پاورپوینت کامل گفت وگو با طلبه ای از اندونزی ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت وگو با طلبه ای از اندونزی ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت وگو با طلبه ای از اندونزی ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت وگو با طلبه ای از اندونزی ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

ـ سلام خوش حالم که اجازه دادید با شما مصاحبه کنم.

پرسید: این مصاحبه را برای کدام نشریه می خواهید؟

گفتم: نشریه ی انتظار نوجوان، مؤسّسه ی آینده ی روشن (پژوهشکده ی مهدویت)

گفت: چه جالب! من هم دارم درباره ی مهدویّت تحقیق می کنم. این جا کارگاه های مقدماتی، تکمیلی و پیشرفته برای آشنایی با مهدی(عج) می گذارند. آموزش ها کلّی است و من می خواهم از امامم بیشتر بدانم. من کتاب هایی درباره ی مهدویّت می خواهم، در پژوهشکده ی شما کلاس های آموزشی هم برگزار می شود؟ چه نشریاتی منتشر می کنید؟

فارسی را خوب صحبت می کرد. علاقه اش به مهدویّت برایم جالب بود. انگار او داشت با من مصاحبه می کرد….

* لطفاً از نحوه ی آشنایی تان با اسلام برایمان بگویید:

ـ من در شهر لامبونگ جنوبی در اندونزی ساکن بودم. پدرم مسلمان بود. پدرم آدم منطقی ای بود؛ ما را آزاد می گذاشت و می گفت: آزادید هر مذهبی را که می خواهید انتخاب کنید؛ فقط با عقل انتخاب کنید. حواستان باشد با تحقیق و دقّت بسیار انتخاب کنید تا در آینده از راهی که می روید، پشیمان نشوید و تا آخر در آن مذهب ثابت قدم باشید.

* چه تلنگری باعث شد اعتقادتان به اسلام بیشتر شود؟

ـ ما در اندونزی حجاب را تنها در مناسبت های خاصّی رعایت می کردیم؛ مثلاً در عید فطر، جلسات مذهبی، مناسبت ها، جشن میلاد پیامبر و… خود را می پوشاندیم و به این مراسم ها می رفتیم. با یک دانشجو آشنا شدم. او به من گفت، هفته ای یک بار در مسجد جلساتی برگزار می شود، بیا در این جلسات شرکت کنیم. من هم از سر کنجکاوی در آن جلسه شرکت کردم. سخن ران در آن جلسه گفت، حجاب واجب است، همیشه باید در برابر نامحرم ها حجاب داشت. او برایمان نامحرم ها را معرفی کرد. آن جا بود که تصمیمم را گرفتم. می خواستم یک مسلمان واقعی باشم.

* هم کلاسی هایت مسخره ات نمی کردند؟

ـ در دوره ی راهنمایی، برای اولین بار با روسری و حجاب کامل سر کلاس رفتم. بچه های کلاس می خندیدند و می گفتند، این جا مدرسه ی عمومی است، تو اشتباه آمده ای، باید مدرسه ی حوزوی ها بروی. یا مثلاً در اندونزی جوراب پوشیدن خیلی عجیب است. وقتی جوارب های ضخیم می پوشیدم، اطرافیانم با تعجّب می پرسیدند، این ها را برای چه پایت کرده ای؟

* ناراحت نمی شدید؟

ـ وقتی عقیده قوی باشد، تحمل این چیزها راحت می شود.

* چه طور بیشتر با اسلام آشنا شدی؟

ـ پدرم اهل مطالعه و تحقیق بود. او بعد از مدتی از یکی از اساتید مسلمان درخواست کرد برای مردم شهر جلساتی بگذارد و از احکام و اعتقادات مسلمانان بگوید. در ابتدا حدود بیست نفر ثبت نام کردند. آقایان در جلو می نشستند و خانم ها پشت سر ایشان. کم کم تعداد علاقه مندان بیشتر شد و برای آقایان و خانم ها جلسات جداگانه ای تشکیل شد. بعد ها این جلسات به صورت هفتگی در خانه های اعضا تشکیل می شد.

دوران راهنمایی ام که تمام شد، برای ادامه ی تحصیل به شهر دیگری رفتم. وقتی به آن جا رفتم دست رسی به اطّلاعات اسلامی برایم خیلی سخت شد. پدرم هرماه به دیدنم می آمد و برایم یک کتاب می آورد و درباره ی اسلام اطّلاعاتی به من می داد.

* و بهترین کتابی را که خواندی؟

ـ پدر کتاب «فرقه ی جعفری» را برایم آورد که بسیار خوب بود.

ـ چه طور به تحصیل علوم اسلامی در ایران علاقه مند شدید؟

ـ مؤسّسه ی «الحکیم» در لامبونگ مرکزی بود. با یکی از اساتید آن جا که از ایران آمده بود آشنا شدم. ایشان مرا راهنمایی کردند و در آخر گفتند، اگر مایل به تحصیل در علوم اسلامی هستی، بیا ثبت نام کن.

* به راحتی با آمدنت با ایران موافقت کردند؟

ـ اوّل امتحانی از من گرفتند که شامل تست هوش، اطّلاعات عمومی و مصاحبه ای حضوری بود. یک ماه بعد هم خبردادند در آزمون قبول شده ای. ولی برای رفتن به ایران تا یک سال منتظر ماندم. در تمام آن سال مدام لحظه شماری می کردم و شبانه روز مشتاق آمدن به ایران بودم.

* جدا شدن از خانواده برایت سخت نبود؟

ـ چون در دوران دبیرستان از خانواده ام دور بودم، تاحدّی آمادگی پیدا کردم. من با اتوبوس به شهر دیگری می رفتم و تنها در تعطیلات پایان ترم و یا در ماه رمضان که مدرسه مان تعطیل بود به خانه مان می آمدم.

عشقم به ایران بیشتر از علاقه ام به خانواده بود. می خواستم هرچه بیشتر در باره ی اسلام تحقیق کنم. الان هم با تلفن و چت با خانواده ام در ارتباطم. البته بیشتر با پدرم درباره ی مسایل اسلام بحث می کنم. همه ی خانواده ام در اندونزی اند و تنها من در یک کشور دیگر زندگی می کنم.

* از ایران چه می دانستی؟

ـ در مدرسه، ما به صورت عمومی درباره ی همه ی کشورها مطالعه می کردیم. درباره ی ایران و انقلابش هم چیزهایی خوانده بودیم.

* گفتی انقلاب. از انقلاب ایران چه می گفتند؟ برایم بیشتر بگو!

ـ فکر می کردم انقلاب ایران هم مثل انقلاب سایر کشورهاست. که در آن مردم علیه ظالمان قیام کردند؛ امّا و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.