پاورپوینت کامل تنهایی ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تنهایی ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تنهایی ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تنهایی ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۶۸
الهه شاهزاده حمزه
آن روز که در جمع دوستانم گرم صحبت بودم و صدای خنده مان تمام فضای اطرافمان را پرمی کرد، بی خبر از
همه جا، مشغول به خودمان بودیم. نه آینده، نه گذشته، هیچ کدام برایمان مهم نبود. مهم همان لحظه بود: حال ؛
همان موقع که با هم بودیم.
تو آمدی. بی آنکه بخواهم، گذشتن تو را از کنارمان تعقیب کردم و تو رفتی. حِسّ غریبی داشتم. در راهِ بازگشت،
بی هیچ دلیل، به دنبال تو می گشتم، شاید دوباره تو را ببینم. هر روز، کارم این بود که به همانجا بیایم، شاید تو هم
بیایی.
روزها گذشت و تو را ندیدم. تصمیمم را گرفتم. گفتم این بار هم می آیم ؛ اگر باز هم تو را ندیدم، دیگر فراموشت
می کنم ؛ همان طور که با دیدنت تمام دوستانم را به فراموشی سپردم و دیگر در جمع آنها حاضر نشدم، با اینکه یادم
نمی آید چندین بار، این قول را به خودم داده ام.
در آخرین لحظات، دختر بچه ای را دیدم که می خواست آب بخورد ولی دستش به شیر آب نمی رسید. او را بلند
کردم تا با دستهای کوچکش آب بخورد. وقتی آب خورد، احساس کردم که چقدر تشنه ام. من هم چند مُشت آب
خوردم و مشتی آب هم به صورتم پاشیدم. توی کیفم به دنبال حوله یا دستمالی می گشتم که دیدم یک نفر کنارم
ایستاده و دستمالی را به طرفم گرفته. تو بودی، و من، مات و مبهوت به چشمان تو می نگریستم. قطرات اشک از
چشمانم جاری شد، ولی تو متوجه نشدی ؛ چون صورتم را شسته بودم.
دستمال را گرفتم و صورتم را با آن خشک کردم. وقتی دستمال را از روی چشمانم پایین آوردم، دیدم که
می رفتی. هرچه تلاش کردم نتوانستم یک قدم بردارم ؛ حتی یک کلمه هم از دهانم خارج نشد. اگر هم می توانستم
چیزی بگویم، تو را باید چه صدا می کردم؟ و همان طور اشک ریختم… .
چه فرصتی را از دست دادم! فرصتی که روزها بود منتظر آن بودم.
روزها گذشت. دیگر حوصله هیچ کس و هیچ چیز را نداشتم ؛ تنها کاری که هر روز با شور و شوق انجام می دادم،
این بود که دستمال سفید تو را مقابلم بگیرم و همانند آینه، ساعتها به آن خیره بشوم ؛ مثل آینه ای که تصویر خودم
را در آن می دیدم ولی با چشمان تو. چقدر برایم لذتبخش بود.
چیزی عوض نمی شد و من هر روز، افسرده تر از روز قبل، منتظر دیدن چشمان تو بودم. چشمانی که با من حرف
می زدند ؛ ولی نمی فهمیدم چه می گویند. اشک در آنها حلقه می زد ؛ ولی یک قطره هم سرازیر نمی شد. و یا وقتی که
می خندیدند، دلم در حین شادی می گرفت که چرا زبان او را نمی فهمیدم. شاید اگر با دلم گوش می کردم و می دیدم،
بهتر متوجه می شدم، و شدم.
حرف او حرف من بود:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 