پاورپوینت کامل وجدانم آرام گرفت ۲۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وجدانم آرام گرفت ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وجدانم آرام گرفت ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل وجدانم آرام گرفت ۲۴ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

هوا خیلی گرم بود، مسجد هم سقفِ درستی نداشت. هر کسی که وارد می شد، به یک نقطه
چشم می دوخت و با ناراحتی زیاد، لب به دندان می گزید!آن گاه به نماز می ایستاد، یا
با نگرانی و تأسف از آن جا عبور می کرد.

صحنه عجیبی که توجّه همگان را به خود جلب می کرد، این بود که: بَشیر، فرزند
عبدالمُنذر،معروف به «ابولبابه اَوسی» با طنابی پای خود را به ستون چوبی مسجد بسته
بود و نه خود را آزاد می کرد،و نه می گذاشت کسی طناب را باز کند.

ابولُبابه، که خود را به این روزگار انداخته بود و داستان او، در همه شهر بر سر
زبان ها افتاده بود،شخصی عادی نبود. او مسلمان سرشناسی بود که همگان در مدینه او را
می شناختند؛ زیرا پیامبر(ص) در ماه رمضان سال دوم هجرت، که به «جنگ بَدر» می رفت و
نیز در ذی حّجه همان سال، که برای سرکوب دشمن در «جنگ سَویق» شرکت می نمود، او را
در مدینه، جانشین خویش و سرپرست مسلمانان قرار داده بود. بدین جهت، داستانِ شگفت
انگیز او همه جا موضوع گفت و گوهای بسیار بود.

امّا چرا «ابولُبابه» خود را به این روزگار انداخته بود؟ او به خدا و پیامبر(ص) و
حقوق و حرمت مردم که امانت بزرگی است، خیانت کرده بود وبدین خاطر گرفتار عذاب وجدان
سختی شده و برای رهایی از آن، تشخیص داده بود که این گونه باید خود را تنبیه کند،
تا از پریشانی روحی و عذاب وجدان رهایی یابد و نیز سرگذشت او، موجب عبرت و بیداری
دیگران شود و دیگر کسی مرتکب چنین لغزش بزرگ و خطرناکی نگردد.

داستان از این قرار است که هر چه موقعیت پیامبر اسلام و مسلمانان اوج می گرفت

و یاران و طرفداران بیش تری جلب اسلام می شد، وحشت و نگرانی دشمنان و مخالفانی که
سودای قدرت مداری در سر می پروراندند، بیش تر می شد. بدین خاطر هر گروه و قبیله
مخالفی، به نوعی واکنش نشان می داد و گاهی در صدد توطئه خطرناک علیه پیامبر و
اسلام بر می آمد!

از جمله گروه های توطئه گر که در نزدیکی شهر مدینه زندگی می کردند، یهودیان
«بنی قُرَیظه» بودند که طبق پیمانی که بسته شده بود، باید در پرتو حکومت اسلامی و
با رعایت مقرّراتی زندگی کنند؛ امّا آنان مفاد آن پیمان نامه را رعایت نکردند و راه
«پیمان شکنی» پیش گرفتند.

پیامبر اسلام(ص)نیز که با احساس هرتوطئه ای به طور سریع آن مهار می کرد، وقتی از
خطر توطئه آنان با خبر شد، هفتم ذی قعده سال پنجم هجرت، در حالی که ۵۷ ماه از
ورود او به مدینه می گذشت، با لشکر سه هزار نفری خود، به سوی قلعه «بنی قُریظه» که
در نزدیکی مدینه قرار داشت، حرکت کردند.

«بنی قریظه» در قلعه بزرگی زندگی می کردند که درهای محکم و دیوارهای بلند و نفوذ
ناپذیری داشت. پیامبر(ص) که می خواست آنان را تحت مقّّررات حکومت اسلامی در آورد،
تا از مزاحمت و توطئه علیه مسلمانان باز ایستند و در عین حال، آسیبی هم به آنان
نرسد، مدّت ۲۵ روز با سپاه خویش قلعه را به محاصره درآورد، تا آنان ناچار به تسلیم
شدند.

آری، محاصره طولانی سبب شد که،آنان در تنگنای سختی قرار گرفتند و به مذاکره تن
دادند؛اما در مقابل پیشنهاد پیامبر(ص)که «سعد بن معاذ» را برای مذاکره تعیین کرده
بود، آنان «ابولُبابه» را تعیین کردند.

پیامبر(ص) این پیشنهاد را پذیرفت و «ابو لُبابه» که در آن قلعه، دارای زن و فرزند و
خانه و اموالی نیز بود، برای مذاکره وارد قلعه شد؛ امّ وقتی زنان و کودکان گرسنه
ورنجور، دور او را گرفتند و به گریه و زاری و التماس پرداختند، او چنان تعادل خویش
را از دست داد و تحت تأثیر قرار گرفت که نتوانست مصالح عالی اسلام و پیامبر(ص) را
در نظر گیرد.

باری، ابولُبابه، مرتکب گناه بزرگی شد که درباره او ایه قرآن نازل گردید و اعلام
داشت: «ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و رسول و امانت های خود خیانت