پاورپوینت کامل کوی عشق ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کوی عشق ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوی عشق ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کوی عشق ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
۹
مینی بوس به فرعی پیچید. گنبد و گلدسته های سبز مسجد دیده شد. چشم هایم سوخت. تا
مسجد راهی نمانده بود. سرعت ماشین کم شد. رهگذران پا برهنه بودند. باورم نمی شد
دارم به جمکران می روم. مدت ها آرزویم این بود که جمکران را ببینم. هر کسی در
گوشه ای دعا می خواند. دستی بازویم را فشرد. نرگس خواهرم بود. گفت: «بچه ها رفتند.»
به جز من و او کسی در مینی بوس نبود. بچه ها از ماشین فاصله گرفته بودند. نرگس از
من کوچک تر بود. چهارده سال داشت. پیشانی بند یا اباصالح بسته بود. چادرم را کشید.
گفت: «من رفتم.» هنوز چند قدمی ندویده بود که نفهمیدم چه شد با سر به زمین خورد. به
سوی او دویدم. صدایش زدم: «نرگس، نرگس.» بالای سرش رسیدم. دَمَر افتاده بود. بازویش
را گرفتم. سرش را بلند کردم. دیدم از زیر مقنعه اش خون می اید. دست هایم شل شد.
ترسیدم. جیغ کشیدم. با صدای جیغ من خانم محمدی و بچه ها دور ما جمع شدند. خانم
محمدی قمقمه زهرا را گرفت و روی صورت نرگس خالی کرد. نرگس تکان نخورد. بی هوش بود.
هول و هراس به دلم افتاد. حالم داشت بهم می خورد. طولی نکشید دو خادم با برانکارد
آمدند. آن ها نرگس را روی برانکارد گذاشتند و بردند. به سختی بلند شدم و دنبال
آن ها راه افتادم. او را به دارالشفای امام بردند. نگذاشتند به دارالشفا برویم. روی
پله ای رها شدم. اشک هایم بند نمی آمد. پیشانی بند یا اباصالح نرگس دستم بود. چهره
نرگس جلوی رویم بود. زار زار می گریستم. با خود گفتم خدایا جواب پدر و مادرم را چه
بدهم. سفارش آن ها در گوشم پیچید: «فاطمه، نرگس را به تو سپردیم.» صدای بلندگو رشته
افکارم را پاره کرد. سرم را بالا گرفتم. گنبد و گلدسته های سبز مسجد در نور خورشید
می درخشید. آسمان صاف و آبی بود. کبوتری از روی در مسجد پرواز کرد. نگاهش کردم. روی
گنبد نشست. صورتم خیس شده بود. گفتم یا اباصالح مهمان توایم، غریبه ایم، هیچ کس را
در این شهر نمی شناسیم. آقا تو را به جان مادرت زهرا، نرگس را سالم به ما برگردان.
با تمام وجود برای شفای نرگس دعا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 