پاورپوینت کامل یه عالمه حرف و حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یه عالمه حرف و حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یه عالمه حرف و حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یه عالمه حرف و حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۲

یک روز خوب بهاری در هوایی مطلوب، وقتی
مشغول مطالعه یکی از روزنامه های صبح بودم
و از حوادث تلخ و گزنده جامعه مانند قتل و
دزدی و دعواهای گوناگون، دلگیر شده بودم،
ناگهان به جمله ای جالب از یک روانشناس
بزرگ امریکایی برخورد کردم. خواندن و
یادداشت کردن این جمله، شروعی مناسب شد
برای تهیه یک گفتگو در زمینه «دین و
خوشبختی». به همین منظور به میان جمعی از
جوانان رفتم و باب گفتگو را این گونه باز کردم
که: به نظر شما چه رابطه ای بین دین و

خوشبختی وجود دارد؟

اما ببخشید! فراموش کردم آن جمله ای که
جرقّه اوّلیه را در ذهنم زد، برای شما نقل کنم.
بله! آقای بنیامین راش گفته بود: دین، آن قدر
برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد
که هوا برای تنفّس!

در این گفتگو تصمیم گرفتم علاوه بر
گفتگوی حضوری و مستقیم با جوانان، گشت و
گذاری هم در اینترنت داشته باشم؛ در این فضا
غرق شوم و از طریق فن آوری نوین، در این
دنیای مجازی، با جوانانی دیگر (که آنان را
نمی شناسم)، گپی دوستانه بزنم. به همین
منظور به یکی از شرکتهای ارائه دهنده
خدمات اینترنت رفتم و چند ساعت «اشتراک»
خریداری کردم. جوان بودن متصدی فروش،
انگیزه ای شد که با او نیز این سهال را در میان
بگذارم. او که حدودا ۲۳ ساله است و دیپلم
ریاضی دارد، خود را فخرالدین محمودی
معرفی می کند و در جوابم، اول، خوشبختی را
تعریف می کند: «خوشبختی یک امر نسبی
است و بسته به افراد گوناگون، تغییر می کند.
خوشبختی، بسته به فکر و ایده هر فردی
می تواند معنای خاصی داشته باشد؛ اما در کل،
رسیدن به اهداف می تواند خوشبختی شخص،
به حساب آید».

او در پاسخ به این سهال که: دین چه
رابطه ای با خوشبختی دارد، می افزاید: «جواب
این سهال در ادامه تعریف خوشبختی است. اگر
شما اهدافتان در راستای دین باشد، سپس به
اهدافی که در دین برای شما در نظر گرفته شده
یا خود، آن را با تکیه بر آموزه های دینی ترسیم
کرده اید برسید، به خوشبختی دست یافته اید.
البته می توان گفت هدفی که دین برای ما
مشخص نموده، رسیدن به تعالی و کمال
است».

بعد از تشکر و خداحافظی از ایشان، از مغازه
بیرون آمدم و کنار خیابان شلوغ و اصلی شهر،
ایستادم. خیلی دوست داشتم زودتر به خانه
برسم که خدا هم وسیله آن را رساند. یک
موتور، جلوی پایم توقف کرد. تا فهمیدم احمد
است، پریدم پشت موتور . توی راه با هم خوش
و بِشی کردیم. به فکرم خطور کرد که چون تا
خانه، فاصله زیادی هست، پس باید مخ احمد
را به کار بگیرم (البته به نظر آمد که انجام دادن
یک گفت و گوی کوتاه مطبوعاتی روی موتور،
یک فکر تازه بود). پس این طور شروع کردم:
احمد! حرف دلت را به من بگو. تو آدم
خوشبختی هستی؟

احمد ـ که انگار از روزگار، دلِ پُری داشت ـ
سفره دل را باز کرد و شروع کرد به درد دل کردن
و من علی رغم مشکل زیاد و لرزشهای فراوان
دستم، سعی کردم حرفهای اصلی احمد را
یادداشت کنم.

احمد می گفت: «من آدم خوشبختی نیستم.
هزار تا مشکل دارم. من الآن دو سال است که
دیپلم گرفته ام و هنوز در به در به دنبال کار
می گردم. وقتی هم کار نداشته باشم، قطعا
نمی توانم ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدهم.
به نظر تو من خوشبختم؟».

و من که از مشکلات احمد ناراحت شده
بودم، فقط توانستم با چند تا جمله امیدوارانه او
را دلداری بدهم. به خانه ما رسیده بودیم و من
هنوز سهال دوم را از او نپرسیده بودم. به او
تعارف کردم به منزل بیاید، ولی قبول نکرد. از
او پرسیدم: احمد! رابطه بین دین و خوشبختی
چیست؟

او گفت: «اگر آدم به دستورات دینی، خوب
عمل کند، خوشبختی و سعادت آخرتِ او کاملاً
تضمین می شود. توی این دنیا ممکن است به
خاطر حکمتهایی، خوشبختی به وجود نیاید ؛
چون من شنیده ام یکی از ائمه (ع) فرموده اند:
این دنیا زندان مهمن و بهشت کافر است».

احمد با من خداحافظی کرد و رفت.

گشت و گذاری در اینترنت

وارد اتاقهای گفتگو(۱) شدم و پرسشم را در
فضای عمومی به گونه ای که همه می دیدند،
تایپ کردم و برای دریافت پاسخها منتظر
ماندم. فردی با شناسه کاربری ms-Hadi درباره
رابطه دین و خوشبختی برای من جوابی
فرستاد که فورا آن را یادداشت کردم. او نوشته
بود: «دین و خوشبختی با هم تعامل و داد و
ستد دارند و دین می تواند دلیل و پایه ای برای
خوشبختی باشد. آموزه های دینی که شامل
دستورهای اخلاقی و اجتماعی است، می تواند
خوشبختی را برای پیرامون خود به ارمغان
بیاورد».

فردی دیگر که خود را سیاوش، ۲۴ ساله از
تهران معرفی می کرد می گفت: «به نظر من
کسانی که دین ندارند، نمی توانند خوشبخت
باشند ؛ چون که احساس خلأ می کنند، و خلأ
آنان، وجود یک پناهگاه امن و معنویات است و
آنها چون که دین ندارند، در سختیها و
مشکلات، زود از پای درمی آیند و ناامید
می شوند».

جوان دیگری که با شناسه ALi-100 از تهران
با من گفتگو می کرد، جواب خود را به صورت
پیام برای من ارسال کرد: «به نظر من
خوشبختی، تعریفهای گوناگونی دارد. هر
انسانی به سلیقه خود، تعریفی از خوشبختی
دارد. یکی می گوید کسی خوشبخت است که از
لحاظ عاطفی تأمین باشد، و دیگری می گوید
خوشبختی فقط به وسیله پول حاصل می شود ؛
ولی در کل، به نظر من خوشبختی یعنی
رسیدن به آرزوها و اهداف زندگی».

مشغول بحث با دوستان بودم که ناگهان
پیغامی برای من ارسال شد که مرا تهدید کرده
بود. پیام دهنده، یک هَکِر (نفوذگر) قوی بود که
از من خواسته بود هرچه زودتر اتاق را ترک
کنم. من تلاش کردم به صورت دوستانه از او
بخواهم در گفتگوی ما شرکت کند. از او
پرسیدم: آیا تو از تخریب برنامه های
نرم افزاری دیگران احساس خوشحالی
می کنی؟

پاسخ داد: «از این کار، لذّت می برم. در
ضمن، بدون دین هم احساس خوشبختی
می کنم!».

از او در مورد اعتقادات دینی پرسیدم، گفت:
«به نظر من، دین یک توّهم است. من به
انسان و قدرت انسان اعتقاد دارم». وقتی که
این جملات را برای همه می نوشت، علی رغم
اینکه بسیاری از کاربَرانْ نارحت و رنجیده
شدند، من مایل بودم به بحث با این هَکرِ
ماجراجو ادامه بدهم و در مباحثه با او،
زورآزمایی علمی ای هم کرده باشم ؛ اما ناگهان
آن دوستانِ مخالف هکر، همگی با هم او را از
اتاقْ اخراج کردند ؛ چون نظرشان این بود که
این گونه افراد ـ که در عرصه نرم افزار به
گونه ای دست به خشونت می زنند ـ اعتقادی به
منطق و قدرت اندیشه ندارند.

در ادامه با آقای MH ، ۱۷ ساله حرف زدم. او
به من، این طور جواب داد: «پول، خوشبختی
می آورد. با پول، صفا هست، تفریح هست و
خلاصه همه چیز با پول هست و دین ربطی به
پول ندارد. به نظر من خوشبختی و دین، دو چیز
جدا هستند. مثلاً آدم باید نماز بخواند که به
آرامش روحی دست پیدا کند و طبعا وقتی
آرامش باشد، زندگی بهتر می شود». او در ادامه
افزود: «دین به تنهایی خوشبختی نمی آورد».

بعد، وارد اتاقی شدم که بحثهای خوبی در
آن صورت می گرفت. یکی از جوانان با نام
مجازی حسام، این طور جوابم را داد: «اگر دین،
خوشبختی می آوَرْد که این همه گرانی و فقر و
بیکاری و… در ایران نبود».

جوان دیگری با مشخصات msd گفت:
«خوشبختی یعنی اینکه انسان، دغدغه نداشته
باشد و احساس راحتی بکند».

وی درباره رابطه دین و خوشبختی، این گونه
اعتقاد خود را بیان کرد: «اگر دین واقعی اجرا
بشود، همه ما خوشبخت می شویم؛ البته همان
دینی که علی(ع) می خواست».

به نظر این جوان ناشناس، دین اسلام هنوز
به طور کامل اجرا نشده است.

*

شب از نیمه گذشته بود و من خسته به
رختخواب رفتم ؛ ولی فکر کردن در مورد دین و
خوشبختی، اجازه خواب به من نمی داد. با
شنیدن این همه حرف از جوانان، حالت خوبی
به من دست داد. فکر کردم بهترین تعریف
خوشبختی این است که: انسان آن قدر خودش
را بشناسد و با خودش راحت باشد که کنار
پنجره اتاقش روی یک صندلی گردان بنشیند
و خودش را مقابل خودش نشسته ببیند و یک
استکان چای داغ با خودش بخورد. این یعنی
نهایت اینکه انسان به درجه ای برسد که با
خودش خودمانی بشود و خود را بشناسد. دین
هم که هیچ چیز غریبی نیست. دین و
خوشبختی، تعریف و تفصیل نمی خواهد ؛
فلسفه بافی نمی طلبد. همه ما در زندگی، هم
دین را می فهمیم و هم خوشبختی را درک
می کنیم. دین، آمده است که به ما بیاموزد
چگونه می توان با خود این قدر صادق بود.

آن قدر خسته بودم که آن شب نفهمیدم کی
خوابم برد.

روز آخری که برای تحویل گفتگو به دفتر
مجلّه رفتم، در آنجا یکی از خانمهای نویسنده
مجله (که برای تحویل داستانش به دفتر مجلّه
آمده بود)، وقتی فهمید موضوع شماره آینده
مجله، دین و خوشبختی است، ابراز تمایل کرد
که در گفتگو شرکت کند. من هم سهالم را با او
در میان گذاشتم.

خانم مهاجری، بیست سال دارد و یک سال
هم هست که در کلاسهای داستان نویسی و
فیلمنامه نویسی شرکت می کند. او در توضیح
رابطه دین و خوشبختی گفت: «برای پاسخ
دادن به پرسشهای شما اولاً باید بگوییم اگر
دینی بخواهد برای پیروان خویش خوشبختی
را تضمین کند، باید همه نیازها و ضرورتها و
شرایط لازم برای سعادت آدمی را تماما
پیش بینی کرده باشد ؛ چرا که دین یعنی
معنویتِ تکامل بخش و یا توجه به خدا به
همراه یک سری قوانین فردی و اجتماعی که
در جهت سعادت انسان، تدوین شده است.
وقتی دین این گونه باشد و در ضمن از طرف
خدا هم باشد، نه تنها خوشبختی آدمی را در
این دنیا برای پیروان راستین خود تضمین
می کند، بلکه خوشبختی دنیای دیگر را نیز در
پی خواهد داشت.

البته نباید تصوّر ما از خوشبختی، زندگی
مرفّه در کاخهای مجلّل و غذاهای لذیذ و متنوع
و لباسهای اشرافی باشد ؛ چون که این دنیا،
سرای امتحان و دنیای تکلیف و تلاش است.
ممکن است فردِ دینداری هم با وجود اینکه به
دین خود پایبند است، بلاها و مصائبی را در
پیش روی خود داشته باشد ؛ اما با وجود
مشکلات فراوان، باز هم احساس خوشبختی
می کند ؛ چرا که آموزه های دینی به او
آموخته اند: «پایان شب سیه، سپید است».
روزهای سختی تبدیل به روزهای خوشی در
دنیای دیگری خواهد شد.

به عنوان مثال می توانیم به زندگی دینداران
نمونه و صدّیق در طول تاریخ مراجعه کنیم؛
آنانی که همواره بر دین خود ثابت بوده اند و از
زمانه خویش جورها کشیده اند، اما همیشه
احساس خوبی از حیات داشته اند ؛ چرا که آنان
خوشبختی دنیوی را گرچه مطلوب می دانند، اما
آن را پایان پذیر و زودگذر می شمارند و آنچه در
پی آن هستند و همه سختیها را برای رسیدن
به آن به جان خریده اند، سعادت اُخروی است
که ابدی و دائمی است.

در ضمن، دینداران، برخی از مصائبی را که
از حاکمان جور کشیده اند، به راحتی تحمل
می کنند ؛ چون مفتخرند که در راه عقیده خود،
متحمّل سختی شده اند. این، نتیجه حضور
دین در عرصه زندگی است. زندگیِ بی هدف، با
دین، هدفمند و شیرین می شود. به عنوان
نمونه ما می دانیم زمانی که به حضرت
زینب(س) گفته می شود که: «دیدی خدا چه بر
سر شما آورد؟»، ـ در آن موقعیت حساس روحیِ
ایشان که برادران و فرزندان خویش را از دست
داده بودند ـ ایشان آنچه را برایشان اتفاق
افتاده بود، به «زیبایی» تعبیر می کنند و
می فرمایند: «ما جز زیبایی ندیدیم».

*

بنا بر سنّت شماره های گذشته، پس از گفتگو
با جوانان، با یکی از کارشناسان نیز به گفتگو
نشسته ایم. در این گفتگو، با جناب دکتر سید
ابوالقاسم حسینی، روان پزشک و کارشناس
«بهداشت روانی» سازمان جهانی بهداشت،
سهالات خود را مطرح کرده ایم. وی، استاد
روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد،
مدیر مسئول و سردبیر فصلنامه «اصول
بهداشت روانی» و مهلف مقالات متعدّد فارسی
و انگلیسی در نشریات داخل و خارج کشور
است. از کتابهای اوست: «بهداشت روانی»،
«اصول بهداشت روانی»، «روانشناسی اسلامی
برای دانشجویان» و «بررسی مقدّماتی
روانشناسی اسلامی».

آقای دکتر! از اینکه گفتگو با نشریه

حدیث زندگی را پذیرفتید، تشکر می کنم.
من درباره موضوع این شماره مجله (رابطه
دین و خوشبختی) با بسیاری از جوانان
صحبت کردم. مصاحبه شوندگان، تعاریف و
برداشتهای گوناگونی از خوشبختی ارائه
می دهند. پرسش اول من این است که:
اساسا خوشبختی چگونه تعریف می شود؟

تعریف سعادت بر حسب جهان بینیها،
فرهنگها و افراد، متفاوت است و در نتیجه
شاید نتوان به سادگی تعریفی را که مورد
پذیرش عموم جوامع باشد ارائه نمود. اختلاف
دیدگاهها در مورد سعادت آن قدر متفاوت است
که شاید بتوان گفت مفهوم سعادت از دیدگاه هر
فرد، متفاوت با دیگری است. اگر در این مورد
نقطه نظرهای آدلر را به یاد آوریم که: «سبک و
روش زندگی
(Style Of Life) در هر انسان، یگانه و مخصوص
خود اوست و دو انسان را نمی توان یافت که
سبک و روش زندگیِ یکنواخت داشته باشند،(۲)
این برداشت بیشتر قابل لمس می شود.

مرور نقطه نظرهای ارائه شده، خود نیاز به
صرف وقت بسیار زیاد دارد و با توجه به وقت
محدودی که برای جوابگویی در اختیار من
گذاشته شده است، سعی می کنم پاسخ شما را با
مروری به تعریف سعادت در فرهنگهای لغتی
که در دسترس دارم و همچنین بر اساس
روانشناسی اسلامی ـ که توفیق بررسی
مقدماتی آن را داشته ام ـ بدهم ؛ ولی فکر
می کنم با توجه به این موضوع که دیدگاههای
روانشناسی اسلامی، مبتنی بر آموزشهای
اسلامی است و با عقل، صد در صد منطبق
است، این دیدگاهها می توانند در درجه اول
برای مسلمانان مورد استفاده باشند و برای
سایر گروهها نیز با توجه به واقعگرایی این
نظرها می توانند مفید باشند و حداقل به عنوان
آشنایی با تعریف اسلام برای سعادت مورد
استفاده قرار گیرند.

در شرایط ایده آل، تحقیقهای جهانی با
شرکت همه فرهنگها می توانند رهنمودهای
خوبی به وجود آورند و با جرئت می توان گفت
تحقیق در این باره (خوشبختی)، یکی از
خلأهای موجود در گفتگوی تمدنهاست و به
همین علت، حجم وسیعی را در اینترنت به خود
اختصاص داده است. سعادت با لغت (happiness)
تا ۲۵ تیرماه ۸۲ ، ۰۰۰/۶۷۰/۳ سایت و با
مفهوم (prosperity) ،
۰۰۰/۸۷۰/۱ سایت اینترنتی را به خود
اختصاص داده است. همان طور که ذکر شد،
من ابتدا به تعریف سعادت در فرهنگهای لغت
می پردازم.

سعادت، به معنای: «خوشبختی، نیکبختی و
اقبال» به کار رفته و در مقابل «شقاوت و
بدبختی» قرار دارد. معنای دیگر آن: «میمنت،
خجستگی، فرخندگی و پیروزی» است و
مترادف با «فلاح، صلاح و رستگاری» نیز به
کار می رود. همچنین: «سعادت اُخروی آن است
که هر نَفْسی باقی بماند تا ابد بر بهترین
حالات خود، و سعادت دنیوی عبارت از این
است که هر موجودی باقی بماند بر
طولانی ترین زمان ممکن بر بهترین حالات
ممکن و تمام ترین نتایج».

شقاوت، مفهوم مقابل سعادت است، به
معنای: «بدبخت شدن، بدبختی، نکبت،
سخت دلی و قساوت».(۳)

«سعادت، آن است که کارهای الهی، انسان
را در رسیدن به خیر یاری کند». پس «سعادت
هر شی ء، آن است که به خیری که سبب کمال و
لذت است، برسد و سعادت در انسان ـ که از روح
و جسم مرکب است ـ آن است که بر حسب
قوای بدنی و روحی به خیر برسد و بهره مند
گردد و شقاوتش آن است که خیر مذکور را فاقد
باشد و از آن محروم گردد». ناگفته نماند که:
«سعادت و شقاوت، نتیجه ایمان و عمل و یا
عدم آن دو است. در این صورت، سعادت،
حالتی نفسانی است که رسیدن به خیرها را
میسر می کند و شقاوت، عکس آن است».(۴)

با معنای سعادت و خوشبختی آشنا

شدیم؛ امّا چه کسی می تواند خود را
خوشبخت بداند؟

برای پاسخ دادن به این سهال لازم می بینم
مرور خیلی خلاصه ای بر روانشناسی اسلامی
داشته باشیم و سازمان شخصیت را از دیدگاه
آن بررسی کنیم.(۵)

سازمان شخصیت از دیدگاه مکتب
روانشناسی اسلامی از دو عامل اصلی «عقل» و
«شهوت» تشکیل شده است. بنا به تعریف
علی(ع)، عقل دارای دو بُعد به نام «عقل
مطبوع» و «عقل مسموع» است. عقل مطبوع یا
عقل طبیعی با عنوانهای عقل فطری، فطرت و
وجدان نیز مطرح می گردد. عقل مسموع با
مفاهیم عقل تجربی و عقل اکتسابی هم به کار
می رود و نتیجه کارکرد دستگاه اعصاب مرکزی
است.

با توجه به این واقعیت که عقل تجربی روند
و کار ثابتی دارد، در حقیقت، فعل و انفعالهای
روانی انسان، برآیند نیروی عقل فطری و
شهوت اند.

دو فرآیند متفاوت و متضاد روانی به نامهای
فطرت و شهوت در انسان فعالیت می کنند که
هر دو ذاتی و غیر اکتسابی اند. جریان روانی
فطرت دارای هدفهای کمال گرایانه است، در
صورتی که جریان شهوت، نماینده انگیزه های
غریزی است. هر دو جریان، دارای انرژی
اختصاصی اند و جمع جبری نیروی آنها اراده
آزاد انسان را شکل می دهد و همین اراده است
که موجب می شود یکی از دو جریان «تقویت»،
و دیگری «تضعیف» شود. تقویت یکی از دو
جریان، موجب غلبه و حاکمیت آن بر جریان
دیگر می گردد.

سازمان شخصیتی فرد بر حسب اینکه در
وجود او، کدام یک از جریانهای روانی فوق
غالب و کدام یک مغلوب گردند، شکل می گیرد
و بنا بر آموزشهای اسلامی برای دستیابی به
حاکمیت شخصیت وغلبه بر جریان دیگر،
جنگی تمام عیار، همواره بین این دو عامل
وجود دارد.

علی(ع) ضمن تأکید بر اینکه سازمان
شخصیتی انسان از دو جزء ترکیبی مذکور
ساخته شده است، معتقد است اگر انسان بتواند
عقل فطری (فطرت) خود را بر شهوتْ حاکمیت
بخشد، از فرشتگانْ برتر است؛ ولی اگر شهوت
بر وجود او غلبه و حاکمیت پیدا کند، از حیوان
هم پست تر می شود و در حقیقت، در بُعد
حیوانی خویش تثبیت می گردد.

علی(ع) جریان شهوت را یک جریان روانی
متضاد با فطرت (عقل فطری) معرفی
می نماید(۶) و پیامبر اسلام(ص) اعلام می فرماید
که: کشمکشی دائمی بین دو جریان فطرت
(عقل فطری) و شهوت برقرار است و ایشان
این کشمکش را یک جنگ حقیقی تعبیر
می فرماید و می افزاید که: جنگ بین این دو
جریان حتی از جنگ بین دو گروه دشمن نیز
شدیدتر است.(۷)

بنابراین، سازمان شخصیّت انسان را در دو
حالت باید ارزیابی کرد:

۱ . سازمان شخصیت در یک انسان کنترل
شده (متّقی)،

۲ . سازمان شخصیت در یک انسان کنترل
نشده (غیر متّقی).

ببخشید استاد! اگر امکان دارد،

اصطلاحاتتان (مثل همین «انسان کنترل
شده») را برای من و مخاطبان جوان مجلّه،
بیشتر توضیح بدهید.

چشم! حق با شماست. اگر قول می دهید که
نمودارهای مرا هم چاپ کنید، از روی نمودار
برایتان تشریح می کنم. چون بدون نمودار،
مشکل بتوان این مطلب را ساده کرد.

بله! قول می دهم.

سازمان شخصیت در یک انسان کنترل
شده (متقی) را در نمودار شماره ۱ ملاحظه
می کنیم.

انجام تکلیف در برابر خداوند و دست یابی به رشد تا حد بی نهایت

نمودار شماره ۱ – نمودار سازمان شخصیت، مسیر حرکت و انگیزه های رفتار یک انسان

رشد یافته و در حال رشد. مسیر عروج انسان

در این نمودار، عقل فطری (فطرت)
بر شهوت حاکمیت دارد و آن را کنترل نموده
است و به وسیله عقل تجربی (که نتیجه کارکرد
دستگاه اعصاب مرکزی است) با جهان خارج
ارتباط دارد. هدف او دستیابی به رشد و قُرب
الهی تا حد بی نهایت است و مسیر حرکت از
طریق انجام دادن تکلیف در پیشگاه الهی
می گذرد. مسیر حرکت را می توان در نمودار
شماره ۲ نشان داد. در این نمودار، انسان کنترل
شده در مرکز قرار دارد و سیستمهای
(مدارهای) اساسی زندگی او که شامل: سیستم
خانوادگی، سیستم علمی، سیستم شغلی،
سیستم روابط دوستانه و گروهی، و سیستم
ارتباط با طبیعت است، در اطراف او قرار دارند.
تمام سیستمه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.