پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران، جلوه هایی از الطاف امام عصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران، جلوه هایی از الطاف امام عصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران، جلوه هایی از الطاف امام عصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران، جلوه هایی از الطاف امام عصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۳

اشاره

انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی( از حوادث کمنظیر تاریخ این مرز و بوم
است که توانست رژیم پهلوی را -که قدرتهای بزرگ شرق و غرب، مدافع آن بودند و تا بن
دندان مسلح بود- به گورستان تاریخ فرستد و بساط کهنه شاه و شاهبازی را برای ابد از
این کشور بیرون بریزد.

درباره علل و عوامل ظاهری و مادی انقلاب اسلامی تا کنون فراوان سخن گفتهاند؛
اما جا دارد درباره ابعادناشناخته و پنهان این جنبش تاریخساز – که رهبر فقید
انقلاب، آن را انفجار نور و معجز الهی مینامید- نیز تحقیقات شایسته انجام
گیرد. در طول این انقلاب سترگ، شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که در مجموع، به
گونهای شفاف و اطمینان بخش، از امدادهای غیبی نسبت به ملت و کشور به پاخاسته ایران
حکایت میکند و نشان میدهد که آن تحرّک عظیم و بیسابقه، موجی برخاسته از الطاف
بیکران خداوند و اولیای معصوم وی- به ویژه حضرت امام مهدی( – به مردم ستمزده این
دیار بوده است.

مکاشفات، رؤیاه و پیشگوییهای شگفت -که در طول سالهای سرد و سیاه ستم شاهی
برای اهل دل رخ داده- به ویژه تحول روحی شگرف که در دوران نهایی انقلاب (سال
۱۳۵۶ به بعد) بین اقشار گوناگون ملت ایران پدید آمد، همگی کاشف از آن است که نباید
همپای علل واسباب ظاهری این تحرک- بلکه مقدم و مسیطر بر آن- نقش عوامل غیبی و
نهانی را در پیشبرد جنبش نادیده گرفت.

مقاله حاضر، به بحث درباره جنبه غیبی انقلاب اسلامی پرداخته، و سخن را نیز، از
همین تحول روحی عمومی آغاز میکنیم.

الطاف غیبی به انقلاب اسلامی، در کلام امام خمینی

پیشوای فقید انقلاب اسلامی، امام خمینی، از هنگام ورود به پاریس (مهر۵۷) تا زمانی
که به ایران بازگشته، جمهوری اسلامی را پی افکند و با خون دل به حراست آن پرداخت،
در سخنرانیهای خویش مطلبی را (عبارات گوناگون و مضمون و استدلال واحد) مکررمطرح، و
بر آن تأکید کرده است، و آن، این که انقلاب اسلامی، رویدادی اعجازانگیز و فراتر از
محدود تنگ امور مادی بوده۱، و دست غیبی الهی به وسیله امام عصر( در ایجاد و گسترش
آن دخالت دارد. آن بزرگوار، پیروزی انقلاب اسلامی را اعجاز بزرگ قرآن و مائد
بزرگ آسمانی۲، نصرت اعجازآمیز اسلام بر کفر۳، و تحفه خدا از عالم بال۴ به
مردم ایران میخواند و برای اثبات آن، برچند واقعیت ملموس و عینی انگشت مینهاد که
میتوان آنها را به این گونه، دستهبندی کرد:

۱. نخستین نکتهای که امام راحل بر آن تأکید میکند، اتفاق و یکپارچگی عجیب مردم
ایران در سراسر کشور و بروز حس تعاون در آنها برای مبارزه با رژیم پهلوی، تمنای
حکومت اسلامی، و خدمت خالصانه به هموطنان در سالهای ۵۶ به بعد است.

به گفته امام، پیش از آن تاریخ، هر گروه و طبقهای، ساز خود را میزد و راه خود را
میرفت. دلها از هم دور بود و طبقات مختلف، از هم بیگانه، بلکه بدبین بودند؛
دانشگاهیان و روحانیان، ؛ همدیگر را قبول نداشتند. در سالهای ۵۶ و ۵۷ ناگهان دلها و
زبانها یکی شد و طبقات و اقشار مختلف کشور- دانشگاهی و روحانی، باسواد و بیسواد،
شهری و روستایی، صنعتگر و کشاورز و پزشک و مهندس، نظامی و غیرنظامی، زن و مرد، پیر
و جوان و حتی کودکان خردسال- یکباره روی شعار مرگ بر شاه و نابود باد رژیم
پهلوی وحدت یافتند و یکدل و یکزبان، خواستار سقوط رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت
اسلامی شدند.۵

موج قیام بر ضد رژیم و تمنای نظام اسلامی، در قالب تظاهرات شبانه روزی، حتی به
دههای کوچک و دورافتاده کشور، راه یافت. در همین راستا، حس همدلی و تعاون عجیبی بین
مردم ایجاد شد. حتی جوانانی که سالها در اروپا و آمریکا تحصیل کرده بودند، شوری
شگفت یافتند که به ایران بازگشته و به ملت خویش خدمت کنند؛ به روستاها بروند و با
کشاورزان بجوشند؛ مشکلات آنان را بر طرف سازند؛ مداوایشان کنند؛ همپای آنها بیل
بزنند، و خلاصه برای پیشرفت این مملکت فداکاری کنند.۶

امام راحل در تبیین مسأله، نمونههای جالبی از این اتفاق و اتحاد ملی را (به نقل از
کسانی که در کوران انقلاب، در ایران میزیستند و گاهی مشهودات مستقیم خویش) نقل
میکند. از جمله آن که، در یکی از تظاهرات، دیده شد پیرزنی با کاسهای پول خرد در
دست، در مسیر ایستاده است. ناقل مطلب، نخست تصور میکند که وی گدایی میکند؛ اما جلو
که میرود معلوم میشود گدا نیست. ماجرا را از وی میپرسد، پیرزن میگوید: این مردم که
میبینید ساعتها است برای تظاهرات از خانه خود بیرون زده، و از خانواده و بستگان
خویش دور و بیخبرند. این پولها، سکههای دوریالی و پنجریالی است که آوردهام تا اگر
خواستند، به وسیله آن به بستگان یا دوستان خود تلفن بزنند و آنان را از نگرانی
بیرون آورند. دیگری نقل میکند در یکی از تظاهرات، شخصی یک ساندویچ در دست داشت. آن
را تکه تکه کرد و به دهها نفر داد؛ در حالی که ساندویچ خوراک یک نفر است و برای
بسیاری، یک ساندویچ نیز کم است. میگفت: صحبت این نبود که من بخورم و بقیه هیچ. نه،
همه هر چه داریم با هم می خوریم.۷ مردمی که در کوچه و خیابان تظاهرات میکردند، اهل
محل به آنها آب و نان میرساندند.۸ خلاصه یک حس تعاون عجیب، همه طبقات را فراگرفته
بود.حضرت امام (در ۲۹/۱/۵۸) فرمود:

من در پاریس که بودم و می شنیدم که تمام مردم بلاد- از آن اقصا بلاد تا مرکز، از
دهات کوچک تا شهرستانهای بزرگ- همه با هم متحد شدند و یک کلمه میگویند و آن اینکه
سلسله پهلوی، نه و جمهوری اسلامی، آری من آنجا این طور فهمیدم که این دست، دست غیب
است. انسان نمیتواند این وحدت را تحصیل کند. انسانها شعاع فعالیتشان محدود است.
ممکن است یک شهر را، یا یک استان را… به وحدت کلمه برساند. ممکن است یک گروه از
مردم را وحدت کلمه در آنها ایجاد کند؛ لکن یک کشور سی و چند میلیونی- با اختلاف
گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها- همه با هم مجتمع شدند
و همه با هم دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند. این نیست، الاّ اینکه دست غیبی
در کار است؛ خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان(.۹

۲. نکته دیگر، تحول روحی عجیب در مردم ایران از حالتترس و هراس، به شجاعت
تهور برابر رژیم پهلوی و ساواک جهنمی و نیز حامیان قدرتمند خارجی او (آمریکا،
انگلیس، شوروی…) بود. پیش از سال ۵۶ یک پاسبان، به بازار تهران میآمد و برای مثال
میگفت: فردا چهارم آبان است و باید همه چراغانی کنید و هیچ کس جرأت سرپیچی از این
فرمان نداشت و همه اطاعت میکردند؛ اما همان مردم، از خانه و مغازه بیرون میریزند و
برابر توپ و تانک و مسلسل میایستند و با غریو مرگ بر شاه در و دیوار را به لرزه
میافکنند، یعنی قله رژیم شاهنشاهی را هدف میگیرند و بعد هم که یکی گلوله میخورد،
دومی و سومی پیش میآید و جای او را میگیرد. پیش از آن، از ترس ساواک، همه از هم
پرهیز میکردند؛ حتی گاه پدر از پسر، و پسر از پدر حساب میبرد، و از گشودن عقده دل
نزد وی پرهیز می کرد؛ اما ناگهان، همه این ترسها فرو ریخت و همان مردم- در حالی که
نه از شاه و ارتش و ساواک جهنمی او ترسیدند و نه هیبت ابرقدرتهای پشتیبان وی هراسی
داشتند- به میدان آمدند و با شهامتی چشمگیر و مثالزدنی پنجه در پنجه رژیم تا پهلوی
افکندند.۱۰ به ویژه، روحیه شهادتطلبی در مردم (به خصوص جوانها) شگفتیها آفرید. امام
( نقل میکند:

پس از انقلاب، دختر و پسری نزد من آمدند که بینشان صیغه عقد جاری کنم. زمانی که
مراسم اجرای عقد تمام شد، عروس، کاغذی نوشت و به دست من داد. وقتی پس از رفتن آنها
کاغذ را نگاه کردم، دیدم نوشته است که: آقا! من عاشق شهادتم و دعا کنید من شهید
شوم.۱۱ درهمین راستا، بسیاری از خانمهایی که با افسون تبلیغات رژیم، به دنبال
خودآرایی و این گونه امور بودند، در جریان انقلاب، متحول شده و به صف مبارزان سرسخت
با رژیم پیوستند.۱۲

انصراف دلها از مسائل مادی و گرفتاریهای شخصی۱۳ به دین خدا و اتحاد طبقات ملت در
تمنای نابودی رژیم فاسد طاغوتی و استقرار نظام الهی۱۴ و همچنین برآب شدن نقشههایی
که استبداد پهلوی و اربابان وی در طول پنجاه سال، برای فساد و انحراف جوانهای طراحی
کرده بودند، ۱۵ از امور خارق العادهای بود که در انقلاب رخ نمود و با اسباب مادی و
ظاهری قابل توجیه نیست.

۳.نکته سوم که امام، در اثبات وجه الهی و اعجازانگیز انقلاب، مورد تأکید قرار
میدهد، رعب و هراسی است که در دل شاه و حامیان قدرتمند شرقی و غربی وی افتاد و سبب
شد (به تعبیر مرحوم امام) از مقابله جدی با نهضت منصرف شوند و از واکنشها و اقدامات
تند و خشن برابر انقلاب و انقلابیان خودداری کنند.

در صدر اسلام هم، از اموری که به شکست کفر و پیروزی مسلمانان کمک کرد، هراسی بود که
خداوند در دل کفار افکند و موازنه قدرت را به سود مسلمانان تغییر داد: (سنلقی فی
قلوب الذین کفروا الرعب(.۱۶ این رعب، در جریان انقلاب نیز تکرار شد و دشمنان قیام
داخل و خارج را سر در گم کرد و مانع واکنش تند آنها شد، به همین دلیل، اگر چه
انقلاب خالی از ضایعات نبود، نسبت به آنچه پیشبینی میشد و در موارد مشابه آن در
تاریخ نیز دیده میشد، سطح ضایعات بسیار پایین بود.۱۷

پیروزی ملت با دست کاملاً خالی و در جنگی به شدت نابرابر با رژیم پهلوی (که از
حمایت قدرتهای جهانخوار آمریکا، انگلستان، روسیه و… حتی رؤسای کشورهای اسلامی،
مانند صدام برخوردار بود) ۱۸ از دیگر عجایبی بود که در انقلاب رخ داد و از محاسبات
معمول مادی و سیاسی فراتر بود. حضرت امام( می فرماید:

یکی از بزرگ ترین همراهیهای خدای تبارک و تعالی با ملت ما، این بود که اینها را از
مقابله جدی منصرف کرد. اگر اینها میخواستند که مثلا مثل حالای افغانستان [اشاره به
دوران اشغال خونین افغانستان توسط ارتش سرخ] رفتار کنند، خوب خیلی زیاد ما ضایعه
داشتیم..۱۹.

و در حالی دیگر فرمود:

اینها را خدای تبارک و تعالی منصرف کرد و یک رعبی در دلشان انداخت. یک انصرافی
برایشان حاصل شد که مقابله نکنند. مقابله هم بکنند، مقابلههای خیلی جدی نباشد. این
انصرافی بود که خدا در قلب اینها ایجاد و رعبی بود که ایجاد کرد. ترسیدند؛ یعنی یک
قدرت بزرگ شیطانی از یک ملت بیساز و برگ ترسید و نتوانست مقاومت بکند.۲۰

خدای تبارک و تعالی وضعی پیش آورد که دشمنهای ما همچو ترسیدند که نتوانستند بمانند،
دست به سلاح، به آن طوری که میخواستند ببرند، نبردند؛ یعنی یک مانع غیبی مانع شد از
اینکه اینها مثلاً با آن سلاحهایی که داشتند بیایند همه تهران، همه قم را و سایر
جاها را بمباران کنند… از آن طرف، وقتی که هجوم آورد به آنها، تمام قشرهایی که
مادون آن طبقه فاسد اول بود، پیوستند به ملت، اینها کارهایی بود که خدای تبارک و
تعالی کرد که دشمن را برگرداند، دوست کرد، و آنها هم که در رأس بودند، همچون خوفی
دردلشان انداخت که دیگر نتوانستند مقابله کنند.۲۱

نکات سه گانه فوق (اتحاد مردم بر ضد رژیم، تبدیل روحیه آنان از ترس به شجاعت و رعب
و سردرگمی دشمنان ملت) به صورت ترجیعبندی مکرر در سخنرانیهای امام، مطرح شده است.۲۲
در خلال این سخنرانیها، امام بر نکته چهارمی نیز تأکید میکند؛

۴.چهارمین نکتهای که امام بر آن تأکید میکند، آن است که، در ایام انقلاب،
تصمیماهایی از سوی آن بزرگوار (به عنوان رهبر نهضت) گرفته شده و به وسیله ملت اجرا
شد، که ضرورت و فوریت آنها، در زمان تصمیمگیری، معلوم نبود و مدتها پس از زمان عمل
و اقدام، مشخص شد. به گفته آن رهبر فقیه: یک سری کارهایی ما میکردیم که آن زمان ما
نمیفهمیدیم چه میکنیم: بعد میدیدیم که کار درست و کارستان، همین بوده که انجام
دادهایم. از این امور، هجرت امام به پاریس بود که از سر ناچاری و پس از بستن
مرزهای کویت به روی وی صورت گرفت. امام در آغاز فقط به هجرت به کشورهای اسلامی
(مانند کویت و سوریه) میاندیشید.

نمونه دیگر حکمی است که امام، در اواخر دوران نخست وزیری بختیار برضد حکومت نظامی
صادر کرد. آن بزرگوار خود تصریح میکند:

شاپور بختیار که اعلام حکومت نظامی کرد، ما هم گفتیم: نه خیر، حکومت نظامی را
بشکنید علت اینکه گفتیم مردم، حکومت نظامی را بشکنند این بود که ما مخالف حکومت
نظامی بوده و همیشه در اعلامیهها آن را محکوم میکردیم، خصوصاً اینکه آنها اینک
دامنه حکومت نظامی را به روز هم کشانده بودند و طبعاً باید مخالفت میکردیم. اما
بعدها فهمیدیم، اعلام حکومت نظامی در آن تاریخ، توطئهای بوده برای اینکه شهر را
قبضه کنند و هیچکس از جای خود نتواند تکان بخورد و بعد هم سران نهضت را تماماً
دستگیر و اعدام کنند و بساط را برچینند و این کار ما [ایستادگی در برابر حکومت
نظامی بختیار] اقدامی کاملاً ضروری و حیاتی بوده است.

آمدن امام از پاریس به تهران- در میانه انواع خطرها، دسیسهها و حتی مخالفت دوستان
صلاحاندیش- نیز، از همین اقدام ها بود؛۲۳ چون بسیار راحت می توانستند هواپیمای امام
را بین راه منفجر کنند و در این صورت، معلوم نبود کدام دادگاه بین المللی بتواند
این ماجرا را پی گیری کند.۲۴

امام راحل، همه این امور چهارگانه را بیانگر دخالت دست غیبی الهی میداند؛ چه، به
اعتقاد او:

آنها میتوانستند با یک یورش بیایند و تهران را بمباران کنند و [جلوی] این نهضت
را… بگیرند. آن که نگذاشت این امور بشود، آن که منصرف کرد… همه قدرتمندان را از
اینکه دخالت حاد بکنند… کی بود؟ آن کی بود که مشت را بر مسلسل و تانک پیروز کرد؟!
غیر از خدا، همچو قدرتی بود؟ من و شما همچو قدرتی داشتیم؟ آن، کی بود که از مرکز تا
سرحدات[=مرزها]… تمام افراد یک کشور سی و چند میلیونی را.. یکصدا بکند؟ از بچههای
کوچک هفتساله و ششسالهای که تازه یک صحبتی میتوانند بکنند تا پیرمردهای هشتادسالهای
که… دیگر نمیتوانند کاری انجام بدهند همه اینها را یکصدا کرد؟ آن که این قلوب را
با هم نزدیک و.. این مشتها را به یک طرف بسیج کرد… کی بود؟! کدام قدرت میتوانست
یک همچو معجزهای را بکند؟! در آن دهات دورافتادهای که مثل چاپلق و بوربور (که
طرفهای ماست..)… صبح که میشود مردم دنبال آخوندشان میافتند و راهپیمایی میکنند.
آن کی بود که یک همچو قدرتی داشت که سر تا ته کشور را افراد با همه گرفتاریهایی که
داشتند از گرفتاریهای خودشان منصرف کند و بیاورد در میدان، مقابل توپ وتانک به
مبارزه؟ آن کی بود که جوانهای ما[ را که].. در عصر تاریک پهلوی[ به فساد] کشیده شده
بودند- و این شمیران و تمام بقعههایی که در اینجاها هست مرکز این طور گرفتاریها بری
جوانهای ما بود.. از مراکز فساد، به میدان مبارزه کشاند؟ آن کی بود که این تحول را
در کشورما… ایجاد کرد که اشخاصی که از یک پاسبان، یک بازار از یک پاسبان میترسید،
یک بازار؛ شماها دیده بودید اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران، بزرگ ترین بازار
ایران و میگفت که باید بیرق بزنید، کسی به خودش اصلش همچو اجازهای نمیداد که نه خیر
نباید، ابداً همچو چیزی نبود در کار. آن کی بود که این جمعیتی که اینطور بودند،
متحول کرد به یک جمعیتی که آمدند در میدانها و فریاد زدند: مرگ بر رژیم پهلوی؟
آنهایی که نمیتوانستند یک کلمهای راجع به این رژیم صحبت بکنند؛ نه راجع به رژیم،
راجع به یک نخست وزیری، راجع به یک پاسبانی! آن کی بود که این تحول را یکدفعه ایجاد
کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر؟
با مدارس یک قرن هم نمیشود این کار را کرد. تبلیغات، اینطور بود؟.. یک قرن تبلیغات
هم این کار از آن بر نمیآید که به این معجزهآسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی
بکند. این، آن بود که مقلب القلوب است. آن دعایی که در تحویل وارد شده است تحقق
پیدا کرد در ملت ما: یا محول الحول و الاحوال، یا مدبر اللیل و النهار، یا مقلب
القلوب و الابصار، حول حالنا الی احسن الحال…؛ یعنی متحول شد حال ما از آن خوف
به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام
گرفتاریها… هم از یادشان رفت، تمام خودبینیها.. از بین رفت. یکدفعه یک ملت سی و
چند میلیونی، از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی… داشتند و در این آخر تقویت شده
بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمیکرد یک آدم در داخل منزل
خودش راجع به ساواک… راجع به اعلی حضرت همایونی… پیش اولادش… یک کلمه بگوید،
پسر از پدر می ترسید، پدر از پسر، برادر از برادر، این چی بود؟ این کی بود که ما را
اینطور شجاع کرد؟

بعد از آن همه ترس و خوفی که همهمان داشتیم، چه شد که یکدفعه متحول شدیم به یک
روحهای شجاع؟ او کی بود که بازاری و کاسب -که دنبال… منافع خودش هست -… ایثار
کرد و یک ماه، بازار را گاهی در بعضی شهرستانها میبستند و هیچ فکر این نبودند که به
ما، به این، ضرر خورده است؟ آن کی بود که این معجزهها را کرد؟ غیر از خدا کس دیگری
قدرت دارد؟! گاهی وقتها وقتی انقلاب، به یک مقدار پیروزی رسید، دیگر رها میکنند؛ آن
کیست که ما را باز نگهداشته است به یک حالی که باز همه فریاد میزنند و جمهوری
اسلامی را میخواهند؟۲۵ امدادهای غیبی، پس از پیرزوی انقلاب اسلامی نیز ادامه دارد.

از دید تیزبین امام، قرائن و شواهد بیانگر امدادهای غیبی در جریان انقلاب، به موارد
چهارگانه فوق محدود نبوده و پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه یافته است؛ از آن جمله،
میتوان به ماجرای طبس و کودتای نوژه اشاره کرد:

۱.در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران، به دستور کاخ سفید، چند هواپیما و هلیکوپتر
حامل دهها افسر و تفنگدار ورزیده آمریکایی- پس از هماهنگی با ستون پنجم خویش در
ایران- مخفیانه به صحرای طبس گام نهادند تا از آنجا، برای حمله به مراکز حساس
پایتخت و نجات گروگانها بهره برند؛ اما گرفتار طوفان شدیدی از شن شوند (که به قول
پیرمردهای یزدی، از ۹۰ سال پیش تا آن زمان سابقه نداشت) و در ۵ اردیبهشت ۵۹، در
اثربرخورد با شنهای کویر، چند هواپیما و هلیکوپتر منفجر، و جمعی از مهاجمان سوخته و
به خاکستر تبدیل شدند.

حجت الاسلام حاج شیخ صادق خلخالی-که پس از واقعه، در محل حادثه حضور یافته و از
نزدیک شاهد اجساد سوخته بوده است- در مصاحبه با مجله حضور، در این باره میگوید:

تقریباً بعد از نماز صبح بود، در منزل آقای [آیت الله سید روح الله] خاتمی در
اردکان بودم. حاج احمد آقا [خمینی] تلفن زدند و گفتند: کجا هستی ما شما را پیدا
نمیکنیم؟ گفتم: من دیشب نائین بودم، انارک بودم. در آخر شب آمدیم منزل آقای
خاتمی. گفت: نمی دانی چی شده؟ گفتم: نه. گفت: آمریکاییها حمله کردند به دشت
طبس. میخواستند بیایند لانه جاسوسی را بگیرند، طوفان آنها را شکست داده. شما به
دستور امام حرکت کنید، مسیر را تغییر بدهید به طرف طبس. من به احمد آقا گفتم:
دیشب طوفان خیلی عجیب بود، نزدیک بود ماشین را وارونه کند.

ما حرکت کردیم رفتیم به رباط، از آنجا هم رفتیم دشت طبس. آنجا قیامت بود. آدم صورت
ظاهرش را میدید که یک هلیکوپتر و یک هواپیمای غولپیکر به هم خورده بود، آتش گرفته
بود. اصلا تمام آن دشت، یک کیلومتر به یک کیلومتر، همه نارنجک بود؛ نارنجک دستی.
نمیدانم از کجا درآمده بود. عرض کنم که کارتر اصرار میکرد ۹ نفر آمریکایی کشته
شدهاند یا اینکه ما ۹ نفر جنازه آوردهایم. البته آنها به کلی سوخته بودند و
اسکلتشان مانده بود که دست میزدی، پودر میشد…؛ لذا نمیشد آنها را حرکت داد…
میخواستیم آنها را بیاوریم، گذاشتیم لای پنبه و درست کردیم. تفنگ زیاد بود؛ تفنگهای
سبکی بود مثل این ژ. س ها. فشنگ زیاد بود و آر. پی. جی. ماشین توسط چتر از هواپیما
آمده پیاده شده بود. خلاصه اسلحه و مهمات هرچه بخواهید[بود]. مدارک زیاد بود.
نقشههایی که از هلیکوپترها جمعآوری کردیم… ریختیم توی یک چادر رخت خواب بزرگ و
بستیم. توی نقشهها[بود که] مثلاً از فیلیپین حرکت کرده، آمده جزیره سیری و از جزیره
آمده بندر عباس. بعد آمده به دشت طبس، که از اینجا برود به تهران و از تهران برود
به فرودگاهی که الآن کنار مرقد امام قرار دارد و از آنجا برود به قم و از آنجا خارج
بشود… غرض اینکه مدارک مفصلی که توی هلیکوپترها بود[و] هلیکوپترها هم همه غولپیکر
بود، همه اینها را آوردیم در لانه جاسوسی، دادیم به آقای خوئینیها، حاج احمد آقا هم
آنجا بود، تحویل آنها دادیم.۲۶

نویسنده کتاب آمریکا در اسارت مینویسد: این شرمساری و خجالت، بین نیروهای ارتش به
طور گستردهای عمیق شد و همچنان جریان دارد؛ مخصوصاً در میان آنان که مستقیماً در
این ماجرا درگیر بودند.۲۷ حتی فرمانده آمریکایی عملیات طبس – که یک سرهنگ بازنشسته
به نام چارلز بکویت بود صبح دو شنبه ۱۳ ژوئن ۱۹۹۴ (۲۳ خرداد۷۳) به نحو مشکوکی
درگذشت.۲۸

رهبر فقید انقلاب، پس از آن ماجرا، (۱۴ خرداد ۵۹) طی کتابی در جمع اعضای شرکتکننده
در کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات آمریکا، در ایران فرمود:

نباید بیدار شوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردند؟
کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط
کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خدا است. قوم عاد را باد
از بین برد، این باد، مأمور خدا است . این شنها همه مأمورند…۲۹

۲.عملیات کشف و خنثاسازی کودتای خطرناک نوژه نیز با پارس یک سگ به یکی از پاسداران
آغاز شد که به تعبیر آمام راحل، از جنود خداوند بود.آن بزرگوار در ۲۰/۴/۵۹ (در
جمع روحانیان و ائمه جماعت تهران و شهرستانها) فرمود:

شما میدانید که توطئهها از همه اطراف هست و رو به افزایش است؛ لکن از این توطئههایی
که منتهی به سلاح و قوای مسلح… [ میشود]، هیچ باکی نیست و آنها را خدای تبارک و
تعالی همراهی میکند، چنانچه کرد و میبینید. همین امروز… یکی از علمای جماران..
قصهای را نقل کرد که از آن قصه فهمیدم که عنایت خدا با ما است. ایشان فرمودند که یک
خانهای را- در ظاهراً شمیرانات-، این آقایانی که در کمیته بودند و پاسدارها و
اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمار خانه است، رفته بودند… در این
قمارخانه را ببندند، وقتی هم رفتند دیدند که بله، بساط قمار و مشروبات و اینها هم
هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند اینجا چه خبر است، یک سگی
همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود به در زیرزمین وقتی رفته در زیر
زمین، کشف[کرده] یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک زیاد، که شاید بعد در رادیو و
اینها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا:با هدایت سگ، این واقع شده. این سگ
مأمور است، همه عالم مأمورند. آن باد و شن مأمور بود، امروز هم در این قصه، سگ
مأمور بوده است که این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند. از این امور، خوفی
نداشته باشید….۳۰

از امدادهای گوناگون الهی در جنگ هشتساله ایران و عراق- به ویژه فتح خرمشهر که به
گفته امام، آن را خدا آزاد کرد- در میگذریم و تشریح و تبیین آن را به فرصتی دیگر وا
میگذاریم.

پیروزی انقلاب، کار خدا بود که به وسیله امام عصر انجام گرفت

در تبیین رویدادهای شگفت انقلاب، امام راحل، خود را عامل پیدایش این تحول و پیروزی
شگرف ندانسته و آن را تنها کار خدا میشمارد:

ملتی با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح، بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانیای که تا
دندان مسلح بودند، غلبه کرد؛ لکن این، من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این
خدای تبارک و تعالی بود.۳۱

طبعا وقتی رهبر کبیرانقلاب، در این کار نقش اساسی نداشته باشد، کسان دیگر (از سران
نهضت یا افراد مردم) به طریق اولی، در این کار نقش اساسی نداشتهاند: این پیروزی،
ارتباط به من نداشت. من یک طلبه هستم و نباید این را به من متصل کنید. پیروزی،
ارتباط به ملت هم نداشت، این پیروزی، مربوط به خدا بود۳۲. آری، عنایت خدا به این
ملت، این پیروزی را به ما داد. هیچ کس نکرده، خدا کرد. هیچ کس نیست، آن که هست، خدا
است.۳۳

امام خمینی ( از آنچه گفته شد، یک گام بلند فراتر رفته و اعلام می کند: این تحول و
پیروزی، کار خدا بود که به وسیله امام عصر( انجام گرفت.- در سخنرانی ۳۰/۱/۵۸
میفرماید:

شما میدانید که این پیروزی به دست آمده است؛ لکن این، من نبودم که این پیروزی را به
دست آوردید به واسطه من. این خدای تبارک و تعالی، در سایه امام زمان ( ما را پیروز
کرد….

چه شد که پس از مدت کمی این تحول پیدا شد؟ سابق، همه چیز ما را میبردند و ما نفس
نمیکشیدیم. سابق، جوانهای ما را در زندانها زجر میدادند و اعدام میکردند و ما قدرت
حرکت نداشتیم. سابق، چپاولگران، همه چیز ما را چپاول میکردند و ما نفس نمیکشیدیم.
چه شد که این ملت همچو متحول شد؟ جز عنایت خدا چه بود؟.. این دست غیبی بود که این
تحول را پیش آورد.۳۴

نیز در ۲۹/۱/۵۸ یادآور می شود:

این حقیقتی است که باید اعتراف کرد قلعه محکمی بود که احتمال فتح آن نمیشد… ملت،
با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح در مملکت، بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی -که تا
دندان مسلح بودند- غلبه کرد، ولکن این، من نبودم که این غلبه را نصیب شما کردم؛ این
خدای تبارک و تعالی بوده…. یک کشور سی و چند میلیونی- با این اختلاف گروهها، با
اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور- آنها همه مجتمع شدند و همه با هم، دست
به هم دادند و یک مطلب را خواستند و آن اینکه: یک دست غیبی در کار است، خدای تبارک
و تعالی به وسیله امام زمان (.۳۵

همچنین، پس از رفتن از تهران به قم (اسفند ۱۳۵۷)، در سخنانی بر سر مزار شهدا در
قبرستان بقیع قم – ضمن اشاره به مبارزههای مستمر تاریخ تشیع- فرمودند: قانون اساسی
جدید، باید بر مبنای مذهب تشیع اثناعشری تدوین گردد و براین نکته دو بار تأکید
کرده، سپس با حالتی برافرخته و ملتهب افزود:

ما در این نهضت، منت از خدا و امام عصر میکشیم. حقایق نباید مخفی یا مبهم بماند.
این قیامی که از ۱۵ خرداد شروع شد، و تا کنون باقی است و امید است باقی باشد، تا
همه اهداف اسلام جامه عمل بپوشد، قیامی اسلامی است، قیامی ایمانی است، پیروی هیچ
قیامی نیست… این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها، این اسلام است که فرزندان
او به شهادت راغب هستند.. این دست غیبی الهی بود که مردم ایران را در سرتاسر، از
بچه دبستانی تا پیرمرد بیمارستانی با هم همصدا و هممطلب کرد… هیچ بشری قادر نیست
که همچو بسیجی بکند، هیچ ملتی نمی تواند این طور بسیج شود. قدرت ایمان، قوه اسلام،
قدرت معنوی ملت، این پیروزی را به ما ارزانی داشت.

ما منت از خدای تبارک و تعالی میکشیم، ما منت از ولی عصر میکشیم که پشتیبانی از ما
فرمودند. نباید ابهامی در قضایا باشد. اگر چنانچه ابهامی در قضایا باشد یا بخواهند
منحرف کنند این نهضت اسلامی ما را، منتهی به شکست خواهد شد, خیانت به ملت است،
خیانت به اسلام است.۳۶

آثار امید به فرج در آینده نزدیک را (به خلاف اختناق سخت حاکم بر کشور) در برخی
نوشته های امام یا در سالهای ۱۳۴۵- ۱۳۴۷ میبینیم. برای نمونه میتوان از نامههای
امام در ۱۹ خرداد ۱۳۴۵ (۱۹صفر ۱۳۸۶) به مرحوم شهید آیت الله سعیدی و دیگران یاد
کرد.۳۷

یقین امام به درستی راه و پیروزی خود در پاریس

با همین نگاه و نگرش بود که رهبر فقید انقلاب، ماهها پیش از بهمن ۵۷ اطمینانی عجیب
به پیروزی جنبش و سرنگونی رژیم داشت و به این و آن میگفت: شاه رفتنی است. به فکر
روزها و اقتضائات پس از پیروزی باشید و این در حالی است که هنوز هیبت و هیمنه
رژیم، شکسته نشده بود و کسانی مانند مهندس بازرگان، به مبارزه گام به گام با حکومت
پهلوی و تسخیر کرسیهای مجلس شورا میاندیشیدند.

میدانیم که مرحوم امام، در ۱۴مهر۵۷ از نجف به پاریس آمد و آنجا افراد زیادی (از
جمله استاد مطهری، مهندس بازرگان و..) با وی ملاقات کردند. میدانیم که آن ایام،
هنوز قدرت جهنمی شاه برپا بود و آثار فروپاشی رژیم ظاهر نشده بود. در نتیجه،
چشمانداز روشنی پیش روی انقلاب و انقلابیان نبود.با این اوصاف، ملاقاتکنندگان همگی
اظهار میکنند: در آن شرایط سخت، یک اطمینان و اعتماد عجیبی در چهره امام نسبت به
پیروزی قاطع انقلاب بر رژیم موج میزد که حیرتانگیز بود. اینک به بیان برخی نظرات
می پردازیم:

۱. مرحوم فلسفی (واعظ شهیر) در خاطراتش نقل میکند: در مدت اقامت امام در پاریس،
افراد زیادی از ایران به پاریس رفتند. از جمله آنها، مرحوم آقای مطهری بود. ایشان
قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: شما پیامی برای آقا – امام- دارید؟ دو سه
موضوع بود که من به طور خصوصی تذکر دادم. بعد ایشان خداحافظی کرد و رفت. وقتی مرحوم
مطهری برگشت، به دیدن ایشان رفتم؛ آن هم در وقتی که کسی نبود، تقریباً اول شب بود.
موضوعاتی را که گفته بودم، ایشان به امام گفته بودند و جواب هم گرفته بودند؛ ولی
دیدم آقای مطهری می گوید: آقا! من مبهوت هستم. گفتم: چرا؟ گفت: تصمیمی که امام
گرفته، با این همه نظامیهای تا دندان مسلح، با آن همه حمایتهای آمریکا و انگلستان و
فرانسه، نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعاً این تصمیم، برای ما موفقیت پیش می آورد؟
ایشان میگفت: به امام گفتم: آقا، خطر مهمی است. خودتان را چه طور میبینید؟ امام
در جواب فرمود: علی التحقیق پیروزیم شهید مطهری می گفت: یک روحانی، غیر از یک
کاسب است که این حرف را بزند. دیدم از یک طرف امام خمینی است، عظمت دارد و من
نمیتوانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم؟ ولی پرسیدم ایا به محضر امام عصر شرفیاب
شدید و او این خبر را داده است امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: قطعاً پیروزیم.
گفتم: الهامی به شما شده است؟ گفت: قطعاً پیروزیم. از هر دری که من وارد شدم ایشان
نگفت که واقعیت چیست؛ ولی همچنان با قاطعیت میگفت: پیروزیم و اعتنا به این همه تانک
و توپ و نظامی و غیره نکنید. علی التحقیق پیروزی با ما است.

شهید مطهری -با حالت بهت – این سخنان را به من گفت و خود، متحیر بود. میگفت: من
نفهمیدم امام از چه منشأ ومنبعی به این حقیقت رسیده است.۳۸

۲. مهندس بازرگان در سخنانی در ۲۲ بهمن ۶۰، در جمع اعضای نهضت آزادی، ضمن شرح
ملاقات خود (همراه دکتر یزدی، در ۳۰ مهر ۵۷ در نوفل لوشاتو) با امام، میگوید: از
امام پرسیدم: جناب عالی چگونه اوضاع و تکلیف را میبینید؟ باز هم، سادهنگری۳۹ و
سکینه و اطمینان ایشان به موفقیت نزدیک، مرا به تعجب و تحسین انداخت. مثل اینکه
قضایا را انجامشده و حلشده دانسته و گفتند: شاه که رفت و به ایران آمدم، مردم
نمایندگان مجلس و بعد دولت را انتخاب خواهند کرد. منتها چون کسی را نمیشناسم از شما
میخواهم افرادی را که مسلمان و مطلع و مورد اعتماد میباشند، علاوه بر خودتان و دکتر
یزدی، معرفی کنید که مشاورین من باشند و آنها بگویند چه کسی برای نمایندگی مجلس خوب
است، تا من به عنوان نامزد، به مردم پیشنهاد نمایم… وزرا را هم آن هیأت در نظر
بگیرند که من پیشنهاد نمایم… احساس من (و شاید دکتر یزدی) این بود که ایشان، از
ما فقط برای مرحله بعد از انقلاب -که تشکیل دولت و مجلس و اداره مملکت است-
میخواهند استفاده نمایند و نسبت به مرحله ما قبل، خیالشان راحت، و برنامه معین است.
گفتم: چشم….۴۰

۳. محمود اعتمادزاده (بهآذین)، نویسنده و مترجم مشهور چپ و عضو حزب منحله توده، نیز
در خاطراتش، ضمن شرح سفری که آن سالها به اروپا و روسیه داشته، با اشاره به خوشبینی
و اطمینان محکم امام خمینی، به پیروزی قاطع انقلاب در سال ۵۷ مینویسد: به راستی،
اطمینانی که در سخنان امام است، در تنگنای عقل نمیگنجد.۴۱

بیجهت نیست که امام، پس از روی کار آمدن ارتشبد ازهاری (در پیام ۱۴ آبان ۵۷) به ملت
ایران فرمود:

از اظهارات پوچ دولت آمریکا و انگلیس و شوروی مبنی بر پشتیبانی از شاه، برای حفظ
منافع خودشان نهراسید، که نمی هراسید. ما طالب حق خود هستیم و به حقیم و دست خدا با
ماست و بالاتر از دست ابرقدرتهای شرق و غرب است: یدالله فوق ایدیهم.۴۲

خارجیها نیز دست خدا را در پیشرفت انقلاب، دخیل میبینند

عجیب است که نکات چهارگانه فوق- به ویژه غافلگیر شدن غرب از وقوع انقلاب اسلامی
ایران و سردرگمی و وادادگی رجال سیاسی و امنیتی آن، برابر انقلاب- گذشته از سخنان
امام راحل، در گفتار و نوشتار بسیاری از تحلیلگران غربی و حتی عوامل رژیم پهلوی نیز
منعکس شده است.۴۳ حتی پال هنت (کشیش انگلیسی مقیم اصفهان در ۱۳۵۴- ۱۳۵۹)، نیز در
خاطرات خویش بر همین نکات انگشت نهاده و اظهار شگفتی میکند. همسر وی (دیانا) در
اوایل مأموریت وی در ایران (سال۱۳۵۴) در خواب، جهش مسجد به سوی کلیسا را میبیند.
کشیش پال هنت- که در سالهای آخر حکومت شاه، عضو هئیت مذهبی کلیسای انگلیسی اصفهان
(وابسته به انجمن هیأتهای مذهبی کلیسایی بریتانیا) بوده و اوایل پیروزی انقلاب،
وحشتزده از کشورمان گریخت- خاطرات دوران مأموریتش را به رشته تحریر در آورده است.۴۴
وی در این خاطرات مینویسد:

در همان اوایل ورودمان به اصفهان بود که [همسرم] دیانا یک شب خواب دید مسجدی به
حرکت درآمده است و پس از پریدن روی دیوار، به سمت ما میآید!… و فردای آن روز -که
دیانا این خواب را برایم تعریف کرد- کوشیدم تا شاید بتوانم تعبیری برایش پیدا کنم.

این کشیش، نهایت تعبیری که (پس از تفکر زیاد) برای خواب شگفتانگیز همسرش مییابد، آن
بود که صدای اذان مسجد محل -که هر روز با بلندگو از مناره مسجد پخش میشد، از طنین
ناقوس کلیسای وی بلندتر بوده است.۴۵ این تعبیر با تحلیلی که او از ایران به عنوان
جزیره ثبات و امنیت (البته برای غربیان) داشت، متناسب بود؛ ولی حوادث سالهای بعد
این کشور نشان داد که پیام آن خواب، فراتر از این حرف ها است. او سالها پس از آن
تاریخ، در خاطراتش نوشت:

امروز، موقعی که به خاطرههای دوران اقامتم در ایران مینگرم، احساس میکنم مواجهه با
مسائل دوره انقلاب- که طی آن، همه چیزهای آشنا و مورد علاقهام از هم پاشیده شد-
واقعاً تا چه حد برایم ناگوار بوده است.

طی پنجسالی که در اصفهان اقامت داشتم، به مرور، به سرزمین و مردم ایران علاقه پیدا
کرده بودم و از مشاهده کشوری که ظاهراً رو به خوشبختی و نیکانجامی میرفت. لذت
میبردم. در ایران، مقدم خارجیها را گرامی میداشتند، امنیت و ثبات در همه جا احساس
میشد، کلیساها در انجام مراسم مذهبی خود آزاد بودند و کسی برای آنها مزاحتمی فراهم
نمیکرد.

موقعی که ناآرامیها رو به گسترش نهاد، به وحشت افتادم که اگر روزی وضع موجود، در هم
بریزد، چه خواهد شد و سیستم جانشین آن، با ما چه رویهای در پیش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.