پاورپوینت کامل جبران می کنم ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جبران می کنم ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جبران می کنم ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جبران می کنم ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴

مامان صدایم کرد و گفت: «ریحانه آماده ای؟» دندان هایم را روی هم فشار دادم و با
خشم گفتم: «گفتم که نمیام.» باز مامان با گله گفت: «اَمان از دست تو، اَمان از درس
که همه زندگیت شده درس و مدرسه.» دلم هری ریخت. الآن بود که صدای بابا هم در بیاد.
اگر بابا شروع کنه، دیگه نمی شه بلندگو شو قطع کرد، مگر این که فیوزش بپره. توی
همین خیالات بودم که در اتاق باز شد و مامان آماده و آراسته در برابرم ایستاد. با
نگاهش التماسم کرد. دستپاچه گفتم: «آخه مامان، چی کار کنم. می بینی که دو تا
امتحان دارم. درس های فردام هم مونده. به خدا دلم می خواد بیام، ولی نمی تونم.»
مامان گفت: «زود برمی گردیم. به خاطر تو زود برمی گردیم. پاشو بریم، بعداً پشیمون
می شی ها.» گفتم: «آخه… .» مامان فوری گفت: «آخه بی آخه.» و همین طور که چادرش
را باز می کرد و روی سرش می انداخت، گفت: «عجله کن که بابات منتظره.» مادر رفت و من
ماندم و یک ذهن مغشوش و یک دل پرآشوب.

با صدای صلوات بابا، از هیاهوی ذهنم بیرون آمدم. جاده خلوت بود. بعضی ها تنها و
پیاده راه افتاده بودند. چشمم به گلدسته ها و گنبد سبز مسجد افتاد. سلام دادم و
شرمنده گفتم: «آقا بی وفاتر از من هم دیدید؟ فکر نکنم! بی همت تر از من دیدید؟ با
این ماشین قراضه ما یه ربعه به شما می رسیم، اما آقا چی کار کنم که… .» صدای
مامان من را از دریای شرمندگی بیرون آورد: «شماها خوابید یا بیدار؟» محمد حسین که
کنارم نشسته بود و به طور معجزه آسایی ساکت بود، تند سرش را از بین صندلی های جلو
تو کرد و گفت: «مامان، آقا که بیاد مدرسه ها تعطیل می شه؟» خندیدم و گفتم: « به
همین خیال باش.» مامان گفت: « نه پسرم، چرا مدرسه ها تعطیل بشه، درس و مدرسه همیشه
هست.»

محمد حسین با عجله گفت: «آخه مامان، آقا که بیاد، جنگ می شه، اون وقت همه می رَن
جنگ، حتماً آقا معلم ما هم می ره جنگ. من هم می رَم جنگ.» و با دو انگشتش مرا
نشانه گرفت و شروع کرد شلیک به من. گفتم: «ایشاالله تا آقا بیان، شما درس و مشقت
تموم شده و با کلی خواهش و التماس یک زن هم بهت دادن و شاید هم چند تا بچه قد و نیم
قد هم داشته باشی، اوه… حالا تازه معلوم نیست مادر بچه ها اجازه بده تو بِری
جنگ.» مامان قاه قاه خندید و گفت: «اَمان از دست تو ریحانه.» محمد حسین اَخم کرد و
گفت: «حرف مفت نزن. از تو بهترم که تا اون موقع مادر بزرگ شدی و سی چهل تا نوه داری
و تازه همه دندونات هم ریخته.» بابا لبخندی زد و از اینه جلو، نگامون کرد و گفت:
«اَمان از دست شما دو تا… .» یک لحظه همه مان ساکت شدیم. خورشید داشت از روبه رو
غروب می کرد، سنگین و باوقار. بابا گفت: «بچه ها اگه گفتید الآن وقته چیه؟» من تا
اومدم مغز آکبندم رو به کار بیندازم، بابا گفت: «عصر جمعه است و غروب آفتاب یعنی
وقت استجابت دعا. اول دعا کنید آقا هر ا که هستن سالم باشن و سلامت. اون وقت هر
دعایی خواستید بکنید. من که از خدا می خوام آقا همین روزها، همین ماها بیان و من و
محمد حسین سرباز آقا بشیم، حتی قبل از این که پشت لب های محمد حسین ما سبز بشه.»
محمد حسین خندید و دستش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.