پاورپوینت کامل منصفٌ فی الارض ۳۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل منصفٌ فی الارض ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل منصفٌ فی الارض ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل منصفٌ فی الارض ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

۸۶

انصاف ، از ریشه «نَ ـ صَ ـ فَ) می آید، یعنی نصف کردن . شاید ظاهر کلام ، این
را نشان ندهد، ولی این ریشه از همان قسم ریشه هایی است که به قول اهل
علم : «از سیاق کلام پیداست و در تقدیر نهفته است !».

اما مورد استعمال این کلمه ، وقتی است که چیزی برای شما و شخص دیگری
مشترک است و شما هم مسئول تقسیم آن به طور مساوی هستید. آن وقت باید به
یاد روزهای اول مدرسه که تازه ریاضی یاد گرفته بودید عمل کنید! بگذارید با
مثال ، بحث را جا بیندازم !

وقتی سیب تازه ای را می خواهید نصف کنید، دو طرف آن ، یک شکل است ؛ اما
وقتی باز شد، شاید یک طرف آن ، کرم خورده باشد. حالا تو که آن را باز
کرده ای و تکّه کاملاً کرم خورده به تو رسیده و سرت بی کلاه مانده ، چه
می کنی ؟ چند راه داری : اول این که هر قسمت را دوباره به دو قسمت تقسیم
کنی و دوستت را بی آن که مطلع باشد در غم خود شریک کنی و اگر از بخت سفید
شما او فهمید و خواست شکایتی بکند، بگویی این طور منصفانه تر است ! راه دیگر
این که همه قسمت کرم خورده را به او بدهی . اگر مثل مورد قبل فهمید و
خواست اعراض کند، حاشا کنی و ادّعا کنی که منصف هستی و او باید به سهمش
راضی باشد! آخرین راه این است که با کمال شهامت ، بر سر سهم خودت بایستی
و سیب کرم خورده را همانند یاقوتی گران بها پذیرفته ، به سطل زباله
بیندازی .

در همه این سه مورد، احساسات مختلفی بروز می کنند. ممکن است در مورد اول ،
کمی تردید داشته باشی و با اعتراض شریکت ، کمی عذاب وجدان بگیری و یا
نگیری ؛ چون خدا توضیح المسائل را آفرید و انسان ، توجیه المسائل را!

در مورد دوم ، بی شک اگر دفعه اولت باشد، عذاب وجدان می گیری ؛ اما کم کم
عادت می کنی ! و مانند مورد اول ، کم کم توجیه گر قابلی می شوی ؛ اما در مورد
آخر شاید از ضرر وارده ، کمی کمر اقتصادت آتل بندی شود و مجبور شوی سیب دیگری
بخری ؛ اما در درونت یک عروسی بر پا می شود! عروسی ای که تو صاحب آن مجلس
هستی و تمام فرشته ها به این نوع نصف کردن تو مباحات می کنند و مهمان تو
هستند. خدا را چه دیدی ، شاید اگر همین طور بر سر نصف کردن ها خودت را جای
دیگری گذاشتی و عادلانه نصف کردی ، مقامت را بالا برند و کم کم به «منصفٌ
فی الارض » معروف شدی !

یک تجربه : یک بار که با سختی زیاد در ترافیک سنگین و گرمای طاقت فرسای
تیرماه برای خرید کتابی به کتاب فروشی رفته بودم و برای خودم و دوستم دو
تا کتاب یک جور خریدم ، وقتی نگاه کردم ، دیدم روی ورقه های کتابی که به
قصد خودم خریده بودم ، با جوهر سیاه ، لکه افتاده است ! با خودم گفتم : خوب ،
این کتاب را به او می دهم . او که نبود؛ اما خدایش بود. می دانی این کتاب
با لکه سیاه را از تمام کتاب هایم بیشتر دوست دارم !

البته می دانید که انصاف داریم تا انصاف و این را هم حتماً می دانید که
همه در مقابل قانون مساوی اند؛ ولی بعضی ها مساوی تر! برای توضیح بیشتر،
لازم می دانم چند نمونه مثال بزنم و قیاس کنم تا بحث جا بیفتد. مثلاً وقتی
قرار است شما مسئول نصف کردن باشید، آن هم بین رئیس و خودتان ، کلاه خود
را قاضی کنید. موقعیت گذشته (بی کاری ، بی پولی ، بی اعتباری ، دنبال اتوبوس
دویدن ) را با موقعیت فعلی (کار، پول ، تاکسی به اراده تو ایستاده ) را مقابل
چشم می آورید و سرنوشت این نصف کردن ، شما را به یاد همان تقسیم عادلانه
گوشتِ گاو برای شیر و روباه و گرگ می اندازد، حالا کدام بهتر است ؟ ببخشید
کدام نصف به شما می رسد؟ این جاست که باید ریاضی را کنار بگذارید و به روش
بازاری نصف کنید؛ به روش کسانی که به قول معروف ، سرشان تو حساب است !
آنهایی که همیشه اعتقاد دارند که ثروت ، بهتر از علم است و این جاست که با
خودت می گویی : کاش هیچ وقت به مدرسه نرفته بودم تا ریاضی یاد بگیرم و
حالا آنها را کنار بگذارم !

نتیجه این که یک نصفْ به شما می رسد و چهار نصفْ به رئیس ! ولی اگر چشمانت
را بیشتر باز کنی ، می بینی این موقعیت ، محدود به رئیس و کارفرما و… نیست ؛
خیلی ها می توانند در آینده نامعلوم تو سهیم باشند و تو باید در نصف کردن ،
آنها را هم در مقابل رئیس ببینی !

نکته دیگر این که هم خانواده انصاف ، انصراف است ! اهل علم می دانند که
در تقدیر کلام پیداست و این شباهت ، بی حکمت نیست ؛ چون وقتی که ذهن ، به
هیچ نتیجه ای نرسیده باشد، انصراف ، یکی از اصولی ترین کارها در زمینه انصاف
است .

اگر اهل رانندگی باشید یا اهل پیاده روی ، وقتی به خیابان بن بست می رسید
و ذهن قفل می کند، چه حالی می شوی ! همان حالت را در ذهن تداعی کنید! بله
آن موقع یک راه باقی می ماند: انصراف و به کسی که این کار را انجام
می دهد منصرف می گویند. هر چند انصراف از شجاعت به دور است ، اما بسی مصلحت ها
در آن است که ما جوان ها نمی دانیم ! شاید به خاطر همین است که می گویند
جوان ها پاک ترند! اگر جوانی در آن حالت قرار بگیرد، حتماً دنده عقبی ، و با
پرس و جو، پی راه حل دیگری می رود تا به مقصد برسد و گرنه باید به
جوانی اش شک کرد! اما بزرگ ترها منصرف می شوند. باور کن راست می گویم !

از طرفی شما می دانید که انسان ها دارای شخصیت های متفاوتی هستند و در شرایط
گوناگون ، نقش های متفاوتی را بازی می کنند؛ افرادی که گاهی منصرف می شوند و
گاهی منصف مصلحتی !

من همیشه فکر می کردم زندگی و مصاحبت با منصفان مصلحتی ، چه قدر دلنشین
است ؛ اما وقتی در محل کارم به یک چنین فردی برخوردم ، واقعاً از گذشته
خودم خجالت کشیدم و از شما می خواهم که وقتی این قسمت از مطلب را
می خوانید، صورتم را شطرنجی کنید. لازم است قبل از گفتن تجربه ام توضیحی در
مورد کارم بدهم . این که من آن جا قراردادی بودم و کسانی که کار کرده اند
می دانند که پی