پاورپوینت کامل شادکامی ، با کاغذ و مُشتی کلمات ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شادکامی ، با کاغذ و مُشتی کلمات ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شادکامی ، با کاغذ و مُشتی کلمات ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شادکامی ، با کاغذ و مُشتی کلمات ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۹۲

تلفن، زنگ می خورد. شماره، ناآشناست. دکمه پاسخ را که می زنم، شنیدن صدایی گرم، مرا
مثل همیشه به وجد می آورد و احساس می کنم که چه قدر خوش بختم. صدا، از زندگی
می گوید. فردا و فرداها و رضایتمندی و من که باید ساعت ها و ساعت ها در مقابل کاغذ
سفید بنشینم و فرمان برانم تا شاید در این قلمرو، حکمرانی من، با کلمات به وقوع
پیوندد و من شادکام شوم.

ربع ساعت بعد، ذهنم دیگر آن صدای آشنای گرم را به یاد نمی آورد و فقط عقل و دل به
هم می گویند: خب، پس بنویس؛ امّا به راستی از چه؟!

از پنج روز پیش، به شهر جایگاه خود، بر زمین باز گشته ام. دور از همه چیز، در مکانی
که بی زمانی را بیشتر از هر وقت دیگر احساس می کنم و ساعت ها، با عقربه هایشان، حکم
دوندگانی را دارند که بیهوده در سرزمین دوبُعدی، گِردی بر سینه خاکستری دیوار
اتاقم، در ماراتُنی تمام ناشدنی شرکت کرده اند و برنده معلوم نیست که اعدادند یا
ثانیه ها یا شاید باتری ای که صدای نفسش اتاقم را در خود فرو برده است.

می خواهم بنویسم، از خودم، زندگی ام، دوستانم، نشانی الکترونیکی تازه ام؛ امّا…
دوباره تلفن زنگ می خورَد و دوباره یک صدای گرم آشنا، مرا به خارج از اتاقم،
کیلومتر ها دور تر از دنیایم، پرتاب می کند و حالا احساس می کنم که من، این جا ، در
این اتاق خاکستری، با آن نستعلیق های ناشیانه بر دیوار و آن ساعت و صدای سنتور
پایور، تنها نیستم؛ حتّی اگر با بدشانسی تمام، پایم در گچ فرو رفته باشد و مجبور
باشم ساعت ها یک جا بنشینم. پس بی هوا و بی مقدّمه، شادکامی را به آن صدای گرم،
اعلان می دارم تا آشنای دیرین، با اطمینان، صحبت را به پایان رساند و من در شهر
جایگاه خود، بر زمین، خوش بخت تر از هر زمان دیگر، فرمان برانم و پادشاهی کنم.

می خواهم بنویسم، از خودم، زندگی ام، دوستانم، نشانی الکترونیکی تازه