پاورپوینت کامل عدالت مهدوی و فلسفه تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدالت مهدوی و فلسفه تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدالت مهدوی و فلسفه تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عدالت مهدوی و فلسفه تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۰۹

چیستی «تاریخ» و فلسفه آن، مسأله­ای است که از دیرباز، ذهن بسیاری از اندیشمندان
جهان را به خود مشغول کرده است.

اگر تاریخ را هدفمند و دارای قانون و سیر معین بدانیم، این پرسش به ذهن می­رسد که
این حرکت، به سمت عدالت است یا سمت و سویی ظالمانه دارد؟ و مهم­تر از آن، آیا
تاریخ، از آن جهت که تاریخ است، عدالت مهدوی را بر می­تابد یا با آن سر ناسازگاری
دارد؟

نویسنده در این نوشتار، به بحث درباره نسبت بین تاریخ و عدالت مهدوی می­پردازد و پس
از نقل دیدگاه­های مختلف، نظر اسلام را در این باره شرح می­دهد.

موضوع اصلی مقاله، «عدالت مهدوی در تاریخ»، در فلسفه تاریخ و در تاریخ اجتماعی،
سیاسی و مدنی انسان است. به اعتباری دیگر، موضوع آن تاریخ، فلسفه تاریخ سیاسی و حتی
فلسفه تاریخ مهدویت و عدالت مهدوی است. مراد از فلسفه تاریخ، نگاه مهدوی به تاریخ و
سیر جهانی آن تا سر حد هدایت و دولت نهایی و نگاه تاریخی به عدالت و ساختار نهایی
آن تا سر حد سیاست و نظام سیاسی غایی است. مراد از عدالت مهدوی، اعم از، یکی،
عدالت نگری و نیز عدالت گرایی مهدویت در دوران غیبت و انتظار است و دیگری، عدالت و
عدالت گری و نیز عدالت گذاری مهدوی در آینده نهایی تاریخ، در ظهور و حاکمیت دوران
مهدی بوده و نیز در فلسفه سیاسی مهدوی و مهدویت، به ویژه در نگاه ها و نظریات
گوناگون فلسفی تاریخی و آینده گرا، موعود گرا و منجی گرا است.

پرسش اصلی، «خاستگاه و جایگاه عدالت مهدوی در فلسفه (های) تاریخ سیاسی» بوده یعنی
عبارت از چرایی و چیستی شناسی عدالت، مهدویت، عدالت مهدوی، و نیز تاریخ و تاریخ
سیاسی و فلسفه تاریخ سیاسی و به ویژه نسبت و رابطه این دو و حتی چگونگی آن ها است.
به عبارت دیگر، آیا تاریخ رو سوی عدالت، هدایت و کمال و کارامدی نهایی دارد،
آن گونه که در فلسفه سیاسی و فلسفه تاریخ سیاسی مهدوی و مهدویت موضوعیت داشته و
پذیرفته شده است. یا خیر؛ یعنی برعکس بوده و جهان، رو سوی شر، ظلم و ظلمت و انحطاط
و قهقرا دارد؟ یا این که آینده تاریخ جهان، معلوم نیست و مبهم است؟ بلکه حتی تاریخ،
اصلاً فاقد سیر یا سیر مشخص بوده و پیوست و هدف و نیز قانونمندی ندارد؟ بر این
اساس، جهان چیزی جز توده ای از اجزای ناموزون نیست که به صورت درهم در تعامل و
تأثیر و تأثر متقابل دو و چندین جانبه قرار دارند. در این صورت، تاریخ چیزی جز چینش
زمانی و چه بسا انتزاعی حوادث، بیش نیست.

فرضیه اصلی: «عدالت مهدوی، غایت و نهایت تاریخ و فلسفه تاریخ جهانی و انسانی است».

کلید واژگان: «عدالت»، «مهدویت»، «عدالت مهدوی»، «فلسفه»، «تاریخ»، «فلسفه تاریخ»،
«هستی­شناسی»، «چیستی­شناسی»، «چگونه­شناسی».

عدالت: به معنای تعادل میان ساحات مادی و معنوی، تعادل میان توسعه اقتصادی و تعادلی
فرهنگی، تناسب میان فرد و نقش و آزادی های مشروع فردی با جامعه و عدالت اجتماعی و
با دولت و اقتدار قانونی آن، و توازن میان افراد، گروه های اجتماعی، اجتماعات مدنی
ملی تا سطح بین المللی، امتی و جهانی بر اساس استحقاق و استعداد است.[۲] عدالت به
معنای رفع هرگونه نارسایی تک ساحتی صرفاً مادی و یا ناسازواری تنازع­خیز بوده و به
تعبیر مولای متقیان(ع)، اعطای حق و قرار دادن هر چیزی در موضع درست خویش به شمار
می رود.[۳]

مهدویت: به معنای امید و انتظار سازنده و پویا به عدالت آینده جهانی و انسانی یا
موعودیت متعادل و متعال بوده و مبین دوران زرین نهایی فرارو و نگرش و گرایش بدان
است. هر چند نگرش ها و گرایش های غیر و ضد مهدوی، کمابیش وجود دارد، مهدویت­گرایی
به معنای آینده نگری، موعود و منجی­گرایی، نهایت گرایی و حتی در مواردی کمال و
تکامل­گرایی، پدیده ای فراگیر، ریشه دار و دیرپای است. خواه مهدویت، هدایت و
نهایت نگری و غایت­گرایی راستین با هدایت­گرایی و مهدویت ادعایی و نادرست که خود
اعم از مهدویت­گرایی ناقص و شبه مهدوی یا دروغین و دجالی است.

الف) «تاریخ» حوادث و سیر گذر آن هاست. تاریخ اگرچه مربوط به پیشینه حوادث، اوضاع و
واقعیت های کنونی جهان و دیرینه آن ها بوده، ولی با برخورد علمی و پدیده شناسانه،
به ویژه با نگاه فلسفی، هستی­شناسانه و چیستی­شناسانه با آن، می توان از گذشته به
عنوان پیشینه و پشتوانه اوضاع کنونی و شناسایی و عبرت­آموزی از آن بهره جست. حتی با
برخورد پدیده­شناسانه با پدیده هایی همچون تاریخ، مهدویت، عدالت و عدالت مهدوی، چه
بسا بتوانیم تا حدود زیادی در قیاس پیشینه و در تداوم سیر و راستای واقعی تاریخی و
واقعیات کنونی، به آینده­نگری، تحلیل و پیش بینی آینده های نزدیک و دور و نیز در
گستره های کوتاه برد و بلند برد، حتی در مورد حد نهایی سیاسی و اجتماعی انسانی
پرداخت. مراد از تاریخ (مهدویت)، حوادث سیاسی و اجتماعی انسان ها، اجتماعات انسانی
و جامعه جهانی و نیز سیر، تداوم و تکامل کلی و نهایی آن است. مراد از عدالت، عدالت
مهدوی، عدالت سیاسی و اجتماعی انسانی بوده که در بستر عدالت در نظام طبیعت و در
گستره نظام آفرینش و جهان هستی جریان داشته و در نهایت در سراسر جهان انسانی در
سراسر زندگانی و هستی سیاسی انسان و جامعه بشری گسترش یافته و ریشه خواهد دوانید.
عدالتی که ایجاب و ایجاد آن به اشکال گوناگون، دغدغه و داعیه تمامی نظریه ها و
نظام های سیاسی در هماره تاریخ و در گستره جغرافیای سیاسی جهانی بوده و همچنان هست.
دغدغه و داعیه ای که مطالبه آن، مطلوب همگان و مطلوبیت آن، مورد مطالبه همگانی
بشریت و آحاد، گروه­ها و جوامع بشری بوده، هست و خواهد بود.

ب) پدیده ها و پدیده­شناسی سیاسی یا علم تاریخ و مهدویت و از جمله عدالت و عدالت
مهدوی به معنای اعم، نظام و آمیزه ای متشکل از مراتب سه­گانه هستی و هستی شناسی،
چیستی و چیستی­شناسی و چگونگی و چگونه­شناسی است. فلسفه سیاسی تاریخ یا فلسفه تاریخ
سیاسی و نیز فلسفه (سیاسی تاریخ) مهدویت، در پاسخ به پرسش از چرایی و چیستی آن ها،
به مراتب دو­گانه هستی­شناسی و چیستی­شناسی این پدیده های تاریخ می پردازد. شناخت
فلسفی از جمله در مورد تاریخ، مهدویت و عدالت، بدین ترتیب، بنیاد نظری یا نگاه و
بینش ما را در زمینه تاریخ، مهدویت و عدالت مهدوی، تبیین، اصلاح و تنظیم می کند.
کما این­که دانش و فن تاریخ، مهدویت و عدالت، با تاریخ­نگری و مهدویت نگری و به
ویژه به تاریخ (و مهدویت) نگاری، آگاهی های تاریخی ما تأ مین ساخته و یا آگاهی های
ما را نسبت به چگونگی واقعیت، وقوع و تحقق عینی تاریخ و مهدویت، یعنی سازوکار و روش
عملی تاریخ و سیر و ساختار آن تصحیح، ترسیم و تنظیم می کند و افزایش می دهند. با
شناخت چرایی، چیستی و چگونگی گذشته و سیر آن، و در قیاس با آن، به تحلیل حالیه و بر
این اساس و در این راستا به صورت تخمینی و احتمال، به پیش­بینی وضعیت آینده ممکن
پرداخته می شود. فلسفه سیاسی، فلسفه تاریخ و فلسفه مهدویت، بنیاد نگرش و بینش
سیاسی، تاریخ سیاسی و مهدوی را تعیین و ترسیم می نماید. چنان که فن و دانش سیاسی،
تاریخ سیاسی و مهدویت، آگاهی های عینی ما را در این زمینه ها تأمین می کند و در جهت
تطبیق علمی و حتی تحقق عملی بینش سیاسی ما با واقعیات عینی و جاری، آموزنده و
کارساز خواهند بود. عقل آدمی، به صورت فطری، اصل ضروریات اولیه، همچون ضرورت امنیت،
نظم، عدالت، امانت و وحدت یا رابطه علی، به ویژه علت فاعلی و علت غایی در عرصه
پدیده های انسانی، اجتماعی و سیاسی را درک می کند. همچنان که اصل ضرورت و هستی یا
وجود مبدأ عالم، توحید، معاد، نبوت، عدالت و امامت را اجمالاً و به صورت کلی
درمی یابد. لکن برای درک چیستی، حدود و مفاهیم آن ها به صورت تفصیلی، نیازمند منبع
وحی و منشأ علم الهی معصوم است. چنان­چه در درک عینی و عملی و تطبیق خارجی آن ها چه
در طبیعت و چه تعمیم آن در زندگی اجتماعی و سیاسی خویش، نیازمند عبرت و تجربه­آموزی
از آیات و نشانه های عینی آن اصول است که با مطالعه در آفاق و انفس به دست می آیند.
بنابراین این اندازه از درک و دریافت هستی و هستی­شناسانه که بنیاد عقلانی و فطری
درک و مطالبه مهدویت و عدالت مهدوی بوده و در عین حال، بنیاد عقلانی و فطری فلسفه
تاریخ سیاسی و مهدویت به شمار می آید، در نگاه اسلامی، عموم بشری و عموم تاریخی
است. تبیین مفاهیم، حدود یا چیستی و تفصیل چیستی­شناسانه این بنیادها و ادراکات
اجمالی، نیازمند وحی، علم و هدایت الهی بوده که در قالب رسالت و نبوت و در شکل دین
و شریعت، به منظور روشن­گری و هدایت تشریعی بشریت، از طریق پیامبران، رسولان و
اولیای الهی و امامان معصوم(ع) در اختیار بشریت قرار گرفته اند. بدین ترتیب،
انسان ها به طور یقینی، ولی به صورت اجمالی در زمینه بنیادها و ضرورت مهدویت، به
عنوان غایت و علت غایی و نیز ضرورت عدالت و امنیت و مانند این ها، دارای نگرش و در
نتیجه گرایش کلی و مشترک هستند. مکاتب مدنی به ویژه دینی با تبیین و تفصیل این
بنیادها، خواه به صورت حقیقی و خواه غیر و ضدحقیقی، یعنی پنداری یا توهمی، سبب
پیدایی رویکردهای دوگانه حقیقی و ناحقیقی و رهیافت های سه گانه یقینی، پنداری و
توهمی در زمینه آینده گرایی، مهدویت موعودیت و فلسفه تاریخ و از جمله در زمینه
عدالت می گردند. مکتب های الهی، به ویژه مکتب دینی مدنی متکامل و نهایی اسلام
محمدی(ص) در رهیافت شیعی و امامت، علاوه بر تبیین و تفصیل نوعی مهدویت، و ورای
پیش بینی فلسفی تاریخی و تحلیل علمی تاریخی به پیش گویی و خبررسانی در زمینه مصادیق
کلی و حتی برجسته و نیز شاخصه ها و اشکال و سیاست ها مهدوی و همچنین شخصیت مبرز
حضرت مهدی(عج ا…) و ویژگی ها و مشی آن حضرت پرداخته اند. مکاتب تحریفی و انحرافی
به ویژه نظریه ها و نظام های سیاسی اومانیستی، که خود را از نعمت منبع علمی وحی و
از برکت هدایت الهی محروم کرده اند، نارچار در حد وسط، یعنی تبیین مفاهیم سیاسی،
اجتماعی و انسانی، عموماً از جمله در زمینه مهدویت و نیز پیش گویی های راستین در
این راستا، دچار اشکال گوناگون انحراف نظری و عملی سیاسی، اعم از نسبیت­گرایی مطلق،
شکاکیت و نیهیلیسم بدبینانه یا خوش­باورانه و راست­روانه یا کژتابانه (و چپ روانه)
رادیکالی یا محافظه­کارانه گشته و می گردند. هرچند به ظاهر، گاه درک قریب به درستی
در فلسفه تاریخ از جمله در زمینه مهدویت، آینده­نگری و عدالت نهایی و مهدوی داشته
باشند. درکی که بسیط و غیریقینی بوده و چه بسا در معرض چالش و تردید قرار داشته و
به همان میزان سست بنیاد، لرزان و در معرض فروپاشی است. حال این­که در نگاه و نظریه
مدنی و راهبردی الهی و به ویژه در مکتب و بینش رسای اسلامی و شیعی، درک علمی و
فلسفی تاریخ از مهدویت و عدالت مهدوی، هم حقیقی و بنیادین بوده و هم جوهری یا ماهوی
و یقینی است. همچنین شناختی واقعی و عملی به شمار می رود. به همین سبب، این­چنین
جریانی، با وجود پیروان خود، رهبران و پیشتازانی مصمم، استوار و پایدار دارد. بدین
ترتیب، دو رویکرد و سه رهیافت علمی به معنای مطلق در زمینه سیاسی و مهدوی و از
جمله در فلسفه تاریخ عمومی و مهدویت شکل گرفته و در جریان است: یکی رویکرد علمی و
از جمله فلسفی و فلسفی تاریخی که می توان از آن به رویکرد علمی، فلسفی و فلسفی
تاریخی حقیقی و یقینی تعبیر کرد. این رویکرد هم به صورت عقلی و استدلالی، هم به
صورت وحیانی و استنادی یعنی با تفسیر و اجتهاد متون دینی و هم به صورت تجربی،
استقرایی و مشاهده تاریخی و سیاسی ملی تا جهانی، به طور توأمان و به شکل مراتب سه
گانه علمی و روشی، به بحث و بررسی در این خصوص می پردازد. دیگری رویکرد غیر یا ضد
علمی و فلسفی که یکی رهیافت پنداری و ظنی بوده و شبه علمی است.

این صدف ها نیست در یک مرتبه

در یکی در است و در دیگر شبه (مولوی)

دیگری رهیافت توهمی به تعبیری قرآنی و اساطیری و افسانه­سرایی بوده و ضد علمی
است.[۴]

دیو بر شبه سلیمان کرد ایست

علم مکرش هست علمناش نیست (مولوی)

ج) فلسفه تاریخ، به اعتباری دیگر به بحث و بررسی هدفمندی، قانون مندی و نظام مندی
تاریخ پرداخته و همچنین سیر و ادوار تاریخی و پیوستگی یا گسستگی و نیز تکاملی یا
غیرتکاملی بودن آن را واکاوی می نماید و هستی و چییستی یا منشأ علمی و نظری، مبدأ
عملی و عینی و نیز مبنا، مفهوم و حدود آن ها را وارسی می کند. کما این­که دانش و
نیز فن تاریخ بدین اعتبار، در پی کشف قوانین و نظام های واقعی حاکم بر تاریخ و
چگونگی، یعنی سازکار و روش وقوع آن ها بوده یا تا حدودی در پی ترسیم و توجیه ادوار
تاریخی و نشان دادن پیوستگی یا گسستگی عینی و عملی آن در واقعیت است. بر اساس نوع
برخورد علمی با تاریخ و فلسفه آن، سه راهبرد فلسفی تاریخی (سیاسی)، به معنای مطلق
وجود داشته و در جریان است: اول، فلسفه تاریخ و تاریخی و سیاسی که با برخورد
بنیادین، جامع، نظام مند و هدف مند با سیر و ساختار هستی و حیات آدمی و سیاسی و سیر
و تاریخ آن، قابلیت و ظرفیت آینده ای متعادل و متعالی را فراروی بشریت و جامعه
جهانی انسانی به تصویر می کشد. این نگاه معتقد و مدعی قانون مندی، نظام مندی و
هدف مندی تاریخ و حتی سیر گسست ناپذیر آن است، ولی این سیر لزوماً به صورت تک خطی و
مستقیم نبوده، بلکه قطعاً و ضرورتاً بایستی دارای فراز و فرودها و راست­روی ها و
کج تابی های بسیاری در فرا راه خویش بوده و خواهد بود. چرا که فلسفه حیات، آزمون
الهی و ایمان و عملی صالح انسان، خواه به صورت فردی و حتی شخصی یا گروهی، اجتماعی و
امتی تا سر حد جهانی، ذاتی بوده و اجتناب ناپذیر است. این­چنین ضرورتی، زمینه ها و
امکان حرکتی پیوسته، ولی پرپیچ و خم و در نهایت پیروزی را فراروی جامعه جهانی و
جهان بشری فرانمود و قرار می دهد. چشم انداز نهایی جهان گرایی مهدوی، بر اساس مدل
همبستگی و حتی پیوستگی جهانی و انسانی بشریت، بر این اساس بوده و در این راستا است.
دوم، تفلسف تاریخ و تاریخی و سیاسی، که با نگاه طبیعت­انگارانه تک­ساحتی و صرفاً
اقتصادی یا مادی و دنیوی سیر و ساختار سکولاریستی، اومانیستی انسان و جامعه انسانی
و تاریخ آن را جست و جو کرده و بهشت شدادی را پیش روی بشریت به تصویر می کشد.
انگاره تا حد پنداره فرایند جهانی شدن اقتصاد و توسعه جهانی اقتصاد، یا توسعه صرفاً
مادی، تک ساحتی و ابزاری، در این راستا مطرح شده و بر این اساس توجیه می گردد. سوم،
سوفیسم و سفسطه تاریخ و تاریخی و سیاسی، که با نگاه داروینیستی، هژمونیک و تنازعی،
نظام سلطه جهانی و جهانی­سازی سیطره­جویانه و استبدادی را، فراروی بشریت
برمی نمایاند و برمی تاباند. استراتژی جهانی­سازی آمریکایی نومحافظه­کاری و
یکه­تازی های اشغالگرانه میلیتاریستی کنونی، ریشه در این توهم افسانه گون و آلود و
تعصبات و تصلب ایدئولوژی های نئوصهیونیستی و صهیونیسم مسیحی دارد. [۵]

بدین ترتیب، دو گونه برخورد متعارض نظری و به تبع آن، سیاسی در تاریخ و با تاریخ
صورت گرفته و می گیرد. این دو برخورد همچنین نسبت به فرایند سیاست و هدایت و به
خصوص مهدویت و از جمله عدالت مهدوی در جریان است. این برخوردها بسان دو رویکرد حتی
با آینده نگری و نیز موعودگرایی رایج بوده و هست: یکی ـ رویکرد متعالی یا رویکرد هم
متعادل و هم متعالی. این رویکرد علمی و عملی حقیقی و یقینی بوده و رهیافت فلسفی
نظری و عملی سیاسی، فلسفه تاریخی و فلسفه مهدویت را در برمی گیرد. دیگری رویکرد
نامتعالی یا رویکرد هم نامتعادل و هم نامتعالی و به اصطلاح طبیعی. این رویکرد
غیرعلمی و غیریقینی به شمار می رود. از جمله، در زمینه های فلسفی تاریخی سیاسی
مهدویت. رویکرد نامتعالی، خود شامل رهیافت غیرعلمی تا رهیافت ضد عملی است؛ یعنی
شامل رهیافت پنداری و ظنی و از جمله تفلسفی سیاسی، تاریخی و مهدویت تا رهیافت توهمی
و اساطیری یا افسانه گون و افسون­گرا و از جمله سوفیسم و سفسطه سیاسی، تاریخی و
مهدویت است. این دو رهیافت پنداری و توهمی سیاسی، تاریخی و حتی مهدوی و آینده نگر و
عدالت آن نیز با هم کاملاً متعارض خواهد بود. بنابراین در این زمینه ها، همواره با
دو رویکرد متابین و متناقض و سه رهیافت متضاد، متعارض و حتی متنازع رو به رو هستیم.

همان­گونه که اشاره شد، رویکرد نامتعالی علم و فلسفه سیاسی، تاریخ، عدالت و مهدویت
یا آینده، منجی و موعودنگری و گرایی، شامل نگرش ها و گرایشات الهی تحریفی و یا بشری
انحرافی است. مکاتب بشری به ویژه مدرنیستی اعم از رهیافت های غیر یا ضد مهدوی و نیز
رهیافت های مهدوی به معنای آینده نگر، منجی گرا و حتی موعودگرای پنداری یا توهمی و
در واقع شبه مهدوی و مهدویت دروغین، دجالی و ادعایی است. تمامی این رهیافت ها،
زیرمجموعه و خرده جریانات رویکرد نامتعالی سیاسی، فلسفه تاریخ و عدالت یا حتی
مهدویت و آینده نگری است. رهیافت های بشری و به ویژه مدرنیستی، رهیافت طبیعی یا
طبیعت­انگارانه فلسفه تاریخ و عدالت نهایی و مهدوی به شمار می رود. عدالت و عدالت
مهدوی و نیز فلسفه تاریخ و مهدویت، بر اساس تمامی رهیافت های رویکرد نامتعالی
مزبور، با دو دسته راهبرد پنداری و توهمی خواه خوش­باورانه (اُپتی میسم Optimism)
یا بدبینانه (پسی میسم Pasimism) به بررسی عدالت و مهدویت و عدالت مهدوی و از جمله
در زمینه مهدویت و عدالت­نگری و مهدویت و عدالت­گرایی از یک سو و تاریخ و فلسفه
تاریخ سیاسی از دیگر سو و رابطه یا نسبت میان این دو پرداخته اند:

۱. راهبرد پنداری خوش­بینانه، توسعه و عدالت تک­ساحتی مادی، ابزاری، دنیوی و
احیاناً لوازم آن همچون امنیت، صلح و آزادی طبیعی و بشری را حد نهایی تاریخ و عدالت
تلقی می نماید. در این رهیافت، خوشبختی به معنای خوش­حالی و خوش­زیستی، حد نهایی
زندگی و تاریخ به شمار می آید. [۶]کمونیسم نهایی بی طبقه و جهانی در نظر و نگاه
مارکسیسم، از این جمله است. همین­طور فرآیند جهانی شدن اقتصادی جاری به شکل هماهنگی
و همکاری و تقسیم کار اقتصادی جهانی مطلوب آن را می توان در این بخش بررسی کرد.

۲. راهبرد توهمی و سوفیستی خوش­بینانه، تسلط و به اصطلاح عدالت طبیعی، داروینسیتی و
تنازعی استکباری و استبدادی زورمدارانه و احیاناً لوازم آن از قبیل قدرت یا زور و
سلطه و سازمان و نیز ابزار مربوطه را حد نهایی تاریخ و عدالت تلقی می کنند. نظریه
پایان تاریخ لیبرال دموکراسی فوکویامایی و جنگ تمدن های هانتینگتونی و نیز سیاست
جهانی قدرت مورگنتایی، در این بخش جای می گیرد. همین­طور فرابرد جهانی­سازی
آمریکایی و در واقع اقتصادی­سازی جهان به شکل وابستگی جهانی، ادغام و یک­گونگی و
غربی­سازی جهانی به گونه استبداد و نظام سلسله مراتبی جهانی مطلوب آن می تواند در
این زمینه و در این راستا به شمار آید. یک جانبه­گرایی های یک­تازانه و میلیتاریسم
یا نظامی­گری های اشغالگرانه نومحافظه­کاری آمریکایی در سطح جهانی به ویژه در منطقه
خاورمیانه، جهان اسلام و خلیج فارس، در حال حاضر را نمود این چنین رهیافت، بنیادی
می توان تلقی نمود. [۷]

۳. راهبرد پنداری بدبینانه، نسبت به آینده و نیز تاریخ و فلسفه تاریخ پسامدرنیستی
از جمله در نگاه و نظریه میشل فوکویی و گسست تاریخی وی را بایستی در این زمره
قلمداد نمود.

۴. راهبرد توهمی بدبینانه، تاریخ و آینده آن را قهقرایی و رو به تیرگی و نیهیلیسم
یا پوچی، گیجی و اغتشاش معرفتی، معنوی و سیاسی می انگارد. خواه قائل به سیر و پیوست
تاریخی باشند یا گسست، بی هدفی، بی نظمی یا آنارشی و هرج و مرج تاریخی، سیاسی و
نهایی را در نظر بگیرند. نیچه و اشپنگلر، برترین نمونه و نماد این رهیافت به شمار
می آیند.

همان­گونه که اشاره شد، رویکرد نامتعالی فلسفی تاریخ، عدالت و مهدویت و رهیافت های
دوگانه­پنداری و توهمی آن و نیز راهبردهای چهارگانه خوش­باورانه تا بدبینانه آن ها،
ریشه در نگرش و گرایش تحریفی و انحرافی به ویژه ماتریالیستی، ناتورالیستی و
اومانیستی مدرنیستی یا مادی، طبیعی و به خود واگذاشتگی انسان در هر دو شاخه
لیبرالیستی و سوسیالیستی فلسفه و عمل مدرن در غرب دارد. نگرش و گرایشی که از
سکولاریسم و لائیسیته یا جدایی دین، معنویت و اخلاق از سیاست، دولت و قدرت در تاریخ
و به ویژه در حال و آینده تغذیه نموده و در تمامی نظریه ها و نظامات سیاسی مغرب
زمین بازتاب دارد.

رویکرد متعادل و متعالی پاورپوینت کامل عدالت مهدوی و فلسفه تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، نگرش و گرایشی میانه­روانه یا
اعتدالی و تعالی­بخش است. این رویکرد بر این اساس، رهیافت بدبینانه و رهیافت
خوش­باورانه رویکرد نامتعالی و طبیعت­انگار فلسفی تاریخ، عدالت و آینده یا مهدویت
را برنمی تابد. رویکرد متعالی، رهیافتی حقیقی یا واقعی حقیقی نسبت به تاریخ و سیر،
فلسفه و آینده آن و نیز نسبت به عدالت، سیاست، مهدویت و حد نهایی بشریت است. بدین
ترتیب، رهیافتی خوش­بینانه به معنای امیدوارانه به تاریخ و آینده بشریت به شمار
می رود که معتقد و مدعی عدالت جهانی در شکل جهانی­سازی حقیقی و یقینی بوده و مروج
جهانی­سازی به شکل همبستگی تا حد پیوستگی جهانی است. عدالت در این رهیافت، دستیابی
جامعه جهانی و انسانی، به کمال لایق و شایسته خود و نیز به کارآمدی لایق و شایسته
خویش است. آن­گونه کمال و کارآمدی که با کشف، باروری و بهره برداری بهینه و حداکثر
از تمامی استعدادهای مادی و معنوی درونی و برونی انسانی و جامعه بشری صورت
می پذیرد. چنان­چه بهره وری و اثربخشی در جهت توسعه هر چه بیشتر اقتصادی، عمرانی و
ابزاری، توأمان با تعادل سیاسی به ویژه میان توسعه اقتصادی و در جهت تعالی فرهنگی و
اخلاق جهانی انسان ها و جهان انسانی صورت می پذیرد. بدین­ترتیب اساس و ارکان عدالت
اجتماعی مهدوی را، عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی و عدالت فرهنگی میان آحاد افراد،
گروه های اجتماعی و جامعه و نیز دولت تشکیل داده و شاکله آن توسعه متعادل و متعالی
یا تعالی توسعه است. برخی از صاحب نظران فلسفه تاریخ سیاسی با نگاه آینده نگری و
مهدویت­گرایی، همچون «کارل یاسپرس»، «ویل دورانت»، «تاین بی» و «سورو کین»، نسبت به
جریان مدرنیسم غربی و اولویت سیطره ساحت مادی آن و بی عدالتی، تبعیض ها و بحران های
ناشی از آن، بدبین بودند و دست کم با سوء ظن به آن می نگرند؛ ولی در عین حال و
متقابلاً نسبت به آینده بشریت، حالتی انسانی تر، لطیف تر، فرهنگی و اخلاقی و
عادلانه تر و در عین حال جهانی را پیش­بینی می نمایند. اینان را می توان به یک
اعتبار کمابیش در زمره عدالت گران متعادل و متعالی در فلسفه تاریخ به شمار آورد.
رویکرد متعالی پاورپوینت کامل عدالت مهدوی و فلسفه تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint با سه رهیافت اصلی قرآنی، روایی و نظری،
به بررسی عدالت، مهدویت و عدالت مهدوی از یک سو و به وارسی تاریخ یا تاریخ انسانی،
اجتماعی و سیاسی یا مدنی و در نهایت به کالبدشکافی سیر و ساختار فلسفی تاریخ یا
فلسفه تاریخ سیاسی از دیگر سوی می پردازد. این رهیافت های سه گانه، در همین حال به
رابطه یا نسبت میان این دو نظر داشته اند.

اول ـ در رهیافت راهبردی قرآن، بسان کتاب مکتب راهبردی اسلام، از همان اوان، یعنی
در سوره حمد، به عنوان فاتحه الکتاب یا مدخل و پیش درآمد کتاب، ام الکتاب، مرجع و
گزیده قرآن، اساس الکتاب، بنیان و چهارچوبه موضوعی نظریه قرآنی و سبع المثانی، نقاط
عطف و سیر تحول نظریه و نظام رهبردی مکتب و کتاب الهی و اسلام، همان دو جریان و دو
رویکرد نظری و عملی هادین و ناهادین اعم از دو رهبرد متعارض ضالین یا گمراهان و
مغضوبین یا بدراهان و ستم­گران را در ساختار راهبردی تاریخی و جهانی ترسیم و معرفی
می نماید. قرآن از هادین، که صراط و راه مستقیم و سیاست هدایت را به عنوان نعمت،
درک و دریافته و راهروی می کنند به مقتصدان و میانه­روان متعادل و تعالی­گرا تعبیر
می کند و از ناهادین، که صراط غیرمستقیم یا گمراهی تا ضد مستقیم و بدراهی و بیراهی
را پیشه خود ساخته اند، با عنوان و به عنوان یک سویه­نگری افراط­گران و یا متقابلا
تفریط­گران یاد می کند. دو رویکرد با سه رهیافت یا سه جریان معارض که سرتاسر تاریخ
پیشامهدی از پگاه تاریخ به ویژه در سیر تاریخ بدو مدنیت پیشاتاریخ تا خاتمه غیبت و
ظهور منجی موعود فراتاریخ، جریان داشته و پیشروان و پیروان آن ها، بر این اساس در
این راستا، پیوسته در تنازع با هم به سر می برند. رویکرد و رهیافت نخست، اساس هدایت
و مهدویت نگران یقینی و عدالت­گرایان حقیقی و راستین و حکمت­بنیاد و تعالی­گرا را
تشکیل می دهد. رویکرد دوم و رهیافت های دوگانه آن زیرساخت و ماهیت یا چیستی و مبانی
هم نگرش ها و گرایش های تاریخی و سیاسی غیر یا ضدمهدی و هم نگرش ها و گرایشات مهدوی
دروغین یا شبه مهدوی یا مهدوی نمایی های ادعایی را تشکیل داده و تبیین می سازند.

مولوی، به همین مناسبت در حکمت خلافت آدمی و در تفسیر ]اذ قال ربک انی جاعلٌ فی
الارض خلیفهً[ می سراید:

پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای تا بود شاهینش را آیینه ای

پس صفای بی حدودش داد او وانگه از ظلمت ضدش بنهاد او

دو علم بر ساخت اسپید و سیاه آن یکی آدم دگر ابلیس راه

در میان آن دو لشکر گاه رفت چالش و پیکار آن چه رفت رفت

همچنان دور دوم هابیل شد ضد نور او قابیل شد

همچنان این دو علم از عدل و جور تا به نمرود آمد اندر دور دور

ضد ابراهیم گشت و خصم او و آن دو لشکر کین گزار و جنگ جو…

دور دور و قرن قرن این دو رفیق تا به فرعون و به موسای شفیق…

همچنان تا دور و طور مصطفی با ابوجهل آن سپهدار جفا…

که بمردیم اغلب ای مهتر امان باقی اش از دفتر تعبیر خوان

تو نظر داری و لیک امعانش نیست چشمه ای افسرده است و کرده است

زین همی وید نگارنده فکر که بکن ای بنده امعان نظر

تن بمردت سوی اسرافیل ران دل فسردت سوی خورشید روان

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.