پاورپوینت کامل داستان; شوخی ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان; شوخی ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; شوخی ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; شوخی ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۸۴

زن می خواست با مرد، یک دعوای اساسی شروع کند. مرد به او گفته بود: «زن ها هیچ وقت
از فلسفه، چیزی نفهمیدن. فقط اَدا در آوردن!» و خندیده بود.

زن، قیافه حق به جانب گرفته بود. می خواست جواب مرد را بدهد که مرد اضافه کرده بود:
«برای همینه که در طول تاریخ، یک زن فیلسوف هم نداشتیم!».

زن، خودش را آماده کرده بود تا با توپ پر، برایش فلسفه ببافد که مرد، سرش را تکان
داده بود و محکم گفته بود: «متأسّفانه، زن ها، هیچ وقت به سعادت نمی رسند!».

زن، پوزخند زده بود و دهان باز کرده بود که بگوید: «مگه سعادتی هم هست؟!»، که مرد،
حرفش را قطع کرده بود و گفته بود: «اوه سعادت! تازه همش هم مال آدم بود؛ امّا حوّا
رسید و کار را خراب کرد».

زن، از عصبانیت سرخ شده بود. مرد که همه هدفش همین بود، پیروزمندانه می خندید.

مرد گفت: «چرا خودمون رو گول بزنیم. همه تاریخ، قبول دارند که زن ها از جنس
پست ترند».

ـ پس مردها پست ترند؛ چون همه تاریخ، قبول دارند که مردها کنار زن ها اسم «مرد»
گرفتن!

ـ بله، کنار زن ها. البته زن های خوب!

ـ اِ چه خوب! پس زن خوب هم داریم؟!

مرد، سرش را تکان داد: «خُب، بله… ولی می دونی که عزیزم، به قول دیالوگ یه بنده
خدایی، زن خوب، مثل سرخ پوستِ خوب می مونه!» و قاه قاه خندیده بود.

زن، از عصبانیت، غذای آن شب را توی سطل زباله، خالی کرده بود. مرد گفته بود:
«اسفناک ترین تراژدی، همینه. زن ها فقط به دردِ غار و غور شکم مردها می خورند».

زن، چشم هایش از اشک، سرخ شده بود. مرد گفته بود: «حضور زن ها در اجتماع هم یک
نمایشه؛ یک نمایش سرگرم کننده برای مردها!».

زن، با زور، جلوی خودش را گرفته بود که اشک نریزد. مرد گفته بود: «مردهای موفّق
تاریخ، یک زن موفّق پشتشان بوده؛ چون زن موفّق، خوب می دانسته که چه طور نیازهای
مرد موفّق را تأمین کنه تا مرد، به اندیشه و فلسفه و کشف و اختراع و بقیه
موفّقیت هاش بپردازه».

زن