پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; شبهای یاسین ۲۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; شبهای یاسین ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; شبهای یاسین ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

---

بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; شبهای یاسین ۲۴ اسلاید در PowerPoint :

۵۲

قسمت سوم

تهران که بودیم یک شب شقایق توی اتاقم آمد و خنده کنان گفت:خبر داری پرستو؟ خندیدم و گفتم: نه! بعد آمد و روی تخت کنارم نشست و گفت: داداشم امید اسیر شده! اصلا فکر نمی کردم که به این زودی دو خانواده متین و عزیزی به هم پیوند بخورند. ولی انگار این اتفاق نزدیک بود.

این طور که شقایق خبرداد، امیر به طور تصادفی عکس خواهر امید را می بیند. یعنی امید توی کیفش دنبال برگه ای بود، که چشم امیر به عکس ناهید می افتد. از آن به بعد دیگر آرام و قرارش را از دست می دهد. ولی شرم و حیا نمی گذارد که چیزی به امید بگوید.

وقتی امیر به مادرش می گوید: مامان بالاخره پیدایش کردم! خانم عزیزی که در حال تعقیب نماز صبح بوده، دستهایش را دور گردن امیر می اندازد و بعد می گوید: پسرم سجده شکر به جای بیاور. بعدش هم سر به سجده می گذارد و سه بار می گوید: شکراً.

نمی دانستم که خانم عزیزی برای زن گرفتن امیر ختم یاسین گرفته. شقایق که این خبر را داد، اعتقادم به سوره یاسین خیلی زیاد شد. شقایق آن شب گفت:

ـ پرستو جان اصلا کار امیر طلسم شده بود! هر خانه ای که می رفتیم یک جوری کارمان قفل می شد. خرافاتی نیستم پرستو! ولی حسابی گیج و حیران شده بودیم.

ـ یعنی دختر و پسر هم دیگر را پسند می کردند؟

ـ آره. ولی سر چیزی حتی چیز کوچکی مجلس خواستگاری به هم می خورد!

ـ یعنی دعوا می شد؟!

ـ نه! ولی چیزی شبیه دعوا.

ـ مگر تا حالا چند بار خواستگاری رفتید؟

ـ شاید بیست بار هم بیش تر! آخر امیر وقت و بی وقت به مامانم می گوید: زن می خواهم! یک زن زیبا و خوش قد و بالا می خواهم! از این حرف ها.

ـ شاید هم امیر توی مجلس خواستگاری ناهید، خواهر امید با مشکلی رو به رو شود. این طور نیست شقایق؟

ـ نه! اصلا نه! دلیل دارم پرستو جان! امیر عاشق ناهید شده!

ـ مگر تا حالا عاشق دختری نشده؟ یعنی آن خواستگاری ها بی ارتباط با عشق و عاشقی بود؟

ـ دقیقاً! ظهر مامانم رو به امیر کرد و گفت: این عشق باید عشق پاک و الهی باشد امیر! بعدش هم گفت: به دلم برات شده که این عشق از برکت سوره یاسین است. یاسین قلب قرآن است. یاسین قلب ها را به هم پیوند می دهد. سعی کن که عشق به ناهید را در سایه یاسین سبز و با طراوت نگهداری پسرم!

توی پذیرایی کنار خانم عزیزی نشسته بودم که بی اختیار گفتم:

ـ مامان! تازگی ها ختم یاسین داشتی یا نه؟!

ـ آره دخترم! چطور؟

ـ هیچی! راستش به قول حواریون حضرت مسیح(ع) می خواستم دلم مطمئن بشود. یعنی به آثار و خواص سوره مبارکه یاسین مطمئن بشوم. ایمان که دارم!

حالا نگاهم به امیر و امید بود که لبخند زنان نگاهم می کردند. امید رو به خانم عزیزی کرد و گفت: خاله جان! از این تجربه ها زیاد داری؟ خانم عزیزی که فنجان چایی دستش بود، خندید و گفت: چطور پسرم؟ امید گفت: راستش باور کردنش خیلی سخت است. امیر که حالا اثر یاسین را لمس کرده بود، نگاهی به شقایق و ناهید انداخت که کنار خانم عزیزی نشسته بودند و بعد رو به امید گفت:

ـ من که حسابی ایمان آوردم!

ـ ناقلا تهران که با هم گپ می زدیم، هم عقیده من بودی! حالا چطور شد که مؤمن شدی؟! نکند آب مشهد را خوردی و عوض شدی؟!

شقایق و ناهید خندیدند و سرشان را جلو آوردند و چیزی به هم گفتند. بعد شقایق به من چشمک زد. شب پیش تلفنی با ناهید و مادر شوهرم کلی صحبت کرده بودم. آن قدر از امیر و مادر و خواهرش تعریف کردم که شیفته آن ها شدند. ولی قول گرفتم که فعلا امید بو نبرد. راستش فرصت خوبی برایم پیش آمده بود تا ایمان و اطمینان امید را به سوره یاسین و آثار شگفت معنویش بالا ببرم.

خانم عزیزی آن روز سربسته حرف زد. فقط گفت: اطمینان دارم هر کس یک بار ختم یاسین داشته باشد، قلبش با یاسین که قلب وحی است پیوند می خورد؛ پیوند تنگاتنگ! چون قلب