یا کافر فهو کقتله و لعن المؤمن کقتله(۱) از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل
شده که فرمودند: وقتی که کسی به برادر دینی اش بگوید: ای کافر این سخن مانند کشتن اوست. لعن کردن مؤمن نیز
در حکم قتل اوست.
۲. قال النبی صلی الله علیه و آله : ایما رجل مسلم کفر رجلاً مسلما فان کافرا والاکان هو الکافر.(۲) پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
فرمودند: هر مرد مسلمانی که مسلمان دیگر را تکفیر کند اگر واقعا چنین باشد [یعنی مثلاً او منکر ضروری دین شده
باشد] که هیچ وگرنه آن که تکفیر کرده خود کافر است!
۳. عن النبی صلی الله علیه و آله : کفوا عن اهل لااله الااللّه لاتکفروهم بذنب، فمن اکفر اهل لااله الااللّه فهو الی الکفر
اقرب. از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: از اهل ایمان دست بدارید و آنها را به خاطر انجام گناهی تکفیر
نکنید. پس هر کس آنان را تکفیر کند خودش به کفر نزدیکتر است.
۲ـ بررسی ریشه ای موضوع:
با اینکه بیشترین حجم سخن مقاله مورد بحث مربوط به امام زمان (عج)
است، لیکن به طور طبیعی بخشی از آن نیز به مسأله امامت به طور کلی ارتباط یافته، به باورهای شیعه در
این موضوع تهاجم شده، مسأله، تقلیدی معرفی شده است(۳)
خواهد داد.
لیکن بررسی اصل اعتقادی امامت بی مقدمه و در خلأ امکان ندارد پس باید به طور ریشه ای تر مسأله را
نگاه کرد. این است که رهبری امام در جامعه دینی با هدف هدایت مردم و پیاده کردن دین در جامعه به
جانشینی پیغمبر(ص) و پس از ایشان مطرح می شود. بنابراین مقدم بر امامت نبوت مطرح است و مقدم بر
نبوت نیز «توحید»، حکمت الهی و «هدایت عامه» رخ می نمایند و ضرورت وحی و نبوت و رهبری
پیامبر(ص) و امام(ع) را آشکار می سازند.
پیوند اساسی میان توحید و صفات خدا با نبوت و امامت «متکلمان» عامه و خاصه را بر آن داشته که
«قاعده لطف» را در بحث نبوت و امامت مطرح کرده طبق آن ضرورت این اصل را نتیجه بگیرند.(۴)
البته امامت ابعاد گوناگونی دارد که در ادامه بحث، آنها را واخواهیم رسید.
بنا بر آنچه گذشت نتیجه می گیریم که نویسنده یا نویسندگان مقاله مورد بحث بدون توجه به مبادی بحث
امامت به باورهای شیعه در این موضوع حمله ور شده آن را در سطح موضوعی تقلیدی فرو کاسته اند. در
حالیکه این موضوع با رکن رکین و اصل نخستین دین یعنی توحید، ارتباط کامل داشته، نفی آن به نفی
توحید، نفی واجب الوجودی حق و انکار صفات کمالی اش مانند حکمت خواهد انجامید. چگونه است
کسی منادی توحید باشد و مخالفان خود را مشرک و خارج از دین بنامد، اما در عین حال خودش به
ضروریات دین، روح توحید، صفات خدا، فلسفه نبوت و ولایت و رهبری پیامبر و امام(ع) بی توجه
باشد؟!
۳ـ قرآن تنها حجت الهی:
به استناد برخی آیات کریمه قرآن ادعا شده که قرآن تنها حجت الهی بر زمین
و هدایت، منحصر به آن است:
نخست آیات ادعایی را مرور می کنیم: آیه ۱۲۰ سوره بقره می گوید: یهود و نصاری از تو یعنی
پیامبر(ص) راضی نمی شوند جز اینکه تو از دین آنها پیروی کنی ولی به آنها بگو هدایت تنها هدایت اللّه
است در این آیه از قرآن، به خصوص سخنی در میان نیست بلکه هدایت خدا و اسلام به طور کلی مطرح
است. این آیه استقلال و برتری اسلام را در قیاس با یهودیت و مسیحیت مطرح کرده است و هیچ ربطی به
مباحثات فرقه ای و درون دینی میان مسلمانان ندارد. سیاق آیات قبل و بعد این آیه در سوره بقره نیز گواه
مدعای ماست.
آیه دیگر ادعایی، آیه ۷۱ سوره انعام است که گوید:… به درستی هدایت اللّه ، هدایت است…» یعنی هدایت
الهی هدایت راستین است. این آیه نیز مانند آیه سابق از قرآن به خصوص سخنی نگفته، در برابر بت پرستان
و مشرکان نه فِرق مسلمان از هدایت الهی سخنی نگفته است.
آیه بعدی ادعایی آیه ۲۰۳ سوره اعراف است: «… بگو تنها از آنچه خدایم به من وحی می کند پیروی
می کنم…» حصری که در این آیه آمده جالب توجه است لیکن وحی الهی منحصر در قرآن نیست. افزون بر
آن مطالب دیگر از جمله تفاصیل احکام و احادیث قدسی نیز بر پیامبر اسلام(ص) وحی شده است یا در
مناسبتهای مختلف از حوادث و وقایع در شکل اخبار غیبی مطلع شده است و اجمالاً تردیدی نیست که
ایشان از وحی الهی که اعم از قرآن بوده پیروی می کرده است. از آیه های ۶ انعام و ۱۰ و ۵۰ یونس نیز در این
مورد یادشده که با مراجعه به آنها روشن می شود موضوع آنها قرآن و وحی الهی نیست.
بنابر آنچه گذشت قرآن مدعی نیست تنها حجت خدا روی زمین است بلکه برعکس تصریح دارد که
سنت رسول(ص) یعنی سخن او و رفتارش نیز حجت است. (۵) رفتار حضرت ابراهیم(ع) نیز قابل پیروی
است. (۶) قرآن به نظر، تفکر، تعقل و تدبر نیز دعوت کرده است. (۷) و این گویای حجیت عقل نیز هست. با
این وصف اگر ثابت شد که در موضوع امامت روایات انبوه و متواتری از پیغمبر اسلام(ص) به دست ما
رسیده، طبق دستور قرآن باید از مفاد آنها و دستور رسول خدا(ص) در این مسأله پیروی کرد. در غیر این
صورت با همان تنها حجتی که ادعا شده یعنی قرآنی که دستور داده از پیغمبر(ص) اطاعت کنید مخالفت
شده است.
۴ـ ابعاد امامت:
در نوشته مورد بحث چنانچه پیشتر اشاره شد امامت امری تقلیدی و در نتیجه فرعی
قلمداد شده و گفته شده: «توطئه امامت و وصایت برای اولین بار در تاریخ اسلام از سوی عبداللّه بن سبای
یهودی به ظاهر مسلمان شده مطرح شد و پس از آن اندیشه امام زمان(ع) آرام آرام ساخته و پرداخته شده
است» (۸) ضمنا این مورد نادرست نیز بر اساس برداشت موهومی از آیه ۷۴ سوره فرقان: «واجعلناللمتقین
اماما» ما را پیشوای باتقوایان قرار ده، ادعا شده که مراد از امامت عامه این است که هر مؤمنی حق دارد
کاندیدای رهبری شود (رک پاورقی شماره ۵ مقاله) در یک جای مقاله هم گفته شده (ص ۱۰): «امامیه از امام
زمان بیشتر از خدا استعانت می جویند او را ولایت تکوینی داده همه جا او را حاضر و ناظر می دانند». اکنون
در پاسخ به موارد یادشده نکات زیر یادآوری می شود:
۱/۴ـ مفهوم امامت عامه؛ ولایت تشریعی:
امامت عامه در مقابل امامت خاصه که شرحش در پی
می آید قرار دارد. امامت عامه یعنی صلاحیت ها و ویژگیهایی که بر اساس آنها فرد یا افرادی بتوانند در
سمت رهبری امت اسلامی قرار گیرند. در این حوزه: معیارهای امام بررسی می شود نه اینکه سخنی از فرد
خاصی به عنوان رهبر در میان باشد. در آیه سوره فرقان به قرینه سیاق، بحث رهبری سیاسی و اجتماعی
مطرح نیست بلکه مسأله الگوبودن و برازندگی اخلاقی و تقوایی مدنظر است.
در باب صلاحیتهای امام گفتنی است منهای وحی، سایر ویژگیهای پیامبر(ص) را امام(ع) نیز باید دارا
باشد.
سخن دیگر در مورد ضرورت وجود امام(ع) پس از پیامبر(ص) است. در این خصوص کوتاهترین
استدلال عقلی این است که: همان دلیلی که وجود پیامبر(ص) را به عنوان مجری قوانین گوناگون لازم
می کند، وجود امام پس از ایشان را نیز ضروری می کند. بنابر نص قرآن پیغمبر(ص) علاوه بر منصب
نبوت، از منصب رهبری سیاسی نیز برخودار است.(۹) بی شک با رحلت پیامبر(ص) دین و رسالتش پایان
نمی پذیرد. تنها وحی منقطع شده، سلسله پیغمبری با وجود ایشان خاتمه یافته است ولی سمت رهبری
سیاسی پابرجا بوده و هیچ دلیل عقلی یا شرعی که آن را نفی کند در کار نبوده است. پس از درگذشت
رسول خدا(ص) هیچ مسلمانی در مورد ضرورت امام و جانشین برای ایشان تردید نکرد و تنها اختلاف بر
سر شرایط رهبر بود که از جمله آن نصب الهی بود. عملاً نیز مردم دین را رها نکرده و به جاهلیت
بازنگشتند.
اینجا به «ولایت تشریعی» می رسیم. این ولایت دو معنا دارد: یکی قانونگذاری که ویژه خداست و
دیگری رهبری سیاسی ـ شرعی و رضای حضرتش که همان رهبری پیامبر(ص) و امام(ع) است. این
رهبری کمترین مقامی است که برای ایشان ثابت است و بالاتر از آن که ولایت تکوینی است، نیز وجود
دارد. کسی که در ولایت تشریعی حداقلی خدشه کند ـ مانند نویسنده مقاله مورد بحث ـ به طریق اولی به
ولایت حداکثری پای بند نخواهد بود. اما برعکس، پذیرش ولایت حداکثری تکوینی ولایت تشریعی
حداقلی را اجبارا دربردارد.
۲/۴ـ امامت خاصه: پس از پذیرش امامت عامه بنا بر دلیل های عقلی و نقلی نوبت به امامت خاصه،
یعنی افرادی می رسد که واجد شرایط امامت اند. در این خصوص تنها کار تطبیق شرایط بر امام انجام
می گیرد نه اینکه ضرورت وجود امام قابل انکار باشد. اما کار تطبیق و معرفی امام را چه کسی انجام
می دهد؟ آیا تشخیص موضوع، یا انتخاب امام به دست مردم است؟ با توجه به مسأله عصمت امام به عنوان
شرطی بسیار مهم در او ـ که بررسی اش می آید ـ راهی جز نصب الهی و معرفی از سوی خدا وجود ندارد و
از این رو است که پیامبر اکرم(ص) به دستور خدا جانشینانش را معرفی کرده است.(۱۰)
(۱۱)(۱۲)(۱۳)
از خدا و به اذن و فرمان او.
آزادی انسان همین جا مفهوم می یابد. از یک سو جبر در مورد انسان منتفی است و از سوی دیگر
تفویض نیز. یعنی نه انسان کاملاً دست بسته است و نه صد در صد آزاد. نه از دایره بندگی و قدرت خدا
بیرون است و نه کاملاً به خود وانهاده است. بلکه هر انسانی از آزادی و اراده کافی برای کار، تلاش،
سازندگی و تکامل برخوردار بوده از پایین ترین درجه «ولایت تکوینی» یعنی تسلط بر خویش قدرت
اعمال اراده و تصمیم گیری برای بهره گیری از سرمایه های خود برخوردار است. این اندازه را به حکم عقل
از تجرد روح انسان و مسؤولیت پذیری اش نتیجه می گیریم که البته داوری قرآن نیز موافق قضاوت عقل
است.(۱۴) بالاتر از این نیز قابل قبول است. بنا بر ضرورت و حکمت خدا و به اراده و دستور او فرشتگان به
تدبیر، فرمانبری و اجرا می پردازند.(۱۵) نیز به اذن حق و به دست پیامبران «معجزات» آشکار می شود.(۱۶)
تبیین و توضیح این مورد در دایره ولایت تکوینی انجام می گیرد. از این ولایت تکوینی در عرفان به ولایت
باطنی یاد شده که مربوط به انسان کامل است.(۱۷) البته دایره و میزان ولایت، چند و چون آن، شرایطش و
سایر ویژگیهایش به لحاظ باطنی بودنش بر افراد عادی پوشیده است. لیکن اصل آن قابل انکار نیست.
چنانچه اصل معجزه جای تردید ندارد زیرا مستند به قدرت و اراده لایزال الهی است. برخورداری هر چه
بیشتر انسان از کمال و قرب افزونترش به خدا، درجه ولایت تکوینی و معنوی اش را نیز افزایش می دهد و
تا آنجا پیش می رود که مخاطب وحی الهی قرار گرفته از مقام نبوت برخوردار می شود یا به وصایت نبی
نایل می گردد و البته ولایت ظاهری پیغمبر و امام در مقایسه با ولایت باطنی و مقامات روحی ایشان از
اهمیت کمتری برخوردار است و در حقیقت برازندگیها و صلاحیت های روحی، عصمت، علم، لدنّی و…
در درجه نخست آنها را به اولیاء حق تبدیل کرده و در درجه بعد آنان را شایسته رهبری امت نیز ساخته
است. پس ولایت تکوینی پیغمبر(ص) و امام(ع) تفویض و غلو نیست و یاری خواستن از آنها هم در
حقیقت استمداد از خداست نه جدای از او.
۴/۴ـ افسانه ابن سبا: عطف به آنچه گذشت می پرسیم امامت ریشه قرآنی داشته اصل اعتقادی در
ردیف نبوت و توحید است یا تنها توطئه ای سیاسی و مربوط به ابن سبا است؟ آیا ولایت تکوینی با دایره
وسیعی که دارد و از کارگزاری فرشتگان بنا بر فرموده قرآن شروع شده به معجزات پیامبران می انجامد
جای انکار دارد؟ آیا مقام «امامت»ی که قرآن برای گروهی از پیامبران قائل شده(۱۸) نپذیرفتنی است؟ آیا
مقامات نبی اکرم(ص) که در قرآن بازگو شده نیز اطاعت بی قید و شرط از ایشان و اوصیای ایشان بنا بر
نصوص قرآنی،(۱۹) جای تردید دارد و نمی توان برای امامت ریشه قرآنی یافت؟ آیا انکار حجم انبوه آیات
مربوط به این موضوع که امثال «حاکم حسکانی» از دانشمندان اهل سنت را به نگاشتن امثال «شواهد
التنزیل» کشانده است کاری ساده است؟ آیا فروکاستن یک اصل اعتقادی مهم در سطح توطئه شایسته یک
مسلمانی است که تسلیم سخن خداست؟ آیا تحقیقات باارزشی که درباره حقانیت شیعه انجام گرفته و
ساختگی بودن افسانه هایی چون افسانه «ابن سبا» را نشان داده،(۲۰) باید یک جا نادیده گرفته شده در عین
حال ادعا شود، نقد و بررسی علمی در چنین موردی انجام گرفته است؟ آیا اینگونه داوری کردن بدون
اینکه کمترین سندی ارائه شود کاری علمی است!؟ راستی کدام سند تاریخی اصل وجود ابن سبا را اثبات
می کند تا ساختن امامت و تشیع بدو منتسب گردد؟ آیا ادعای غیر منطقی و بی دلیل نویسنده ضمن پاورقی
شماره ۸۸ مقاله که کتاب کافی مملو از آراء این سیاست موجه است؟ چنین ادعایی کار ساز نیست تنها نقد
سندی و مضمونی روایات کافی شرط است که اثری از آن در مقاله به چشم نمی خورد و البته آن قدر کتاب
شریف کافی و روایات آن در موضوعات گوناگون استوار است که از امثال سخنانی که در مقاله مورد بحث
آمده گزندی نمی بیند.
اکنون پس از بحث کلی درباره امامت به سراغ مسأله مهدویت می رویم:
۵ـ طرح مسأله مهدویت:
در مقاله مورد بحث ادعای بی پایه و نادرستی دیده می شود بدین شکل که:
امام زمان(ع) مورد اعتقاد شیعه با مهدی موعود که در روایات آمده متفاوت است. زیرا شباهتهایی میان امام
زمان(ع) و مسیحی که یهود انتظارش را می کشند وجود دارد و ابن قیم نیز گفته: مهدی(ع) از فرزندان امام
حسن مجتبی است زیرا ایشان به خاطر خدا خلافت را ترک کرد و خدا نیز بهتر از آن را نصیب ذریه اش
می کند. (صفحات ۴، ۱۳ و ۱۴)
در پاسخ گفته می شود:
اولاً: با دقت در روایات مهدویت معلوم می شود انسان فرزانه ای که مژده ظهورش داده شده ویژگی های
برجسته ای دارد که او را منحصر به فرد کرده، از یک موعود تورات که حضرت مسیح بوده متمایز می سازد.
به علاوه در تورات مژده آمدن پیامبر اسلام(ص) و ظهور مهدی موعود(ع) نیز داده شده است.(۲۱) ناگفته
پیداست گزارش تورات راجع به دو موعود اخیر نشان حقانیت آنهاست و وهنی برایشان نیست. بعدا
توضیح بیشتری راجع به ویژگی های امام عصر(ع) و باورهای یهود خواهد آمد.
ثانیا: یکی از ویژگیهای امام عصر(ع) طبق برخی روایات،(۲۲) این است که از نسل امام حسن مجتبی(ع)
است. لیکن این روایات با روایاتی که ایشان را از ذریه امام حسین(ع) دانسته اند،(۲۳) ناسازگاری ندارند زیرا
مفهوم روایات گروه اول این است که ایشان از سوی مادر نسب، به امام مجتبی(ع) می برد زیرا مادر امام
باقر(ع)، فاطمه بنت الحسن(ع) بوده است در نتیجه ایشان و فرزندانش از نسل امام حسن و امام حسین هر
دو بوده اند و امام مهدی(ع) هم از این رو ذریه امام حسن مجتبی نیز محسوب می شود. در نتیجه سخن ابن
قیم جز این وجهی نداشته و اگر مرادش نفی روایات گروه دوم باشد بی ارزش خواهد بود. حاصل اینکه:
هیچ تفاوتی میان مهدی موعود(ع) در روایات شیعه و سنی با امام زمان(ع) مورد اعتقاد شیعه وجود ندارد و
این موضوع ضمن بررسی ویژگی های ایشان بیشتر روشن خواهد شد.
ثالثا: اثبات تلافی خدا نسبت به فداکاری امام مجتبی علیه السلام فرع اثبات این است که امام مهدی علیه السلام از ذریه
ایشان است و بدون آن چنین ادعایی بی مورد است ضمن اینکه اجر الهی امام حسن علیه السلام در اصل و در هر
حال (قیام یا پذیرش تحمیلی قرار داد برای حفظ اسلام و مسلمین) قابل انکار نیست ولی تعیین آن نیز از
عهده بشر خارج است.
۶ـ مهدویت از دیدگاه عقل:
پیش از هرگونه گفتگو درباره امام مهدی(ع)، صاحب العصر والزمان، نیاز
به بحثی عقلی در موضوع مهدویت است تا نادرستی سخن آنها که آن را افسانه ای ضدقرآنی و خلاف عقل
سلیم دانسته اند (صفحه ۱۰ مقاله) آشکار شود بدین منظور نکات زیر را بازمی گوییم:
۱/۶ـ نیاز فطری به حکومت: از این رو که انسان از فطرت کمال خواهی برخوردار بوده یکی از
استعدادهای روحی اش تشخیص کمال و نیز خواستن آن است در زندگی اجتماعی نیز به کمال و ترقی
اندیشیده، از هرج و مرج، نابرابری، فساد، فقر و هرگونه کاستی و ناراستی گریزان است و لازمه رسیدن به
این آرمانها وجود نظم بهینه و حکومتی دادگر است؛ می توان نتیجه گرفت که اساسا نیاز به حکومت عادل
فطری است. حکومت امام عصر(ع) نیز حکومتی است آرمان خواه و صددرصد عادل که قرآن نویدش را
داده است. (بحث قرآنی در این باره را در پیش داریم)، در نتیجه دولت ایشان و انتظار برای فرارسیدن
دورانش امری فطری و عقلی است.
۲/۶ـ عقلانیت باور به رهبری معصوم: به طور مستقل نشان خواهیم داد که عصمت یکی از
ویژگی های هر امامی است. حال روی فرض پذیرش عصمت امام، قبول رهبری اش امری عقلانی خواهد
بود. زیرا چنین رهبری است که شایستگی استقرار نظامی عادلانه را دارد.
۳/۶ـ مشروعیت حکومت: لزوم مشروعیت حکومت نکته قابل توجه دیگری است. این امر هم شرعی
است و هم عقلی. عقلی بودنش از این لحاظ است که به حکم کمال مطلق بودن و واجب الوجود بودن خدا
و ممکن الوجود بودن و عبودیت انسان ما ملزم به اطاعت از او هستیم. حکومتی که او ما را به اطاعتش
فرمان داده باید گردن نهیم. مشروعیت حکومت نیز دستور قرآن است. آنجا که از ما خواسته به حاکمیت
طاغوت تن نداده به اطاعت معاندان، غافلان از خدا، کافران، منافقان و اسرافکاران نیز تن ندهیم. (۲۴) با این
وصف هر حکومت باطل و ستمگری مشروعیت نداشته، تنها حکومت معصوم در عصر حضور وی و
حکومت برانگیخته وی در عصر غیبت او، یعنی حکومت فقیه به نمایندگی از او، صلاحیت و مشروعیت
دارند. بنابراین انتظار کشیدن برای برپایی چنین حکومتی عاقلانه و شرعی است نه ضدعقلی و خلاف
شرع.
۴/۶ـ زمینه مردمی حکومت امام عصر(ع): هر حکومتی نیاز به حمایت مردم برای استقرار دارد.
دولت دینی نیز علاوه بر مشروعیت به ملاک مقبولیت هم محتاج است. درباره فلسفه غیبت و آنگاه ظهور
امام مهدی(ع) نیز فراهم شدن کامل زمینه مردمی به عنوان شرط مهم، اجتناب ناپذیر است. این موضوع هم
خلاف عقل نیست و در بند قبلی نیز تکالیف مردم مطرح شد.
۵/۶ـ غیبت و هجرت، ضرورتی تاریخی: در مقاله مورد بحث به بیهودگی غیبت امام زمان و بی فایده
بودنش به عنوان دو دلیل انکار آن اشاره شده است. (ن ک صفحات ۱۸ و ۱۹) در پاسخ گوییم: هجرت و
غیبت مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی ضرورت و واقعیتی تاریخی است که قرآن نیز مواردی را بازگو
کرده و مورد تأیید قرار داده است.(۲۵) هجرت پیامبر اسلام(ص) به مدینه غیبتش و اختفایش در غار ثور
مورد تصریح قرآن واقع شده نصرت الهی در آن رخ داده نیز به فرموده قرآن شامل حال پیغمبرش شده
است کناره گیری رسول خدا(ص) از مردم پیش از بعثت نیز نمونه دیگری از غیبت بوده که گر چه به
روزگار رسالت مربوط نمی شده لیکن به عنوان زمینه ساز آن و آماده شدن ایشان موضوع قابل طرحی
است. محاصره و منزوی ساختن پیامبر(ص) و مسلمانان در شعب ابوطالب در مکه، پس از بعثت نیز مورد
دیگری است که مشروعیت و سودمندی غیبت را آشکار می کند.
موارد دیگری از هجرتها و غیبتهای مورد تصریح قرآن:(۲۶) ناپدید بودن و حیات خضر؛ داستان اصحاب
کهف؛ داستان حضرت یوسف(ع)؛ موضوع حضرت یونس(ع)؛ قضیه حضرت عزیر یا فرد دیگری از بنی
اسرائیل ؛ حمل و تولد مخفی و حساب شده بودن تربیت حضرت ابراهیم(ع)(۲۷)، نیز هجرت ایشان از
قومش؛ مخفی بودن حمل و تولد حضرت موسی(ع)؛ هجرت حضرت مریم از قوم یهود، بارداری وی و
دنیا آوردن حضرت عیسی(ع) را می توان نمونه های قرآنی غیبت و هجرت دانست که بر تمام آنها فواید
گوناگونی مترتب بوده است. اکنون سؤال این است که در بیشتر موارد یادشده که هجرت یا غیبتی بنا بر
خواست خدا صورت گرفته، بیهوده و بی فایده بوده است؟ بی شک پاسخ باید منفی بوده تا نفی در نفی
اثبات باشد و موارد بازگو شده سودمند دانسته شوند، در غیر این صورت تأیید قرآن در این قضایا زیر
سؤال خواهد رفت که غیر قابل قبول است. اما اگر آن موارد پذیرفته شد می پرسیم چه فرقی میان آنها و
غیبت امام عصر(ع) است؟ اگر دقت کرده مقایسه ای انجام گیرد غیبت ایشان در مراحل مختلف و مخفی
بودن حملش قضایایی کم اهمیت تر از موارد مطرح شده در قرآن خواهند بود؟ آیا مولود و موعودی که بنا
بر فرموده قرآن و روایات بزرگترین تحولات تاریخی را رقم خواهد زد غیبتش و ذخیره شدنش برای آن
اهداف بزرگ اهمیتی ندارد؟!
۶/۶ـ بررسی پیامدهای غیبت:
۱/۶/۶ـ در طول تاریخ حیات اسلام و دوران غیبت امام زمان(ع) فرقه های باطل و مدعیان گوناگونی پیدا
شده، ادعای مهدویت کرده یا مانند نویسنده مورد بحث مهدی موعود را کس دیگری جز فرزند امام حسن
عسکری(ع) دانسته اند لیکن سخن آنها باطل بوده و هست زیرا با توجه به شرایط امام مانند علم و عصمت
که بخثش در امامت عامه گذشت مدعیان باطل فاقد آن شرایط اند به علاوه مجموعه نشانه ها و ویژگیهای
قرآنی و حدیثی امام مهدی(ع) منحصر به ایشان است و بر آن مدعیان انطباق ندارد. با این وصف آن ادعاها
بی دلیل و خلاف واقع بوده، عقلاً فرزند برومند امام عسکری(ع) مهدی موعود(ع) خواهد بود.
۲/۶/۶ـ مدعیان و فرقه های باطل دوامی نداشته از میان رفته اند و این ویژگی باطل از زاویه نگاه قرآنی
است(۲۸) که نه منطق قابل دفاع عقلانی دارد و نه دوام و بقای عینی. بنابراین با زوال نظری و عملی باطل
ناگزیر جز حق در صحنه باقی نمی ماند.
۳/۶/۶ـ راه دیگر برای پی بردن به ارزش غیبت امام زمان(ع) اندیشیدن به قبح و مفاسد نظری و عملی
غیبت است. سؤال مهم این است که از رهگذر غیبت چه ضرر و زیانی قابل اثبات است؟ اگر گفته شود در
طول دوران غیبت جامعه از مواهب حضور امام عادل از یک سو محروم بوده و از سوی دیگر حکومتهای
ستمگر با همه نتایج زیانباری که دارند و داشته اند بر مردم سلطه دارند و چه ضرری بالاتر از اینها، گوییم
این امر چنانکه در بند چهارم همین بخش گذشت مربوط به خدا یا امام نیست بلکه مربوط به خود جامعه و
فقدان زمینه های اجتماعی ظهور و حضور امام است.
پس با اثبات عدم قبح عقلی قابل اعتنا برای غیبت، پیامدهای مثبت آن نیز در ادامه مورد بررسی قرار
می گیرد.
۴/۶/۶ـ در مقاله مورد بحث در جایی گفته شده (ص۱۹)، اگر طبق گفته برخی عالمان شیعه غیبت امام
عصر از ترس جانش باشد پس فاقد شجاعت بوده چون این ترس همواره خواهد بود هیچ گاه نیز نباید
ظهور کند به علاوه چگونه ایشان از سوی خدا یاری می شود در عین حال می ترسد و چنین فردی که قادر به
دفاع از خویش نیست چگونه می خواهد مدافع حقوق دیگران باشد. توجه داریم که فرضیه بیم از جان در
مورد امام معصوم که اصولاً باید از صفات منفی دور باشد اساسی ندارد و به جای آن شجاعت به عنوان
فضیلتی اخلاقی وجودش را پر کرده است. در نتیجه غیبت امام مهدی(ع) به خاطر ترس از کشته شدن
نیست و اساسا جان این بزرگوار مانند پدران گرامی اش فدای دین و صرف احیای آن شده و می شود. اما
جانبازی در راه دین در مورد معصومان همواره در شکل بهترین گزینه ممکن رخ می نموده و جان باارزش
آنها در این راه به شایسته ترین وجه نثار می شده است. چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در «حدیبیه» راضی به
هدر دادن خون خود و یارانش نشد. بلکه هدف ایشان در آن وقت حفظ اصل دین بود و آن نیز در گرو زنده
ماندن ایشان بود و کسی در شجاعت ایشان شکی ندارد. امام عصر ارواحنا فداه نیز به عنوان عصاره تمام
فضائل اهل بیت(ع) و به عنوان تبلور دین حق آنگونه که قرآن او را «بقیه اللّه » (۲۹) نامیده است باید در بهترین
و ضروری ترین شرایط به ایفای نقش بپردازد و طبیعی است که از میان رفتن این سرمایه یا خرج نابجایش
خسارتی جبران ناپذیر است و از این روست که اکنون دور از دسترس است. به این ترتیب فرض بیم و
هراس کنار رفته جای آن را شجاعت و ایثار پر می کند.
۷/۶ـ پیامد مثبت روانی غیبت: غیبت امام دوازدهم در طول دوران غیبت تأثیری بر منتظرانش دارد که
حضورش ندارد و آن اشتیاق و عشق بی حساب نسبت به حضرتش، انتظار بی تابانه برای ظهورش و
وظیفه شناسی و زمینه سازی برای قیامش می باشد. آنان که مرتب فریاد می کنند «بنفسی انت من مغیب لم
یخل منا» «بنفسی انت من نازح ما نزح عنا» به طور طبیعی هم می گویند: «این هادم ابنیه الشرک والنفاق،
این قاطع حبائل الکذب والافتراء»(۳۰) اینان امامشان را کاملاً در کنار خویش احساس می کنند، کاملاً
امیدوارند و خود را برای یاری رهبرشان آماده می کنند. غیبتی که تا این سطح آثار روحی و فرهنگی
باارزش دارد چگونه بی فایده و بیهوده تلقی می شود؟
ایجاد نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران که خود تحرک وسیعی در جهان اسلام را موجب گردیده
به ویژه در قلب خاورمیانه در لبنان و فلسطین اشغالی خواب راحت را از چشم صهیونیستها ربوده و به
شرایط کنونی کشاندن از نتایج با ارزش اعتقاد به مهدویت است. آیا نویسنده این میزان آمادگی برای ظهور
امام زمان(عج) و زمینه سازی را به حساب نمی آورد؟ آمادگی برای یاری امام مهدی(عج) مفهوم دیگری
نیز دارد و آن اجرای احکام الهی در عصر غیبت است که در صفحه ۱۸ و ۲۰ مقاله مورد بحث شیعه، متهم به
تعطیل بسیاری از مهمترین احکام دین شده است! بر خلاف این ادعا شیعه قائل به تعطیل دین در روزگار
غیبت نیست بلکه اجرای احکام و حدود را زمینه ساز ظهور مقتدایش می داند نه گناه کردن بیشتر را که عالم
پر از ظلم و جور شود تا امام علیه السلام ظاهر شود!
بنابر همین منطق در بزرگترین مهد تشیع در جهان یعنی ایران، جمهوری اسلامی به دست توانای
حضرت امام خمینی(ره) و مردم تأسیس شد تا تمام احکام دین از جمله: جهاد، خمس، زکات و… به اجرا
در آید.
در صفحه ۶ مقاله خمس و سهم امام علیه السلام بهانه برای ولایت فقیه دانسته شده، اما چنین نیست بلکه لازمه
وجود حکومت دریافت آن است و با وجود حکومت است که این فرایض دینی به نحو کامل تحقق می یابد.
پاسخ شبهه دیگری نیز که در صفحه ۱۹ مقاله مورد بحث آمده لازم است.
نویسنده گفته حالا که شرایط در ایران کاملاً فراهم شده چرا امام زمان(عج) ظهور نمی کند؟! ناگفته
پیداست که ایران بخشی از جهان اسلام و بخشی کوچک از کره زمین است و ظهور منجی جهان تا تمام
زمین شرایط فراهم نگردد رخ نمی دهد. مضافا به اینکه زمام این امر تنها به دست خدای حکیم و قدیر است
نه کسی دیگر.
۸/۶ـ عدالت محض به دنبال ستم بی کران: در ادامه بحث عقلانی مهدویت و بیان فلسفه آن به ضرورت
دیگری باید توجه کرد. قرآن مجید از سنت املاء و امهال به روشنی یاد کرده،(۳۱) آشکار شدن حق و عدالت
را پس از اشباع شدن جامعه از ستم و بیداد دانسته است.
چنین رویه و سنتی که مبتنی بر حکمت الهی است با داوری عقل سازگاری دارد. زیرا همه شرایط برای
پذیرش عدالت و تمام ارزشها باید فراهم شود و این مهم تا اندک خوش بینی و رویکردی به ستمگری در
عمق جان مردم باشد تحقق نمی یابد. جامعه از ستم به جان آمده است که تشنه عدالت شده آن را می جوید.
۹/۶ـ محدثان اهل سنت و روایات مهدویت: اختلافات فرقه ای مسلمانان و ممنوعیت نگارش حدیث
در قرن نخست هجری به عنوان دو عامل مهم بحران فرهنگی جامعه اسلامی قابل چشم پوشی نیست.
لیکن به رغم اینها مسائل مهدویت و بازگویی احادیث آن در مقیاسی بسیار گسترده در میان محدثان اهل
سنت و کتابهای دست اول حدیثی آنان،(۳۲) ـ بر خلاف ادعای مقاله که این احادیث در منابع دست دوم عامه
آمده است، ص ۷ ـ بدون اینکه به توجیه و تأویل آنها بپردازند، گویای حقانیت موضوع و امداد غیبی الهی
برای حفظ این فرهنگ باارزش است. وقتی ادعا می شود در صحیح مسلم حتی یک حدیث راجع به
حضرت مهدی(ع) دیده نمی شود! (ص ۷، مقاله) کاری علمی صورت گرفته است؟ آیا با مراجعه به کتاب
یادشده(۳۳) و سایر منابع دست اول و مهم عامّه که عبارتند از: «صحیح بخاری»،(۳۴) «سنن ابی داود»،(۳۵) «سنن
ترمذی»(۳۶) و «سنن ابن ماجه»،(۳۷) بطلان این ادعا روشن نمی شود؟
مبنی بر اینکه اصل مهدویت در منابع اصیل اهل سنت مطرح بوده است.
با این وصف ما مدعی تواتر روایات در این موضوع هستیم آن هم تواتری که کمتر نظیرش را می توان در
موضوعات دیگر یافت.
۱۰/۶ـ پیش گویی غیبت: صرفنظر از بشارات عهدین(۳۸) درباره امام مهدی(ع)، در قرآن نیز این خبر
غیبی آمده، که آیات مربوط به ایشان به زودی مورد توجه قرار می گیرد. در احادیث نبوی(ع) نیز در روایات
اهل بیت(ع) ازاین موضوع خبر داده شده است و تمام این موارد مربوط به قبل از تولد امام عصر و غیبتش
بوده است. حتی کتابهایی که راجع به این موضوع قبل از وقوع آن نگاشته شده است!(۳۹) توجه هر قاضی بی
طرفی را جلب می کند. با این اوصاف آیا باز هم می توان منکر آن شده آن را افسانه ضد قرآنی و ضد عقل
دانست؟!
۷ـ چهره امام مهدی در قرآن:
در مقاله مورد بحث آمده که: «در قرآن هیچ خبری از امام زمان نیست
مگر به زور تحریف و تأویل به روش باطنیه که در واقع جنگ با قرآن است.» (ص ۴)
در این خصوص به نکات زیر توجه فرمایید:
۱/۷ـ مسأله جری و تأویل: از سخنی که نقل شد برمی آید تأویل به شیوه باطنیان تحریف قرآن است نه
هرگونه تأویلی. البته این حرف درستی است اما دامان شیعه اثنی عشری از باطنی گری و تأویلهای ناروای
آنان کاملاً منزه است. زیرا به عقیده ما طبق تصریح خود قرآن در آیه ۷ سوره آل عمران تأویل در آن راه دارد
بدین خاطر که در آن علاوه بر آیات محکم آیات متشابه نیز وجود دارد و این قبیل آیات بر خلاف
محکمات معنی واضحی ندارند و نیازمند تأویل اند. اما چگونه تأویلی؟ و از سوی چه کسی؟
بنا به تصریح قرآن در این آیه «بیماردلان» ـ آنان که خود در جای دیگر منافقشان نام کرده ـ(۴۰) به بهانه بیان
و کشف حقیقت، محکمات را رها کرده به سراغ متشابهات می روند در حالیکه نه از تأویل و مفهوم واقعی
آنها باخبرند و نه چنین صلاحیتی دارند. پس چه کسی عالم به تأویل چنین آیاتی است؟ پاسخ آیه این است
که «اللّه » و «راسخان در علم» دانای آنند. راسخان کیانند؟ آنان که بر خلاف بیماردلان آلوده دامن نیستند(۴۱)
و جز آنها به خلوت قرآن راهی ندارند. آنها را نیز قرآن به عنوان گروهی ویژه و منحصر به فرد معرفی کرده
که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او هستند.(۴۲) بی شک خدا کتاب خودش را تحریف نکرده و از آن تأویل ناروا
نمی کند. همین طور پیغمبر(ص) و اهل بیتش(ع) نیز امنای وحی و معصومانی هستند که به نص قرآن
مطهرند و اصولاً تبیین وحی بر عهده آنان نهاده شده است.(۴۳) پس اگر از زبان آنها شنیدیم که برخی آیات
قرآن ـ به شرحی که در پی می آید ـ مربوط به امام زمان(ع) است، تحریف و تأویل ناروا نخواهد بود بلکه
تحریف و تأویل باطل، از آن کسی خواهد بود که بر خلاف قرآن سخن رسول(ص) و عترتش را انکار کند.
شگفت این است که مفسران بزرگی چون طبری(۴۴) و زمخشری(۴۵) از اهل سنت ضمن تفسیر آیه ۷
آل عمران را سخنان در علم را عام و شامل هر دانشمند موشکاف و محققی دانسته اند لیکن اهل بیت
پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان مصادیق والای آنها ذکر نکرده اند؟!
بد نیست نویسنده مقاله بداند که شیخ الاسلام ابن تیمیه حنبلی ـ چهره ای که فوق العاده مورد عنایت وی
بوده ـ در اصل موضوع که قرآن توسط راسخان در علم قابل تأویل است تردید نداشته با ما هم عقیده است
لیکن بر خلاف نص قرآن ابوبکر را که قطعا خارج از «اهل بیت» بوده بر آنها ترجیح داده او را داناتر شمرده
است!(۴۶) البته نه او، نه هیچ دانشمند دیگری از اهل سنت کسی را بر پیغمبر خدا(ص) ترجیح نداده اند و ما
وقتی به ایشان مراجعه می کنیم چنانچه می آید از زبان مبارکش می شنویم پاره ای از آیات قرآن مربوط به
حجه ابن الحسن(ع) است. در این صورت باز جای انکار هست؟ پیشوایان معصوم جری و تأویل را به
عنوان قاعده ای عقلی در مقابل تنزیل قرآن بیان کرده اند.(۴۷) اگر بنا بود قرآن مربوط به حوادث روزگار
نزولش بوده، تنها برای مخاطبان عصر نبوی(ص) سودمند باشد موضوع خاتمیت رسول(ص) و
جاودانگی اسلام بنا بر نص قرآن،(۴۸) مطرح نبود. ولی اگر این امر پذیرفته شود گریزی نیست جز اینکه
برای قرآن درخششی پیوسته چونان خورشید و ماه منظور کرده آن را خونی جاری در رگهای زمان بدانیم و
حادثه فوق العاده مهمی چون قیام و انقلاب امام مهدی(ع) را نیز مطرح در قران بدانیم. البته نه بنا بر رأی و
سلیقه خویش بلکه بنا بر بیان خود قرآن و بیان پاکانی که خود را به عنوان راسخان در علم، عالمان به تأویل
آنند.
۲/۷ـ نادرستی رویکرد باطنی به قرآن: شاید نیاز به گفتن نداشته باشد که ما تفسیر به رأی و تأویل بی
دلیل باطنیان را در مورد قرآن صحیح نمی دانیم و این نیز تحت ضابطه کلی «لایَمَسَّه الاّ المطهرون»(۴۹)
می گنجد که نتیجه اش ضابطه مند بودن فهم و تفسیر قرآن بدین شکل است: تفسیر قرآن به کمک خود قرآن
و اثر صحیح و معتبر از پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) به کمک عقل هدایت شده با معیارهای منطقی.
۳/۷ـ کمیت آیات قرآن در موضوع امامت: در مورد امامت خاصه و امامت ولی عصر(ع) برای هر
مؤمنی کمیت بالا ملاک نیست و وجود یک آیه برای اطاعت و تسلیم کافی است گر چه در این زمینه نیز به
نسبت موضوعات دیگر حجم آیات کم نبوده، بی مبالغه، شرح و توضیح آیات مهدویت بنا به تصدیق و
نقل علمای اهل سنت خود به اندازه رساله بلکه رساله های مستقلی است.(۵۰) حال به تناسب مقاله حاضر به
برخی آیات مربوط به موضوع اشاره می شود:
۴/۷ـ گزینش آیات در موضوع مهدویت:
۱/۴/۷ـ البقره / ۱۱۴: «وَ مَن اَظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَساجِدَ اللّه … لَهُم فی الدُّنیا خزیٌ وَ لَهُم فی الاخِرهِ عذابٌ
عظیم» ستمکارتر از کسی که مانع ورود به مسجدها (خانه ها) ی خدا شود کیست؟… نصیب این افراد خواری دنیا و
عذابی بزرگ در آخرت است. ابن ابی حاتم رازی و رشیدالدین میبدی از مفسران عامه به نقل از مقاتل و
کلبی آورده اند که مراد خواری اهل کتاب به دنبال فتح قسطنطنیه، عموریه و رومیه است و از سدّی و
عکرمه نقل کرده اند خزی آنان به دنبال قیام امام مهدی(ع) خواهد بود. وی سپس حدیثی راجع به قیام امام
عصر(ع) از پیامبر(ص) نقل کرده است.(۵۱) برخی دیگر از مفسران اهل سنت آیه را عام دانسته اند
تا شامل هر مسجدی شده و هر قیامی از جمله قیام امام زمان(ع) که به آزادسازی مساجد از دست اهل
کتاب و مجازات آنهاست بشود.(۵۲) بی تردید فعلاً اجرا و تحقق این آیه و خلع ید از اهل کتاب مسلط بر
مساجد ـ مانند سلطه ای که یهود در حال حاضر بر مسجدالاقصی دارند ـ و سرکوب آنها جز با انقلابی بزرگ
و دولتی نیرومند در آینده تاریخ انجام نخواهد گرفت. از بعد تفسیر نقلی و اثری نیز، مفسران متقدمی که به
عهد رسالت نزدیک بوده اند به سخن پیغمبر(ص) تکیه می کرده اند نه رأی و نظر خویش.
۲/۴/۷ـ الانعام / ۱۵۸: «… یوم یأتی بَعضُ آیاتِ ربِّکَ لایَنفَعُ نَفسا ایمانُها لَم تَکُن آمَنَتْ مِن قَبلُ او کسَبَت
فی ایمانِها خَیرا قُل انتظِروا اِنّا مُنتَظِرونَ» روزی که بعضی از نشانه های خدا پدیدار شود ایمان آنان که پیش از آن
مؤمن نشده، یا عمل صالحی نداشته باشند، برایشان سودی نخواهد داشت به آنهابگو منتظر آن روز باشند که ما نیز
انتظار می کشیم.
زمخشری از براء بن عازب نقل کرده که گروهی بودیم که راجع به نشانه های قیامت مشغول گفتگو
بودیم در این حال پیامبر(ص) بر ما وارد شده از موضوع مذاکره ما پرسید ما گفتیم درباره قیامت است
ایشان فرمود: قیامت برپا نمی شود جز اینکه پیش از آن ده نشانه را مشاهده کنید: دود، پدیدآمدن جنبنده ای
خاص روی زمین، فرورفتن کسانی در غرب زمین در آن، نیز همین حادثه در مشرق زمین و در جزیره
العرب، ظهور دجّال، طلوع خورشید از مغرب (کنایه از قیام امام عصر(ع))، پدیدآمدن یأجوج و مأجوج،
پایین آمدن حضرت عیسی(ع) از آسمان (که به هنگام ظهور امام زمان(ع) خواهد بود) و آتشی که از عدن
آشکار شود.(۵۳) علاءالدین بغدادی معروف به خازن و نسفی از مفسران اهل سنت نیز آیه را مربوط به قیام
امام زمان(ع) دانسته اند. خازن ضمن نقل روایات بسیاری در این باره گوید: «جمهور مفسران گویند این آیه
مربوط به طلوع خورشید از مغرب است به دلیل روایت ابوهریره و…، صحیح ترین قول در این آیه همان
است که از سوی روایات بسیار صحیح، پشتیبانی می شود و از پیامبر(ص) به اثبات رسیده که همان طلوع
خورشید از مغرب خواهد بود.(۵۴)
(۵۵)
این تأویل خلاف قرآن و عقل است پس معنای درست آیه و تأویل واقعی آن چیست؟
۳/۴/۷ـ التوبه / ۳۳: «هُوَالّذی اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحقِّ لیظهرَهُ عَلَی الدّینَ کُلّه وَ لَوکَرِهَ
المُشرِکوُنَ» اوست که پیغمبرش را به هدایت و دین حق فرستاد تا دینش را بر تمام ادیان به رغم ناخوشایندی
مشرکان چیره کند.
تردیدی نیست که این وعده الهی تاکنون تحقق نیافته است، زیرا به رغم گسترش اسلام، هنوز ادیان و
مذاهب دیگری که منسوخ شده یا از اساس باطل اند وجود دارند و ستم بر اسلام و مسلمانان در روزگار ما به
ویژه از سوی قدرتهای استکباری و یهود در اوج است. بنابراین پیروان ابن تیمیه یا باید وعده خدا را دروغ
بدانند یا اگر راست می دانند منتظر تحقق آن باشند و مانند گروهی از مفسران اهل سنت(۵۶) علاوه بر مفسران
شیعه(۵۷) روایات مربوط به این آیه، که آن را مربوط به قیام امام زمان(ع) دانسته اند گردن نهند. سخن فخر
رازی نیز ذیل آیه جالب است که مراد پیروزی ظاهری اسلام بر ادیان دیگر است نه پیروزی منطق اسلام
زیرا این امر از اول حاصل بوده است وی از قول سدّی آیه را مربوط به قیام امام عصر دانسته است. (۵۸)
بهتر است.
این آیه شرط ایمان را پذیرش «بقیه اللّه » دانسته است. بقیه اللّه کیست که بدون اعتقاد به او ایمان تحقق
نمی یابد؟ نویسنده مقاله مورد بحث بدون توسل به تحریف و تأویل باطنی و ضد قرآنی با انگیزه نجنگیدن
با قرآن، این آیه را چگونه معنا می کند؟ سبک ویژه قرآنی یعنی مطرح کردن بیش از یک موضوع در یک آیه
را باید لحاظ کرده و به کمک راسخان در علم مراد درست را فهمید. تا آنجا که می دانیم تفاسیر مأثور و
غیرمأثور عامه، بر خلاف تفاسیر خاصه،(۵۹) درمورد ارتباط این آیه با امام مهدی(ع) سکوت کرده اند. اما
شیعه آن را مربوط به امام مهدی علیه السلام می داند.
۵/۴/۷ـ الانبیاء /۱۰۵ـ «وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَنَّ الارضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحوُنَ» در «زبور»
نیز علاوه بر «ذکر» نگاشتیم که بندگان شایسته ام وارث زمین خواهند شد.
ابن ابی حاتم رازی و جلال الدین سیوطی روایتی از ابی درداء از پیغمبر(ص) آورده اند که ایشان فرمود
ما صالحون هستیم(۶۰) طبری و آلوسی ترجیحا آیه را مربوط به نزول عیسی و ظهور امام مهدی(ع)
گرفته اند(۶۱) و فخر رازی این قول را بدون ترجیح بیان کرده است.(۶۲)
اراده می کنیم بر مستضعفان زمین منت نهاده آنان را رهبران و وارثان آن قرار دهیم.
این آیه با آیات ۳۳ سوره توبه و ۸۶ سوره هود شباهت داشته و درباره آینده درخشانی برای ستمدیدگان
با فعل مضارع «نرید» سخن می گوید. پس ضمن این آیه مصادیق فراوانی قابل درج است که بارزترین آنها
قیام امام مهدی(عج) است که در روایات ما بیان شده است و از این رو:
ابن ابی حاتم رازی از مفسران متقدم به نقل از حسن بصری روایتی از خلیفه دوم نقل کرده ؛ عمر گوید:
عاملان و آبادگرانی را به کار گماشتم زیرا خدا فرموده و نرید ان نمن…(۶۳) اگر استدلال خلیفه دوم برای اهل
سنت پذیرفتنی نیست برای ما هست.
۷/۴/۷ـ النور/۵۵: «وَعدَاللّه ُ الّذینَ آمَنوا مِنکُم وَ عَملوا الصّالِحاتِ لِیَستَخلِفَنّهُم فِی الارضِ کَما اسْتَخْلَفَ
الّذینَ مِن قَبلِهِم…» خدا به مؤمنان و نیکوکاران شما وعده داده که آنها را خلیفه زمین قرار دهد آن گونه که کسانی
قبل از آنها را خلافت بخشیده است.
آلوسی تسلیم روایاتی که طبرسی ذیل آیه در مورد امام مهدی(ع) نقل کرده نشده ضمن اینکه پذیرفته در
منابع اهل سنت نیز روایاتی در این خصوص نقل شده است! شگفت این است که وی دلیلش را ناسازگاری
عقیده شیعه با روایات وارد در سبب نزول و سیاق این آیه دانسته است.(۶۴) مرحوم علامه طباطبایی در این
زمینه بحث باارزشی کرده است…(۶۵)
(۶۶)
سیوطی هم روایات بسیاری در مورد شب قدر و تنظیم امور در آن نقل کرده است.(۶۷)
آسمان و نزول فرشتگان در زمین بر چه کسی است؟
۱۰/۴/۷ـ الملک / ۳۰: «قُلْ اَرَاَیْتُم اِن اَصبَحَ ماؤکُمْ غورا فَمَن یَاتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» بگو بنگرید اگر آب
(مورد نیاز) شما از میان رود کیست که آبی گوارا در اختیارتان گذارد؟
در اینجا بار دیگر ولایت تکوینی که بحثش گذشت، مطرح می شود. فرشتگان مدبران و مقسّمان امرند،
اما وقتی بر زمین فرود می آیند نمی خواهند خود تدبیر کنند و الا در آسمان این کار را انجام می دادند و
اصولاً نزول فرشته با شرایط و هدف خاصی و به عنوان رسول حق به سوی انسان خاصی است. از جمله: به
سوی پیامبران(ع)(۶۸)؛ بر پیامبر اسلام(ص)(۶۹)؛ بر مجاهدان در راه خدا(۷۰)؛ بر بندگان خاص و برگزیده(۷۱) و
بر مشرکان با هدف عذاب و نابودی آنان.(۷۲)
اطاعتش قرین اطاعت رسول(ص) قرار گرفته است،(۷۳) یعنی مانند او معصوم است.(۷۴)
نزول فرشتگان بر امام است. از خدا می خواهیم صحت اخبار در این باره را.(۷۵)
ما زیانی ندارد همان طور که به واقعیت موجود در این بخش نیز آسیبی نمی زند.
۸ـ «عصمت» امام(ع):
در مقاله مورد بحث در عصمت امام نیز خدشه شده است: «پس از پیامبران وحی
قطع شده کسی نمیتواند معصوم باشد و برای غیر پیامبر(ص) عصمت غلّوی بیش نیست. در خطبه ۲۱۶
نهج البلاغه نیز آمده: من بالاتر از این نیستم که خطا نکنم، (پاورقی شماره ۶ مربوط به صفحه ۵)
پاسخ این سخن؛ اولاً: این که عصمت امام(ع) مانند نبی(ص) ضرورتی عقلی است. زیرا در غیر این
صورت پیامبر(ص) امین وحی و مردم نبوده قابل اعتماد نخواهد بود. امام نیز باید معصوم باشد تا مردم به
او اعتماد کنند و او دین را تحریف نکرده صلاحیت مرجعیت دینی و رهبری سیاسی را دارا باشد.
ثانیا: اطاعت مطلقه از رسول و امام، آن گونه که قرآن تشریع کرده، فرع عصمت آنهاست و گرنه قرآن
ضمن اینکه «وَلاتُطیعوُا اَمرَ المُسرِفینَ» از فرمان مسرفان و تجاوزگران اطاعت نکنید ؛ الشعرا / ۱۵۲» را
می فرماید، خودش به اطاعت بی چون و چرای غیر معصوم امر نمی کند.
ثالثا: عصمت هیچ ملازمه ای با نبوت ندارد چنانکه حتی با امامت نیز ندارد. زیرا عصمت یعنی مصونیت
از گناه و خطا امری است اکتسابی و در گرو ایمان و اراده قوی معصوم است در نتیجه غیر پیغمبر نیز
می تواند به این مقام برسد چه امام و وصی باشد و چه غیر امام مانند حضرت زهرا(س) که با نص قرآن
(الاحزاب / ۳۳)، معصومه است. چنانکه حضرت مریم(س) نیز از این مقام به نص قرآن: آل عمران / ۴۲
برخوردار بوده است. در خصوص عصمت حضرت زهرا(س) و اهل بیت روایات بسیاری در دست داریم
از جمله حدود ۱۴۰ روایتی که حاکم حسکانی از عالمان بزرگ و سخت کوش اهل سنت آنها را نقل کرده
است.(۷۶)
ایشان از تحقق خطا درباره خویش گزارش می کند.
۹ـ فضایل و کرامات معصومان:
در مقاله مورد بحث با فضایل و کرامات اهل بیت(ع) نیز به صورت
تحقیرآمیز و ناپسند برخورد شده است. (صفحه ۲۱)
در این مورد به اختصار گوییم مواردی که معجزه یا کرامتی بر اساس نقل معتبر درباره پیامبر(ص) و
امام(ع) گزارش شده باشد برای ما قابل قبول است. دلیل ضرورت معجزه و کرامت نیز مقبول افتادن دعوت
پیغمبر(ص) و امام(ع) برای قشر خاصی از مردم است که جویای حقیقت اند لیکن تا امور یاد شده را
مشاهده نکنند قبول دعوت نمی کنند در نتیجه بر اساس قاعده لطف در این مورد نیز خدا زمینه هدایت
شدن و رشد آن گروه خاص را نیز فراهم می کند تا اتمام حجت کرده باشد. آنچه نویسنده بر شیعه خرده
گرفته عینا در کتابهای اهل سنت راجع به فضایل و کرامات پیامبر اسلام(ص) دیده می شود(۷۷) خوب است
وی برای آنها پاسخی بیابد!
درباره علم غیبت ائمه(ع) و جزئیات آن در ابواب مختلف کتاب الحجه کافی (به عنوان مثال) روایات
بسیاری وارد شده که نمی توان آنها را نادیده گرفت جز اینکه استثناءً سند برخی از آنها خدشه داشته باشد.
در نتیجه هو کردن این موضوع آن طور که در مقاله مشاهده می شود بی ارزش است.
۱۰ـ تواتر روایات مهدویت:
فراز دیگری از مقاله مورد بحث کذب و جهل دانستن روایات مربوط به
امام زمان(ع) و غیر متواتر شمردن آنهاست، (رک صفحات ۵، ۶ و ۷).
اولاً: پس از بحث قرآنی و عقلی راجع به ولایت، امامت و مهدویت، حتی اگر هیچ روایتی در موضوع
نداشته باشیم،مشکلی نیست.لیکن از حسن اتفاق و تقدیر نیکوی خدای بزرگ،روایات شیعه و سنی هر
کدام به تصدیق اهل فن در حد تواتر است. (۷۸)
نامقبول است.
ثالثا: سخن کسانی که مثل نویسنده یادشده در روایات خدشه کرده اند باید با همین معیارها بررسی شود
و گرنه ارزشی نخواهد داشت صرفنظر از اینکه اصولاً برخی از آنان مانند ابن خلدون چنین نظری که
نویسنده مدعی است ندارند. (۷۹)
۱۱ـ باورهای یهود راجع به موعود خویش:
آنچه به تفصیل در مقاله مورد بحث درباره باورهای
یهود آمده جای تأمل و بررسی دارد و از این رو کتاب مقدس تحریف شده تشخیص صحت و سقم آنچه
اکنون در دست است کار آسانی نیست، اما در هر صورت اعتقاد استوار مهدویت در شیعه مبتنی بر عقل،
قرآن و حدیث و مستقل از باورهای یهود است، ایرادی ندارد تا از آن دست برداریم، عقلاً و شرعا نیز مجاز
به این کار نیستیم ؛ دفاع از تورات تحریف شده و منابع دیگر یهود نیز دفاع از عملکردهای آنان بر عهده ما
نیست، چنانکه تحریف روایات مهدویت یا سوء برداشت از آنها نیز کار درستی نیست. درباره ویژگیهای
امام زمان(ع) و اقدامات ایشان پس از ظهور پس از اینکه راجع به تولد و راز غیبت ایشان توضیح دادیم
سخن خواهیم گفت تا تفاوتهای موعود قرآن و اسلام با باورهای یهودی بیشتر روشن گردد.
اما صرف وجود شباهت میان دو چیز و دو کس نیز اشکالی تولید نمی کند اگر امام زمان(عج) نشانه هایی
از پیامبران گذشته دارد دلیل حقانیت ایشان است نه عیبش. شما به کتابهای اهل سنت راجع به شباهتهای
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با انبیای گذشته بنگرید به عنوان مثال ابونعیم اصفهانی باب مفصلی را به بازگویی
شباهتهای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با پیامبران سابق اختصاص داده که اتفاقا اظهار نظرها و روایات با ارزشی در آن
دیده می شود(۸۰) آیا باید بگوییم هر شباهتی میان ایشان و پیامبران دیگر نابجا و نشانه ضعف پیامبر
اسلام صلی الله علیه و آله است؟!
۱۲ـ تولد امام زمان(ع) و راز غیبت ایشان:
در مقاله مورد بحث به صراحت وجود امام عصر، حضرت
حجه بن الحسن(ع) انکار شده، ضمن اهانتهای فراوان چیزی که به عنوان دلیل این ادعا بازگو شده روایتی
است که در کافی و برخی کتابهای دیگر شیعه از احمدبن عبیداللّه بن خاقان آمده، به علاوه نقلی دیگر از
«فرق الشیعه» نوبختی، راجع به اختلاف اقوال و آراء درباره امام زمان(ع) و سرانجام اختلاف در مورد نام
مادر امام عصر(ع) سپس گ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 